_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

نگاهی به سرنوشت زنان در سازمان تروریستی مجاهدین

16.11.2008

برگرفته از نگاه نو

در لیست کشته شدگان سازمان از تأسیس (۱۳۴۴) تا شهریور ۱۳۵۳ نام هیچ زنی قید نشده است. درواقع تا شهریور ۱۳۵۰ هیچ زنی در رابطه با سازمان فعالیت تشکیلاتی نداشته است. در تابستان ۱۳۵۴ رفعت افراز از طرف سازمان مأموریت می یابد تا در جبهه ی ظفار به امداد انقلابیون بپردازد. او در آنجا مبتلا به مالاریا می شود و در هشتم شهریور ماه همان سال می میرد. محبوبه خواهر رفعت که در این مأموریت همراه اوست پس از مرگ رفعت به اروپا می رود. ارتباط او با همسرش محمد یزدانی که یکی از اعضای سازمان است بدلیل مأموریت او در خارج از کشور قطع می شود. مرگ رفعت و جدائی او از همسرش او را دچار افسردگی و سردرگمی می کند. او نیز در آذر ماه سال ۱۳۵۷ پس از چند ماه اقامت در پاریس خودکشی می کند. درباره ی سرنوشت حوری بازرگان همسر لطف الله میثمی و خواهر پوران بازرگان همسر حنیف نژاد، یکی دیگر از زنان عضو سازمان می خوانیم؛

با دستگیری لطف الله میثمی در شهریور ۱۳۵۰ حوری به جمع خانواده های سیاسی پیوست و در سازماندهی خبررسانی و افشاگری رژیم فعالیت می کرد و در سال ۱۳۵۲ به امریکا رفت و سپس به بخش خارج از کشور پیوست. هایده همراه با پوران مدتی در بیروت در بیمارستان غزه واقع در اردوگاه فلسطینی صبرا کار کرد. سپس در ارتباط با سازمان مجاهدین عدن به فعالیت پرداخت و در برنامه ی رادیوئی این سازمان که از عدن پخش می شد وظایفی را بعهده گرفت. حوری بازرگان در اواخر سال ۵۵ همراه با مرتضی خاموشی در راه بازگشت غیرقانونی به ایران ناپدید شد.“

حوری بازرگان در زمانی که میثمی برای بار دوم دستگیر می شود با مرتضی خاموشی یکی از اعضای سازمان ازدواج می کند. حسین روحانی در این رابطه می نویسد؛

مرتضی خاموشی در سال ۱۳۵۴ با رفیق شهید حوری بازرگان ازدواج کرد. من خودم به این ازدواج انتقاد داشتم، چرا که رفیق حوری قبلاً همسر لطف الله میثمی بوده و او در زندان بود. البته حوری مطرح می کرد که او این اجازه را از طرف لطف الله داشته است بخصوص که لطف الله محکوم به زندان ابد شده بود.“

روحانی همچنین در رابطه با فرجام این دو می نویسد؛

مرتضی خاموشی و حوری بازرگان در سال ۵۵ در مرز ایران و ترکیه به هنگام آمدن به ایران لو می روند و با خوردن قرص سیانور خودکشی می کنند. حوری بازرگان مارکسیست شده بود.“

لطف الله میثمی درباره ی اطلاع از آخرین وضعیت حوری می نویسد؛

ایشان ( حوری ) گوشش را در بیمارستان جان هاپکینر امریکا نزد برادرم جراحی کرد و به لندن آمد و با بچه های سازمان ارتباط گرفت. مدتی هم در رادیو میهن پرستان و سروش کار می کرد. این اواخر سید ( بهرام آرام ) می گفت مایل است به ایران بیاید. من خیلی مشتاق بودم. یک خانه بگیریم و شاخه ای بشویم و قبل از جراحی، گاهی اوقات بی تفاوت و بی احساس می شد و این نگران کننده بود. اما با نابینا شدن و دستگیری من طرح آمدن او به ایران متوقف شد.“

نجات حسینی درباره ی وضعیت این دو می نویسد؛

سه سال بعد، پس از انقلاب وقتی دانشجویان هوادار چریکهای فدائی، نمایشگاهی تصویری از جنایات ساواک ترتیب داده بودند، بر دیوار دانشکده ی پزشکی دانشگاه تهران، عکسی آویزان بود که پیکرهای بی جوان دو جوان در گوشه اتاقی در آن دیده می شد. در زیر این عکس که از آرشیو ساواک بیرون کشیده شده بود نام های مرتضی خاموشی و حوری بازرگان به چشم می خورد.“

پوران بازرگان خواهر حوری در جریان انشعاب سال ۵۴ مارکسیست شد. او پس از انقلاب به خارج گریخت و با تراب حق شناس از رهبران انشعاب سال ۱۳۵۴ ازدواج کرد. لیلا زمردیان یکی دیگر از اعضای زن سازمان، در سال ۱۳۵۴ مارکسیست شد. او با کشاندن همسرش ( مجید شریف واقفی ) به قرار تشکیلاتی عامل به قتل رسانیدن مجید گردید. لیلا زمردیان در ۱۴ دیماه سال ۵۵ در جریان تصفیه های درون تشکیلاتی ترور شد.

اشرف ربیعی و صدیقه رضائی

اشرف ربیعی یکی دیگر از زنان عضو سازمان در سال ۱۳۵۲ برای بار دوم از طریق علی اکبر نبوی نوری با سازمان ارتباط برقرار و در سال ۵۲ پس از آزادی از زندان با او ازدواج می کند. اما مجدداً در سال ۵۵ دستگیر و تا سال ۵۷ در زندان به سر می برد. در تیر ماه ۵۸ با مسعود رجوی ازدواج می کند. او سرانجام در ۲۲ بهمن ماه سال ۱۳۶۰ در درگیری مسلحانه کشته شد. اکبر نبوی نوری شوهر اول او در درگیریهای سال ۵۴ کشته شد. او پس از انشعاب سال ۵۴ اقدام به ایجاد یک تشکل مستقل نمود. احمد احمد در خاطرات خود درباره ی اشرف ربیعی در بیمارستان شهربانی نقل می کند؛

روبروی اتاق من اشرف ربیعی همسر شهید علی اکبر نبوی نوری بستری بود که مهدی ( بخارائی ) او را به من شناساند و نشان داد. من بارها دیدم که اشرف هیچ حساسیتی نسبت به درمانش توسط مردان نداشت و خیلی با آنها راحت بود. وی بر اثر انفجار نارنجک از ناحیه باسن زخمی شده بود که خیلی زود درمان شد. اشرف بدون حجاب و بدون روسری خیلی راحت جلو ساواکیها و پرسنل بیمارستان راه می رفت و نشست و برخاست می کرد.“

احمد احمد به نقل از مهدی بخارائی درباره یکی دیگر از زنان مجاهد ( صدیقه رضائی ) می گوید؛

بخارائی برایم حادثه ای را تعریف کرد که چندین روز ذهن و روانم را آزار می داد. او گفت که در یکی از شبها پرستاران آمدند و پرده ای را در این اتاق نسب کردند. دقایقی بعد یکی را آوردند و روی آن تخت انداختند. من نفهمیدم او کیست. او تمام شب را خرخر می کرد و هر لحظه احتمال می دادم که بمیرد. نزدیکی های سحر بود که صدای خرخر وی قطع شد، فهمیدم که تمام کرده است. آن شب من تا صبح چشم روی هم نگذاشتم. صبح که شد وقتی پرسنل آمدند دیدند که مرده است. پرده را جمع کردند تا او را دیدم، جا خوردم و اشک از چشمانم جاری شد. او کسی نبود جز صدیقه رضائی. خیلی غمگین و متأثر شدم من قبلاً از او خواستگاری کرده بودم و قصد داشتم با او ازدواج کنم. مهدی ادامه داد که صدیقه سیانور خورده بود و کف از دهانش می آمد…. مسئله ای که پیش از مرگ او، مهدی بخارائی را متأسف و متألم کرده بود مطلبی بود که می گفت صدیقه پیراهن آستین کوتاه به تن داشت و دامنی کوتاه پوشیده بود. پزشکها پس از معاینه او گفتند او ۵ یا ۶ ماهه حامله است که سیانور بچه اش را نیز کشته است.“

صدیقه رضائی بعنوان اولین زنی یاد می شود که در سازمان مجاهدین کشته شده است. چند ماه پس از تغییرات ایدئولوژیک سال ۵۴ بر سر یک قرار در خیابان بهار با زری نادرخانی به محاصره ساواک در می آید و با خوردن سیانور خودکشی می کند. احمد احمد به نقل از مهدی بخارائی درباره ی وضعیت ظاهری صدیقه رضائی و مسئله بارداری او می گوید؛

او خیلی از وضعیت ظاهر و قیافه آرایش کرده صدیقه، اظهار نارضایتی می کرد. گاهی هم شرایط او را توجیه می کرد و می گفت که شاید او برای فریب ساواک این طور لباس پوشیده و برای تقیه این کار را کرده است. شاید با کسی رسمی و شرعی ازدواج کرده که حامله بوده است.“

صدیقه رضائی نیز در جریان ایدئولوژی سازمان مارکسیست شد. اگرچه سازمان پس از پیروزی انقلاب سعی کرد تا برای استفاده ی تبلیغاتی کماکان او را از اعضای سازمان مجاهدین معرفی کند. سید احمد هاشمی نژاد در این رابطه می گوید؛

در مورد مارکسیست شدن عده ای از کادر اولیه که شاید اولین بار نامشان را افشا می کنم باید بگویم پس از پیروزی انقلاب و بسط ارتباطات افراد و گروهها ماهیت آنها هم حتی برای بسیاری از اعضای خود سازمان رو شد. از جمله ی آن مارکسیستها نام صدیقه رضائی و محبوبه متهدین را می توانم با اطمینان ذکر کنم. اگر دقت کنید در عکس هایی که منتشر شده عکس خواهر رضائی ها را با برادرانش با هم منتشر می کردند ولی بعد عکس ها را جمع کرده از بین بردند و خود من در مشهد در جنبش ملی مجاهدین ناظر آتش زدن عکس صدیقه رضائی و محبوبه متهدین بودم تا غیرمستقیم این ها را از صحنه خارج کنند تا مردم متوجه قضیه نشوند.“

محبوبه متهدین یکی دیگر از اعضای زن سازمان نیز به جرگه ی مارکسیست ها پیوست. حسین روحانی در رابطه با محبوبه و آلادپوش ( همسر محبوبه ) می نویسد؛

پس از کشته شدن حسن آلادپوش در شهریور ۱۳۵۵ محبوبه مدتی ارتباطش با سازمان قطع می شود و بعد از وصل به سازمان در کارهای ارتباطی انجام وظیفه می کند. در پاییز ۵۵ به همراه سعید ( تقی شهرام ) به مشهد می رود و مدتی بعد با وی ازدواج می کند. وی در حالی که مسئول ارتباطات سعید بوده در یازده بهمن ۵۵ در درگیری با گشتی های ساواک در دروازه شمیران تهران کشته می شود.“

بهجت مهرآبادی یکی دیگر از اعضای زن سازمان و هم خانه ی او در مشهد درباره ی محبوبه می نویسد؛

محبوبه مارکسیست شده و بی حجاب بود. روزی هم که ضربه خورد بی حجاب بود و قبل از کشته شدن محبوبه صحبت هایی بین محبوبه و تقی ( شهرام ) بود که قرار بود محبوبه چیزی بنویسد. بعد از شهادتش مطلع شدم که قرار بوده در مورد مارکسیست شدن شوهرش ( حسن آلادپوش ) چیزی بنویسد.“

پس از انقلاب اسلامی چاپ تصویر محبوبه متهدین از طرف سازمان مجاهدین و با آرم این سازمان مورد اعتراض گروه منشعب ( پیکار ) قرار می گیرد. آنها صراحتاً محبوبه را مارکسیست می دانند و و اقدام سازمان را در این رابطه ( شهید دزدی ) مورد انتقاد قرار می دهند. در این رابطه می توان به نشریه پیکار شماره های ۱۲ و ۳۶ و ۴۳ مراجعه نمود. همچنین در اطلاعیه شماره ی ۲۱ سازمان مجاهدین در لیست ۲۵ نفر کشته شدگان سازمان اعم از تیرباران، کشته شده در درگیری و تصفیه های درون تشکیلاتی سال ۱۳۵۴ نامی از محبوبه متهدین به میان نیامده است و این گواه اطلاع سازمان از وضعیت فکری محبوبه می دهد. طاهر باقرزاده یکی دیگر از زنان عضو سازمان است که در سال ۱۳۵۲ عضو تشکیلات سازمان می شود. نکته ی حائز اهمیت درباره ی او فضای خانوادگی و وابستگی اعضای آن به سازمان است. باقرزاده یکی از معدود کسانی است که شرح وقایع زندگی تشکیلاتی خود از سال ۵۲ تا ۱۳۷۲ را به رشته تحریر درآورده. او در کتابی تحت عنوان « قدرت و دیگر هیچ » به بررسی ریشه های انحراف در مقاطع مختلف پرداخته است.

منیژه اشرف زاده کرمانی

در منابع و اسناد بجامانده از ساواک به نام دو عضو دیگر زن اشاره شده است. طاهره سجادی و منیژه اشرف زاده کرمانی که هر دو در دهم دیماه سال ۱۳۵۴ به همراه وحید افروخته، محمدطاهر رحیمی، محسن خاموشی، محسن ابطحی، ساسان صمیمی، مرتضی لبافی نژاد، عبدالرضا منیری جاوید اعدام می شوند. سابقه ی ارتباط و آشنائی منیژه اشرف زاده کرمانی با افراد سازمان به سال ۴۶ برمی گردد. اولین ارتباط های او با سازمان توسط احمد رضائی صورت می گیرد. منیژه در این رابطه می گوید؛

من در سال ۴۶ وارد مدرسه عالی بازرگانی شدم، در بین همکلاسان و دوستان فردی بود به نام عباس صابری که با وی آشنا شدم و بوسیله او با یکی از دوستانش که گاهی به دانشکده می آمد آشنا شدم. این دوست عسگریزاده احمد رضائی بود.“

با این آشنائی برنامه های کوهنوردی با افراد سازمان آغاز می شود. منیژه در سال ۱۳۴۸ با شخصی بنام مهدی مهروانی ازدواج غیرتشکیلاتی می کند و صاحب فرزند می شود. پس از ضربه ی سال ۱۳۵۰ احمد رضائی از منزل منیژه بعنوان خانه ی امن استفاده می کند. مهروانی در بازجوئی های سال ۱۳۵۴ در این رابطه می گوید؛

در سال ۱۳۵۰ شخصی به نام احمد رضائی که قبلاً همکار من در امر تدریس بود به من مراجعه نمود و بر مبنای دوستی قدیم از من خواست که اجازه بدهم چند روزی در منزل من به سر برد. زیرا بر اثر فعالیت های سیاسی پلیس در تعقیب او است و نمی تواند به منزل خودشان برود و بخاطر افشا و اصرار همسر سابقم منیژه اشرف زاده کرمانی بطور متناوب تا سال ۱۳۵۲ در منزل ما خودش و برادرش رضا رضائی و یکی از دوستان و همفکران او به نام بهرام آرام اقامت داشتند.“

روابط تشکیلاتی و بعضاً عاطفی میان منیژه و احمد رضائی باعث اختلاف و جدائی او از مهدی می شود. مهروانی در این رابطه می نویسد؛

در یک سال زندگی زناشوئی زندگی آرام و طبیعی داشتیم. ولی یک دو روز که احمد رضائی به خانه ی ما آمد به تدریج رفتار او تغییر کرد و گرایش شدیدی نسبت به احمد رضائی و سپس بهرام آرام و رضا رضائی نشان می داد.“

ظاهراً یکی از دلایل قطع ارتباط محمدعلی رجائی با تشکیلات سازمان اطلاع او از روابط غیرشرعی و اخلاقی منیژه اشرف زاده کرمانی با اعضای مرد سازمان است. در کتاب زندگی نامه ی سیاسی شهید رجائی درباره ی قطع ارتباط او با سازمان می خوانیم؛

از واکنش های بیرونی و ظاهری این تغییر می توان به عدم رعایت محرمات اسلامی و مواردی از این قبیل اشاره کرد.“

همچنین در کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک ( شهید رجائی ) در صفحات ۱ و ۳۴۰ اسنادی در این رابطه آمده است.

سیمین صالحی

سیمین صالحی با نام مستعار فاطمه یکی دیگر از زنان عضو سازمان است که ارتباط او با بهرام آرام ، مسائلی را ایجاد می کند. لطف الله میثمی، ناصر جوهری، بهرام آرام و سیمین صالحی در یک خانه ی تشکیلاتی واقع در خیابان شیخ هادی فعالیت می کنند. دستگیری افراد این خانه ی تیمی موجب برملاشدن بارداری سیمین می شود. بهرام آرام مسئول این خانه ی تیمی است. لطف الله میثمی درباره ی باردارشدن سیمین در خانه ی تیمی می گوید؛

ما بیشتر روزها در خانه بودیم. سید خانه را با نام مستعار طباطبائی و از قرار ماهی ۶۰۰ تومان اجاره کرده بود. شناسنامه ی جعلی هم ارائه داده بود و گفته بود ما اهل کرمانیم. او ( آرام ) و فاطمه ( سیمین صالحی ) زن و شوهر بودند. ولی عقدنامه ی واقعی را نشان نداده بودند. فاطمه و سید یک دفتردار آشنا داشتند رفته بودند و یک قباله ی دیگر هم تهیه کرده بودند. بعد که فاطمه دستگیر شده بود، هفت ماهه باردار بود. شایع کرده بودند که فرزند او غیرمشروع است. پدرش که به ملاقات او آمده بود گفته بود که در یخچال خانه قباله ی عقد را جاسازی کرده ام.“

سیمین صالحی قبل از عضویت در سازمان همسر پزشکی بنام ایرج قهرمانلو است. اوتوسط یکی از دوستان قهرمانلو بنام عباس جاودانی از اعضای سازمان جذب تشکیلات می شود. در بازجوئی های جامانده از سیمین در ساواک بطور تلویحی به روابط دوستانه و عاطفی اش با یدالله ( نام مستعار عباس جاودانی ) اشاره دارد. او در این رابطه می گوید؛

وقتی من از ایرج جدا شدم یدالله مهربانتر شده بود و بیشتر می آمد و بیشتر صحبت می کردیم. ما صحبتهای بیهوده زیاد داشتیم. یدالله به هنر احترام نمی گذاشت. کلاً خشن بود و نمی توانست روی من تأثیر زیاد بگذارد. بالاخره او مرا به سید ( بهرام آرام ) معرفی کرد.“

وحید افروخته در بازجوئی های خود در این رابطه می نویسد؛

سیمین تحت فشار آرام از شوهرش طلاق می گیرد ولی نزدیکان او از طلاق باخبر نمی شوند. بطوری که سیمین از آرام حامله می شود. عده ای فکر می کنند او شوهر دارد. آرام برای همبستری با سیمین گاهی از منزل خود سیمین استفاده می کرده است.“

اظهارات وحید افراخته به این احتمال دامن می زند که سیمین قبل از ارتباط با بهرام آرام برای مقطعی با عباس جاودانی ارتباط داشته است. افراخته دراین باره می گوید؛

بهرام می گفت عباس سیمین را خیلی اذیت می کند و به او سخت می گیرد، تنبیه می کند، سرزنش می کند، شلاق می زند، دستور می دهد.“

سیمین صالحی دربازجوئی روابط خود را با بهرام آرام را اینگونه تشریح می کند؛

پس از اینکه من به او علاقمند شدم، او اظهار داشت که عاشق من شده است و از اول هم به من علاقمند بوده است ولی نمی تواند با من ازدواج کند و چند بار گریه کرد. من اشک مرد را ندیده بودم و قبلاً هیچ کس اینگونه به من اظهار علاقه نکرده بود. من با ناراحتی که از زندگی با ایرج داشتم و این محبت که او همه برای منافع خودش بود تحت تأثیر قرار گرفتم. من اول نمی دانستم مخفی چیست. علنی چیست. بعد او برایم گفت. به خدا قسم وقتی برای گرفتن خانه با او می رفتم اصولاً تصور خانه امن به سرم نبود. فکر یک خانه ای بودم که یک زن و شوهر به آنجا خواهند رفت.“

روابط سید و سیمین منجر به بارداری سیمین می شود. نظر سید و اطرافیان او کورتاژ سیمین است، ظاهراً او مخالف این اقدام است. در این رابطه از قول سیمین می خوانیم؛

من حامله شدم. سید اصرار داشت که کورتاژ کنم. نظر بچه هایی که با سید تماس داشتند نیز همین بود. بچه را دوست داشتم و فکر می کردم سید را بیشتر پای بند می کنم …“

سیمین صالحی به هنگام دستگیری به اتفاق میثمی, هفت ماهه باردار است او در زندان شهربانی وضع حمل می کند و حاصل زایمان او دختری است که نام سپیده برای او انتخاب می کنند. سوسن صالحی خواهر سیمین در رابطه با وضع حمل سیمین و اعلام آن توسط پدرش می نویسد؛

”.“

براساس اعترافات سیمین رابطه ی او با آرام قبل از هر ارتباط تشکیلاتی, یک رابطه ی عاطفی و عشقی بوده است و براساس این اعترافات دلبستگی سیمین به آرام موجب پذیرش زندگی تشکیلاتی و گرایشات سیاسی او شده است. او در این رابطه می گوید؛

سید ( آرام ) راجع به گروههای مختلف- آرمان خلق ـ مجاهدین و چریکهای فدائی صحبت می کرد و گروه هایی که فقط کتاب می خوانند. من بعداً فهمیدم که سید جزو گروه مجاهدین است و چون سید در این گروه بود من هم به این گروه وارد شدم. من درست است که به خدا و پیغمبر اعتقاد دارم و بخصوص به حضرت علی ولی هیچگونه تعصبی نداشتم و هر کجا سید بود من هم وارد می شدم.“

میثمی درخصوص رابطه آرام و سیمین مدعی است آنها بطور رسمی ازدواج کرده بودند و این ازدواج براساس سنت قباله و محضر صورت گرفته است، اما در بیان کلی این نوع ازدواج ها به گواهی همرزمان اشاره دارد و شهادت آنها و سرشاخه و مرکزیت را تنها شرط قانونی و عرفی برای این ازدواج ها ذکر می کند و در این رابطه می گوید؛

در خانه های تیمی بچه ها یک مشت جوان بودند بین ۲۰ تا ۳۰ سال و حداکثر ۲۰ تا ۴۰ سال، اینها هم ایدئولوژی راهنمای عمل داشتند. هم آموزش و هم ازدواج می کردند. همرزمان دیگر گواهی می کردند که این دو با یکدیگر ازدواج کرده اند. وقتی سرشاخه و مرکزیت موافقت می کردند، این دختر و پسر ازدواج کنند طبق احکام رساله اینها محرم می شدند.“

در خصوص اعترافات سیمین مبنی بر غیرسیاسی بودن و غیرتشکیلاتی بودن بعنوان یک محمل تشکیلاتی می توان این اظهارات را برای کم کردن فشار توجیه کرد. در خاطرات میثمی به تنگاتنگی رابطه ی تشکیلاتی سیمین بسیار اشاره می شود, اما این توجیه و حداقل بخشی از آن در مورد روابط عاطفی سیمین با آرام توجیه پذیر نیست. در بخشی از خاطرات میثمی به عدم اطلاع وی از رابطه ی زناشویی سیمین و آرام اشاره شده است و می گوید؛

سید اعتماد نداشت که من و فاطمه ( سیمین ) را تنها بگذارد. او تصور می کرد که فاطمه تحت تأثیر نگاه دینی من به هستی و اجتماع قرار بگیرد. البته من نمی دانستم که سید شوهر فاطمه است و فاطمه برای او نقش کلیدی دارد. از موقعیت اجتماعی فاطمه هم اطلاعی نداشتم.“

این اظهارات متناقض حداقل منجر به تشدید گمانه های دیگر می شود.

میثمی در جایی دیگر در رابطه با سیمین می گوید؛

فاطمه به ما وانمود می کرد که اسم شوهرش جعفر است و یک شب در میان به منزل او می رود.“

سیمین صالحی یکی از اعضای برجسته ی زن سازمان در جریان تغییر ایدئولوژی است، ولی در ۲۰ مرداد ماه ۱۳۵۴ و پس از دستگیری به اتفاق محسن خاموشی و محسن بطحائی در یک مصاحبه ی تلویزیونی و مطبوعاتی شرکت می کنند.

فاطمه فرتوک زاده

از دیگر زنان در سازمان می توان به سرنوشت فاطمه فرتوک زاده اشاره کرد. او همسر احمد احمد از مبارزین گروه حزب ملل اسلامی است که سرنوشت خود را در کتابی با عنوان خاطرات احمد احمد درج نموده است. فرتوک زاده همسر احمد احمد از بنیانگذاران حزب ملل اسلامی است. احمد احمد در اوایل سال ۱۳۵۰ به سازمان وصل می شود و پس از انشعاب ایدئولوژیک از سازمان جدا، اما فاطمه فرتوک زاده به جریان تقی شهرام وصل می شود. فرتوک زاده در جریان وقایع سال ۵۴ بطور ناگهانی احمد احمد را ترک می کند. حسین روحانی در رابطه با وضعیت فرتوک زاده پس از انشعاب می گوید؛

وقتی سیمین در سال ۵۳ دستگیر می شود، ( بهرام آرام ) با رفیقی به نام ( SZ ) که گویا اسم واقعی اش فاطمه فرتوک زاده باشد ازدواج می کند اما زمان ازدواج را دقیقاً نمی دانم چه موقع بوده است.“

روحانی اضافه می کند پس از کشته شدن بهرام آرام، محمود طریقت از اعضای دیگر سازمان از فاطمه سوءاستفاده جنسی نموده و فاطمه به همین دلیل اقدام به خودکشی می کند. او می گوید؛

محمود طریقت او که از مرکزیت سازمان بود، یک بار زن رسمی یک رفیق را تصاحب می کندو بعد هم پس از مدت کوتاهی پس از شهادت رفیق بهرام آرام، رفیق فرتوک زاده را تصاحب می کند که به همین دلیل رفیق فرتوک زاده خود کشی می کند.“

حسین روحانی در بخش دیگر اظهارات متفاوتی دارد که مرور می کنیم؛

تا آنجا که من اطلاع دارم فرتوک زاده پس از بهرام آرام و با وسوسه ی محسن طریقت با او کنار می آید و پس از برخورد انتقادی به این کار توسط مرکزیت، با نارنجک دست به خودکشی می زند.“

قاسم عابدینی یکی از اعضای سازمان مجاهدین از کادرهای منشعب گروه پیکار در رابطه با فرتوک زاده می گوید؛

همسر او احمد احمد بود. در سال ۵۵ پس از مرگ بهرام آرام به دلیل مسائلی که بر سر ازدواج وی پیش آمد و فشاری که در این رابطه به او وارد شد در خیابان انوشیروان نزدیک نیروگاه برق فرح آباد دست بخودکشی زد.“

علی اصغر میرزاجعفر علاف زاده در گفتگو با مطبوعات در رابطه با سوءاستفاده های متعدد از فرتوک زاده می گوید؛

این زن قبل از مخفی شدن شوهر شرعی داشته و گروه به اجبار از شوهرش جدایش کرده بود. بعداً بهرام او را تصاحب کرده، بعد محمود تصاحب می کند و سوم سعید او را تصاحب می کند و او تحت این همه فشار چاره ای جز خودکشی ندارد.“

طاهره میرزاجعفر علاف زاده

طاهره یکی از زنان عضو سازمان است. او خواهر برادران علاف زاده است. یکی از این دو در جریان وقایع سال ۱۳۵۴ ترور می شود و دیگری پس از دستگیری در یک مصاحبه ی مطبوعاتی پرده از بخشی مناسبات درون تشکیلاتی برمی دارد. وی در رابطه با سوءاستفاده از زنان در تشکیلانت می گوید؛

در گروه زنها همیشه باید با مردها باشند ولی مردها تنها اتاق می گرفتند، زنهای تشکیلات همیشه در اختیار رهبران گروه بودند و آنها تحت اینکه ما کارهای گروهی داریم آنها را تصاحب می کردند.“

طاهره میرزاجعفر علاف زاده در سال ۵۲ با محسن فاضل یکی از اعضای سازمان ازدواج تشکیلاتی می کند. طاهره در سال ۵۳ از محسن فاضل جدا می شود و با تقی شهرام ازدواج می کند. حسین روحانی در این رابطه می گوید؛

تقی شهرام در سال ۵۳ یا ۵۴ با رفیق شهید طاهره میرزاجعفر علاف همسر سابق محسن فاضل ازدواج می کند.“

طاهره در سال ۱۳۵۵ در یک درگیری مسلحانه کشته می شود. برادرش علی اصغر در رابطه با وضعیت تشکیلاتی طاهره می گوید؛

آنها خواهرم را نیز به گروه جلب کردند و تحت فشارهای گوناگون او را از شوهر و بچه هایش جدا کردند او در خانه یکی از رهبران گروه زندگی می کرد و با او همکاری داشت که بعدها خانه ی مخفی آنها شناخته شد و مأمورین آنجا را محاصره کردند و رهبر گروه از آنجا گریخت و خواهرم را وادار به مقاومت کرد و او هم طبق دستور گروه در آنجا ماند و در تیراندازی کشته شد.“

رهبر گروه تقی شهرام همسر طاهره است که پس از فرار از درگیری به خارج از کشور متواری می شود.

 

مطالب بیشتر در مورد زنان:

ــ زنان همچنان از مردان امکانات کمتری دارند ( بی بی سی )

ــ قاچاق زنان ایران، از انکار تا اقرار ( فریبا والیات )

ــ چگونگی و چرایی ختنه دختران در کردستان ( دویچه وله )

ــ اینجا پر از مرد های چند زنه است ( ترانه بنی یعقوب )

ــ جزييات تازه از عقيم سازي زنان عضو فرقه رجوي براي ارتقاي سازماني  ( بتول سلطانی )

 ــ قاچاق زنان ایرانی همچنان ادامه دارد ( مردمک )

ــ فرقه رجوي اقدام به جراحي رحم زنان و عقيم سازي آنها مي‌كند ( نسرین ابراهیمی )

ــ اینجا زنان نمی خندند ( ترانه بنی یعقوب )

ــ ابعاد حضور زنان در عرصه سیاست آمریکا ( سایت فرارو )

ــ یکصد هزار کودک بدون شناسنامه در ایران (علم الهدی )

ــ بومی گزینی طرحی برای خانه نشینی دختران ( سرمایه )

ــ چند همسری ( جلوه جواهری )

ــ نسبیت فرهنگی، توجیه گر خشونت و تبعیض علیه زنان ( افسانه پایدار )

ــ افزایش تجاوز و سواستفاده جنسی از دختران و کودکان افغان در مناطق جنگی ( کارمن کشیشیان )

ــ لایحه حمایت از خانواده باید مسکوت بماند ( افسانه پایدار )

ــ معمای آمار زنان معتاد در ایران ( هلیا پارسی نژاد )

ــ فمینست عرب میگوید مریم رجوی مقهور نظام مردسالار است ( کانون ویلاگ نویسان مستقل ایرانی )

ــ زنان کرد در کوره های رنج و آتش ( ژیلا گل عنبر )

ــ گزارش تکان دهنده از رشد روسپیگری در تهران ( آفتاب )

ــ خشونت علیه زنان ( بتول ملکی )

ــ مردان فمینیست در مبارزات زنان ( مریم انصاری )

ــ جایگاه متعالی زنان در ایران باستان و اوستا (   ( الهام مظاهری

ــ خودسوزی یک زن افغان، در داخل دادگاه

ــ برده پروران برده نواز ( برگی از تاریخ ـ سایت ایران قلم  )

ــ زنان مبارز فراموش شده ( افغان )

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد