_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

kanoon-ghalam@hotmail.de

www.iran-ghalam.de

 کالبدشکافی یک جریان ایدئولوژیک

قسمت اول

 

12.11.2007

مولف: آنتونی گسلر

مترجم : آر. فورشتنزر

منبع :Mojahedin.ws

 

 

تحلیل و سابقه سازمان مجاهدین خلق ایران

این اثر تقدیم می شود به یاد و خاطره عبدالجبار موسی الهاشمی، ابوفهد(نام مستعارش) که در منطقه بصره در عراقر متولد شد بود و 40 سال از عمرش را در راه مبارزه برای دموکراسی واقعی در کشورش صرف کرد. عبدالجبار عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست عراق، با شهامت بسیار در مبارزه مسلحانه از عقایدش دفاع کرد. او که چندین بار مجروح شده بود، در سراسر خاور میانه سفر کرد و برای هدفش تماسهای مهمی برقرار نمود. وی تبعید شد و به عنوان پناهنده سیاسی در سویس زندگی کرد. بعد از ملاقات با ابو فهد در سال 1994 این امتیاز بزرگ را به دست آوردم که از تجربیاتش در یکی از پیچیده ترین مناطق جهان چیزهایی بیاموزم. چیزهایی که درک و قرابت به آنها در منظر یک خارجی بسیار دشوار است. او که هرگز فرقه ای نبود، می دانست چطور دانش و جزئیات دقیقش را با دیگران سهیم شود. او ملاقات با بسیاری اشخاص مهم سیاسی را برای من امکان پذیر کرد. خبرسازهای رویدادهای اخیر.

 

ابوفهد بیش از یک دوست بود. او همیشه برایم برادری بزرگتر بود. او معتقد بود که من باید این کار پژوهشی را ادامه دهم. متاسفانه هرگز فرصت نیافت که آن را بخواند. قلب ابوفهد در صبح شنبه، 30 نوامبر 2002 متوقف شد. او 62 ساله بود. هرجا که ممکن است رفته باشد، امیدوارم صلحی که در زندگی هموطنانش وجود ندارد را یافته باشد.

با اندوه و تشکر - آنتونی گسلر

 

مقدمه

 

در روز سه شنبه 17 ژوئن 2003 بیش از یک هزار افسر پلیس حمله غافلگیرانه بزرگی را در حومه پاریس انجام دادند. دولت فرانسه به این طریق قصد داشت زیربنای سازمان مجاهدین خلق ایران متعلق به مسعود رجوی - گروه مخالف ایران که ذاتا تروریستی تشخیص داده شده - را از بین ببرد. جمهوری اسلامی ایران از این عمل استقبال کرد. ایران تقریبا گرفتار کودتایی بود که توسط مجاهدین خلق هماهنگ شده بود. هدف از این کودتا ایجاد "دموکراسی خلق" بود، که در آن اهداف اجتماعی دولت کنونی اصلاح می شدند. بر مبنای یک اسلام اصلاح شده مجددا هدایت می شدند، یک جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران ...

 

اما خیلی چیزها ناشناخته باقی مانده، آیا ایالات متحده، پس از فتح نظامی عراق، وسوسه شد که از همین مجاهدین خلق (که رسما در ایالات متحده به عنوان تروریست طبقه بندی شده اند) برای بی ثبات کردن دولت ایران استفاده کند؟ در سال 1981 دو حمله باعث شد موسسات انقلابی - که در سال 1979 شاه را سرنگون کرده بودند - رهبران خود را از دست بدهند. رهبران اصلی حزب جمهوری اسلامی و تیم اطراف نخست وزیری علی رجایی توسط بمب ترور شدند و هر کدام با فاصله چند هفته از یکدیگر به قتل رسیدند. آیا مجاهدین خلق واقعا همه ابزارهای شورش سیاسی که بتواند جریان تاریخ را عوض کند، داشتند؟

 

حزب روحانیون هنوز دست نخورده و استوار باقی مانده بود. هواداران دولت هزاران مبارز مخالف را اعدام کردند و رهبرانشان را به تبعید فرستادند. مجاهدین خلق که توسط ایالات متحده و اتحادیه اروپا به عنوان تروریست طبقه بندی شده، امروز بسیار بی اعتبار شده است. این گروه از سال 1986 در عراق مستقر بوده و سقوط صدام حسین قدرت تاثیر عمده ای بر آن دارد. مجاهدین که در زمان شاه در ایران تاسیس شد، مبارزه مسلحانه علیه پلیس سلطنتی را پیش گرفت. مجاهدین خلق ادعا می کند که از یک ایدئولوژی اسلامی – مترقی پیروی می کند و به انجام حملات تروریستی علیه دولت تهران ادامه می دهد.

 

مسعود رجوی رهبر این گروه است و همسرش مریم توسط  مجاهدین به عنوان رییس جمهور منتخب ایران برگزیده شده است. آنها ادعا می کنند که تنها مخالفین رسمی خاتمی و جانشینان بعدی او هستند. آنها تفکر سیاسی التقاطی خاص خودشان را ایجاد کرده اند، تفکری که علایق شخصی شان را منعکس می کند. این رجویسم باید توسط همه اعضای سازمان مورد پذیرش و ترویج واقع شود. مجاهدین خلق که در سرنگونی شاه شرکت داشتند، در مبارزه مرگ و زندگی برای پیروزی، دوستی خود با هواداران انقلاب را شکستند. مسعود رجوی ابتدا به فرانسه و سپس عراق پناهنده شد. او همه چیزش را به صدام مدیون است. حمایت مالی از مجاهدین، سلاح و اردوگاههای آموزشی در عراق، از جمله اردوگاه مرکزی اشرف. سه تا پنج هزار ستیزه جوی ایرانی در مجاهدین خلق که از داخل مرزهای عراق فعالیت می کردند، به حفظ تنشهای سطح بالا میان ایران و عراق دامن می زدند. عامل بی ثبات کننده فقط به صدام حسین کمک می کرد، که هرگز در جنگ با کشورها طعم پیروزی را نچشیده بود. از سال 1980 تا 1988، ایران و عراق در جنگ می سوختند.

 

در موارد مختلف مسعود رجوی پارتیزان هایش را علیه ایران گسیل کرد، با این امید که یک پیروزی - حتی یک پیروزی ناچیز - به شورش مردمی علیه روحانیون در قدرت منجر شود. تقریبا صدها زن و مرد بی تجربه به خاطر خطاهای تحلیلی رهبرشان جان خود را از دست دادند. در حقیقت نه تنها از ستیزه جویان مجاهدین استقبال نشد بلکه آنان با نوعی صیانت ملی مواجه شدند. ارتش ایران در موضعی قرار داشت که واحدهای این ستیزه جویان آماتور را خراب کند. به خاطر این شکستها مجاهدین خلق مجبور بود به واحدهای کوچک نفوذی اتکا کند، که دستور داشتند عملیاتهای تروریستی را در شهرهای بزرگ ایران انجام دهند. مجاهدین خلق در داخل عراق نیز از نیروهای دیکتاتور – که با دست خونین و آهنین بر مردمش حکومت می کرد حمایت می کردند. این امر تا مداخله نیروهای بریتانیایی – آمریکایی ادامه داشت.

 

مجاهدین خلق که به عنوان یک فرقه سیاسی و نظامی - مبتنی بر کیش شخصیت - فعالیت می کند، همه هواداران واقعی اش را به اطاعت محض ملزم می کند. سلسله مراتب بسیار سازماندهی شده و بسیار سخت گیرانه است و آنچه می خواهد اطاعت کورکورانه از رهبری است. شیوه های آنها به یاد آورنده شیوه های استالینی است. از این شیوه ها می توان به مدل بدنام محاکمه های نمایشی مسکو اشاره کرد. در هم شکستن منتقدان داخلی با توهین ، دروغهایی برای لجن مال کردن، اتهام عهد شکنی، خیانت و عامل دشمن بودن. اما بعد از تقریبا 30 سال مبارزه مجاهدین خلق و ارتش آزادیبخش ملی اش چیزی برای نشان دادن ندارد. آنها هرچه طی دهه های 70 و 80 کسب کرده بودند را در اتحاد با صدام حسین هدر دادند. طی دو دهه گذشته رجوی و دوستانش فقط توانسته اند خودشان را از مردم دور کنند. آنها هرگز نتوانسته اند جمهوری اسلامی دموکراتیک ایران که هدف اصلی شان می باشد را بنیانگذاری کنند.

 

حتی بدتر، اکنون که حامیشان رفته است، مجاهدین هیچ راهی نداشتند به جز اینکه به ارتش آمریکا اجازه دهند نیروهایشان را خلع سلاح کند و پایگاه های نظامی شان را تعطیل نماید. شاید بتوانند برخی از اعضایشان را از طریق ترکیه، اردن یا سوریه رد کنند. اما، اگر بتوانند در اروپا یا آمریکا صاحب وضعیت پناهنده سیاسی شوند، آزادی عملشان به صفر کاهش خواهد یافت. رهبری سازمان بدون پناهگاه در عراق مجبور خواهد بود خواسته هایش را محدود کند. آنها مثل شاخه سیاسی شان، مجبور خواهند بود در همه جا به دنبال طومارهای پشتیبانی ازجنبش شان باشند. آنها برای مشروعیتی مبارزه خواهند کرد که با گذشت هر روز محوتر می شود.

 

از سال 1975 تا 1981، همه مفروضات عوض شده اند. گروههایی مثل مجاهدین خلق ایران به تنها بقایای جنگ سرد تبدیل شده اند. در غرب – جایی که سازمان هنوز تلاش می کند برای ایران مشکل ایجاد کند – درک مناسبی از این گروه صورت نگرفته. برای تحلیل دوایر پنهان مجاهدین خلق، تحقیق و پژوهش ضروری است. امیدواریم که این تحلیل، مبتنی بر دامنه وسیعی از منابع منتشر شده طی سالها، به بهبود درک ما از مجاهدین خلق کمک کند.

 

ــ لینک به  معرفی و اهمیت کتاب کالبدشکافی یک جریان ایدئولوژیک

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد