_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon-ghalam@hotmail.de

www.iran-ghalam.de

کتاب کالبدشکافی یک جریان ایدئولوژیک

قسمت هفدهم و هیجدهم

 

26.12.2007

مولف: آنتونی گسلر

مترجم : آر. فورشتنزر

منبع :Mojahedin.ws

 

قسمت هیجدهم

فصل 17/ شكست فروغ جاویدان ـ مجاهدین و افتضاح عملیات فروغ جاویدان و انفال در خاک عراق

مجاهدین خلق بزرگ ترین شكست خود را طی عملیات فروغ جاویدان متحمل شد. اما، آنها كه به فنون تبلیغاتی خودشان پایبند هستند، این شكست آشكار را - از طریق جادوی بیانیه های مطبوعاتی فاتحانه شان- به پیروزی تاریخی تبدیل كرده اند: " ارتش آزادیبخش ملی، در تاریخ 27 می 1988، بزرگ ترین حمله خود را تحت نام "فروغ جاویدان" آغاز كرد. ارتش آزادیبخش طی این حمله 170 كیلومتر در داخل ایران، تا دروازه های كرمانشاه، بزرگ ترین شهر در غرب ایران، پیشروی كرد. طی چهار روز جنگ شدید، ارتش آزادیبخش 200000 نفر از نیروهای خمینی و همه منابع مادی و نظامی رژیم را به مبارزه طلبید. ارتش آزادیبخش ملی ایران شهرهای كرند و اسلام آباد را آزاد كرد، پایگاه ها و استحكامات دشمن را تخریب نمود. پس از وارد كردن 55000 تلفات به رژیم – از جمله تعداد زیادی از فرماندهان سپاه پاسداران- سربازان ارتش آزادیبخش به پایگاه هایشان در طول مرز ایران بازگشتند. پیشرفت سریع ارتش آزادیبخش ملی در داخل خاك ایران و نبردهای آن، رژیم را به سختی تكان داد. سه سال بعد از آن واقعه، ملاها هنوز درباره تأثیر عمیق آن عملیات بر جامعه صحبت می كنند." (149)

در واقع، این حمله كه توسط ستیزه جویان بی تجربه (از نظر نظامی) و آموزش ندیده اجرا شده بود، خیلی سریع شكست خورد. برخلاف تبریك رهبران مجاهدین به خودشان، مردم ایران هرگز از مجاهدین به عنوان آزادكننده استقبال نكردند و سربازان تحت امر تهران خیلی راحت آنها را به پشت مرزهای عراق راندند. هفته نامه فرانسوی ماریان این امر را تأیید می كند: "به دنبال عادی شدن روابط بین پاریس و تهران، زوج نفرین شده با غیرقابل تحمل خواندن خاك فرانسه این كشور را در ژوئن 1986 به مقصد عراق ترك كردند. آن ها با بدترین دشمن ایران همراه شدند: صدام. سه سال قبل، در بحبوحه جنگ ایران و عراق، طارق عزیز معاون نخست وزیر عراق محتاطانه به اورسوراواز دعوت شده بود. هر دو نفر مسئله همكاری آینده شان را مورد بحث قرار دادند. و حال به نتیجه رسیده بودند. طی چند ماه، مسعود حركت نظامی به نقطه ایجاد ارتش كوچكی از 15000 سرباز گمشده را سازماندهی كرد. پایگاه های پیشرفته مانند پایگاه اشرف در مرز ایران توسط متحد جدید به مجاهدین ارائه شد. آنها موشك، خودروهای زرهی و تسلیحات سنگین دارند. در ازای اینها، با سرویسهای اطلاعاتی ارتش عراق به صورت تنگاتنگ همكاری می كنند و نیز در كارهای كثیف رژیم بعثی شركت می نمایند. بعد از آتش بس بین عراق و ایران در ژوئن 1988، رجوی عملیات فروغ جاویدان را علیه ارتش ایران- كه از 8 سال جنگ سخت خسته شده بود- انجام داد. شكست مجاهدین بسیار افتضاح آمیز بود! بعد از پیش روی 50 كیلومتری در داخل خاك ایران، ارتش آزادیبخش ملی متوقف شده و خرد شد. ترازنامه: 1500 تن از نیروهای مجاهدین خلق كشته شدند." (150)

واشنگتن نیز نتایج خودش را اعلام كرد:

"سابقه نظامی مجاهدین محدود است. این گروه حمله اصلی خودش را در ژوئن- جولای 1988 انجام داد. آن ها در حملاتی هماهنگ شده با ارتش عراق در داخل ایران شركت می كردند. در همان حملات، واحدی عراقی در جبهه های دیگر، از سلاح های شیمیایی علیه ایران استفاده كرد. ارتش آزادیبخش ملی شهرهای مرزی مهران، كرند و اسلام آباد غرب را برای مدت زمان كوتاهی در دست داشت. مجاهدین ادعا كردند كه 40000 ایرانی را كشته اند، اما دیگر ناظران نظامی صرفا تأكید كردند كه به محض رسیدن نیروهای تقویتی ایران ارتش آزادیبخش ملی مجبور به عقب نشینی شد." (151) در این زمان، به نظر می رسید مجاهدین خلق به بهترین نقطه از نظر قوای نظامی اش رسیده باشد. اما با فقدان شفافیت، شكست در برنامه ریزی ها و خطاهایی كه باعث دلسرد شدن هوادارانش شد، این نقطه قوت را از دست داد. مجددا، و برای همیشه، این بخت های از دست رفته حماسه تاریخی رجوی ها را علامتگذاری كرده اند.

لیبراسیون در پایان می نویسد:

"این زوج یك سیستم اردوگاههای نظامی بنا كردند كه ارتشی از 10000 نفر در آنها ساكن و به تسلیحات سنگین مجهز بود، نظم خوبی داشت و برای فدا كردن خود آماده بود. این كار با حمایت مالی صدام حسین و كمك های داوطلبانه هزاران هوادار كه در سراسر جهان پراكنده بودند انجام شد. نیمی از نیروها زن هستند و اكثر پستهای فرماندهی را در دست دارند. وقتی جنگ ایران - عراق پایان یافت، ارتش آزادیبخش ملی ایران حمله خودش را آغاز كرد. عملیات فروغ جاویدان به یك فاجعه برای مجاهدین تبدیل شد..." (152)

حق با چه كسی است؟

اعضای خاص مجاهدین كه در این اقدام مرگبار شركت داشته اند، به نحوی شاهد این ماجرا بوده اند. علی اكبر راستگو، كه اكنون در آلمان زندگی می كند یكی از قدیمی ترین نیروها بود كه در ساختار جنبش كار می كرد. او متخصص فعالیت ها در داخل ایران بود: "برای اولین بار در سال 1974 وقتی در دانشگاه تهران دانشجو بودم با مجاهدین خلق آشنا شدم. مجددا در سال 1976 درباره شان مطالبی شنیدم، در آن زمان در آلمان تحصیل می كردم. در آن زمان كنفدراسیون بزرگ دانشجویان ایرانی در خارج از كشور بود كه اسلامگرایان و كمونیستها را زیر یك چتر قرار می داد. تا هنگام انقلاب، مجاهدین دارای تأثیر واقعی نبود. اما حمایت آنها از آقای خمینی باعث شد از آنها حمایت شود. ما نیز پیوستیم.... از آن زمان به بعد، من مسئول ارتباط با گروههای چپی برای حمایت از فلسطینی ها و نیكاراگوئه ایها بودم. یكی از بزرگترین حملات نهایی برای سال 1988 برنامه ریزی شده بود. همه به عراق فرستاده شدند. من بیش از آن كه بخواهم برای مجاهدین بجنگم می خواستم كشورم را آزاد كنم. در سال 87 - 1986، به پاسداران برخوردم،‌ كه ما را دستگیر كردند. آنها رعیتها، مردمان فقیری بودند كه می دانستند كشور در خطر است و باید از آن دفاع كنند. حق با آنها بود چرا كه ما كسانی بودیم كه به آنها حمله می كردیم. تاكتیك ما این بود كه بدون تبعیض به قتل برسانیم. كافی بود ریش بگذاری تا هدف ما قرار بگیری. قرار بود چه كسی را بكشم؟ همان مردم فقیر را ... حق با چه كسی بود؟ این سؤال بزرگی بود كه من، و خیلی های دیگر، از خودمان پرسیده ایم. ما حق نداشتیم سخن بگوییم. آنها به من گفتند: تو هنوز پاك نشده ای. مریم و مسعود هنوز در سرت نیستند. حمله صورت گرفت و برای ما واقعا یك فاجعه بود. در رده های ما خیلی ها كشته شدند. با هواپیماها چه كار می توانید بكنید؟ بعضی از مبارزان جوان حتی یك هفته هم نبود كه به عراق آمده بودند. دو روز قبل از حمله به آنها مسلسل داده بودند، آنها كه قبلا حتی یك سلاح ندیده بودند. آنها اصلا تجربه ای نداشتند. آنها با پاسدارانی مواجه شدند كه در جنگ واقعی آب دیده شده بودند. افراد ما هیچ شانسی نداشتند...با توجه به تلفات، لازم بود كه رهبران برخی از ما را به خارج بفرستند. از آنجاكه من تجربه آلمان داشتم، مرا به آنجا فرستادند و در آنجا من پلهای خودم با آنها را سوزاندم. البته، آنها مدام مرا ضدانقلاب می خوانند..." (153)

یكی دیگر از اعضای سابق مجاهدین خلق نیز به همین شیوه سخن می گوید: "حقی 22 سال پیش به مجاهدین خلق پیوست. او از رجوی بخاطر عدم حساسیت نسبت به آمار غیرقابل قبول تلفات در میان مجاهدین (به منظور رسیدن به اهداف محدودی كه به هیچ وجه توجیه كننده جان های از دست رفته نیستند) انتقاد می كند. به گفته این ناراضی، رجوی خط خودش را به صورت زیر تعریف كرده است: حذف یك هوادار رژیم اگر به كشته شدن هشت نفر از شما بیانجامد باز هم ارزش دارد. این امر جانفشانی سودمند و تبلیغ خوبی برای جنبش ما است." (154)

در مسكو و در بغداد

مجاهدین، طی حضورش در عراق، دائما دریافت سلاح از صدام حسین را تكذیب كرده است. اما، بار دیگر، واقعیت ها وجود دارند تا نشان دهند كه فقط رئیس سرنگون شده می توانسته حمایت مادی و لجستیكی برای مبارزه را به دوستانش بدهد. دولت امریكا تأكید می كند: "بسیاری از سلاح هایی كه دریافت شدند در روسیه خریداری شده بودند. در سال 1993، یك خبرنگار كه از پایگاه مجاهدین در عراق گزارش می كرد 35 تانك قدیمی، نفربرهای زرهی، سلاح های خودكار چینی، و خمپاره اندازهای روسی را دیده بود."

در می 1988، نیویورك تایمز نیروهای مجاهدین را یك واحد سبك پیاده نظام با نفربرهای زرهی و توپخانه روسی توصیف كرد. ارتش مجاهدین از تاكتیك های به سبك روسی پیروی می كند. این همان پروتكلی است كه آن را در همان موقعیت ارتش عراق قرار می دهد. در طول تابستان 1988، درحالی كه حمله در داخل ایران در حال رخ دادن بود، عراقی ها بزرگترین ره آورد جنگی را به مجاهدین دادند كه سلاح های كالیبر كوچك، توپخانه موتوریزه و تانك ها و دیگر سلاح های غنیمت گرفته شده از ایران جزو آنان بودند. خبرنگار دیگری كه در اوت 1994 از مجاهدین دیدن كرد خاطر نشان می كند كه سلاح هایی كه به كار گرفته شده بودند عمدتا روسی بودند. وی خاطر نشان ساخت كه احتمالا این سلاح ها از انبارهای عراقی آمده اند. این در زمانی صورت گرفت كه ارتش آزادیبخش ملی ادعا می كرد سلاح هایش از غنایم به دست آمده در ایران هستند.  اما، ابزارهای نظامی آنان آن قدر محدود بود كه نمی توانستند چنین فتح بزرگی! انجام دهند." (155)

درباره این موضوع، یك مستند از شبكه تلویزیونی فرانسه 2 ریشه مواد جنگی به كارگرفته شده توسط مجاهدین را آشكار كرد. در اهداف درخشان اثر میشل هانورین، دوربین به طور كامل از پایگاه های مجاهدین در مرز ایران فیلم گرفت. مبارزان، در لباس استتار، برای حمله نهایی و بزرگ آماده می شدند، حمله ای كه هیچ وقت فرا نرسید. آنها از زیر سیم های خاردار سینه خیز می رفتند. راوی می افزاید: "سیم های خاردار آزار دهنده هستند... مردان و زنان با سلاح هایی كه بر پشت شان قرار داده اند، رژه می روند، تانك می رانند و توپ شلیك می كنند..." (156) كلاه خودهای بر سرگذاشته شده كلاه خودهای استاندارد ارتش عراق هستند. بقیه تجهیزاتی كه در صفحه تلویزیون نمایش داده می شود ساخت شوروی هستند. درزمانی كه ایالات متحده به شاه سلاح داد، مسكو بخش عمده ای از تولیدات نظامی اش را به متحدش صدام فروخت. كلاه نفرات تانك، كلاشینكف، كامیونت ها كه روی آن ها ضدهوایی نصب شده، نفربرهای بی.تی.آر، كاتیوشا، تانك های تی 72، هلی كوپترهای ام.آی همگی از شوروی آمده بودند. اما شكی نیست كه آن ها به مرز عراق آمده بودند. تصورش سخت است كه صدام بازار موازی سلاح در كشور خودش را تحمل كرده باشد. همین نوع سلاح ها در سراسر افغانستان نیز یافت می شوند، جایی كه مقاومت پس از غنیمت گرفتنشان از دشمن (یعنی روس ها) از آن استفاده می كرد.

سركوب كردها

فصل دیگر در تاریخچه مجاهدین نیز لكه ننگ دائمی بر شهرت مجاهدین خلق رجوی است. آنها بواسطه این فصل آبروی خود را از دست دادند. مجاهدین كه فعالانه در سركوب كردهای عراق شركت كرده بود، به سختی می تواند اعتماد كردهای ایران (كه اغلب از آنها به عنوان حامی یاد می كند) را جلب نماید. ماشین تبلیغاتی مجاهدین مدام كار می كند تا اظهارات در رابطه با این صفحه سیاه از سوابق مجاهدین را خاموش كند: "ده سال است كه وزارت اطلاعات ملاها اظهارات بیهوده و بدنام كننده (كه طبق آنها مجاهدین در حذف كردها شركت داشته است) را تكرار می كند. برای همین است كه این اظهارات بی اعتبار هستند. علاوه بر این، روابط بین الملل حزب دموكراتیك كردستان عراق در نامه خودش به مقامات قضایی هلند در جولای 1999 تاكید كرده كه گروه سیاسی اش شایعه ها درباره كمك واحدهای مجاهدین به نظامیان عراقی را بررسی كرده است. این تحقیقات نشان دادند كه هیچ مبنایی و هیچ سندی وجود ندارد كه بتوان طبق آن تایید كرد كه مجاهدین در خصومت علیه جمعیت كرد عراق شركت داشته است." (157)

لطفا توجه داشته باشید كه حزب دموكراتیك كردستان، تحت رهبری مسعود بارزانی، متحد صدام حسین بود. تعجب بر انگیز این است كه این گروه علیرغم واقعیت های موجود از مجاهدین دفاع می كند. كریم حقی، عضو ناراضی مجاهدین خلق، واقعیت را می داند: "در این زمان بود كه ما همكاری نظامی مستقیم مان با ارتش عراق را آغاز كردیم و مجاهدین برای پشتیبانی و كمك به نیروهایی كه در سركوب شورش های مردمی در بغداد شركت داشتند تعلیم دیدند. این سركوب برای جلوگیری از حركت كردها به دشت های اطراف پایتخت بود." (158)

جلال طالبانی، دیگر رهبر كردستان عراق (رهبر اتحادیه میهنی كردستان) به نوبه خود شركت مجاهدین خلق را محكوم كرده است. وی به خبرنگاران گفت كه 5000 عضو مجاهدین خلق ایران در جنگ كركوك به نیروهای عراقی پیوستند." (159) اما آشكارتر از همه این ها افرادی هستند كه تحت فرمان رجوی در این قتل عام ها شركت كرده و اكنون سخن می گویند. آن ها جریان را شرح می دهند: "محمد رضا اسكندری، یكی از اعضای ناراضی مجاهدین، كه اكنون به عنوان پناهنده سیاسی در هلند زندگی می كند شاهد مشاركت مجاهدین در این سركوب بود... وی می گوید: در منطقه سلیمان بك (نزدیك مرز با كردستان عراق) جایی كه قتل عام غیرنظامیان رخ داد یك ایستگاه متروكه راه آهن بود كه پایگاه ما بود. از این نقطه ما به كردها حمله كردیم، و آن ها را از سه طرف محاصره نمودیم. هجده كرد كشته شدند. ما آن ها را در همان مكان در یك گودال خاك كردیم."

اسكندری درباره اقدام مجاهدین خلق به اعدام های سریع عراقی های فراری از خدمت و بازجویی از سربازانی كه در شهرهای مختلف عراق جبهه را ترك كرده بودند نیز صحبت می كند. اسكندری همچنین تاكید می كند كه مجاهدین خلق همه كسانی را كه برگه های هویت شان نشان می داد كرد هستند را به ارتش عراق و سرویس های امنیتی تحویل دادند. به دنبال این عملیات ها تعداد زیادی از اعضا از سازمان جدا شدند: بیش از 800 مبارز ناراضی شدند. این خط مشی كارد را به استخوان رساند. این عمل اوج اشتباهاتی بود كه از هنگام ورود سازمان به عراق انجام شده بود." (160)  

این امر موجب شد لیبراسیون بنویسد:

"در ایران، مجاهدین فقط می توانند حملات تروریستی گاه به گاه انجام دهند. درعراق، آنها در سركوب كردها توسط صدام شركت كردند. مریم مجبور شد در سال 1993 تبعیدگاه خود در اورس را ترك كند تا به مسعود ملحق شود. سقوط دیكتاتور عراق باعث شد وی همراه با 20 عضو ارشد به فرانسه برگردد. پاریس با این امر موافقت كرده، خود مسعود ناپدید شده است." (161) پس نباید تعجب كرد وقتی كه یان ریچارد، پژوهشگر در موسسه روابط بین المللی فرانسه (آی.اف.آر.آی)- متخصص درباره اسلام و نویسنده شیعیسم و اسلام- می گوید: "این گروه را از نظر شیوه هایش می توان به آی.آر.ای یا پ.ك.ك مقایسه نمود. اینها افراد هاری هستند كه اگر به قدرت برسند از رژیم كنونی بدتر خواهند بود. آنها دیوانه هایی خشن و و خونریز هستند." (162)

منابع


149. “Operation Eternal Light” – press release on www.iran-e-azad.org- 30 july 2002
150. “Iran, les Moudjahidin du people fous de Dieu et de Marx by Christian Hoche avec Safa Haeri- Marianne, 30 June to 6 July 2003
151. US State Department, op.cit.
152. “Un movement fragilise par la chute de saddam Hossein”- by Jean Pierre Perrin- Liberation, 18 june 2003
153. Ali Akbar Rastgou: “Les Etats jouent du MKO pour faire pression sur l’Iran” Interview by Antoine Gessler, Le Nouvelliste, 14 April 1999
154. Ismail Zayer, op.cit.
155. US State Department, op.cit.
156. Brasiers, by Michel Honorin- France 2 TV, 1994
157. M. Hossein Abedini, letter to Le Nouvelliste, 28 february 2002
158. Rapporte by Haqqeh Moni, ancient militant du MKO interroge by Imail Zayer, Courrier international, 21-27 october 1999
159. State Department, op. cit.
160. Courrier international, 21-27 october 1999
161. Jean-Pierre perrin, op. cit.
162. “Les mercenaries de Saddam Hussein”- by Patrick Klein and Michaelle Gagnet, “Thema” – ARTE, Franco-German TV, 28 January 2003

 

 

قسمت هفدهم

فصل 16/ شكست بزرگ ـ مجاهدین خلق تلاش می كند با كارت جنبش های مستقل ملی گرا بازی كند

سقوط صدام حسین شكست بزرگی برای مجاهدین خلق ایران بود. نزول سازمان به جهنم آغاز شد. مسعود رجوی رهبر این گروه با اشاره به دولت عراق گفته بود:


"اگر این دولت سقوط كند ما غرق فراموشی خواهیم شد. حیات ما به حمایت ما از رژیم صدام حسین بستگی دارد." (142)

 در روز چهارشنبه، 16 آوریل 2003، ژان كلود شاپون، خبرنگار ویژه خبرگزاری فرانسه كه حمله امریكا به عراق را پوشش می داد، این خبر درباره سقوط مجاهدین خلق را ارسال كرد: در فلوجه، اردوگاه بزرگ مجاهدین خلق، اپوزیسیون مسلح ایرانی تحت حمایت صدام حسین، تحت تسلط غارتگران و سگ های ولگرد درآمد چرا كه مبارزانش در اولین روز جنگ از آن فرار كرده بودند. مقصد آن ها مشخص نیست. چهارشنبه، بیست و هشتمین روز از حمله امریكا – بریتانیا، گروهی از غارتگرها، كه معمولا به سلاح كلاشینكف یا هفت تیرهایی كه در لباسشان مخفی كرده اند، مجهز هستند، هنوز جلوی مجتمع بزرگ در 40 كیلومتری بغداد (كه احتمالا منبع خوبی برای اشغالگرانش بوده) نگهبانی می دادند. یك ویلا ساخته شده، كه دیوارهای بلند و طولانی و سیم خاردارهای روی آن محصورش كرده اند. خانه ها، انبارها، گاراژها، و دفاتر در اطراف كمپ قرار دارند، و سرسبزی لطیفی در اردوگاه مشاهده می شود، ‌كه در برابر دورنمای این منطقه بیابانی تعجب برانگیز است. در اطراف كمپ زمین های كشتكاری شده قرار دارند، كه بی شك برای تغذیه پرسنل كمپ طراحی شده اند. رنگ قهوه ای تیره خاك نشان می دهد كه یك سیستم آبیاری هنوز وجود دارد. در ورودی مجتمع، در كنار بزرگراهی كه به اردون منتهی می شود، دو مرد درحال پایین آوردن یك تیربرق هستند تا سیم هایش را جدا كنند. آن ها از مزاحمت خبرنگارها عصبی و ناراحت می شوند. آن ها ساكنان همان حوالی هستند و بالاخره راضی می شوند كه آنچه درباره این كمپ می دانند بگویند. به گفته آن ها، صدها مبارز جنبش اغلب با خانواده هایشان در اینجا زندگی می كردند. به گفته این دو مرد كه اسم هایشان را فاش نكردند، این ایرانی ها اغلب در كمپ بودند و بیرون نمی آمدند.

 

فقط كامیون های عراقی، كلا كامیون های نظامی، كه گاهی هم غیرقابل شناسایی بودند، به كمپ رفت و آمد داشتند. مدخل كمپ سنگربندی شده و مستحكم بود. به گفته آن ها، در اولین روز از جنگ، همه این سربازها بیرون آمدند. كجا رفتند؟ این دو مرد مطمئن نیستند ولی حدس می زنند كه آن ها به منطقه دیاله در نزدیكی مرز ایران رفته باشند...نیروهای ائتلاف چندین بار پایگاه های آنان را بمباران كردند، چرا كه نیروهایشان بخشی از ارتش عراق محسوب می شدند. به گفته یك دیپلمات بریتانیایی، "آن ها مانعی بر سر راه عملیات های ما بودند." در واقع، چندین ساختمان، بخصوص در مركز اردوگاه فلوجه بواسطه بمباران امریكا تخریب شدند. اما، مردم این حوالی نمی توانند تاریخ دقیقی از بمباران ها ارائه كنند." (143) گزارشگر ویژه لیبراسیون در می 2003 درباره اردوگاه اشرف،‌ پایگاه اصلی مجاهدین،‌ گزارش داد. او مسیر آن ها را تایید كرد:

 

پایگاه اصلی مجاهدین در حدود 100 كیلومتری شمالشرق بغداد در جاده كركوك قرار دارد. این پایگاه درست قبل از روستای خالص قرار گرفته است. جنبش به صدام وابسته است، و برای نگهداشتن حقوق اقامت كارهای كثیفی را برای او انجام داده است... دفتر اصلی آن ها در مركز بغداد یكی از اولین ساختمان هایی بود كه توسط مردم مورد چپاول قرار گرفت. مردم از آن ها بیزارند. اكنون اشغالگرها ساختمان ان ها را در دست دارند. اما به نظر می رسد در اردوگاه اشرف چیزی تغییر نكرده است. دو نگهبان مراقب در ورودی هستند. جلوتر، باید سئوال و جواب پس بدهی و بعد منتظر بازرسی بمانی.  پرچم جنبش، سفید با شیر و خورشید در كنار پرچم ایران قرار دارد... جنگ در دروازه اردوگاه اشرف متوقف شده یا این طور به نظر می رسد. زندگی صلح آمیز به نظر می رسد. اشرف شهر كوچكی است در وسط صحرا، كه مركز برق كوچك و یك بیمارستان صحرایی دارد. "ما آماده ایم كشور خودمان را اداره كنیم. مدیریت پایگاه كوچكی مثل این بچه بازی است." در كل، اردوگاه 36 كیلومتر مربع را می پوشاند. سیم خاردار اردوگاه را از بیابان وسیع اطراف جدا می كند. ایران 60 كیلومتر در سمت شرق قرار دارد. این جنبش دیگر جوان نیست و با "پیروزی بر رژیم ملاها" هنوز فاصله است. كریستف ایاد گزارش داد: در تاریخ 8 آوریل، در حمله ای هوایی هفت عضو مجاهدین كشته و 10 نفر دیگر زخمی شدند. بیابان اطراف اردوگاه پر است از كامیون هایی كه توسط بمب افكن های امریكایی از بین رفته اند.

 

تسلیم

آینده مبارزان مسعود رجوی اكنون به حسن نیت امریكایی بستگی دارد. بعد از مباحثاتی كه از جانب تهران مورد انتقاد قرار گرفتند، حدود 5000 عضو مجاهدین مجبور شدند سلاح های خود را تحویل دهند. ارتش آزادیبخش ملی كه دارای تانك، نفربرهای زرهی، خودروهای سبك، كلاشینكف بود همه تجهیزاتش را تحویل داد؛ آسوشیتد پرس می گوید: "مجاهدین خلق، گروه اپوزیسیون ایرانی كه از داخل عراق فعالیت می كند، روز یكشنبه در چهارچوب توافقی با نیروهای امریكایی كه آن ها را محاصره كرده اند سلاح های خود را بر زمین گذاشتند. بعد از حصول توافق در روز یكشنبه كه در بعقوبه صورت گرفت، اعضای این اپوزیسیون ایرانی می توانند یونیفرم های خود را حفظ كنند و هفت روز فرصت دارند كه همه نیروهایشان را در محلی خاص گردآوری و سلاح های آنان را جمع آوری كنند. ژنرال ری اودیرنو فرمانده هنگ چهارم پیاده نظام ایالات متحده می گوید: "آن ها تجهیزات خود را تحت كنترل ائتلاف قرار می دهند. آن ها همكاری می كنند." مجاهدین خلق بخشی از شاخه نظامی شورای ملی مقاومت ایران تحت فرمان مسعود رجوی هستند. این شورا در حومه پاریس واقع شده... طی دهه 70، گروه چندین سرباز و غیرنظامی امریكایی كه روی پروژه های نظامی كار می كردند را به قتل رساند. آن ها از اشغال سفارت امریكا در تهران در سال 1979 نیز حمایت كردند. بعدها، با دولت ایران دچار مشكل شده و از داخل عراق و با حمایت صدام حسین حملاتی را علیه ایران انجام دادند.مسئولان امریكایی افزودند كه آن ها اسیر جنگی محسوب نخواهند شد، اما وضعیت شان هنوز مشخص نشده است." (145)

 

از فاجعه تا فاجعه

در سطح جدی نظامی، مجاهدین خلق و ارتش آزادیبخش ملی در تلاش برای به دست آوردن كنترل بر ایران فقط شكست های مفتضحانه ای را تجربه كرده اند. نظامیان مجاهدین فقط در خاك عراق كارآمد بودند، آن هم وقتی كه لشگرهای صدام حسین از آن ها حمایت می كردند. اما آن ها سربازهای حلبی نیستند. آن ها می دانند چطور از سلاح هایشان استفاده كرده و آدم بكشند. در مواجهه با كشاورزان غیرمسلح، آن ها بسیار سبعانه عمل كرده اند. اما در سال 1984، مسعود رجوی گفت: "اسلامی كه ما ترویج می كنیم اجازه خونریزی نمی دهد. ما هرگز به دنبال رویارویی و خشونت نبوده و نیستیم." (146) این جملات توخالی هستند. هیچ یك از این ها، نه در سال های گذشته و نه بعد از آن، حقیقت نداشته اند. همان طور كه دیده ایم، ایدئولوژی مجاهدین خلق بر آثار مائو تسته تونگ مبتنی هستند. او یك تئوریسین و عمل كننده مبارزه انقلابی بود. مجاهدین خلق، كه در صحنه سیاسی ایران یك جنبش دست دومی محسوب می شود، همیشه در به دست آوردن قدرت از طریق ابزار دموكراتیك (آرا، رقابتهای انتخاباتی، ...) ناكارآمد نشان داده است. در منطق سیاسی شان، جز انقلاب هیچ راهی برای رسیدن به هدفشان وجود ندارد، درست همان چیزی كه مائو پیش بینی می كرد. وظیفه اصلی و فرم برتر انقلاب بدست آوردن قدرت از طریق مبارزه مسلحانه است. یعنی رفع مسائل از طریق جنگ. این اصل انقلابی ماركسیستی- لنینیستی در همه جا، چین و دیگر كشورها، صدق می كند." (147)

این اصلی بود كه مجاهدین مو به مو از آن پیروی كردند. اما، آن ها كه درباره تاثیر نهایی فعالیت هایشان بر تصویرشان در غرب نگران بودند، به دنبال پرده دود (برای استتار كردن تصویر واقعی شان) بودند. آن ها تلاش كردند خود را میهن پرست معرفی كنند. آخر، در افكار عمومی غرب، دیگر دوران دهه 60 و 70 گذشته است: ستایش از جنگ چریكی. از آن هنگام، كشورها یادگرفته اند كه از تروریسم بترسند، از هر جا كه باشد و هر توجیهی كه داشته باشد. مجاهدین خلق تلاش می كند با كارت جنبش های مستقل ملی گرا بازی كند، انگار ایران در معرض اشغال خارجی قرار گرفته است. مجاهدین می گوید:  

 

"ذكر مسائلی كه در كنفرانس دیپلماتیك ژنو بر سر آن ها توافق حاصل شده جالب است: "گاهی در جنگ داخلی احتمال دارد كسانی كه شورشی در نظر گرفته می شوند در حقیقت میهن پرستانی باشند كه برای آزادی، استقلال و احترام كشورشان می جنگند. در شرایطی كه شورشیان اصول حقوق بشری را قبول دارند نمی توان از "تروریسم" "آشوب " و بی نظمی سخن گفت." (148)

 

در حقیقت، از هنگام نقطه تحول در سازمان كه بواسطه شكست عملیات جاویدان در سال 1988 علامتگذاری شده، مجاهدین خلق به حملات متفرق در ایران تنزل یافته: تروریسم تمام و عیار.

منابع


142. Report by Haqqe Moni, former militant of the MKO interviewed by Ilail Zayer, in Al Hayat, in Courrier International, 21-27 october 1999.
143. “Iraq Les Moudjahidin du people ont deserte leur camp de Falluja”- by Jean-Claude Chapon- AFP, 17 April 2003

144. Ayad, op.cit.

145. “Les Moudjahidin du people commencement a deposer leurs armes” – Associated Press, 11 May 2003

146. “Democracy Betrayed”, op. cit.

147. “Problems of War and Strategy”, 6 November 1938, Selected Works of Mao Tse Tung, vol. II

148. “Presentation des activites des Moudjahidin du people d’Iran”- Http://voiceofiran.com/abouthtml controlled by Massoud Rajavi

 

 

 

 مطالب در ارتباط:

 ــ گفتگوی دو فعال حقوق بشر در سوئیس

 ــ لینک به  معرفی و اهمیت کتاب " کالبدشکافی یک جریان ایدئولوژیک "

ــ لینک به قسمت اول

ــ لینک به قسمت دوم

ــ لینک به قسمت سوم

ــ لینک به قسمت چهارم

ــ لینک به قسمت پنجم

ــ لینک به قسمت ششم

ــ لینک به قسمت هفتم

ــ لینک به قسمت هشتم و نهم

ــ لینک به قسمت دهم

ــ لینک به قسمت یازدهم

ــ لینک به قسمت سیزدهم

ــ لینک به قسمت چهاردهم

ــ لینک قسمت پانزدهم و شانزدهم

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد