_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

سه قرن فعالیت روشنگری درغرب

23.07.2008

علیشاد لربچه

فلسفه روشنگری غرب آغاز حاکمیت عقلگرایی بود. جنبش ادبی-اجتماعی روشنگری دارای فلسفه ای خاص خودبود. روشنگری نه تنها فلسفه عمل بلکه فلسفه ای ساده وعامیانه بود. واژه روشنگری ازمیانه قرن 18درغرب مرسوم شد.ازنظر سیرتاریخ اندیشه،فلسفه روشنگری متکی به هومانیسم،رنسانس،عقل گرایی و اصلاح خواهی قرن 17 علیه فئودالیسم ودگم های دین مسیح بود. این جنبش زمینه فکری انقلابات قرون 17 و18 دراروپا شد. روشنگری درقرن 17درانگلیس شروع شد وازطریق فرانسه و آلمان به سایرنقاط اروپا اشاعه یافت. درانگلیس درسال 1697 این گونه مبارزان اجتماعی خودرا آزاد اندیش نامیدند. درتاریخ سیراندیشه همیشه فیلسوفانی یافت شدند که علیه فلسفه رسمی حاکم دست به اعتراض زدند؛ مثلا سوفسطائیان درزمان باستان، نومینالیستها(استقرایی ها) درقرون وسطا،مثبت گرایان  درقرن 19 و تحلیلگرایان درزمان حال . گرچه گروهی عصرروشنگری راغیرتاریخی میدانند ، آنها ولی مانند رواقیون رویای انسان ایده آل جهانی داشتند؛ انسانی که باکمک عقل وطبیعت موجودی متعالی گردد.حقوق بشر،انسانگرایی،آزادی خواهی،علم دوستی،عقلگرایی و طبیعت گرایی،مفاهیم جدید و شعارگونه آنان،جوابی منفی به قدرتهای حاکم مانند شاه،خان و روحانیون مسیحی بود. نظام های سیاسی درغرب از مشروطه سلطنتی انگلیس تا سوسیالیسم استالینیستی روسی کوشیدند تا پاره ای از ایده آلهای این جنبش را عملی سازند.  

ازطریق جنبش روشنگری هردوانقلاب انگلیس درقرن 17 موجب حاکمیت نظام مشروطه سلطنتی وحذف حکومت مطلقه شد.جنبش روشنگری انگلیس آشکارا سیاسی،اخلاقی وضددین بود. ازجمله متفکران آن : باکون،هابس،لاک،تولاند و ماندویل بودند. آنان میخواستند باکمک بورژوازی جامعه رااز اجبارهایی مانند حکومت مطلقه،دگم های کلیسایی و ارتجاع فئودالیسم آزادنمایند. آنها میگفتند که با توجه به طبیعت،انسان آزاداست وهیچ قدرتی روی زمین حق ربودن حقوق انسانی رازاوندارد. این جنبش درفرانسه نه تنها ضدکلیسا وضدفئودال بود بلکه مقدمات جنبش و ایدههای سوسیالیسم تخیلی را فراهم نمود. ازجمله اندیشمندان آن : ولتیر،منتسکیو،هولباخ،و مارات بودند. درآلمان این جنبش گرچه سیاسی ولی بسیارمتنوع و تئوریک(نظری) بود، که منتهی به فلسفه کلاسیک آلمان گردید. ازجمله نظریه پردازان آن : لایبنیتز،لسینگ،کانت، ویلاند وغیره بودند. درآمریکا نمایندگان این جنبش برای استقلال آمریکا ازانگلیس، دست به مبارزه زدند؛ از آنجمله : فرانکلین،پاین، و جفرسون. جنبش روشنگری که در قرن 18 درروسیه شروع شده بود،درقرن 19 موجب یک انقلاب دمکراتیک گردید. ازجمله مبارزان آن: لومونوسف،رادیشف،هرتسن،بلینسکی،چرنیشفسکی،پیزارف و دوبرولویف بودند. مورخین چپ مدعی هستند که امپریالیسم و بورژوازی زمان حال به ایدههای روشنگری خیانت نموده است. اندیشمندان چپ درحالیکه ازخیانت امپریالیسم وسرمایه داری به ایدههای روشنگری سخن میرانند خودرا تنها وارث ایدههای عصرروشنگری میدانند.آنها مدعی هستند که ارثیه سنت ترقی خواهانه روشنگری درمارکسیسم تایید شد و ایدههای روشنگری درآینده نه چندان دور درسوسیالیسم و کمونیسم عملی خواهند گردید. بایداشاره کرد که نویسندگان دائرت المعارفی درانقلاب فرانسه نقش مهمی داشتند.

آنان درآن مجموعه آثارنوشتند که دوره دین وفلسفه پایان یافته و عصر علم وعقل فرارسیده است. انقلاب فرانسه درسال 1789 رامیتوان نتیجه تاثیرکتاب دائرت المعارف درمیان روشنفکران دانست.

روشنگری فرانسه رادیکال ترازروشنگری انگلیس بود. انقلابی بودن آنرا میتوان مدیون آته ایسم و ماتریالیسم بودنش دانست.آنان میگفتند که دین را نباید اصلاح کردبلکه آنراباید بکنارزد ودرسیاست منظور تحول نیست بلکه برای انقلاب بایدکوشید. آنان درجواب متافیزیک مذهبیون میگفتند که عقل ودین باهم سرسازش ندارند.درحالیکه دیدرو به یک آته ایسم آشکاراعتراف نمود، دالامبر میگفت که آته ایسم عده ای،اورا به خنده می اندازد. دوایده مهم روشنگری انگلیس یعنی لیبرالیسم و دئیسم بودند. دئیست ها خدارا سازنده ماشین جهانی میدانستند  که نیازی به پیامبر و مقدسین ندارد. لیبرالیسم فردگرایانه روشنگری انگلیس خواهان تقسیم قوا درحاکمیت بود. سرانجام خواسته های روشنگری اروپا به آمریکا رسید؛ جائیکه دهها سال لیبرالیسم لاک ادعای مطلق آزادی فردی دارد. متفکران روشنگری همچون دوره رنسانس میگفتند که انسان مهمترازجهان و کائنات است، و روانشناسی مهمتر از علم مافیزیک میباشد. خصوصیات مشترک روشنگری فرانسه ترکیبی از: عقلگرایی،تجربه گرایی، وکوشش برای رفاه اجتماعی بود.

امروزه میتوان تصورنمود که تمام شعارهای دوره روشنگری برای رسیدن به عقلگرایی،آزادیخواهی، وترقی خواهی بی مرز بوده اند. آته ایسم رادیکال غالب آنان متکی به قدرت عقل و افکارعلمی بود. ولتیر و هولباخ درفرانسه به انتقادشدید ازافکار اتوریته مانند دین و کلیسا پرداختند. دوحقیقت مهم دیگر جهانبینی آنان اعتقادی خوشبینانه به پیشرفت اجتماعی نامحدود و قابل تربیت بودن انسان هستند. آنان با تکیه برقوانین طبیعی خواهان برابری میان انسانها بودند. ازنظرطبیعی آنان دارای ایمانی به منطقی بودن،عقلگرایی و نیکوصفتی و خوش قلب بودن انسان شدند. آنان غیرازآزادی وبرابری انسان درمقابل قانون خواهان سعادت و خوشبختی او و تحمل و مدارای دگراندیشان بودند. روشنگران مخالف خرافات دینی و طرفدار آته ایسم،فردگرایی و جهانوطنی بودند. ازجمله دیگرخواسته های آنان: حق اعتراض،حق مالکیت و حق امنیت بودند. ماتریالیستهای عصرروشنگری طرفداربرابری حقوق زن و مرد شدند. شفافیت فکری،تیزی انتقادی و وسعت تجربی ازجمله دیگرخصوصیات آنان بود.

ادیبان و ادبیات نیزدرجنبش فکری روشنگری نقش مهمی داشت. پاره ای ازآنان ازجمله معروفترین نویسندگان اروپا درسه قرن گذشته بوده اند. لسینگ آلمانی بانمایشنامه "ناتان دانا" خواهان دوستی و مدارای مذهبی بین ادیان گردید. منقدین درآغازاین دوره به کشف آثارشکسپیرازدیدی اجتماعی،انسانی و انتقادی گردیدند. روسو غیرازعقلگرایی اشاره ای به لزوم احساسات وغرایز طبیعی انسان می نمود. اهمیت به نقش احساسات موجب شد که هنروادبیات روشنگری بسوی هنر روکوکو تمایل یابد. آثار آموزشی،گزارشی و سفرنامه ای نویسندگانی مانند: سویفت،دفو، و روسو خوانندگان بیشماری یافت و کوشش شد تابرای  قوانین عام ادبی و مرزهای ژانرهای گوناگون آن،دانشنامه ای تهیه گردد.

بعضی از مهمترین نمایندگان فکری جنبش روشنگری آنزمان ازکشورخودفرارکرده و به خارج رفتند؛ دیدرو مدتی مهمان کاترین کبیر ملکه روسیه شد، و ولتیر چندسالی نزد پادشاه پروس درآلمان  بود. همدمی بااینگون روشنگران باعث شد که شاه مطلقه ای مانند فریدریش اعتراف نماید که حاکم باید نخستین خدمتکار دولت خودباشد. ولتیردررابطه با مسیحیت میگفت که " خرافات رذیل را درمیان مردم ریشه کن کنید!" دالامبر مینویسد که مسیحیت براثر یک فریب کبیر بوجود آمده،چون بعدازربودن جنازه عیسی شایعه نمودند که او به ملکوت درآسمانها پیوسته است. دیگری میگفت که دین حقیقی،دین عقلگرا است چون عقاید دیگر فقط خرافات هستند. در رابطه با روشنگری، کانت میگفت که شهامت استفاده از عقل خودرا داشته باشید، " روشنگری یعنی رهایی انسان ازوضع خودخواسته حقارت و تصمیم وجسارت برای بکارگیری فهم خود بدون کمک دیگران " (ترجمه نقل قول از سیما راد در فرهنگ اصطلاحات ادبی). آنان میخواستند که کوششهای فردی سعادت آمیز پایه وحدت میان خلقها نیز گردد.

Berlen83@web.de 

 

مطالب در ارتباط:

ــ فلسفه رواقی ، دین بود یا جهانبینی ؟ ( بهار نیکفر)

ــ فروغ هنوز زنده است ( آزاده سعیدی )

ــ فرانتس کافکا؛ جراح رابطه‌ی انسان با جهان ( راینر اشتاخ ـ دویچه وله )

ــ شاعر ، واسطه ای میان فرهنگ شرق و ادبیات غرب ( بهار نیکفر )

ــ دیدار با "دیگری"؛ بررسی آخرین کتاب ریشارد کاپوشچینسکی ( خسرو ناقد )

ــ از فرهنگ عشايرى تا ادبيات سوسياليستى ( عاطفه سلطانی )

ــ انقلاب ادبی  یا  ادبیات انقلابی ؟ ( علی شاه سلطانه )

ــ از ادبیات دل نمی کنم ، گفتگو با محمود دولت آبادی ( الهه خسروی یگانه )

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد