_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________
" کانون قلم"
کتاب کالبدشکافی یک جریان ایدئولوژیک قسمت چهارم
25.11.2007 مولف: آنتونی گسلر مترجم : آر. فورشتنزر منبع :Mojahedin.ws
فصل سوم/ از ملحق شدن تا زندان در سال 1971 مجاهدین خلق ایران تصمیم گرفتند تا به مبارزه با رژیم بپردازند تا فقط فدائیان خلق در این امر دخیل نباشد. آنها حملاتی را انجام دادند و به منظور مختل كردن جشنهای پرآوازه به مناسبت 2500 سالگی شاهنشاهی فارسی كه توسط شاه سازماندهی شده بودند، در خطوط برق خرابكاری كردند. یك خبرچین پلیس كه در آنها نفوذ كرده بود به آنان خیانت كرد. 69 نفر از رهبران ارشد آنها دستگیر شدند. 11 نفر از آنها كه در سال 1972 محاكمه شده بودند، از جمله مسعودرجوی، به اعدام محكوم شدند. دو نفر، از جمله مسعود رجوی، به واسطه حركتی در جهت بسیج كردن افكار عمومی غرب از اعدام رهایی پیدا كردند. شاه كه با فشار خارجی مواجه شده بود عقب نشینی كرد اما ادعا كرد كه آن دسته كه عفو شدند با پلیس مخفی رژیم شاهنشاهی همكاری نموده بودند. رهبر ارشد كنونی مجاهدین خلق چگونه به آن نقطه رسیده بود؟ یكی از شرح حال نویسان، بی نام، اما مورد تأیید وی می گوید:
" مسعود رجوی در سال 1948 در شهر طبس استان خراسان به دنیا آمد. او كه كوچكترین برادر از پنج برادر بود از دانشگاه تهران در رشته حقوق مدرك دارد ... در دوره متوسطه او از هواداران آیةالله طالقانی و جنبش آزادی مهدی بازرگان بود. وی در دانشگاه با مجاهدین آشنا و در سال 1967 به آنها ملحق شد. وی با محمد حنیف نژاد بنیانگذار سازمان در تماس مستقیم بود و بعدها به كمیته مركزی ارتقا یافت... (19)
زندانی طولانی مدت وی بر افكار سیاسی مجاهدین خلق كه توسط رهبر اصلی اش تعریف شده بودند بی تأثیر نبود. انتزاعی ترین نظریه ها می توانند در سلول، جدای از دنیای واقعی، شكل بگیرند. برنامه هایی كه در چنین شرایطی ایجاد شوند به یك "واقعیت مجازی" - متعلق به سازنده آنها - محدود خواهند بود. خوب است به یاد داشته باشیم كه بعد از شكست سیاسی 1923 و در زندان بود كه آدولف هیتلر ماین كامپف (مبارزه من) را نوشت. آرمان پردازهای چپ پرولتاریای امروزی، بدون هیچگونه راهنمایی به جز آنچه طی مبارزه انقلابی آموخته بودند، هرگز فكر نمی كردند كه تحلیلهایشان هیچ ربطی به امیدها و واقعیتهای مردم (كه خود را رهبرشان می دانستند) نداشت. این به آن خاطر بود كه آنها در دكترین های اساسی جنبش پروگرسیو اینترناسیونال دهه 70 بسیار افراطی بودند. دو دهه برای تاریخ طول كشید تا خیالهای باطل آن دسته كه معتقد بودند بشریت از آنها به عنوان ناجی استقبال خواهد كرد را رد كنند. این گروههای كوچك – تروتسكیئیست، نئوكاریزماتیك یا صرفا انقلابی - كه از حقیقت محض ایمان شان مطمئن بودند، به تكرار سرودهایشان ادامه می دهند، بدون اینكه ببیند هیچكس بیرون در برهوت به آنها گوش نمی دهد.
مجاهدین خلق به اعمال چریكی خود ادامه دادند در حالی كه رهبرانشان دنیا را مجددا به تصویر می كشیدند و در زندان به حساب انحراف گرایان می رسیدند. در ماه می 1972، طی ملاقات ریچارد نیكسون از تهران بمب هایی منفجر شدند. حملات دیگری نیز نمادهای غربی در ایران را هدف گرفتند، از جمله دفتر خطوط هوایی پان امریكن و شركت نفتی شل. این بخشی از استراتژی برای مستحكم كردن رژیم شاه بود. اما با شكست مواجه شد. در همان زمان، در سراسر جهان، سازمانهای مشابه همان مسیر را پیگیری كردند. بدون شك ژرارد چالیاند - استاد مدعو در دانشگاه هاروارد، بركلی و یو سی ال ای، پروفسور در ای ان ای فرانسه، متخصص در استراتژی و جغرافیای سیاسی- مؤلف بهترین آثار تحلیلی موجود درباره موضوع تروریسم است.
در طبقه بندی جنبشهای تروریستی، وی یك فصل كامل را به "گروههای انقلابی یا ضدامپریالیستی بدون پایگاه توده ای و پایبند به مبارزه مسلحانه و مبارزه گروهی (مخصوصا به شكل جنگ چریكی شهری)" اختصاص داده است. این نوع جنبش ابتدا در امریكای لاتین ریشه گرفت، مثل گروه ماریگلا در برزیل، توپامارو در اروگوئه و مونته نرو در آرژانتین. در این طبقه گروههای چپ افراطی تركی و فدائیان و مجاهدین خلق ایران را با تفاوتهای كوچك می یابیم. تلاشهای این گروهها با در نظر گرفتن ضعف آنها در پشتیبانی اجتماعی، معمولا به شكست، مستحكم شدن دولت و به قدرت رسیدن عناصر سركوبگر منتهی میشوند. (21) توپامارو كه مونته ویدئو را به حوزه ای خونین تبدیل كرده بود، بعد از بیست سال مبارزه، توسط نیروهای نظامی در هم كوبیده شد. جنبش آزادیبخش ملی توپامارو كه در سال 1963 بنیانگذاری شد، پس از توپك آمارو (شورشی اینكایی كه بعدها نامش در دهه 90 در پرو مورد استفاده قرار گرفت) موجی از حملات را در اروگوئه صورت دادند. آنها یك رایزن دیپلماتیك امریكایی را كشتند و سفیر بریتانیا را ربودند. بالاخره در سال 1972 دولت اروگوئه به این جنگ چریكی پایان داد.
در ایران نیز پلیس شاه جواب ضربه را با ضربه می داد و به آنهایی كه حملات چریكی انجام می دادند به شدت ضربه وارد می كرد. بلی، مجاهدین خلق، علیرغم تلفات و كم شدن نیروهایش، هرگز نتوانست به توده ها برسد: نیرویی كه برای ایجاد تغییرات رادیكال در "صحنه تاریخی" از پیش تعیین شده به آن نیاز داشت. از سوی دیگر، مبارزه ای كه توسط گروه علیه سلطنت انجام می شد تجلی خاصی به آن می داد و جوانان رمانتیك و هیجان زده را به این گروه جلب كرد. در سال 1978، عناصر مختلف كشور به خیابانها رفتند و برای سرنگون كردن شاه جان خود را به خطر انداختند. اما انقلاب ایران هیچ ربطی به مبارزه گروهی نداشت:
"این انقلاب به هیچوجه جنبش فقرا برای سرنگون كردن اغنیا یا پرولتاریایی علیه طبقه مالك را شامل نمی شد" (22).
20. نگاه كنید به اثر دیگار، اوركاد و ریچارد 21. ژرارد چالیاند، Terrorismes et guerillas، پاریس 1988 22. روزبه صبوری، Les revolutions Iranians-Histoire et sociologie، 1996
ــ لینک به معرفی و اهمیت کتاب " کالبدشکافی یک جریان ایدئولوژیک "
سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد |