_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

گزارش انستیتوی تحقیقات دفاع ملی (RAND)
(مقدمه بعلاوه بخش های اول و دوم)

22.08.2009

.
انستیتوی تحقیقات دفاعی ملی امریکا، (ترجمه ایران اینترلینک):
لینک به متن کامل گزارش به انگلیسی
http://iran-interlink.org/?mod=view&id=6789
لینک به فایل پی دی اف گزارش (انگلیسی)
http://iran-interlink.org/userfiles/File/RAND_August%202009.pdf
... تحقیق انجام شده در این گزارش برای دفتر وزیر دفاع آمریکا صورت گرفته است. تحقیق در انستیتوی تحقیقات دفاعی ملی (RAND) که یک مرکز تحقیقات و برنامه ریزی است و از جانب دولت فدرال آمریکا تأمین مالی میشود و مورد حمایت دفتر وزیر دفاع، ستاد مشترک، فرماندهی نبرد متحد، نیروی دریایی، سپاه تفنگداران دریایی ،آژانس های دفاعی، و جامعه اطلاعاتی دفاعی تحت قرارداد   W74V8H-06-C-0002 می باشد انجام پذیرفته است ...

(Camp Ashraf)

 

انستیتوی تحقیقات دفاعی ملی  RAND
این سند به عنوان یک مدرک عمومی مؤسسه RAND در سایت www.rand.org در اختیار عموم قرار داده شده است.
مؤسسه RAND  یک سازمان تحقیقاتی غیر انتفاعی است که تحلیل های عملی و راه حل های مؤثر در برابر چالش هایی که جامعه و بخش خصوصی در سراسر جهان با آن روبرو هستند را ارائه مینماید.
.
.
مجاهدین خلق در عراق، یک معمای سیاسی
جرمیا گولکا، لیدیا هانسل، الیزابت ویلک، جودیت کارسون
 
تأمین شده برای دفتر وزیر دفاع آمریکا، تأیید شده برای استفاده عمومی، بدون محدودیت توزیع
 
تحقیق انجام شده در این گزارش برای دفتر وزیر دفاع آمریکا صورت گرفته است. تحقیق در انستیتوی تحقیقات دفاعی ملی (RAND) که یک مرکز تحقیقات و برنامه ریزی است و از جانب دولت فدرال آمریکا تأمین مالی میشود و مورد حمایت دفتر وزیر دفاع، ستاد مشترک، فرماندهی نبرد متحد، نیروی دریایی، سپاه تفنگداران دریایی ،آژانس های دفاعی، و جامعه اطلاعاتی دفاعی تحت قرارداد   W74V8H-06-C-0002 می باشد انجام پذیرفته است.
 
تصویر روی جلد جزوه حاضر مربوط به آرم سازمان مجاهدین خلق (سمت چپ) و پرچم ایران (قبل از سال 1980) در کمپ اشرف می باشد.
 
مقدمه
جزوه یک جلدی حاضر نتیجه یکی از چندین مطالعه تحقیقاتی است که برای نیروهای چند ملیتی در عراق و نیروی ضربت 134 (عملیات اسیر گیری TF-134) صورت گرفته و حاوی ابزارهای تحلیلی و دورنمائی به منظور کمک به فرماندهان صحنه در آینده و طراحی سیاست گذاران و ارائه عملیات اسیر گیری در محیط های نظامی نامنظم می باشد.  
در خلال عملیات آزادی عراق، نیروهای ائتلاف با یک موضوع اسیر گیری غیر عادی مربوط به مجاهدین خلق، یک گروه معارض فرقه ای ایرانی تبعیدی که صدام حسین به عراق دعوت کرده بود تا از جانب او در جریان جنگ ایران و عراق بجنگند روبرو شدند. ایالات متحده، سازمان مجاهدین خلق را در سال 1997یک سازمان تروریست خارجی و در سال 2003 یک نیروی دشمن متخاصم در عملیات آزادی عراق ارزیابی نمود. بلافاصله بعد از اشغال عراق، نیروهای ائتلاف اعلام آتش بس از جانب سازمان مجاهدین خلق را پذیرفته، گروه را خلع سلاح کرده، و اعضای آنرا در یکی از قرارگاه های سازمان مجاهدین خلق متمرکز نمودند. در سال 2007، ژنرال دوگلاس استون از سپاه تفنگداران دریایی که در آن زمان فرماندهی عملیات اسیرگیری در عراق را به عهده داشت، از RAND خواست تا یک تحلیل دقیق از وضعیت مربوط به حفاظت نیروهای ائتلاف از سازمان مجاهدین خلق ارائه نماید. این کار باید مورد توجه سیاست گذاران، فرماندهان نظامی، یا محققانی که در گیر ارزیابی یا طراحی عملیات اسیر گیری هستند، بعلاوه مقامات دولت عراق که مسئولیت سیاست دولت خویش در قبال سازمان مجاهدین خلق و گروه های مشابه را دارند نیز باشد. این جزوه تک جلدی منعکس کننده تحقیقی است که مؤسسه RAND از اکتبر 2007 تا ژانویه 2009، هم در عراق و هم در ایالات متحده به انجام رسانده است. این تحقیق با هزینه نیروی TF-134 انجام شده و در چهارچوب فعالیت های مرکز سیاست امنیتی و دفاعی   RAND (انستیتوی تحقیقات دفاع ملی)، یک مرکز تحقیق و برنامه ریزی مورد حمایت مالی دولت فدرال، دفتر وزیر دفاع، ستاد مشترک، فرماندهی میدانی متحده، نیروی دریایی، سپاه تفنگداران دریایی، آژانس های دفاعی، و جامعه اطلاعات دفاعی می باشد.
برای اطلاعات بیشتر در خصوص مرکز سیاست امنیتی و دفاعی بین المللی RAND با مدیر آن جیمز دوبینز تماس بگیرید. او در ایمیل James_Dobbins@rand.org و شماره تلفن 703-413-1100 داخلی 5134 و یا آدرس زیر قابل دسترس می باشد:
RAND Corperation, 1200 S. Hayes Street, Arlington, VA 22202
 اطلاعات بیشتر در خصوص RAND در سایت www.rand.org در اختیار میباشد.
 
 
فهرست
.
خلاصه
معمای مجاهدین خلق
از اولین هفته های عملیات آزادی عراق تا ژانویه 2009، نیروهای ائتلاف امنیت اعضای مجاهدین خلق[1]، یک گروه فرقه ای معارض ایرانی تبعیدی ساکن عراق، را تأمین و برقرار نمودند. در آغاز عملیات آزادی عراق، سازمان مجاهدین خلق، بیشتر به خاطر سابقه همکاریش با ارتش صدام حسین در جنگ ایران و عراق و درگیریش در سرکوب قیام شیعیان و کردها به دنبال جنگ خلیج در سال 1991، یک نیروی دشمن تلقی میشد. از سال 1997، سازمان مجاهدین خلق توسط ایالات متحده به عنوان یک سازمان تروریست خارجی به خاطر حملاتی که علیه اهداف ایرانی از زمان تأسیسش در سال 1965 – و خصوصا بخاطر سوء قصد و کشتن سه افسر ارتش آمریکا و سه شهروند پیمان کار آمریکایی در تهران در طی دهه 1970 – در لیست تروریستی قرار گرفته است. علیرغم اعتقاد نیروهای ائتلاف که سازمان مجاهدین خلق یک تهدید امنیتی محسوب نمیشود، آنان گروه را تحت کنترل خود قرار داده و برای جلوگیری از اینکه دولت عراق اعضای سازمان مجاهدین خلق را به ایران بفرستند از آنان حفاظت کردند، این در حالی بود که ایران به اعضای سازمان مجاهدین خلق در برابر پیگرد قانونی عفو داده است. تصمیم نیروهای ائتلاف جهت اعطای حفاظت به یک سازمان تروریست خارجی خیلی بحث انگیز بود چرا که ایالات متحده را در موقعیت حمایت از گروهی قرار داد که برچسب سازمان تروریستی خورده بود. در میان شکایات بسیار، این معمای سیاسی نیز ایالات متحده را در برابر اتهام سیاست دوگانه در جنگ با تروریسم آسیب پذیر کرد.
 
تمرکز تحقیقات حاضر
تحقیقاتی که در این نوشته گزارش میشود وضعیت مربوط به بازداشت مجاهدین خلق را نشان میدهد. این گزارش بطور خاص بر این نکته تمرکز دارد که آیا اعضای سازمان مجاهدین خلق تحت عناوین درستی بازداشت شده اند، و همچنین تأثیرات بازداشت آنان به عنوان "اشخاص تحت حفاظت" طبق کنوانسیون چهارم ژنو، و گزینه هایی برای مستقر کردن سازمان مجاهدین خلق در عراق یا کشورهای دیگر چه بوده است. این گزارش مباحثی را مطرح میکند که میتواند از تجربه سازمان مجاهدین خلق استخراج شده و برای ممانعت از وضعیت مشابه در آینده مورد استفاده قرار گیرد. همچنین گزارش راه کارهایی را ارائه میدهد که میتواند مشکل فوری استقرار اعضای سازمان مجاهدین خلق، حال که دولت عراق مسئولیت سازمان مجاهدین خلق را بدنبال توافق نیروهای ایالات متحده و عراق که از اول ژانویه 2009 وارد عمل شده است بعهده گرفته، حل نماید.
 
توافق آتش بس بین نیروهای ائتلاف با سازمان مجاهدین خلق
در ماه آوریل سال 2003، بعد از یک درگیری مختصر، سازمان مجاهدین خلق درخواست آتش بس نمود[2]. از آنجا که افسران نیروهای مخصوص که درخواست آتش بس را دریافت نمودند اطلاعاتی در باره خصوصیات گروه نداشتند، آنان توسط رهبران سازمان مجاهدین خلق (که انگلیسی سلیس صحبت میکردند) متقاعد شدند که قبل از اشغال عراق گروه پیشنهاد داده بود تا در طرف نیروهای ائتلاف بجنگد و همچنین بسیاری از اعضای آن در ایالات متحده تحصیل کرده اند[3]. بر اساس این ادعاها، که مشخص شد دروغ بوده است، افسران با درخواست سازمان مجاهدین خلق برای آتش بس با قبول شرط سازمان مجاهدین خلق که سلاح های خود را نگاه دارد موافقت کردند.
در ماه می سال 2003، آژانس های واشنگتن موافقت کردند تا نیروهای ائتلاف را برای حفاظت از پیرامون سازمان مجاهدین خلق و البته خلع سلاح گروه هدایت نمایند. مجددا، افسران نیروهای ائتلاف که با رهبران سازمان مجاهدین خلق مذاکره کرده بودند متقاعد شدند که از رهنمودهای داده شده پیروی نکنند. به جای اینکه اصرار بر تسلیم سازمان مجاهدین خلق داشته باشند، آنها یک توافق آتش بس را پذیرفتند که طبق آن سازمان مجاهدین خلق خلع سلاح شده و تمامی 3800 عضو آن (در آن زمان) در بزرگترین محل استقرار سازمان یعنی قرارگاه اشرف که تقریبا در 40 مایلی شمال بغداد واقع است به عنوان ساکنان محل (به جای اسرا) متمرکز شدند. [4]
 
موقعیت بحث انگیز "اشخاص حفاظت شده" در خصوص سازمان مجاهدین خلق
انواع حفاظت هایی که برای اسرا در نظر گرفته شده اند بر اساس وضعیت قانونی آنان تحت قانون حقوق بشر بین المللی (قانون جنگ) مشخص میگردد. بهرحال، نیروهای ائتلاف تا بیش از یکسال هیچ اقدامی جهت مشخص کردن وضعیت قانونی سازمان مجاهدین خلق نکردند. این امر تا حدی بخاطر سردرگمی بود که وزارت دفاع آمریکا در خصوص اینکه چه قانونی اعمال گردد داشت. ایالات متحده سیاست قابل بحث اعمال نکردن کنوانسیون های ژنو برای تروریست های خارجی که در عراق میجنگیدند را پذیرفته بود، هرچند این قانون بر دشمن اعمال میگردد و طراحان عملیات آزادی عراق نیز سازمان مجاهدین خلق را نیروی دشمن نامیده بودند. موضوع زمانی پیچیده تر شد که سازمان مجاهدین خلق اعلام نمود که در جنگ با نیروهای ائتلاف شرکت نکرده است، و بسیاری از افسرانی که مسئول اسیر گرفتن سازمان مجاهدین خلق بودند این ادعا را قبول داشتند، اگر چه حداقل یک مجروح از نیروهای ویژه در نتیجه جنگ با سازمان مجاهدین خلق بجا مانده بود.
زمانی که نسبت به این موضوع که آیا طرف مقابل میتواند به عنوان پرسنل نظامی محسوب شود تردید وجود دارد، کنوانسیون سوم ژنو مشخص می نماید ک موضوع هر فرد توسط دادگاه صالحه معین گردد. نیروهای ائتلاف یک نیروی ضربت بین سازمانی (JIATF) برای جمع آوری اطلاعات در خصوص اعضای سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه اشرف تشکیل داده و یک هیئت بررسی وضعیت سازمان مجاهدین خلق برای رسیدگی به وضعیت آنان بوجود آوردند. موقتا، به تمامی اعضای سازمان مجاهدین خلق حفاظت لازم مربوط به نظامیان اسیرشده داده شد که به عنوان اسیر جنگی شناخته میشوند.
اما در ماه ژوئن 2004، بدون رسیدگی قضائی، وزیر دفاع آمریکا دونالد رامزفلد وضعیت قانونی سازمان مجاهدین خلق را معین کرد. به جای اینکه آنان اسیر جنگی تلقی شوند، او اعضای سازمان مجاهدین خلق را به عنوان افراد غیر نظامی حفاظت شده تحت کنوانسیون چهارم ژنو معرفی نمود. از آنجا که اعضای سازمان مجاهدین خلق بیشتر نظامی تلقی میشوند، این مسئله اینطور نشان میداد که آنها درگیر جنگ با نیروهای ائتلاف نشده اند. علاوه بر این، او این تصمیم را بر تمامی گروه تعمیم داد و بررسی قضایی برای هر فرد را نفی کرد. تصمیم وی بر خلاف توصیه های وزارت خارجه آمریکا، کمیته بین اللملی صلیب سرخ، و دفتر کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان بود. این مسئله به شدت بحث انگیز شد چرا که به نظر میرسید ایالات متحده اینطور تصمیم گرفته بود که کنوانسیون ژنو را بر یک سازمان تروریستی اعمال کرده و علاوه بر آن به آنها موقعیت خاصی اعطا نماید.
 
جابجا کردن سازمان مجاهدین خلق
در ماه دسامبر 2003، شورای حکومتی عراق قطعنامه ای را به تصویب رساند که خواهان اخراج سازمان مجاهدین خلق از عراق شد. متعاقبا، دولت موقت عراق و سپس دولت عراق این خواسته را تأیید کردند. بر اساس این باور که اعضای سازمان مجاهدین خلق در صورتی که به ایران بازگردانده شوند تحت پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت و بازگرداندن آنان هدیه ای به جمهوری اسلامی ایران خواهد بود، ایالات متحده اعلام نمود که خواهان جابجا کردن سازمان مجاهدین خلق به محل دیگری است. در هر صورت، سؤال اصلی این بود که: به کجا میتوانند بروند؟ بر اساس کنوانسیون ژنو، زمانی که اسرا از محل اقامت خود یا محل بازداشت آزاد میشوند میتوانند:
·        به کشور محل زندگی خود قبل از اسارت بازگردند.
·        در کشور ثالث یا بی طرفی اقامت گزینند.
·        به کشور ملیت اصلی خود بازگردانده شوند.
انجام هر یک از این گزینه ها مشروط بر اصل فراگیر عدم بازگرداندن افراد به محلی که جان آنان در خطر است  nonrefoulementمی باشد، یک اصل کلیدی که در قوانین بشردوستانه بین المللی، قوانین پناهندگی، و قوانین حقوق بشر موجود است.[5] اگرچه این اصل در پیمان های مختلف به صورت های گوناگون تعریف شده است، در خصوص سازمان مجاهدین خلق، بر اساس اصل عدم بازگرداندن افراد به محلی که جان آنان در خطر است، انتقال اجباری هر یک از اعضا به کشوری که اعتقاد قوی وجود دارد که آنان در خطر پیگرد قانونی به خاطر اعتقادات سیاسی یا مذهبی شان و به هر دلیل تحت شکنجه قرار میگیرند ممنوع شد.
در میان سه گزینه مشخص شده برای جابجایی آنان، تنها مورد قابل اجرا برای بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین خلق فرستادن آنان به ایران است. شش سال است که ایران به بدنه سازمان عفو داده است. علیرغم انتظار هیئت مربوطه که جمهوری اسلامی ایران تمامی اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق که به کشور بازگردند را تحت پیگرد قانونی قرار خواهد داد، این مسئله برای حدود 250 نفری که در حال حاضر از طریق صلیب سرخ جهانی بازگشته اند صادق نبوده است. [6]
عدم بازگرداندن افراد به محلی که جان آنان در خطر است اخراج اجباری را بطور کلی منع نمیکند، ولی تنها زمانی اخراج اجباری را منع میکند که فرد مربوطه با خطر قابل ملاحظه پیگرد قانونی و شکنجه مواجه باشد. احتمال پیگرد قانونی نباید فرض گرفته شود. بلکه، موضوع هر فرد باید بصورت مجزا توسط یک سازمان بی طرف مانند صلیب سرخ جهانی بررسی گردد، و با هر فرد باید جداگانه مصاحبه شود. هر دو جنبه مثبت و منفی قضیه زمانی که میزان تهدیدی که یک فرد ممکن است در صورت بازگشت با آن روبرو شود تجزیه و تحلیل گردیده و در نظر گرفته می شود.
عوامل متعددی نشان میدهند که بازگشت به ایران برای بدنه سازمان مجاهدین خلق مناسب است. اولا تعداد قابل ملاحظه ای از بدنه سازمان در عراق به خاطر روش فریبکارانه سازمان مجاهدین خلق در جذب نیرو هم اکنون در اردوگاه اشرف هستند. برای مثال، به ایرانیانی که توسط نیروهای صدام در خلال جنگ ایران و عراق اسیر شده بودند قول داده شده بود که اگر از اردوگاه اسرای عراقی ها به مقرهای سازمان مجاهدین خلق بروند به ایران بازگردانده خواهند شد. به ایرانیانی که در کشورهای ثالث بودند گفته شده بود که برای آنان پناهندگی در کشورهای اروپایی گرفته خواهد شد. به آنها همچنین پیشنهاد کار به عنوان مترجم بعلاوه پیشنهاد زمین و همسر داده شده بود. برخی ایرانیان با این پیشنهاد که میتوانند با اعضای خانواده خود آزادانه دیدار داشته باشند اغفال شده و به اردوگاه سازمان مجاهدین خلق برده شدند. بقیه که برای خارج شدن از ایران به قاچاقچی پول پرداخت کرده بودند نهایتا متوجه شدند که به جای رسیدن به مقصد معین شده به اردوگاه سازمان مجاهدین خلق برده شده اند. اگر چه ارقام دقیق مشخص نیست، ولی حدس زده میشود که حدود 70% از اعضای سازمان مجاهدین خلق در عراق بعد از مستقر شدن سازمان در عراق به آن پیوسته و به میزان زیادی از علاقه آنان به سازمان کاسته شده است. بسیاری از آنها قربانیان اقدامات فریبکارانه جذب نیرو بوده اند.
بعلاوه، این قربانیان کمااینکه افراد داوطلب حقیقی (بسیاری از آنها قبل از اینکه سازمان از ایران به تبعید برود پیوسته بودند) در یک محیط فرقه ای گرفتار شده بودند: رهبری سازمان مجاهدین خلق مدارک هویتی آنان را مصادره نموده بود، آنان را تهدید کرده بود که در ایران تحت پیگرد قانونی بوده و همچنین در عراق برای مهاجرت غیر قانونی تحت پیگرد خواهند بود، و مانع بازگشت کسانی میشد که مایل به رفتن به وطن خود بودند. بنابراین، ملاحظات انسان دوستانه در خصوص سازمان مجاهدین خلق نباید اینطور برداشت شود که خواست رهبری سازمان همان خواست بدنه سازمان است، خصوصا کسانی که ابتدا فریب خورده و سپس در اردوگاه های سازمان گرفتار شده اند.
بعلاوه، به نفع جمهوری اسلامی ایران است که به سیاست ارائه عفو بخاطر ارتقای موقعیت بین المللی خود ادامه دهد تا به هدف اولیه خود یعنی انحلال سازمان مجاهدین خلق برسد. دولت عراق نیز میتواند به هدف خود یعنی اخراج سازمان مجاهدین خلق برسد و در عین حال موقعیت بین اللملی خود را با حمایت از کوشش های انجام شده برای بازگرداندن افراد طبق قواعد بین المللی بنماید. قوانین بشردوستانه بین المللی و حقوق بشر از عراق میخواهد تا در خصوص آن دسته از رهبران یا اعضای سازمان مجاهدین خلق که بر طبق تشخیص صلیب سرخ جهانی نباید بخاطر قانون عدم بازگرداندن افراد به جایی که جانشان در خطر است به ایران فرستاده شوند اقدام به اخراج آنان نکند و به آنان حق اقامت در عراق یا سکنی گزیدن در یک کشور ثالث را بدهد؛ عراق نیز البته به نوبه خود ممکن است این افراد را تحت پیگرد قانونی قرار دهد.
در سایه وعده های دولت عراق مبنی بر اخراج سازمان مجاهدین خلق و بستن اردوگاه اشرف، در ماه دسامبر 2008، دولت عراق به واشنگتن تضمین کتبی داد که زمانی که نیروهای امنیتی عراق مسئولیت اردوگاه اشرف را به عهده بگیرند، با سازمان مجاهدین خلق برخوردی انسانی خواهد شد و اعضا به اجبار به کشوری که ممکن است با پیگرد قانونی مواجه شوند فرستاده نخواهند گردید. مقامات دولت عراق مشخص کردند که قصد آنان همکاری با صلیب سرخ جهانی است تا آنان را به بازگشت به ایران راغب نمایند. در عین حال، JIATF نیز انتقال افراد به ایران را مانیتور کرده و راهنمائی هایی در اختیار نیروهای امنیتی عراق قرار خواهد داد.
 
چالش های اصلی و درسهای آموخته شده
سازمان مجاهدین خلق یک موضوع کوچک در کل مسئله عراق بود، ولی موضوع مهمی بود که در خلال بازداشت سازمان مجاهدین خلق بوجود آمد، از بسیاری جهات، یک مدل کوچک شده از چالش های بزرگی بود که در عملیات اسیرگیری بطور کلی بوجود می آیند. بنابراین، هم اشتباهات و هم موفقیت های کوچک در این مسیر درسهای با ارزشی بدست می دهند که بر مبنای آن ایالات متحده میتواند با "جمعیت های خاص" در عملیات آینده برخورد نماید.
این تحقیق پنج عرصه از مشکلات اصلی را معین نمود که نیاز به توجه دارند:
1.     طراحان عملیات آزادی عراق اهداف نظامی و خواسته های خود را در رابطه با سازمان مجاهدین خلق با دقت لازم معین ننمودند. اگرچه سازمان مجاهدین خلق در لیست سازمانهای تروریست خارجی وزارت خارجه آمریکا بود و یک هدف دشمن به حساب می آمد، اما نیروهای ائتلاف هیچ خواسته نظامی در خصوص گروه نداشتند به جز اینکه خواهان تسلیم آنان شوند، خواسته ای که هرگز بدست نیامد. بدون داشتن یک هدف روشن، فعالیت های نیروهای ائتلاف در اردوگاه اشرف بدون برنامه شروع شد و عمدتا به همان شکل ادامه یافت.
2.     نیروهای ائتلاف آماده برخورد با یک جمعیت خاص مانند سازمان مجاهدین خلق نبودند. افسرانیکه در JIATF که مسئول اداره سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه اشرف بود خدمت میکردند فرصت کمی داشته و یا هیچ فرصتی نداشتند تا برای کارهای مربوطه آماده شوند و هیچ فرصتی بین تغییرات فرماندهی برای انتقال تجاربی که به سختی بدست آمده بودند بوجود نیامد. هیچ اطلاعات یا آموزشی در خصوص فرهنگ ایرانیان (فارس) و عراقی ها (عرب) بطور کلی و بطور خاص در مورد سازمان مجاهدین خلق در اختیار نبود، و در اوایل عملیات آزادی عراق، هیچ مترجمی خصوصا از جانب JIATF به خدمت گرفته نشد. مهمتر از همه اینکه اعضای نظامی JIATF زود دریافتند که آنها با یک فرقه برخورد کرده اند. علیرغم چالش های خاصی که رفتار یک فرقه بوجود می آورد، کسانی که مسئول عملیات اسیر گیری بودند هیچگونه آموزشی در خصوص نحوه برخورد با یک فرقه دریافت نکرده بودند. لذا توان رهبری سازمان مجاهدین خلق در نشان دادن همکاری ظاهری و مانیپوله کردن نظرات افسران ائتلاف در خصوص مقاصد گروه موجب گشت تا بطور جدی پروسه اسیرگیری در کل و کوشش های بازگرداندن نفرات بطور خاص تحت تأثیر قرار گیرند.
3.     نیروهای ائتلاف یک نقش مسلط در اردوگاه اشرف ایفا ننمودند. اگر چه نیروهای ائتلاف سازمان مجاهدین خلق را خلع سلاح کردند و اعضای آنرا در بزرگترین قرارگاه سازمان مجاهدین خلق متمرکز نمودند، ولی اقدامات بسیار کمی در محدود کردن آزادی جابجایی سازمان مجاهدین خلق انجام دادند. هیچ حصاری در اطراف یک قرارگاه تقریبا 15 مایل مربعی بوجود نیاوردند. بعلاوه نیروهای ائتلاف تنها درب اصلی را کنترل میکردند و خودروهایی که وارد اردوگاه شده یا از آن خارج میشدند را بر اساس مبنای کار روزانه بازرسی نمیکردند. فقدان نیروی انسانی موجب شد تا نیروهای ائتلاف هرگز یک جستجوی دقیق از اردوگاه اشرف بعمل نیاورند. سازمان مجاهدین خلق اجازه یافت تا در نزدیکی محل استقرار نیروهای ائتلاف FOB یک دفتر روابط ایجاد کند (به جای اردوگاه اشرف) و حتی پوسترهای تبلیغی خود را در محل های عمومی FOB نصب نماید، و کنفرانس هایی برای پیشبرد برنامه های خود ترتیب دهد. برای تأمین امنیت و اسکورت ترددات اعضای سازمان مجاهدین خلق به بغداد برای خرید، تقریبا 14 سرباز آمریکایی کشته و 60 تن دیگر مجروح شدند. لذا اغلب روشن نبود که چه کسی مسئول اردوگاه اشرف است.
4.     نیروهای ائتلاف بطور فعال اعضای سازمان مجاهدین خلق را تشویق به ترک اردوگاه نکردند. یکی از اهداف متمرکز کردن سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه اشرف کاهش دادن تعداد سربازانی بود که برای کنترل جمعیت بازداشت شده لازم بود بکار گرفته شود. راه دیگر انجام این کار کاهش دادن اندازه جمعیت آنان بود. از آنجا که به سازمان مجاهدین خلق اجازه کنترل بر اعضا در یک مقر فرقه ای داده شده بود، این کار قطعا یک روند مشکل و اعصاب خورد کن بود. در هر صورت اقلا رهبران می بایست از بدنه جدا میشدند. اغلب افسران JIATF اعتقاد داشتند که بدنه در صورتی که فقط از رهبری جدا میشدند خواهان بازگشت می گردیدند. هیچ کوششی برای انجام این کار صورت نگرفت، حتی اگر کنوانسیون سوم ژنو به اجرا در می آمد افسران می بایست جدا از پرسنل معمولی نگاه داشته میشدند. اگر چه JIATF مقری برای اسکان دادن افرادی که اردوگاه اشرف را ترک میکردند ترتیب داد ولی در برابر ایجاد حصارهای فیزیکی – مانند پست نگهبانی، خاکریز، سیم خاردار- که برای ممانعت از ترک اعضای سازمان مجاهدین خلق از گرو،ه مورد استفاده قرار میگرفت مخالفتی نکردند.
5.     با سازمان مجاهدین خلق همچون یک سازمان تروریستی رفتار نشد. ناتوانی در برقراری کنترل بر سازمان مجاهدین خلق و قرارگاه آن نیروهای ائتلاف و خصوصا ایالات متحده را در برابر این انتقاد قرار داد که با این گروه همچون یک متحد به منظور رسیدن به اهداف جمع آوری اطلاعات برخورد شده است تا اینکه به عنوان یک سازمان تروریست خارجی در نظر گرفته شود. این موضوع ایالات متحده را در برابر اتهام دوگانگی در کوشش های جهانی برای مقابله با افراطی گری خشن قرار داد، و هیچ کوششی برای مقابله با این برداشت مخرب از طریق کوشش های ارتباطی گسترده در خصوص سیاستگذاران و عامه مردم صورت نگرفت.
 
توصیه برای آینده
این تحقیق نشان میدهد که این فرصت وجود دارد تا نیروهای چند ملیتی – خصوصا فرماندهان عملیات اسیرگیری و JIATF – یا سایر مقامات آمریکایی بر روی دولت عراق در نحوه برخورد با سازمان مجاهدین خلق تأثیر بگذارند. دولت عراق باید مورد تشویق قرار گیرد که سازمان مجاهدین خلق را در روندی که اصول عدم بازگرداندن افراد به محلی که جانشان در خط است تأمین گردد، ترجیحا از طریق صلیب سرخ جهانی، به ایران بازگرداند. اجبار در بازگرداندن البته مجاز است، ولی تنها بعد از اینکه موضوع هر عضو بطور مجزا مورد رسیدگی قرار گیرد، و تنها اگر دلیل جدی برای این اعتقاد که اگر فرد بازگردانده شود مورد پیگرد و تحت شکنجه قرار خواهد گرفت وجود نداشته باشد. پرسنل JIATF و اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق اعتقاد دارند که بسیاری از اعضای بدنه سازمان مجاهدین خلق اگر از تحت سلطه رهبری سازمان و عملکردهای فرقه ای خلاص شوند داوطلبانه به ایران بازخواهند گشت.
در مواردی که خطر پیگرد و شکنجه بطور واضح وجود داشته باشد، که ممکن است شامل رهبران سازمان مجاهدین خلق بشود که شامل عفو اعلام شده از جانب جمهوری اسلامی ایران نشده اند، دولت عراق باید به آنها حق اقامت بدهد، اقدام برای اقامت این افراد در کشور ثالث بنماید، یا خود آنها را تحت پیگرد قرار دهد. همچنین این احتمال وجود دارد که چنانچه دولت عراق شروع به اقدامات بازگرداندن افراد به ایران بنماید رهبران سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه اشرف بسادگی از عراق ناپدید شوند (همانطور که بسیاری بلافاصله بعد از شروع عملیات آزادی عراق این کار را کردند).  
در دراز مدت، ما شش توصیه دیگر را هم ارائه مینمائیم:
·        طراحان دفاعی باید در هماهنگی با وزارت دفاع و وزارت امور خارجه آمریکا و کاخ سفید برای فرموله کردن اهداف مشخص و یک بیانیه مأموریت روشن برای فرماندهان صحنه بر اساس برخورد با جمعیت های خاص، خصوصا در شرایطی که به لحاظ سیاسی حساس است، عمل نمایند.
·        قبل از آغاز عملیات نظامی، به فرماندهان صحنه و افسران مأمور از جانب آنان و پرسنل رسمی باید اطلاعات در باره سوابق، اهداف، و تفاوت های فرهنگی مربوط به این جمعیت های خاص داده شود. توجه ویژه باید به ترکیب اجتماعی و توانمندیهای رهبری جهت آسیب رساندن ذهنی و عینی به پیروانشان بشود.
·        فرماندهان مسئول عملیات اسیرگیری باید شرایط قاطعی در هر گونه محیط اسیران برقرار نموده و تمامی اقداماتی که فعالیت های روزمره آنان را در کنترل داشته باشد به اجرا در آورند.
·        اگرچه تجمیع تمامی ساکنان مربوطه در یک محل ممکن است نیروی انسانی کمتری را طلب نماید تا اینکه در محل های موقت اسکان داده شوند، اما در خصوص سازمانهای تروریست خارجی و گروه های فرقه ای باید آنان را پراکنده نمود و به آنها اجازه نداد تا متمرکز شده و کنترل محل را خود بدست بگیرند، و قدرت خود را بر بدنه گروه خود اعمال نمایند.
·        در خلال نبرد نظامی، افسران وزیر دفاع و وزیر خارجه، دوشادوش فرماندهان صحنه، باید با هم کار کنند تا طرحی را برای ارتباط گیری با مردم (در ایالات متحده، در صحنه و در سراسر جهان) در خصوص مسائل حساس سیاسی مربوط به جمعیتهای خاص بریزند.
·        به نفع فرماندهان عملیات اسیرگیری خواهد بود اگر ابزارهای پیمانی قوانین بشردوستانه بین المللی یک چهارچوب قانونی روشن تری عرضه میکردند تا برای بازداشت تروریست های شناخته شده، فعالان غیر دولتی، و میلیشیای غیر معمولی در هم نبردهای بین المللی و هم در نبردهای غیر بین المللی مورد استفاده قرار گیرد. تا زمانی که چنین تغییراتی بوجود نیامده است، فرماندهان ایالات متحده برای عملیات اسیرگیری باید با وزارت دفاع و وزارت خارجه جهت تأمین موارد قانونی در خصوص قواعدی که بر بازداشت حاکم است که تحت هم پیمان های بسته شده و هم قوانین معمول بشردوستانه بین المللی هماهنگ باشد.
 
ملاحظات
هنگام آماده سازی این گزارش تک جلدی، ما خواهان اطلاعات، نظرات، و پیشنهاداتی از اعضای سابق و فعلی MNF-I نیروی ضربت 134(عملیات اسیرگیری TF-134) و JIATF شدیم که شامل FOB Grizzly ، مقامات غیر نظامی در سفارت آمریکا در بغداد، و مسئولین نظامی سابق و فعلی در وزارت دفاع و وزارت خارجه، و شورای امنیت ملی در واشنگتن شد. از آنجا که مصاحبه های ما مقدمتا بر پایه غیر رسمی استوار بود، از این افراد نمیتوانیم نام ببریم، ولی ما از کمک آنان سپاسگزاریم.
ما مایلیم از رهبران و سخنگویان سازمان مجاهدین خلق که بازدید از اردوگاه اشرف را هدایت کردند؛ اطلاعاتی در خصوص سازمان مجاهدین خلق، تاریخچه آن، سبک زندگی آن در اختیار ما گذاشتند؛ و ما را به جلسات خود با مسئولین JIATF و TF-134 بردند تشکر کنیم. ما همچنین مایلیم مراتب قدردانی خود را از علیرضا جعفرزاده، سخنگوی سابق شورای ملی مقاومت ایران (یک وابسته سازمان مجاهدین خلق) در واشنگتن، برای اطلاعاتی که وی در خصوص سازمان مجاهدین خلق ارائه داد، و بسیاری از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق و اردوگاه اشرف که داوطلبانه داستان های خود را برایمان بازگو کردند اعلام داریم.
ما به میزان زیادی از دسترسی به قرارگاه ها، پرسنل، و اطلاعاتی که توسط ژنرال دوگلاس استون، سپاه تفنگداران دریایی، فرماندهی TF-134، و معاونت فرماندهی MNF-I؛ آدمیرال گارلند رایت، نیروی دریایی آمریکا، معاونت فرماندهی و متعاقبا فرماندهی TF-134؛ سرهنگ مایکل کالاگان، سپاه تفنگداران دریایی؛ سرگرد جیمز استوردال، ارتش آمریکا؛ و سروان تیموتی جکسون، ارتش آمریکا استفاده کردیم. ما بطور خاص از افسران ارتش آمریکا که در زیر نامشان آورده شده است بخاطر وقتی که گذاشتند و مهمان نوازی شان در مدت اقامت ما در FOB Grizzly و دیدار از اردوگاه اشرف و اردوگاه پناهندگان اشرف تشکر میکنیم: سرهنگ تورلاک و گروهبان اول جارود گروز از JIATF، کارکنان مترجم  JIATF، و سرهنگ کنت کون، افسر فرمانده FOB Grizzly.
ما از همکاران و مشاوران RAND که در زیر نامشان آمده است و پیشنهادات یا نظرات خود را در خصوص این تحقیق که پایه آنرا تشکیل داد در اختیار ما قرار دادند تشکر میکنیم: توماس سالیوان، چریل بنارد، ادوارد اوکانل، جرولد گرین، اوستین لانگ، کایلا ویلیامز، ربکا بوچیبل، جیمز دوبینز، دالیا داسا کای، ترنس کلی، بنجامین رونکل، و فردریک وری. همچنین از جوردن بل، کارین سوئد، فرانسیسکو والتر، تولی آن تاجیری، ساریتا اندرسون، و کراسیمیر کارامفیلوف برای پشتیبانی لجستیک و اداری تشکر میکنیم. در آخر اینکه ما مایلیم قدردانی خاص خود را به سفیر جان لیمبرت و جیمز کوئینلیوان  که این تک جلدی را بازبین کردند و بخاطر نظرات و پیشنهادات روشنگرانه شان ابراز نمائیم.  

 

پاورقی ها
[1] لMEK
[2] رهبری سازمان مجاهدین خلق اتهامات مربوط به اینکه اعضای سازمان در برابر نیروهای ائتلاف دست به حمله زده و یا از خود دفاع کرده اند را تکذیب میکند. سوابق رسمی ارتش آمریکا و نیروهای ویژه ارتش آمریکا هر دو نشان میدهند که جنگ بین سازمان مجاهدین خلق و نیروهای ائتلاف در گرفت. (D. Wright and Reese, 2008; Briscoe et al., 2006).
[3] در مقابل سازمان مجاهدین خلق ادعا کرد که نامه ای برای وزیر خارجه آمریکا فرستاده و خواست خود مبنی بر بی طرف ماندن را اعلام نموده است. مقامات وزارت خارجه از وجود چنین نامه ای بی اطلاع بودند (مصاحبه با مقامات وزارت خارجه آمریکا، اکتبر 2007 و فوریه 2008).
[4] اگر چه اردوگاه اشرف یه عنوان شهر اشرف معرفی گردیده است، ما نامی که بیشتر معمول است یعنی اردوگاه اشرف را استفاده میکنیم. برخی ناظران به غلط اردوگاه اشرف را یک قرارگاه معمولی اسرای نیروهای ائتلاف، مانند اردوگاه بوکا، یا اردوگاه کروپر می شناسند. در هر صورت، اردوگاه اشرف یک قرارگاه سازمان مجاهدین خلق است. در نزدیکی محل، نیروهای ائتلاف یک پایگاه (پایگاه عملیاتی مقدم FOB Grizzly) جهت اسکان نیروهای ائتلاف که مسئول سازمان مجاهدین خلق و برقراری امنیت در منطقه بودند ساختند. نیروهای ائتلاف همچنین یک قرارگاه حمایتی موقت TIPF برای اعضای سازمان مجاهدین خلق که خواهان ترک گروه بودند ایجاد نمودند. در سال 2006، تأسیسات TIPF ارتقا یافت، و در سال 2007، نام آن به اردوگاه پناهندگی اشرف ARC تغییر داده شد. ARC در سال 2008 بسته شد. 
[5] واژه nonrefoulement از واژه فرانسوی refouler به معنی بازگرداندن استخراج شده است. ایالات متحده با موضوع nonrefoulement به عنوان یک سیاست به جای یک خواسته حقوقی برخورد میکند.
[6] بعلاوه این 250 عضو سابق که بازگردانده شدند، 200 عضو سابق دیگر هم که اردوگاه اشرف را ترک کرده بودند و در TIPF مستقر گردیده بودند از بازگردانده شدن اجتناب کردند. JIATF با کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان برای معرفی آنان به عنوان پناهنده و اسکان آنان در کشور ثالث کوشش نمودند. کمیساریا معرفی آنان به عنوان پناهنده را انجام داد ولی قادر نشد استقرار آنان را تأمین نماید، بیشتر به این خاطر که ایالات متحده بر اساس قانون، حتی ورود تعداد اندکی از آن ها را هم نپذیرفت. این پناهندگان در اواخر سال 2008 زمانی که ARC بسته شد به کردستان منتقل شدند. بسیاری از این پناهندگان از آن زمان عراق را ترک کرده اند (ارتباط الکترونیکی با افسر JIATF، دسامبر 2008).
.
.
*     *     *     *
.
.
فصل اول
مجاهدین خلق: یک معمای سیاست آمریکا
 
در مدت شش سالی که نیروهای ائتلاف عراق را در اشغال خود داشتند، و خصوصا از زمان افتضاح ابوغریب، عملیات اسیرگیری بطور فزاینده ای به یک نقطه تمرکز عمده و حساس در فعالیت های نظامی ایالات متحده تبدیل شده است. تعداد اسرائی که توسط آمریکا نگاهداری میشوند به حدود 26000 نفر در پائیز سال 2007 رسید، و در ژانویه 2009 در حدود 15000 نفر باقی ماند. بعلاوه این اسرا، نیروهای ائتلاف تقریبا 3500 عضو سازمان مجاهدین خلق را در شکل ساکنان ثبت شده بازداشت نمودند.[1] سازمان مجاهدین خلق یک گروه فرقه ای از معارضین ایرانی است که برای بیش از چهار دهه به دنبال سرنگون کردن دولت های ایران بوده و وزارت خارجه آمریکا آنرا در سال 1997 به عنوان یک سازمان تروریست خارجی معرفی نموده است.[2] ارتش آمریکا چگونه خود را در موقعیتی قرار داد که از اعضای گروهی که دولت خودش آنرا تروریست خوانده است حمایت و حفاظت نماید؟ چه مشکلاتی از این گونه ترتیبات حاصل شده است؟ چگونه این وضعیت میتواند حال که نیروهای ائتلاف مسئولیت سازمان مجاهدین خلق را به عهده دولت عراق، بدنبال عملی شدن توافق بین نیروهای عراق و آمریکا، گذاشته اند حل و فصل گردد؟[3] چگونه میتوان از بروز یک وضعیت مشابه در آینده جلوگیری کرد؟ اساسا این تک جلدی بدنبال یافتن پاسخ به این سؤالات است.
 
سازمان مجاهدین خلق کیست؟
سازمان مجاهدین خلق در سال 1965 توسط یک گروه از دانشجویان دانشگاه تهران تشکیل شد که عقاید رادیکال آنان بر تئوری قیام مسلحانه بر علیه محمدرضا شاه پهلوی، که وی را دستنشانده و مسئول گسترش نفوذ غرب در ایران می دانستند، متمرکز بود.[4] تمایل آنان به هم فلسفه مارکسیستی و هم ارزش های اسلامی محور اعتقادات آنان را در مبارزه انقلابی که بصورت خشونت آمیزی تجلی کرد بوجود آورد، که در نام آنان "مجاهدین خلق" منعکس گردیده است.[5]
در سال 1971، اولین طراحی حمله تروریستی سازمان مجاهدین خلق، که مرکز تولید برق تهران را هدف قرار داده بود، توسط پلیس امنیتی که به درون این سازمان نفوذ کرده بود خنثی گردید. بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین خلق کشته شدند، و سه عضو بنیانگذار آن اعدام گردیدند. علیرغم شکست در اقدام اولیه و از هم پاشیدگی که بعدا بوجود آمد، در دهه 1970، سازمان مجاهدین خلق یک تعداد حملات علیه دولت ایران و منافع غرب در ایران، شامل سوء قصد نسبت به سه افسر ارتش آمریکا و سه پیمانکار غیر نظامی در تهران به اجرا در آوردند.[6]
در سال 1979، مسعود رجوی رهبر جدید سازمان مجاهدین خلق، گروه را در اتحاد با آیت الله روح الله موسوی خمینی قرار داد. بهر ترتیب، بعد از سقوط شاه، خمینی اپوزیسیون را سرکوب کرد و رجوی و بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین خلق را از شرکت در دولت جدید محروم نمود. رجوی اتحاد خود را به سمت اولین رئیس جمهور منتخب ایران ابوالحسن بنی صدر و علیه حزب جمهوری اسلامی خمینی برد. بعد از اینکه خمینی، بنی صدر را در سال 1981 عزل نمود، سازمان مجاهدین خلق حملات خشونت آمیزی علیه اهداف حزب جمهوری اسلامی به اجرا در آورد. بزرگترین آنها که منفجر کردن دفتر مرکزی حزب در تهران بود موجب کشته شدن بیش از 70 تن از اعضای کادر رهبری حزب گردید. در برابر اقدام متقابل حزب جمهوری اسلامی و سرکوب وحشیانه سازمان مجاهدین خلق، رجوی و بنی صدر به پاریس فرار کرده و در آنجا شورای ملی مقاومت ایران، یک سازمان فراگیر برای گروه های معارض ایرانی مخالف خمینی، را تشکیل دادند. برخی از اعضای بدنه سازمان مجاهدین خلق یا به دنبال رهبری به اروپا رفتند و با به کردستان ایران نقل مکان نمودند. بقیه از مرز گذشته و به عراق رفتند، که در آنجا جوامعی چند را تشکیل دادند. آنان که در ایران ماندند یک شبکه زیرزمینی تشکیل دادند که به طراحی و هدایت حملات به منظور بی ثبات کردن رژیم خمینی ادامه دادند.
بعد از اشغال خاک ایران در سال 1980، صدام حسین شروع به کمکهای مالی به سازمان مجاهدین خلق جهت گسترش فعالیت های تبلیغی شورای ملی مقاومت در اروپا علیه جمهوری اسلامی ایران و دریافت اطلاعاتی که سازمان مجاهدین خلق میتوانست در خصوص ایران جمع آوری کند نمود. در سال 1986، رهبری سازمان مجاهدین خلق دعوت صدام حسین برای مستقر شدن در عراق جهت پیوستن به ارتش صدام برای جنگیدن علیه جمهوری اسلامی را پذیرفت. صدام پشتیبانی، منابع مالی، سلاح، مهمات، خودرو، تانک، تعلیمات نظامی، و استفاده از زمین (بدون حق مالکیت) را در اختیار سازمان مجاهدین خلق گذاشت.
با این امکانات، سازمان مجاهدین خلق قرارگاه هایی در عراق تأسیس نمود و اعضا و هواداران خود در ایران و سایر نقاط را تشویق کرد تا به آنجا بروند. تقریبا 7000 عضو، که شامل حدود 80% از جمعیت مجاهدین خلق تبعیدی میشد به این اردوگاه ها رفتند. رجوی در ارتش آزادیبخش ملی جدید خود از آنان سرباز جنگی ساخت. در مقابل حمایت صدام، سازمان مجاهدین خلق به او اطلاعاتی در خصوص جمهوری اسلامی ایران، خدمات بازجویی و ترجمه، و کمک مستقیم نظامی داد. سازمان مجاهدین خلق یورش های متعددی را در طول مرز با ایران انجام داد، و بعضا با مشارکت نظامیان عراقی، با نیروهای نظامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درگیر شد.[7] بیش از یک چهارم از اعضای سازمان مجاهدین خلق در عراق در این یورش های غیر موفق کشته شدند.
خدمات سازمان مجاهدین خلق به صدام بعد از پایان جنگ ایران و عراق در سال 1988 ادامه یافت. بنا بر اعتقاد گسترده، سازمان مجاهدین خلق در سرکوب قیام شیعیان و کردها در عراق متعاقب جنگ خلیج در سال 1991 به صدام کمک نمود.[8] سازمان مجاهدین خلق همچنین طی سالیان، عملیات امنیتی در مناطق محدوده اردوگاه های خویش انجام میداد.
قبل از رفتن به تبعید، سازمان مجاهدین خلق محبوب ترین گروه معارض در ایران بود. این سازمان بخش عمده محبوبیت خود را بخاطر تمایلش به جنگیدن در کنار صدام – شروع کننده جنگ ایران و عراق – و کشتن مدافعین ایرانی از دست داد. همچنین بسیاری از محبوبیت خود را بخاطر این که مسعود رجوی سازمان مجاهدین خلق را از یک گروه معارض فعال به شکل یک فرقه درون گرا تبدیل کرد از دست داد. رجوی آنچه که وی "انقلاب ایدئولوژیک" می نامید را در سال 1985 ابداع نمود که در طول زمان، سازمان مجاهدین خلق را مملو از بسیاری خصوصیات بارز فرقه ای، از جمله کنترل خودکامه، مصادره اموال، کنترل جنسی (شامل طلاق اجباری و تجرد گرائی)، ایزولاسیون عاطفی، کار اجباری، محرومیت از خواب کافی، تضییقات فیزیکی، و ممنوعیت از خروج کرد.[9]
 
سازمان مجاهدین خلق در طول عملیات آزادی عراق
طراحان جنگی عملیات آزادی عراق، سازمان مجاهدین خلق را بیشتر به این خاطر که ایالات متحده این گروه را یک بخش غیر رسمی از ارتش صدام حسین ارزیابی میکرد یک هدف نظامی دشمن معرفی کردند.[10] بهرحال طراحان به فرماندهان صحنه رهنمودی ندادند که بعد از برخورد با سازمان مجاهدین خلق چکار کنند. بعد از یک درگیری مختصر (که سازمان مجاهدین خلق اساسا بروز آن را تکذیب میکند)، افسران نیروهای ویژه یک توافق آتش بس با سازمان مجاهدین خلق در آوریل 2003 امضا نمودند. افسران مربوطه که هیچگونه توجیهی در خصوص عملکرد فرقه ای سازمان مجاهدین خلق و فعالیت های جنایتکارانه گذشته آن دریافت نکرده بودند بواسطه ادعاهای دروغ رهبری سازمان مجاهدین خلق (که به انگلیسی سلیس ارائه میگردید) متقاعد شدند که سازمان مجاهدین خلق از آغاز پیشنهاد داده بود تا در طرف نیروهای ائتلاف بجنگد، و آنان به سازمان مجاهدین خلق اجازه دادند تا سلاح های خود را حفظ نمایند.[11] آژانس های واشنگتن موافق بودند که سازمان مجاهدین خلق باید خلع سلاح شده و مجبور به تسلیم گردد، ولی افسران نیروهای ائتلاف که در ماه مه سال 2003 با گروه مذاکره میکردند مجددا متقاعد شدند که رهنمودهای داده شده را اجرا ننمایند. توافق جدید موجب خلع سلاح سازمان مجاهدین خلق شد، و اعضای سازمان مجاهدین خلق را در بزرگترین قرارگاه گروه، اردوگاه اشرف، که در 40 مایلی شمال بغداد واقع است متمرکز کردند.[12] در هر صورت، نیروهای ائتلاف آتش بس با سازمان مجاهدین خلق را بجای تسلیم کامل آنان پذیرفتند.
نیروهای ائتلاف در حالیکه از ساختمان های ساخته شده توسط سازمان مجاهدین خلق که در 500 یاردی اردوگاه اشرف قرار داشت استفاده نمودند، یک پایگاه عملیات مقدم ابتدائی (FOB) برای استقرار پرسنلی که مسئول سربازان نیروهای ائتلاف بعلاوه سازمان مجاهدین خلق بوده و امنیت منطقه را نیز به عهده داشتند بنا نمودند.[13] بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین خلق از نیروهای ائتلاف درخواست کمک برای ترک گروه را کردند، و نیروهای ائتلاف یک مقر موقت برای نگهداری و حفاظت (TIPF) در مجاورت پایگاه نیروهای ائتلاف جهت استقرار آنان تأسیس کردند.[14]
از آنجا که اعمال قانون بین المللی حقوق بشر که ناظر بر وضعیت اسیران است بسته به طبقه بندی اسرا متفاوت می باشد – همانطور که برای مثال نظامی و غیر نظامی (یا نظامیان رسمی و غیر رسمی، تحت تبعیضات بحث انگیز دولت جرج بوش) – اولین مأموریت نیروهای ائتلاف، طبقه بندی سازمان مجاهدین خلق بود. بر اساس عناوین مشخص شده در کنوانسیون سوم ژنو و قوانین نظامی ایالات متحده، نیروهای ائتلاف سازمان مجاهدین خلق را به عنوان اسرای جنگی دشمن بر اساس قواعد اسیرگیری ارزیابی کردند تا زمانی که وضعیت هر عضو توسط دادگاه صالحه مشخص شود. بهرحال، هیچ تصمیم قضائی گرفته نشد. در عوض، در ماه ژوئن سال 2004، وزیر دفاع آمریکا دونالد رامزفلد سازمان مجاهدین خلق را به عنوان افراد حفاظت شده (یعنی غیر نظامی) تحت کنوانسیون چهارم ژنو معرفی نمود. بعد از این معرفی قابل بحث، نیروهای ائتلاف، حفاظت از اردوگاه اشرف را تا زمانی که مسئولیت به دولت عراق بر طبق توافق نیروها که از اول ژانویه 2009 وارد عمل شد واگذار گردید بر عهده گرفتند.
 
وضعیت پیچیده اردوگاه اشرف
این ترتیبات مباحث قابل ملاحظه ای را برانگیخت، و بسیاری از ناظران این سؤال را مطرح کردند که چرا اعضای یک سازمان تروریست که ارتش آمریکا ابتدا آنان را یک هدف از دشمن مشخص کرده بود بعدا به عنوان اشخاص حفاظت شده معرفی گردیدند که نیروهای ائتلاف مسئول حفاظت از آنان شدند. در جواب به این پیچیدگی و وضعیت ظاهرا متناقض، در سال 2007، ژنرال دوگلاس استون، از سپاه تفنگداران دریایی، که آنزمان فرمانده نیروی ضربت 134 (عملیات اسیرگیری TF-134) و معاون فرمانده نیروهای چند ملیتی در عراق    (MNF-I) بود، از RAND درخواست کرد تا یک تحلیل دقیق از وضعیتی که بدلیل حضور دائمی سازمان مجاهدین خلق تحت حفاظت نیروهای چند ملیتی در اردوگاه اشرف بوجود آمده است ارائه نماید. او درخواست نمود که تحقیق مربوطه بر روی موضوع زیر متمرکز گردد:
·        مسئولیتی که بر دوش TF-134 جهت نگهداری و حفاظت از سازمان مجاهدین خلق گذاشته شده که موجب تحمیل صرف هزینه و منابع انسانی موجود جهت حمایت از عملیات اسیرگیری در عراق گردیده و در نتیجه موجب تحمل صدمات بر سربازان آمریکایی شده است. آیا ممکن است اسیر نگاه داشتن این گروه به صورتی انجام شود که از این هزینه ها کاسته شده و نتیجه مطلوب تری در آینده برای ایالات متحده داشته باشد؟
·        دولت عراق خواهان خروج سازمان مجاهدین خلق از کشور خود در آینده نزدیک است. با توجه به این محدودیت که جابجا نمودن برخی افراد ممکن است به پیگرد قانونی آنان در کشور موطنشان منجر شود، چگونه این امر میتواند به نحو احسن صورت گیرد؟
·        اگر چه مشکل سازمان مجاهدین خلق به نظر میرسد که منحصر به فرد باشد، آیا وضعیت مشابهی ممکن است در آینده در عملیات ضد شورش خود را نشان بدهد؟ اگر چنین است، چه کاری میتوان انجام داد تا از پیچیدگی که در این مورد پیش آمده جلوگیری کرد؟
 
سؤالات تحقیقی
به عنوان یک پیش زمینه برای این تحقیق، ما انجام یک تحلیل دقیق از شکل گیری سازمان مجاهدین خلق و ساختار سازمانی داخلی آن، فعالیت هایی که منجر به ورود به لیست سازمان های تروریست خارجی وزارت خارجه آمریکا شد، اتحاد آن با صدام، تمرکز آن در اردوگاه اشرف در سال 2003، معرفی اعضای آن به عنوان اشخاص حفاظت شده در سال 2004، تعهدات خاصی که این معرفی بر دوش نیروهای چند ملیتی در عراق و بطور خاص TF-134 تحمیل کرد، و کوشش های انجام شده برای استقرار اعضا را پیش بردیم.
بر مبنای این پایه، ما شش سؤال تحقیقی که متعاقبا خط تحقیق را مشخص نمود مطرح کردیم:
·        آیا سازمان مجاهدین خلق تحت عناوین درستی اسیر شدند؟
·        قانون بین المللی حقوق بشر و به طور خاص کنوانسیون های ژنو چه الزاماتی را در رابطه با اسرا بدنبال دارند؟ آیا آن الزامات در این خصوص در نظر گرفته شدند؟
·        تأثیرات معرفی افراد به عنوان "اشخاص حفاظت شده" چه بوده اند؟
·        آیا تصمیم بر اینکه سازمان مجاهدین خلق در یک پایگاه متمرکز شوند تصمیم خوبی بوده است؟ آیا نیروهای ائتلاف مسئول اردوگاه اشرف عملکرد مؤثری داشته اند؟
·        گزینه های مربوط به آزاد کردن یا جابجا نمودن اعضای سازمان مجاهدین خلق کدام هستند؟ چه پیچیدگی هایی، اگر وجود دارند، ممکن است روند آزاد کردن یا جابجا نمودن آنان را تحت الشعاع قرار دهد؟
·        چه درس های کلی از تجربه سازمان مجاهدین خلق گرفته شده است که برای فرماندهان آینده عملیات اسیرگیری، فرماندهان نبرد، و طراحان نظامی قابل استفاده خواهد بود؟
 
رویکرد تحقیق
این تک جلدی نتیجه تجزیه و تحلیل مفصل RAND بر مبنای تحقیقات انجام شده بین اکتبر 2007 تا دسامبر 2008 میباشد. بعلاوه مطالعه جامعی از منابع و مدارک اولیه و ثانویه صورت گرفته است. ما با دهها افسر نظامی و غیر نظامی در ایالات متحده و عراق مصاحبه کردیم که شامل اعضای فعلی و سابق نیروهای ضربت بین سازمانی مشترک (JIATF) مسئول سازمان مجاهدین خلق، فرماندهی FOB Grizzly، افسران عملیات اسیرگیری نظامی آمریکا، و مقامات سفارت آمریکا در بغداد، وزارت خارجه آمریکا، وزارت دفاع آمریکا، دفتر فدرال تجسس (FBI)، و شورای امنیت ملی میشود. این مصاحبه ها مقدمتا بدون هیچگونه توافق قبلی صورت گرفتند. بنابراین، در اغلب موارد، اسامی بطور مشخص در متن آورده نشده اند.
اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه پناهندگان اشرف به محققین RAND مراجعه کردند تا شرح حال خود را در اختیار آنان بگذارند. تمامی ساکنان اردوگاه اسرای داوطلب بودند؛ آنها توسط نیروهای ائتلاف به دلیل تهدیدات امنیتی اسیر گرفته نشده بودند. محققین RAND با علیرضا جعفرزاده مصاحبه نمودند که ماشین لابی سازمان مجاهدین خلق در آمریکا یعنی شورای ملی مقاومت را تا زمانی که به عنوان یک سازمان تروریست خارجی معرفی گردید هدایت میکرد. ما همچنین از اردوگاه اشرف بازدید کردیم، جایی که یک تور گردشگری کامل از جانب رهبران سازمان مجاهدین خلق به ما داده شد و به اجازه دادند تا ناظر بر جلسات ملاقات رهبران سازمان مجاهدین خلق با افسران JIATF و TF-134 باشیم.
 
سازمان کار تهیه این تک جلدی
این تک جلدی بر روی سازمان مجاهدین خلق با تأکید بر بازداشت آنان بعد از اشغال عراق توسط عملیات آزادی عراق در ماه مارس 2003 و پیچیدگی های بوجود آمده، خصوصا در رابطه با وضعیت قانونی سازمان مجاهدین خلق و موضوع اشخاص حفاظت شده تمرکز دارد. فصل دوم تصمیم معرفی سازمان مجاهدین خلق به عنوان یک هدف از دشمن، توافق آتش بس، و تمرکز سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه اشرف را مورد بحث قرار میدهد. همچنین چگونگی مشخص شدن وضعیت قانونی سازمان مجاهدین خلق بررسی میگردد. فصل سوم گزینه های جابجا نمودن اعضای سازمان مجاهدین خلق که هنوز در بازداشت در عراق هستند را بحث مینماید. فصل چهارم چالش های خاصی که در خصوص اسیرگیری سازمان مجاهدین خلق بوجود آمده و درس های اصلی که از این تجربه بدست آمده است را تشریح می کند. همچنین این فصل توصیه هایی برای جابجایی سازمان مجاهدین خلق و برای مواردی از این دست که تنها مربوط به وضعیت سازمان مجاهدین خلق نمیشوند بلکه مربوطه به عملیات اسیرگیری بطور کل میشوند را بحث میکند.
ضمیمه A یک شرح مفصلتر در خصوص تاریخچه سازمان مجاهدین خلق و فعالیت های عمده آن ارائه می نماید. ضمیمه B حاوی مستنداتی مربوط به عملکرد فرقه ای آنان است. ضمیمه C یک جدول زمانی حاوی نقاط عطف سازمانی مربوط به تاریخچه مجاهدین خلق بعلاوه فعالیت های عمده تروریستی آنرا نشان میدهد. ضمیمه D آنچه را که مفهوم یک سازمان تروریست خارجی است و عواقب مربوط به معرفی یک گروه با این عنوان را توضیح میدهد.  

 

پاورقی ها:
[1] بر اساس کنوانسیون چهارم ژنو دو شکل از بازداشت اولیه وجود دارد: اسرا و ساکنان ثبت شده. نیروهای ائتلاف سایرین را به غیر از اعضای سازمان مجاهدین خلق به عنوان اسیر بازداشت نمودند.
[2] به ضمیمه D برای تعریف مفصل یک سازمان تروریست خارجی رجوع شود.
[3] توافقی که در اول ژانویه 2009 وارد عمل شد، ولی باید توسط رأی گیری در رفراندوم ژوئیه 2009 تأیید گردد.
[4] تاریخچه مختصری که در این فصل آورده شده از کتاب "مجاهدین ایران" نوشته ارواند آبراهامیان (1992) استخراج گردیده است، که یک مرور جامع در خصوص سازمان مجاهدین خلق از زمان پیدایش تا قبل از شروع جنگ ایران و عراق می باشد. تاریخچه مفصل تر سازمان مجاهدین خلق در ضمیمه A در این تک جلدی آمده است.
[5] این گروه با نام های دیگر هم به انگلیسی شناخته میشود. دیکته انگلیسی نام این گروه هم گوناگون است.
[6] ضمیمه C حاوی یک جدول زمانی است که شامل یک کرونولوژی می باشد که اقدامات عمده خشونت آمیز سازمان مجاهدین خلق در یک دوره حدود 30 سال در آن لیست گردیده است.
[7] نوشته Moni در سال 2003
[8] نوشته Galbraith در سال 2007
[9] خصوصیات فرقه ای سازمان مجاهدین خلق مفصلا در ضمیمه B توضیح داده شده است.
[10] به عنوان مثال به نوشته Buchan در سال 2002 مراجعه شود.
[11] برای شناخت کامل از تکنیک های ارائه مطالب توسط سازمان مجاهدین خلق، توسط کسی که آنان را فوق العاده متقاعد کننده یافته بود – ظاهرا بیشتر به خاطر اینکه توجیه کافی به افسران نیروی ائتلاف داده نشده بود، مهارت های زبانی سازمان مجاهدین خلق، و رفاه نسبی موجود در اردوگاه های سازمان مجاهدین خلق – به نوشته Purko   در سال 2006 مراجعه شود.
[12] اگر چه اردوگاه اشرف همچنین به شهر اشرف هم شناخته میشود، اما در این تک جلدی نامی که بیشتر از همه معروف است یعنی اردوگاه اشرف مورد استفاده قرار میگیرد.
[13] در طول زمان، این پایگاه از حالت ابتدائی خارج شد. دارای نام های متعددی گشت، ولی نهایتا به FOB Grizzly شناخته میشود. 
[14] با اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق به عنوان اسرای داوطلب تحت ماده 42 کنوانسیون چهارم ژنو مربوط به حفاظت از افراد غیر نظامی در زمان جنگ برخورد شد. مقر TIPF با یک قرارگاه دائمی تر در سال 2006 جایگزین شد که این مقر در سال 2007 اردوگاه پناهندگان اشرف ARC نامیده شد. مقر ARC در پائیز سال 2008 بسته شد، و ساکنان آن به کردستان انتقال داده شدند.
.
.
*     *     *     *
.
.
فصل دوم:
سازمان مجاهدین خلق در مدت عملیات آزادی عراق
 
طراحان عملیات آزادی عراق، در حالیکه از حضور سازمان مجاهدین خلق در عراق آگاه بودند، می بایست مشخص میکردند که آیا آنان تهدیدی برای نیروهای ائتلاف هستند یا خیر. بعد از مقداری بحث بین نظامیان آمریکایی و مقامات غیر نظامی در خصوص این وضعیت، سازمان مجاهدین خلق به عنوان یک هدف از دشمن لیست گردید.[1] این تصمیم مقدمتا بر مبنای سوابق گذشته سازمان مجاهدین خلق در همکاری نظامی با صدام حسین، شامل شرکت آن در سرکوب قیام شیعیان و کردها در سال 1991 ، بعلاوه بسیاری حملات خشونت آمیز ه علیه اهداف ایرانی در سالهای اخیر هدایت کرده بود گرفته شد.[2]
بعلاوه، سازمان مجاهدین خلق میزان قابل ملاحظه ای سلاح بخاطر روابط طولانی که با صدام داشت در اختیار گرفته بود. نزدیک اردوگاه مجاهدین خلق، دهها سنگر بزرگ متعلق به هم سازمان مجاهدین خلق و هم نظامیان عراقی وجود داشت. این سنگرها مملو از سلاح، شامل توپ، تانک، هواپیما، موشک انداز، سلاح های زمینی، بمب، راکت، مین های زمینی، و گلوله بود. هرآنچه که ممکن است مقصود نظامی سازمان مجاهدین خلق در برابر نیروهای ائتلاف بوده باشد، برای نیروهای ائتلاف به عنوان یک اصل پیشگیرانه مهم بود که بر این میزان سلاح و مهمات تسلط داشته باشد. بعلاوه، این گروه یک کارت وحشی بود که میتوانست مشکلات امنیتی هم برای جمهوری اسلامی ایران و هم جوامع شیعه و کرد بوجود آورد.
نهایتا، در خلال مذاکره بین ایالات متحده و جمهوری اسلامی در ژانویه سال 2003، ایالات متحده موافقت کرد تا پایگاه های سازمان مجاهدین خلق را در مقابل کوشش مؤثر و همکاری جهت نجات خلبانانی که هواپیمای آنان سقوط میکند بمب باران کند.[3]
 
آتش بس با سازمان مجاهدین خلق و نه تسلیم
سازمان مجاهدین خلق به سهم خود مصر بود که نامه ای در فوریه 2003 برای وزارت خارجه آمریکا نوشته و هدف خود از بی طرف بودن در خلال اشغال عراق را اعلام کرده و مشخص نموده است که بر روی نیروهای ائتلاف آتش، حتی به شکل دفاع از خود، نخواهد گشود.[4] همچنین ادعا شده بود که پیشنهاد جنگ در طرف نیروهای ائتلاف هم داده شده است.[5] هیچ یک از کسانی که با آنان مصاحبه شد از وجود چنین نامه یا پیشنهادی اطلاع نداشتند. جدا از صحت یا سقم هر یک از این ادعاها، چنین نامه ای مورد بحث قرار نگرفت، یا حداقل در طراحی عملیات آزادی عراق مد نظر نبود.
علیرغم بیانیه های سازمان مجاهدین خلق در تضاد با این ادعاها، هم سوابق نیروهای ویژه ارتش آمریکا و هم سوابق رسمی ارتش آمریکا در خصوص عملیات آزادی عراق نشان میدهند که سازمان مجاهدین خلق وارد جنگ با نیروهای ائتلاف شد، که در این رابطه یک "تهدید خطرناک" ارائه کرده و "کیفیت جنگی عالی" از خود بروز داده است.[6] در هر صورت، در 13 آوریل 2003، بدنبال سقوط نیروهای عراقی، سازمان مجاهدین خلق درخواست صلح نمود. فرماندهی مرکزی آمریکا (USCENTCOM) به واحده ای عملیات ویژه دستور داد که درخواستی را مبنی بر وادار کردن سازمان مجاهدین خلق به تسلیم و خلع سلاح دریافت کرده است.
بهرحال، برخورد متعاقب بین تیم مذاکره کننده نیروهای ویژه و سازمان مجاهدین خلق نیتجه متفاوتی را بدنبال داشت. سازمان مجاهدین خلق مسئولینی را فرستاد که انگلیسی سلیس صحبت میکردند و روابطی را با آمریکایی ها بواسطه این ادعا – که بعدا دروغ بودن آن بر ملا شد – که یک بخش بزرگ از گروه دارای مدارک عالی از دانشگاه های آمریکا بوده و اعضای خانواده آنان در ایالات متحده زندگی میکنند بوجود آوردند. سازمان مجاهدین خلق مجددا اصرار ورزید که به طرف نیروهای ائتلاف شلیک نکرده است (علیرغم حداقل یک مورد مجروح ثبت شده از نیروهای ویژه بخاطر آتش مجاهدین خلق) و اینکه پیشنهاد داده بود تا در طرف نیروهای ائتلاف بجنگد. سازمان مجاهدین خلق همچنین تمایل خود را جهت ارائه اطلاعات در خصوص ایران و کمک به برقراری امنیت در مرز ایران ابراز نمود. در حالیکه افسران عملیات ویژه مجذوب تعریف از خود سازمان مجاهدین خلق و تمایل ظاهری آنان جهت خدمت به نیروهای ائتلاف شده بودند، در 15 آوریل 2003، با قرارداد آتش بس به جای تسلیم که از جانب فرماندهی مرکزی آمریکا دستور آن داده شده بود موافقت نمودند.  
"توافق آتش بس محلی مربوط به تفاهم و هماهنگی متقابل" به تاریخ 15 آوریل 2003 صرفا یک ترک مخاصمه بود. مانند هر ترک مخاصمه دیگر، مفهوم این قرارداد "توقف عملیات نظامی به میزانی که از جانب طرفین توافق شده است" بود.[7] در این حالت، قرارداد به این معنی بود که هر یک از دو طرف میتوانست بعد از دادن یک فرصت 48 ساعته تخاصم را مجددا آغاز نماید.[8] آنان همچنین به سازمان مجاهدین خلق اجازه دادند تا سلاح های خود را نگاه داشته و اعضای خود را در 5 اردوگاه متمرکز نماید.
در حالیکه به نیروهای ائتلاف اجازه ذخیره انرژی در نیروی انسانی که برای نیروهای مخصوص جهت جابجایی مورد نیاز بود، توافق آتش بس به نظر میرسید که جایگزین بهتری از تسلیم باشد، که میتوانست برای نیروهای اسیرگیرنده زحمات قانونی و تعهدات لجستیکی جهت حفاظت و همچنین احتمالا تأمین غذا و مسکن اسرا به عنوان اسیران جنگی مطابق با کنوانسیون سوم ژنو مربوط به پیمان اسیران جنگی بوجود آورد.[9] بهرحال، توجه شده بود که فرماندهی نیروهای ویژه هیچ اختیاری در وارد شدن به این نوع قرارداد نداشت – یعنی، دادن اجازه به یک سازمان تروریست خارجی ثبت شده در لیست وزارت خارجه آمریکا که سلاح خود را حفظ نماید – و این تصمیم بعدا مشکلات قابل ملاحظه سیاسی و عملیاتی برای ایالات متحده بوجود آورد.[10]
 
تمرکز سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه اشرف
آژانس های واشنگتن توافق کردند که سازمان مجاهدین خلق باید خلع سلاح شده و وادار به تسلیم گردد، اگر چه آنان توصیه نکردند ه سازمان مجاهدین خلق منحل گردد. [11]
 

[1] مصاحبه با دفتر وزیر دفاع و کارکنان کاخ سفید، ژانویه 2008 و فوریه 2008؛ مرکز قانون و عملیات نظامی، سال 2004.
[2] نوشته Briscoe et al. سال 2006؛ وزارت دفاع آمریکا 2003b.
[3] مصاحبه با یک کارمند سابق کاخ سفید، ژانویه 2008؛ نوشته Bruck سال 2006؛ نوشته Kessler در 2003a.
[4] مرکز قانون و عملیات نظامی، سال 2004.
[5] بسیاری از مباحث بعدی در خصوص برخورد اولیه بین نیروهای ائتلاف و سازمان مجاهدین خلق از نوشته Briscoe et al. سال 2006 استخراج گردیده است.
[6] نوشته Briscoe et al. سال 2006 صفحه 234، نوشته D. Wright and Reese سال 2008. قابل توجه است که توجیه اغلب افسران و مقامات نیروی ائتلاف که ما با آنان در عراق و آمریکامصاحبه کردیم مبنی بر این بود که سازمان مجاهدین خلق وارد جنگ با نیروهای ائتلاف نشد. برای مثال، وزارت خارجه آمریکا (سال 2006، صفحه 213) گزارش نمود که "رهبری سازمان مجاهدین خلق به اعضای خود دستور داد که در عملیات آزادی عراق در برابر نیروهای ائتلاف مقاومت نکنند". اگر سوابق رسمی ارتش درست باشند، اعتقاد موجود به احتمال زیاد بخاطر پیام های رهبری سازمان مجاهدین خلق بوده است.
[7] سرفرماندهی، اداره ارتش ایالات متحده، سال 1976، پاراگراف 479.
[8] مرکز قانون و عملیات نظامی، سال 2004.
[9] اگرچه قواعد بین المللی تفاوتی بین اسیران جنگی قائل نیست، قواعد آمریکا بین اسیران جنگی آمریکایی یا متحد با اسیران جنگی دشمن تفاوت قائل است.
[10] مرکز قانون و عملیات نظامی، سال 2004، صفحه 71، شماره 276.
.
.
(ادامه دارد)

 

 


 

مطالبی در ارتباط:

ــ رايزني‌هاي عراق با سازمان ملل براي يافتن محلي براي انتقال مجاهدین ( فارس )

ــ چرا سازمان مجاهدین خلق  اسماعیل وفا یغمایی را نیز تحمل نمی کند؟ ( ایران قلم )

ــ چگونه می توان به ساکنین کمپ اشرف کمک کرد؟  ( پیام رهایی )

ــ دیدار هیئتی از انجمن ایران باستان با مقامات سفارت ایتالیا در پاریس ( ایران باستان ، آینده درخشان )

ــ التماس سازمان مجاهدین خلق به مقامات اردن: ما را بپذیرید! ( عصر ایران )

ــ نامه سرگشاده کانون ایران قلم به آقای فرانکو فراتینی وزیرخارجه ایتالیا  ( ایران قلم )

ــ کلینتون: مسئله اشرف باید طبق قوانین داخلی عراق حل شود ( خبرگزاری آلمان )

ــ نامه ای به سیاوش  ( جواد فیروزمند )

ــ کانون ایران قلم خشونت پلیس عراق و سیاست های رهبری فرقه مجاهدین خلق را محکوم می کند ( ایران قلم )

ــ دولت عراق کنترل اردوگاه اشرف را در دست گرفت ( بی بی سی )

ــ پذیرش ولایت فقیه توسط آقای رجوی  ( مسعود جابانی )

ــ رجوی و کناره گیری از مقام ولایت ( صرافپور )

ــ  قلعه کهنه اشرف در عراق و قلعه مدرن اوورسورواز در فرانسه ـ قسمت پنجم اعضای جداشده از مجاهدین خلق مرکز خشونت و تروریسم را در قلعه اوورسورواز در فرانسه نشان می دهند ( سایت ایران قلم )

ــ دمکراسی سد راه رشد تروریسم ( مسعود جابانی )

ــ " قلعه کهنه اشرف " در عراق و " قلعه مدرن اوروسورواز " در فرانسه ـ قسمت چهارم ـ برخاستن مرده از قبر در قلعه اوورسورواز  ( سایت ایران قلم )

ــ نکشید این جوانان را!! ، داستان کوتاهی از رضا اسدی ( سایت پرواز )

ــ به اعتبار این جنبش ملی دستبرد نزنید!  ( علی کشتگر )

ــ اوور کانون اتفاقات غیر منتظره ( بهار ایرانی )

ــ شگردهای رهبری فرقه در قلعه اووروسورواز برای گردهمایی  20 ژوئن در فرانسه  ( علی جهانی )

ــ چرا مجاهدین در قبال به جریان افتادن پرونده 17 ژوئن سکوت کرده اند؟!! ( بهار ایرانی )

ــ همنوازی به سبک ریگی، رجوی ( امید پویا )

ــ نامه به خانم آنا ماریا گومش نماینده پرتغال در پارلمان اروپا ( کانون رهایی )

ــ " قلعه کهنه اشرف " در عراق و " قلعه مدرن اوروسورواز " در فرانسه ـ قسمت سوم ، اتحاد گروه تروریستی  جندالله و فرقه مجاهدین خلق ( ایران قلم )

ــ امواج یکی از شریان های حیاتی اوورسورواز در فرانسه ( بهار ایرانی )

ــ " قلعه کهنه اشرف " در عراق و " قلعه مدرن اوروسورواز " در فرانسه ـ قسمت دوم ( سایت ایران قلم )

ــ نظرگاه های رجوی و مجاهدین درباره دمکراسی و حکومت ( بهار ایرانی )

ــ نامه سپاس و قدردانی کانون ایران قلم از خانم آنا ماریا گومش عضو گروه سوسیالیست اروپا ( ایران قلم )

ــ نامه تعدادی از جداشدگان سازمان مجاهدین خلق در عراق به رئیس پارلمان اروپا ( بنیاد سحر )

ــ مجاهدین استخوان در گلوی آمریکا ( امید پویا )

ــ اهمیت ویژه گردهمایی 20 ژوئن 2009 در فرانسه برای رهبری فرقه مجاهدین ( سایت ایران قلم )

ــ اقامه دعوای بتول سلطانی عضو شورای رهبری مجاهدین در عراق ( بتول سلطانی )

ــ نامه کانون ایران قلم به رهبران احزاب اسپانیا ( ایران قلم )

ــ نامه کانون رهایی به نخست وزیر اسپانیا ( پیام رهایی )

ــ ملاقات های مادر رضوان در مجلس سوئد ( رابعه شاهرخی )

ــ نامه سرگشاده محمد سبحانی به آقای رودریگز نخست وزیر اسپانیا ( ایران قلم )

ــ دیالکتیک اندیشه و قهر، کادرسازی و کادرسوزی ( سعید شاهسوندی )

ــ مخلوق رجوی ( میترا یوسفی )

ــ مجاهدین خلق بخشي از سياست هاي خطير عراق ( آسوشیتدپرس )

ــ نماینده فرقه در پارلمان اروپا ( آن سینگلتون )

ــ افشای توطئه کثیف فرماندهی اوورسوراوواز در مورد جداشدگان و ایرانیان آزاده مقیم اروپا ـ 1 ( آریا ایران )

ــ طنز پیروزی نمایی فرقۀ رجوی! ( حامد صرافپور )

ــ توطئه مریم عضدانلو از اوورسورواز فرانسه علیه قربانیان از فرقه مجاهدین ( علی جهانی )

ــ در حاشیه گفتگو با یکی از نمایندگان پارلمان اروپا ( سعید محسنی )

ــ چه کسی به دژ اوورسورواز توجه می کند؟ ( ستار اورنگی )

ــ ملاقات نمایندگان کانون رهائی با سفیر عراق در دنهاخ هلند ( پیام رهایی )

ــ تناقضات مجاهدین ( ایران سبز )

ــ نامه به خانم میشل آلیوت ماری وزیر کشور دردولت فرانسه  ( الف مینو سپهر )

ــ توطئه کثیف مجاهدین بر علیه جداشدگان ( آریا ایران )

ــ هیاهوی جدید فرقه رجوی ( محمد بازیارپور )

ــ بریف پارلمان بریتانیا: کمپ اشرف و کنوانسیون ژنو  ( پارلمان بریتانیا )

ــ نامه آقای مسعود خدابنده به آقای نوری المالکی نخست وزیر عراق ( ایران اینترلینک )

ــ ملاقات نمايندگان انجمن ايران باستان ـ آينده درخشان با مقامات سفارت عراق در پاريس  ( ایران باستان ـ آینده درخشان )

ــ چرا فاصله بین کوه مردان وزنان! اسیردراشرف تا بریدگی ومزدوری برای رژیم تنها نیم گام است ؟!! ( الف ـ مینو سپهر )

ــ مجموعه مطالب در محکومیت حمله خشونت طلبانه فرقه مجاهدین به اعضای جداشده ( ایران قلم )

ــ نامه سرگشاده خانم بتول سلطانی به نمایندگان پارلمان اروپا ( بنیاد سحر )

ــ نامه سرگشاده محمد حسین سبحانی به مریم رجوی در مورد تهاجم اوباشان خشونت طلب و تروریست فرقه مجاهدین به وی در شهر کلن آلمان ( محمد حسین سبحانی )

ــ گزارش تايم از اوضاع نابسامان فرقه مجاهدین در اردوگاه اشرف ( مجله تایم)

ــ مجاهدین خلق از عراق به کجا خواهند رفت؟ ( اکونومیست  )

ــ روز پاسخگویی  رهبران فرقه مجاهدین نزدیک است ( علی جهانی فر )

ــ آیا اشرف شهر شرف است؟!! ( رضا اسدی )

مصاحبه آن سینگلتون با دکتر موفق الربیعی مشاور امنیت ملی عراق در مورد اردوگاه اشرف ( ایران اینترلینک )

ــ سربازان آمريکايي براي محافظت از رجوي در اردوگاه اشرف حضور دارند (مسعود خدابنده)

ــ در باره فرقه مجاهد ( اسماعیل هوشیار )

ــ سرنوشت قلعه اشرف  به کجا کشیده می شود؟ ( بتول ملکی )

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد