_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

رجوی، اتوریته شخصی و قدرت طلبی

 

28.04.2008

منبع: info@mojahedin.ws

مؤلف: گروه تحقیق و پژوهش

در تبارشناسی فرقه ها همواره بر عنصر رهبری و نوعیت رابطه او با سایر افراد فرقه ها تاکید شده است. دو ویژگی رهبری کاریزماتیک و آتوریته طلب در کنار اهرم مجاب سازی برای تعمیق کاریزما و اتوریته رهبری تکمیل کننده، تعریف مناسبات فرقه ای است. در تبیین رابطه تماتیک محتوای کاریزماتیک و آتوریته طلب در فرقه ها همواره بر تقدم عنصر آتوریته بر جنس رابطه کاریزما تاکید شده است.

 

به زبان دیگر می توان نوعیت رابطه کاریزماتیک را مولود و محصول تعمیق و تثبیت آتوریته رهبران فرقه ها تلقی کرد. سینگر نیز بر این باور است که رابطه کاریزماتیک پس از تعمیق آتوریته فردی بر مناسبات حاصل می شود. وی تعامل و رابطه این دو گونه که یکی به اتکاء قدرت و دیگری عنصر اطاعت پذیری حاصل می شود، را این گونه ارزیابی می کند:

 

"قول عمومی بر این اتفاق است که تمامی رهبران فرقه ها افرادی کاریسماتیک هستند. اما در حقیقت، کاریسماتیک بودن اهمیت کمتری نسبت به مهارت در مجاب سازی و قدرت اعمال تسلط (آتوریته) بر دیگران دارد. به منظور شکل دادن یک گروه، یک رهبر نیاز به دانستن راه هایی دارد که دیگران را متقاعد به پیروی از خود بنماید، و چنین رهبرانی هرگز تمایل ندارند از قدرت کنترل خود دست بکشند. رهبری فرقه البته می تواند زمانی که مشاهده نماید میزان کنترلی که بدست آورده کافی است و به سادگی می تواند بر پیروان خود نفوذ داشته باشد نقش صرفا هدایتی به عهده بگیرد." (1)

 

 

 

این ادعا که جنس رابطه رهبران فرقه ها با اعضاء از بنیان بر آتوریته متکی است ادعای گزافی نیست. این دریافت با توجه به پروسه تعمیق بر فرقه ها امری کاملا قابل اثبات و مولفه ای است. توصیف سینگر از این پروسه به نوعی در گروه های فرقه ای و مشخصا سیاسی قابل تعمیم و می توان به نوعی در گروه های فرقه ای از نوع سیاسی رد یابی کرد. در این رابطه به نقل از سینگر می خوانیم:

 

"گام اول معمولا مختص به نشان دادن اتوریته مطلق رهبر است. رهبر، که اغلب برگزار کننده یا مربی خوانده می شود، بلافاصله کنترل جلسات را با برخوردی که نشان دهنده اینست که او فردی قدرتمند و مسئول بوده و هیچ کس نباید با آنچه که او می گوید چالش نماید به دست می گیرد. مربی ادعا می کند که: "این برنامه کارآیی دارد. همه چیز به شما بستگی دارد که اطاعت کرده و بیشترین منفعت را از آن ببرید." او تماما مسئول جلسه باقی مانده، آگاهانه عمل کرده، و از مهارت کلامی خود استفاده می کند به طوری که او هرگز تسلط بر صحنه را از دست نمی دهد. هر کس که مربی را به چالش بطلبد تحقیر شده و زیر بار کلمات کوبیده می شود در یک LGAT چه اتفاقی می افتد؟" (2)

 

رد یابی این مختصات در مناسبات سازمان مجاهدین بویژه از مقطع انقلاب ایدئولوژیک به بعد کار آسان و ساده ای است. از این مقطع به بعد جنس رابطه رهبری مجاهدین با اعضاء را به دو شکل می توان تقسیم بندی کرد. اهمیت این رابطه به قول هوفر از آنجا ناشی می شود که رهبران تمامیت خواه از نوعیت رابطه افرادشان با خود نه تنها آنها را ناگزیر به اطاعت پذیری و تمکین مطلق می کنند، که به این وسیله در دل هدف های واقعی و مجازی خود نیز نگرانی و دلهره ایجاد می کنند. اگر جنبش های توده وار را به نوعی بازنمایه ای از جنبش های فرقه ای معاصر تلقی کنیم بدون تردید الگوهای رفتاری مشابهی را در آنها خواهیم یافت. یکی از این الگوها نحوه تعامل و تنظیم رفتار و رابطه رهبران فرقه یا تمامیت خواه در جنبش های توده وار و فرقه ها است. تاکید هوفر بر تبارشناسی همسویه این دو جریان گویای شباهت های ساختاری و محتوایی میان رهبرانی است که مشترکا بر پایه اتوریته و کاریزمای فردی عضوگیری و آنها را به اطاعت پذیری محض ناگزیر می کنند. به زعم هوفر این اطاعت پذیری بعضا رابطه اعضاء با رهبران را به یک رابطه نازل و بزدلانه تقلیل می دهد. در این رابطه به نقل از هوفر می خوانیم:

 

"درک این معنا که رهبران تمامیت طلب روزگار ما با بازشناسی این منبع شهامت، مذبوحانه از آن نه فقط برای تسخیر روح پیروان شان، بلکه برای در هم شکستن روحیه دشمنان نیز بهره می گیرد، تا حدی هراس انگیز است. استالین در تصفیه رهبران قدیمی بلشویک، با محروم کردن آنان از هر نوع امکان هم ذات پنداری با توده های روس و حزبی که همه عمر به آن خدمت کرده بودند، موفق شد ایشان را از مردانی مغرور و دلیر به بزدلانی جبون تبدیل کند." (3)

 

در تبیین مناسبات درونی مجاهدین شاهد انحاء روش ها برای اعمال اتوریته و تثبیت رهبری هستیم. اما فرایند تمامی این فعل و انفعالات در راستای باوراندن نوعیت رهبری و مستثنی کردن او از کلیت مناسبات است. در ادامه بحث اشکال متفاوت و کلی تعمیق این رابطه را در سازمان مجاهدین خلق دنبال خواهیم نمود. عجالتا رئوس این اشکال را در دو گونه زیر به اختصار اشاره می کنیم.

 

شق اول، اعمال آتوریته رجوی بر نزدیک ترین افراد پیرامون.

شق دوم تلفیق این رابطه با نوعیت کاریزما و انتقال آن به بدنه و سطح تشکیلات.

 

منابع

 

1- کتاب فرقه ها در میان ما. مقدمه چاپ اول.

2- همان. بخش در یک LGAT چه اتفاقی می افتد؟

3- کتاب مریدان راستین. نوشته اریک هوفر. ترجمه فارسی ص 71.

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد