_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon-ghalam@hotmail.de

www.iran-ghalam.de

کتاب کالبدشکافی یک جریان ایدئولوژیک

قسمت یازدهم

09.12.2007

مولف: آنتونی گسلر

مترجم : آر. فورشتنزر

منبع :Mojahedin.ws

 

فصل دهم/ سكاندار بزرگ

 

همانطور كه دیدیم مجاهدین خلق ایران هرگونه رابطه با ماركسیسم یا لنینیسم را رد می كنند. این ها برچسب هایی هستند كه از روی عادت توسط احزاب كمونیستی ارتدوكس و جبهه هایشان مورد استفاده قرار می گیرند. ایران، مانند بسیاری از كشورهای دارای منابع طبیعی، باعث جلب طمع اتحادجماهیر شوروی شد. مسكو از طریق احزابی كه تحت كنترل داشت عمل می كرد. معهذا، تعداد قابل توجهی از گروه های فرا چپ به دنبال هویت انقلابی خودشان بودند. بنابراین، ریشه های ایدئولوژیكی دیگری را جستجو می كردند. كشمكش های ضداستعماری دهه 50 و ظهور حساسیت جهان سوم افراد جوانی را جذب خود كردند كه به دنبال مدلی بودند كه گذشته ای تردیدآمیز در آن خللی ایجاد نكرده بود. برای جنبش هایی كه از كمونیست های متصل به استالینیسم جداشده بودند،‌و گاهی به عنوان خائن به انقلاب به تصویر كشیده می شدند، بخشی از رهایی شان از خاور دور می آمد. در سال 1966، كتاب كوچكی با جلد قرمز پلاستیكی توسط دانشجویان چینی- كه خواستار حمایت از مائو علیه همه شكل های انحراف گرایی بودند- به اهتزاز در آمد. سكاندار بزرگ، با افكارش- كه خیلی زود به همه زبان های روی زمین ترجمه شدند- سكان را در دست گرفت و بر انقلابی های جهان تاثیر گذاشت. ژان سویلا می نویسد:

 

"در پاریس، كتاب سرخ كوچك در مارس 1967 ترجمه شد. هزاران مشتاق به سمت این سلسله نابخردی ها، نشانه یكی از جنایتكارترین سیستم ها در تاریخ، هجوم بردند."(73) كتاب سرخ كوچك در جریان شورش دانشجویی 1968 در فرانسه و درگیری های خشن خیابانی در آلمان غربی در 1969 دست به دست چرخید. در ایران، مجاهدین خلق نیز تاثیرپذیری از آن را مخفی نكرد. آنان (بنیانگذاران) و اعضای جدید سازمان مكتب های مختلف فكری را به دقت مطالعه كردند، از جمله مكاتب موجود در تاریخ ایران و دیگر كشورها را. این امر به آنان اجازه داد فلسفه ها و نظریه های دیگر را در سایه دانش چشمگیر خودشان تحلیل كنند. آنان ایدئولوژی خاص خودشان را بر مبنای اسلام، به عنوان پاسخی برای مشكلات ایران، به وجود آوردند." (74)


در جنب و جوش اواخر دهه 60، به نظر می رسید كه خود شاه نمی توانست درك كند "مرام جدید" از كجا می آید. شاه در تلاش برای تحلیل این پدیده می نویسد:

 

"می دیدیم كه آشوبگران اعلام می كنند هیچ تضادی بین اسلام بنیادگرا و سوسیالیسم به سبك شوروی وجود ندارد. این یافته تعجب برانگیز را مجاهدین خلق، كه در لبنان و لیبی آموزش دیده بودند، به ما نشان دادند." (75)


این نوعی آشفتگی طی جنگ سرد است، وقتی كه همه تهدیدها از جانب وارثین استالین صورت می گرفتند. اما، بدون اشتباه كردن، می توانست به پكن نگاه كند. در واقع، همه گروه های كوچك تفكر مائویی را نشان می دادند،‌ كه مبتكرانه و بدون سابقه فاسد محسوب می شد. زن جوانی كه رهبر راهپیمایی طولانی را ستایش می كند، می گوید:

 

"مائو تسه تونگ اصولا ضدتعصب و ضد استبداد است. وی اولویت را به پیشقدمی توده ها می دهد. وی بر اصول تساوی پافشاری می كند. وی تكرار می كند كه حزب نمی تواند جای توده ها را بگیرد و دیگر این كه توده ها باید خودشان را آزاد كنند." (76)


مجاهدین خلق ایران، بدون توضیح این مطلب كه آیا می پذیرد كه شورش ممكن است علیه خودش استفاده شود یا خیر، تكرار می كند:

 

"ما آزادیبخش نیستیم. یك ملت باید خودش را آزاد كند تا ارزش آزادیش را درك نماید... هیچ حدی برای آزادی مردم نباید وجود داشته باشد، تا نقطه شورش مسلحانه ..."

 

در دیالكتیك، مثل آنچه درعمل وجود دارد، می توانیم بیش ازپیش ببینیم كه التقاط "رجویستی" بسیار به مائوئیسم مدیون است:


"به نظر می رسد مجاهدین تحت این خیال باطل عمل می كنند كه، با عمل كردن به صورت تنها و بدون اتحاد با دیگر نیروهای اپوزیسیون، مثل مائو كه توانست نیروهای ملی گرای چانگ كای چك را شكست دهد، آن ها نیز می توانند رژیم بسیار مستحكم روحانی را سرنگون كنند." (78)


خواهیم دید كه مجاهدین خلق، مثل مائو، ببر كاغذی آمریكا را بدنام می كنند:

امپریالیسمی كه باید شكستش داد، منشاء همه مشكلات دنیا است.


با خونریزی

مائو اعلام می كرد:

 

"هزاران هزار شهید جانشان را در راه مردم نثار كردند. بیایید پرچم آن ها را به اهتزاز درآوریم، و در راهی كه توسط خونشان ایجاد شده گام برداریم." (79)


مجاهدین نیز با استناد مداوم به شهدایشان راه مائو را پی گرفتند،. بنابراین تاریخ شورش سال 1963 به یك ژست قهرمانانه تبدیل شد كه جنبش آن را از آن خود می داند.


"علیرغم صدمه ای كه بواسطه فشار ایجاد شده توسط رژیم شاه حاصل شده، و علیرغم دستگیری ها، شكنجه ها و اعدام های هر ساله از سال 1972، مراسم خاصی برای یادبود 4 خرداد (3 ژوئن) و گرامیداشت شهدای بنیانگذار مجاهدین سازماندهی شده اند... اما اولین سالگرد 4 خرداد بعد از پیروزی انقلاب اهمیت خاص و محتوای ویژه ای داشت. امپریالیسم آمریكا كه قدرت سیاسی را در دست داشت بواسطه پیروزی درخشان انقلاب فوریه درهم شكسته بود." (80)


مبارزه علیه امپریالیسم، به شكل ایالات متحده، لبه تیغ اینترناسیونال بود كه به صورت خستگی ناپذیر برای طلوع بزرگ سرخ كار می كرد. مائو درخواست غیرمبهمی را صادر كرد. اگر نیروهای پیشرو، كه تقریبا در همه جا، درگیر خرابكاری و بی ثبات سازی دولت ها در اردوی غرب بودند یاد می گرفتند كه چطور بین خودشان هماهنگی بوجود آورند، پیروزی نزدیك بود:


"مردم جهان متحد می شوند تا مهاجمان آمریكایی و نوكرهایشان را شكست دهند. بگذارید مردم فقط به اراده خودشان گوش دهند، جرات كنند بجنگند، با دشواری ها مواجه شوند، موج در موج پیش بروند و كل دنیا متعلق به آن ها خواهد بود. دیوها از بین خواهند رفت.‌" (81)


مجاهدین خلق ایران، كه نظریه های مهم انقلابی را به دقت مطالعه كرده بودند، شیپورهایی مشابه می نواختند:


"
انفجارهایی كه در بالا ذكر شدند این واقعیت را ثابت می كنند كه مردم بایستی به ناچار متحد شوند تا دربرابر دشمنان مردم بایستند: آن هایی كه ملت ها را قتل عام و غارت می كنند. تنها راه ریشه كنی امپریالیسم جهانی اتحاد عمل است." (82)


مائو خودش را به ایدئولوژی محدود نكرد. وی توصیه های سودمندی درباره نحوه عمل در صورت رقابت با یك نیروی برتر ارائه كرد. این به معنای تبدیل تهاجم بیرونی به یك عامل برای پیروزی است:


"در صورت حمله دشمن، اگر شرایط برای پاسخگویی به حمله وجود داشته باشد، حزب ما قطعا موضع دفاع مشروع برای از بین بردن آنان را اتخاذ خواهد كرد (فقط در صورتی كه مطمئن باشیم پیروز می شویم خواهیم جنگید). تحت هیچ شرایطی نباید به خودمان اجازه دهیم كه بواسطه تصویر هولناك ارتجاع گرایان ترسیده شویم." (83)


مجاهدین خلق نیز استفاده از تهدیدهای فرضی كه ماهیت امپریالیسم را تشكیل می دهند را در دستور كار قرار داد. تحریك كردن مداوم مبارزان، با نشان دادن دشمنی كه باید با آن جنگید، ضروری بود:


"تا وقتی كه مردم مبارز ایران وجود دارند، می توانیم از تهدیدها و فشارها برای توسعه انقلابمان و آزادی مردممان استفاده كنیم. امپریالیست ها و مزدورانشان كسانی هستند كه باید از آغاز یك ویتنام دیگر برای خودشان هراس داشته باشند."(84)


برای صورت دادن مبارزه علیه دولت چانگ كای چك، مائو تسه تونگ عمل خودش را بر حزب كمونیست و ساختار رهبریش بنا كرد. ارتش های شكست خورده كومینتانگ (كی.تی.ام) به جزیره تایوان عقب رانده شدند، در حالی كه مائو كشوری به وسعت یك قاره را فقط به حزب كمونیست واگذار كرد. او "دستور العملش"‌را به روشنی بیان می كند:

"
برای انقلاب كردن،‌ لازم است كه یك حزب انقلابی داشته باشید. بدون حزب انقلابی، بدون حزبی كه بر نظریه لنینی ماركسیستی و سبك انقلابی ماركسیستی- لنینی مبتنی است، نمی توان طبقه كارگری و توده های بزرگ مردمی را به سمت پیروزی علیه امپریالیسم و نوكرانش هدایت نمود.(85)


سازمان مجاهدین خلق ایران نیز به نوبه خود می خواست كه یك جایگزین برای رژیم شاه باشد. اما نمی خواست نقش خودش را با دیگران تقسیم كند. سازمان، ‌تحت بیرق خود، از همه جریانات انقلابی دیگر می خواست كه با آنان پیوند بخورند. این یك اشتغال اتحادی بود كه به سیستم تك حزبی منتهی می شد:


"مجاهدین خلق ایران، با دعوت از همه احزاب، سازمان ها و نیروهای مردمی به گردآمدن برای همكاری و اتحاد عمل علیه امپریالیسم تیم های نظامی آمریكا، از خطوط برادرانش كه علیه امپریالیسم عمل می كنند پیروی می كند. بنابر این روشن است كه مرگ ناگزیر امپریالیسم فقط با خط صحیح سیاسی،‌ مقاومت هوشیارانه و اراده استوار مردم حاصل می شود. هیچ راه دیگری وجود ندارد. بیایید ایران را به قبرستان امپریالیسم تبدیل كنیم و اراده مردم را جایگزین آن نماییم." (86)


مجاهدین خلق، كه قبل از آن كه بتواند نظریه ها و برنامه هایش را عملی كند شكست خورد، امروزه قول می دهد كه اگر،‌ برحسب اتفاق، كنترل ایران را به دست گرفت انتخابات آزاد برگزار كند. حتی قسم می خورد كه خواست اكثریت را بپذیرد:


"اگر مردم به ما رای ندهند (بعد از آن كه رژیم ملاها را سرنگون كردیم) به صورت اپوزیسیون باقی خواهیم ماند و به اصولمان پایبند خواهیم ماند." (87)


روشن است كه، مجاهدین خلق نمی تواند آشكارا بگوید، اما از طریق برنامه انتقالی اش به روشنی توضیح می دهد كه مردم نمی توانند از مجاهدین چشم پوشی كنند چرا كه آنان به مردم قدرت می دهند. آن ها بهتر از هر كس دیگری نشان خواهند داد كه امیدهای مردم را می شناسند. اما حتی اگر ملت ایران از استبداد رویگردان شود، هیچ مدركی وجود ندارد كه مردم بخواهند با اشتیاق مریم رجوی و شخصیت دیگر او،‌ یعنی همسرش، رای بدهند. اولی رئیس جمهور خواهد بود، ‌و آخری مقرب سازمان خواهد بود كه از استفاده از خشونت به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهدافش خودداری نخواهد كرد. تاریخ پر است از مثال هایی كه در آن ها یك اقلیت كل كشور را در دست می گیرند، و مردم را از كلیه حقوق محروم می سازند.


جنبه دینی

 

در حالی كه مجاهدین رجوی از اعتراف به ارتباط ماركسیستی شان خودداری می كنند، آشكارا ادعا می كنند كه اسلامی هستند. یا به عبارتی می گویند كه از تعابیر اسلامی، كه می تواند در آموزه های علی شریعتی یافت، پیروی می كنند. او در سال 1933 متولد شد و در سال 1960 با سابقه عالی آكادمیك در ایران به فرانسه آمد. در كشوری كه انقلاب فوریه 1848 در آن ثبت شده - اولین انقلاب دمكراتیك كه پیروز شد، اما در ایجاد حقوق سیاسی برای همه ضعف داشت - وی مبارزات در جهان سوم را آموخت. علی شریعتی اكثر وقت خود را با كسانی صرف كرد كه برای استقلال الجزیره كار می كردند. پل بالتا می نویسد:

 

"در میان متفكرانی كه بر جوانان تاثیر می گذاشتند، علی شریعتی قرار داشت كه اسلام را به عنوان دین مبارزه در خدمت آزادسازی جهان سوم شكل داد و شیعه ای را با محتوای برخوردی اصیلش احیا كرد: در نظر او، دین بایستی یك سلاح ضدامپریالیستی و برداری برای ایجاد ارتباطات جدید اجتماعی می بود." (88)


مجاهدین خلق از شریعتی استفاده زیادی كرد، كه مخالف شاه هم بود و در سال 1975 توسط او به زندان انداخته شده بود. نوشته های او كه در سال 1977 از دنیا رفت به صورت صدها هزار نسخه منتشر شدند. فرهاد خسروخاور و الیویر روی می نویسند:

 

"در نظر او، اسلام توسط ایدئولوژی فراچپ - كه توسط مجاهدین خلق ارائه می شود- پشتیبانی می گردد. آن ها اسلام را با ماركسیسم درآمیخته و بین جامعه مسلمان و پرولتاریایی ارتباط برقرار كردند." (89)


مجاهدین خلق ایران، مانند علی شریعتی، می خواهند یك جمهوری دمكراتیك ایجاد كنند كه در آن همه مبارزات گروهی ممنوع است:


"آن ها تم های زیادی را با نوشته و گفته ها و بیانات علی شریعتی، یك نظریه پرداز اسلامی كه روحانی نبود، مشترك هستند. او در فكر یك ایدئولوژی بود كه از ادغام جنبه های خاص اسلام شیعی و ماركسیسم ایجاد می شود. شریعتی معتقد بود كه مسلمانان واقعی، بجای تمركز بر بخش های تشریفاتی و آیینی دینشان به منظور مهیا شدن برای بهشت،‌ باید نمونه امام حسین را تكرار كنند كه جانش را در جنگ علیه بی عدالتی و استبداد از دست داد. شریعتی استدلال می كرد كه نیروهای بی عدالتی در دنیای نوین بواسطه قواعد اختیاری حكومت استبدادی، و نیز استثمار كنندگان سرمایه داری و امپریالیستی، مجسم می شوند. مجاهدین، ‌با تكرار نظرات شریعتی، واقعیت را در جملاتی نظیر این جمله می دیدند كه "مسلمانان وظیفه دارند در مبارزه برای خلق جامعه ای بدون طبقه و از بین بردن همه شكل های سرمایه داری، ‌استبداد و امپریالیسم، به شیوه امام حسین ملحق شوند." (90)


مجاهدین ادعا می كنند:

 

"ایدئولوژی مجاهدین بر تعبیر دمكراتیك و پیشرو از اسلام مبتنی است..."

 

اما آن ها از كدام اسلام صحبت می كنند؟ (91)مجاهدین خواستار آن بودند كه معتقدان واقعی دیگر از توصیه های رهبران دینی پیروی نكنند. مجاهدین آنان را عوامل استثمار و استبداد می دانستند. بنابراین، گفتمانی را بوجود آوردند كه به این نتیجه گیری منتهی شد: كل هیئت حاكمه دینی بی مصرف بود. این نوع ایدئولوژی مورد طعن و لعن دستگاه مذهبی ایران واقع شده، ‌حتی از طرف كسانی كه ایده ولایت فقیه را قبول ندارند. این ایده همچنین توسط طبقه تجاری بازاری ها و مغازه داران،‌ و نیز اكثر افراد در طبقه حرفه مندان و بازرگانان، رد می شود. (92)

 

منابع

73- نگاه كنید به ژان سویل

74- نگاه كنید به Democracy Betrayed

75-  نگاه كنید به رضا پهلوی

76- . De La Chine اثر ماریا آنتونیتا ماچیوچی، پاریس 1971

77- نگاه كنید به Democracy Betrayed

78-  نگاه كنید به احمدقریشی و داریوش زاهدی

79- On Coalition government 24آوریل 1945، اثار منتخب مائو تسه تونگ،‌ جلد 3
80- نشریه مجاهد، 4 ژوئن 1981

81- مائو تسه تونگ، Declaration of support for the people of Congo, Against American Agression، 28نوامبر 1964.

82- مجاهد، 16 آوریل 1980

83- دایره كمیته مركزی حزب كمونیست چین درباره مذاكرات صلح با كومینتانگ، 26 اوت 1945،‌مائو تسه تونگ،‌آثار منتخب، جلد پنجم

84- مجاهد، 9 آوریل 1980

85- آثار منتخب مائو تسه تونگ،‌ جلد پنجم

86- Communique politico-militaire n 24، l’organization des Moudjahidin du people d’Iran

87- نگاه كنید به Democracy Betrayed

88- Iran-Iraq, une guerre de 5000 and

89- Iran: comment sortir d’une revolution religieuse، فرهاد خسروخاور و الیویر روی، پاریس 1999

90- احمد قریشی و داریوش زاهدی

91- نگاه كنید به Democracy Betrayed

92- احمد قریشی و داریوش زاهدی

 

 

ــ لینک به  معرفی و اهمیت کتاب " کالبدشکافی یک جریان ایدئولوژیک "

ــ لینک به قسمت اول

ــ لینک به قسمت دوم

ــ لینک به قسمت سوم

ــ لینک به قسمت چهارم

ــ لینک به قسمت پنجم

ــ لینک به قسمت ششم

ــ لینک به قسمت هفتم

ــ لینک به قسمت هشتم و نهم

ــ لینک به قسمت دهم

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد