_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

فلسفه رواقی ، دین بود یا جهانبینی ؟

 

 11.07.2008

بهار نیکفر

Stoa , Stoiker , Stoizismus

مکتب رومی-یونانی " استویی " را اعراب فلسفه " رواقی " ترجمه کرده اند. دریونان باستان رواقیون خود تحت تعثیر مکتب " کلبی " یا سگی بودند.  کلبی ها همان " کینیکر" های یونانی می باشند. و چون درآغاز، کلاسهای درس و بحث های دوطرفه فیلسوفان این مکتب درسالنهای رنگین چهل ستون تشکیل میشد، به این مکتب دریونان باستان عنوان " استویی " داده بودند.

  پایه گذار این مکتب فلسفی" زنون اهل کیتون " در سه قرن پیس ازمیلاد درآتن بود. این مکتب حدود پنج قرن روی فرهنگ یونان و روم باستان تعثیرگذاشت. آغازآن مصادف شدبا مرگ اسکندر مقدونی و آموزگارش،ارسطو ، چون نیازبه فلسفه ای جدید احساس میشد. زنون خود درآغاز تحت تعثیر فیلسوفان کلبی یا سگی بود. بالاترین هدف فیلسوفان استویی "رواقی" آرامش روح و روان انسان بود. آنان برای اخلاق فرد وجامعه وجود دین راضروری میدانستند. دریونان و روم باستان، فلسفه ازنظر رواقیون، هنر زندگی کردن بود.

اشاره میشود که اخلاق انسانگرایانه آنان غیراز یونانی، ریشه شرقی داشت. ماتریالیسم آنان نیز بعداز چند دهه ، پانته ایستی " طبیعت خدایی " شد. درنظرآنان خدا و طبیعت یکی بودند.آنان می گفتند که تنها فایده شناخت طبیعی برای انسان، تشخیص خوب و بد است . مکتب رواقی با تاکید روی سه شاخه : منطق، اخلاق، و فیزیک، نخستین سیستم فلسفی بسته جهانی گردید. از طریق آنان برای نخستین بار درفلسفه مقوله وظیفه و مسئولیت ظاهر شد. آنان درعلم منطق جویای اصل شناخت انسانی بودند. فیزیک درنظر آنان شناخت طبیعت است، چون آن اساس عمل بود. شناخت آنان متکی به تجربه وقوای حسی بود. انجام وظیفه و مسئولیت ،مفهوم مرکزی در اخلاق استویی " رواقی " بحساب می آمد. انجام وظیفه یعنی طبق عقل رفتارنمودن. سه بخش اصلی فلسفه رواقی : منطق، اخلاق، و فیزیک بودند. منطق آنان متکی به علم سخنوری یعنی هنرحرف زدن به تنهایی – و دیالکتیک یعنی هنربادیگران وارد دیالوگ شدن، بود. بعدها درهرسه شاخه مکتب رواقی، خصوصیات مذهبی وعرفانی ظاهرگردید.

نمایندگان اصلی مکتب رواقی غیراز زنون اهل کیتون،: سنکا، مارک آورل،پوزید و اپیکتت بودند. جالب اینکه اپیکتت یک برده آزادشده بود.آنان درآغاز متکی به نظرات ارسطو وافلاتون بودند. رواقیون "استویی ها" مخالف اصل لذت جویی اپیکور بودند . چون شکوفایی این مکتب درزمان امپراتوری رم بود،بعدها مرکز این جماعت ازیونان به روم انتقال یافت. درامپراتوری روم مکتب رواقی باکمک :سیسرو،سنکا،مارک آورل، و اپیکتت به اوج خودرسید. زنون، نماینده این مکتب آنزمان مخالف نظرات اپیکوربود. این مکتب بعدها نه تنها فلسفه ارسطورادر تنگناه قرارداد،بلکه روی فرهنگ ودین مسیحی نیزتعثیرگذاشت. آنان همچون ارسطومدعی بودند که شناخت براثرتجربه و قوای حسی بوجود می آید. اپیکتت باتکیه برمقوله سرنوشت از پیش تعیین شده،میگفت که انسان فقط نقشی رابازی میکند که کاگردان برای او تعیین کرده؛ چه شاه و چه گدا، چه پهلوان و چه فلج. مکتب استویی درعصر جدید روی افکار: دکارت، اسپینوزا، و لاک، نقش معثری داشته است.

درآموزش طبیعی،آنان شاگرد هراکلیت بودند وخلاف اپیکوریها به نفی اتفاق و آزادی اراده پرداختند، چون درنظرآنان همه چیز تحت تعثیر سرنوشت است. زنون خالق مفهوم وظیفه بود و درنظراوباید عقل درباره هرچیزی تصمیم بگیرد. یاسپرس پیرامون فیلسوفان رواقی میگوید که آنان در رنجهای هستی،جویای آرامش روح بودند. بعداز خودکشی زنون درسن 80 سالگی، روی قبرش نوشتند که : " زندگی اش مطابق عقاید وآموزشهایش بود. "

بعدازمرگ ارسطو،فلسفه رواقی،یک سیستم فلسفی جدید بود. مفهوم مرکزی دیگرفلسفه آنان، طبیعت بود.آنان نخستین فیلسوفانی بودند که به طرح ونقشه ای جهانی باورداشتند. درنظرآنان، سرنوشت همان قوانین طبیعت وکائنات است. آنان میگفتند که تفکر،هدف نیست بلکه وسیله ای برای سعادت است وانسان تابلویی سفیداست که بعدها تجربیات زندگی روی آن حک میگردند. آنان درفیزیک و طبیعت شناسی به ترکیب افکارماتریالیستی و پانته ایستی " طبیعت خدایی " پرداختند. منطق آنان شامل تئوری شناخت و خصوصیات احساسی وماتریالیستی بود.درنظر آنان هدف انسان سعادت است ومهمترین پایه سعادت،آرامش روح و روان و هماهنگی وسازش انسان باخود وباقوانین طبیعت است. درمکتب رواقی اهمیت زیادی به اخلاق داده میشد.آنان میگفتند درباغی که حصارش علم منطق است، میوه و ثمردرخت آن، بصورت اخلاق،آویزان است. بعدها آدم رواقی به کسی میگفتند که سختی ها و ناملایمات زندگی را با صبوری و خونسردی تحمل میکنند. آنان درطبیعت ، هستی شناسی و متافیزیک، ماتریالیست بودند. گرچه آنان با امپراتوری روم همکاری کردند، میگفتند که بجای اختلافات فرهنگی و نژادی باید میان جوامع،انساندوستی حاکم گردد.

فلسفه رواقی همچون ادیان سامی میگفت که غرایز،لذتها و شهوات ،بیماریهای روح هستند وبا وجوداینکه بعضی ازشاگردان آنان امپراتوریهای آینده روم شدند،توصیه میکردند که انسان نیاید دنبال ثروت، قدرت، و مشهوریت برود،مگرآنکه آنان رادرخدمت انسانیت قراردهد.آنها خدا،طبیعت وعقل رایکی میدانستند و میگفتند که انسان بایدبراساس عقل وطبیعت زندگی کندتا به سعادت فردی که بالاترین هدف است،برسد، و زندگی باید مستقل ازنیاز،حرص،شهوت و عریزه ، وبراساس عقل وقوانین طبیعت باشد. اخلاق آنان برپایه قوانین طبیعی وجهانگرایی متکی به صبر وتحمل سختی وناملایمات بود. رواقیون به سبب سخت گیری درپرهیزکاری واصول طبیعت شناسی،حتاامروزه زبانزد خاص وعام هستند. به سبب اخلاق سختگیرشان، انسان اراده گرایی بوجود می آمد که حاضربود خود را قربانی منافع جمع کند. آنان قوانین اخلاقی طبیعی را قوانین ابدی بحساب می آوردند وبرای اینکه اخلاقی فکروعمل نمایند، میبایست متافیزیک خودرافراموش میکردند. درپایان دومقوله رفاقت وجامعه دوستی درمیان آنان موجب مسئولیت اجتماعی،جهانوطنی و قوانین برابری خواهی شد.

رواقیون میگفتند که انسان زمانی متقی میشود که به احساساتش بتواند مسلط گردد،وسعادت یعنی تسلط به خود درهرشرایطی، وانجام وظیفه درخدمت بشر . شعارعدالت وانساندوستی آنان تنها برای شهروندان روم ویونان نبود بلکه برای بردهها،فقرا، وغیریونانیها نیزبه حساب می آمد.درنظرآنان فقط عقل حق حاکمیت درتصمیم های انسان رادارد،وغرایز راباید سرکوب نمود تا انجام وظیفه بصورت ایده آل صورت گیرد. اخلاق آنان درآنجا بامتافیزیک شان درگیرشد که برای بایدو نباید های اخلای آنان نیازبه آزادی تصمیم گیری بود ولی درفلسفه آنان سرنوشت انسان بر اعمالش حکمرانی می کرد.

رواقیون خودرا جهانوطن هایی میدانستند که خواهان حقوق بشر برای همه جهان بودند. توصیه های آنان تااعلان حقوق بشر درقانون اساسی آمریکا درسال 1776 ادامه یافت.

Falsaf@web.de  

www.siyasatmadaran.blogfa.com

 

مطالب در ارتباط:

ــ فروغ هنوز زنده است ( آزاده سعیدی )

ــ فرانتس کافکا؛ جراح رابطه‌ی انسان با جهان ( راینر اشتاخ ـ دویچه وله )

ــ شاعر ، واسطه ای میان فرهنگ شرق و ادبیات غرب ( بهار نیکفر )

ــ دیدار با "دیگری"؛ بررسی آخرین کتاب ریشارد کاپوشچینسکی ( خسرو ناقد )

ــ از فرهنگ عشايرى تا ادبيات سوسياليستى ( عاطفه سلطانی )

ــ انقلاب ادبی  یا  ادبیات انقلابی ؟ ( علی شاه سلطانه )

ــ از ادبیات دل نمی کنم ، گفتگو با محمود دولت آبادی ( الهه خسروی یگانه )

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد