_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

کابوس

23.08.2008

 رضا اسدی ـ سایت پرواز

http://www.parwaaz.com/Maghalaat%202/20080823_kabos.htm

به خلبان گفتم که سرعتش را کم کند. چتر نجاتم را بازرسی کامل کردم. مثل رامبو جلوی درب عقب هواپیما ایستادم. به طرف دهکده شیرجه رفتم. میخواستم هر چه زودتر به آن مزرعه برسم. مزرعه ای که در میان کوههای بلند احاطه شده بود. آن جا وطنم بود و من دیگر تحمل دوریش را نداشتم.
مثل سوپرمن و به کمک حرکت دست و پا در وسط مزرعه فرود آمدم.

صدای هیاهوی شدیدی توجه ام را جلب کرد. وقتی به دامنه کوه های اطراف نگاه انداختم به وحشت افتادم. هزاران زن از دامنه ها به طرفم یورش کردند. زنانی در لباس های همرنگ و روسری هائی به رنگ سبزو چماق هائی به دست. در اطرافم حلقه زدند. غضبناک بودند. تهدیدم میکردند. یکی از آنها چند قدمی به پیش آمد. حلقه طنابی را به گردنم انداخت. میکشیدند و به پیش میرفتند. از روستاها و شهر ها گذشتیم. همه چیز تغییر کرده بود. روستاها و شهر ها خالی از سکنه بودند. از درخت و گیاهان خبری نبود. هیچ حیوان اهلی و وحشی هم به چشم نمیخورد. همه جا زنان بودند. سوار بر تانک ها. در پشت تیر بارها. دهن ها باز. در حال فریاد کشیدن.

به محلی دیگر رسیدیم. به نظر ستاد فرماندهی میآمد. زنی را دیدم که در جایگاه مخصوص نشسته بود. آنها من را به طرفش حول دادند.

با عصبانیت رو به من کرد و گفت: آهای جاسوس. ای مزدور. چطور جرات کردی به اینجا پا بگذاری. مگر کور بودی و ندیدی که اینجا منطقه خواهران است. حالا قلم پایت را خواهیم شکست. این را گفت و اشاره ای کرد تا من را به منطقه برادران برده و به آن ها تحویل دهند.

قبل از اینکه سلام کنم برادر فرمانده سیلی محکمی به گوشم نواخت. جهان جلوی چشمم سیاه شد. گفت تا دست و پایم را طناب پیچ کنند و به داخل نفر بر پرتاب نمایند.

او ادامه داد و گفت: دستور برادر است که این مزدور را به خودش تحویل بدهیم. خودش میخواهد این ملعون را به مجازات برساند

به طرف نقطه نا معلومی در حرکت بودیم. هرچه میدیدم مردان بودند. سبیل های کلفت و کله های طاس. در لباس هائی شبه نظامی. عبوس و خشمگین.

به نقطه ای رسیدیم که انبوهی از جمعیت تجمع کرده بودند. میدانی بسیار وسیع. مردی در بالای بلندی در حال سخنرانی بود. به چپ و راست میرفت. یک روند حرف میزد. چشمانش مثل عقربه ساعت در تمامی جهات در حرکت بود. گوئی که حرکات تک تک شنونده ها را زیر نظر داشت. گاهی به آرامی صحبت میکرد. آنگاه فریاد میکشید. با هر فریادش آن جمعیت به هیجان میامد. مشت ها را گره نموده و به طرف بالا پرتاب میکردند. فریاد " اشرف، برادر- برادر، اشرف" سر میدادند. در میان فریاد ها آن مرد به طرف میزی میرفت. یک سیگار و یک قیچی کوچک برمیداشت. سیگار را با قیچی نصف میکرد و آتش میزد. پک محکمی میزد و مجددا شروع به صحبت مینمود. در اطرافش صفی از مردان مسلح ایستاده بودند. مواظب بودند تا شعارها هم آهنگ و یکنواخت باشد. مثل گرگ های گرسنه به جمعیت نگاه میکردند. همه چیز تحت کنترل آنها بود.

آن مرد فریاد میزد ومیگفت : خوب گوش کنید. این مملکت دیگر ایران نامیده نمیشود. اینجا کشور اشرف است.

مجددا آن جمعیت فریاد " برادر، اشرف- اشرف، برادر" سردادند.

آن مرد ادامه داد و گفت : ما پیروز شدیم. این مملکت دیگر جمهوری اسلامی نامیده نمیشود. جمهوری اشرف خوانده میشود. ما تحت حمایت آمریکا هستیم. ما دیواری بمانند دیوار چین در اطراف اشرف کشیده ایم . برادران آمریکائی برروی دیوار مستقر هستند. آنها از ما حفاظت میکنند. ما در اینجا ضوابط و مقررات خاص خودمان را به ترتیب زیر داریم:

1- خواهران حق ورود به منطقه برادران را ندارند. هر برادری که به یک خواهر نگاه کند مجازات خواهد شد.

2- تولید مثل در کشور اشرف مطلقا ممنوع است. در صورت چنین اتفاقی طفل و والدین درجا اعدام خواهند گردید.

3- البته ما نیاز به نسل جوان هم داریم. جای هیچ نگرانی نیست. ما تصمیم داریم بچه های ولگرد و بی سرپرست را از کشورهای دیگر وارد کنیم. آن ها را در منطقه ای به نام میلیشیا خانه تربیت و با ایدئولوژی خودمان آشنا مینمائیم.

4- در کشور اشرف مدرسه، دانشگاه و هیچ نوع کالجی وجود ندارد. نیازی نیست که ما برای این موارد بودجه اضافی صرف کنیم. در عوض شما شب ها تا دیروقت مینشینید و سخنان من را حفظ میکنید. چونکه روز بعد باید راجع به میزان دریافتتان گزارش نوشته و تحویل مسئولینتان بدهید.

5- در اینجا انضباط انقلابی حکمفرماست. ما آن را انظباط آهنین مینامیم. سر پیچی از فرامین، مزدوری و جاسوسی برای رژیم سابق محسوب خواهد شد. حکمش اشد مجازات یعنی اعدام است.

6- خانه و خانواده را فراموش کنید. من پدر و برادر شما هستم.

7- در اینجا نیازی نیست که کسی به خودش زحمت تفکر برای رفع مشکلات بدهد. فکر کردن و حل مسائل به عهده من میباشد. شما فقط مجری دستورات هستید.

8- از خودتان انتقاد نمائید. اشکالتان را در بیاورید. خطاهای دیگران را کتبا گزارش نموده و در هر غروب آفتاب به مسئول تشکیلاتی خود بدهید.

او فریاد بلندی کشید و گفت: ما در جامعه بی طبقه توحیدی زندگی میکنیم. همانطور که بارها گفتم در این جامعه تمامی انسان ها آزادند و از حقوق مساوی برخوردار هستند. من چند ضابطه مهم را برایتان گفتم. مابقی را از فرماندهان و مسئولین بالاترتان خواهید شنید.

به ناگهان چشم برادر سخنران به من افتاد که مچاله شده در کف نفربر به حرف هایش گوش میدادم.

فریاد برآورد و گفت: ببرید این مزدور را. او را از جلوی چشمانم دور کنید. او را در روی دیواربزرگ کشور اشرف تحویل برادران آمریکائی بدهید.

همانطور که به طرف دیوار در حرکت بودیم صدای آن جماعت رامیشندم که فریاد "اشرف ، رجوی – رجوی ،اشرف) سر داده بودند.

وقتی به بالای دیوار رسیدیم یک سرباز مسلح آمریکائی من را بلند کرد و به پائین پرت نمود.

فریادی از وحشت کشیدم و از خواب پریدم.

همسرم سراسیمه پرسید: چی شده، چرا نصفه شبی داد میزنی؟

گفتم: کابوس وحشتناکی دیدم که امیدوارم هیچوقت به حقیقت نپیوندد.

 

 

مطالبی دیگر از رضا اسدی:

ــ عجب شبی بود دیشب!

ــ مدتی است که شدیدا طرفدار حقوق زنان شدم

ــ آن اتفاق فقط با یک تماس تلفنی افتاد

ــ دوست داری در آینده چه شغلی داشته باشی؟

ــ داداش تو عضو یک فرقه هستی

ــ منتظران کسب آزادی

ــ تدبیر در سیاست

ــ حضور ابوالحسن بنی صدر در دادگاه برای شهادت در باره ترور اخلاقی

 

مطالب در ارتباط:

ــ آیا دولت عراق یک گام به سمت کنترل پادگان مجاهدین در عراق برداشته است؟ ( سایت ایران قلم )

ــ  شرکت "انجمن صلح" در سمینار بزرگ "سیاست خارجی آمریکا بعد بوش ( انجمن صلح )

ــ نامه  به آقای سارکوزی رئیس جمهور فرانسه ( کانون ایران قلم )

ــ دولت عراق ارتباط با مجاهدین خلق را ممنوع کرد ( رادیو بی بی سی )

ــ نامه سرگشاده انجمن ایران سبز به سفیر عراق در آلمان ( انجمن ایران سبز )

ــ بن بست در بن بست ( سایت ایران قلم )

ــ گزارش بنیاد خانواده سحر ، اربیل - سلیمانیه - دهوک ( بنیاد سحر )

ــ هر صداي آزاديخواهي در فرقه به فرمان رجوي ها خاموش گرديد ( خانواده نوروزی )

ــ جاده صاف کن های " جنگ و خشونت " ( سایت ایران قلم )

ــ پرفسور انصاری: سازمان مجاهدین خلق  برخلاف ادعاهايش يک سازمان دمکراتيک نيست ( جبهه ملی )

ــ گزارش صدای آمریکا از حکم دادگاه لندن در مورد مجاهدین و انعکاس نظر اعضای سابق این گروه ( رادیو آمریکا )

ــ مصاحبه سایت ایران قلم با محمد حسین سبحانی در مورد خروج احتمالی یا فرضی سازمان مجاهدین از لیست گروه های تروریستی ( سایت گویا )

ــ دادگاه تجدیدنظر در لندن مجاهدین خلق را تروریست نشناخت ( بی بی سی )

ــ درک و فهم مشترک از مبارزه با تروریسم ( سایت ایران قلم )

ــ اظهارات سخنگوی دولت فرانسه در مورد تروریست بودن سازمان مجاهدین خلق ( ایرنا )

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد