_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

  مصاحبه با خانم بتول سلطانی در خصوص عملیات انتحاری در سازمان مجاهدین خلق

قسمت هفدهم و هجدهم:

 

07.09.2009

بتول سلطانی

http://saharngo.com/

batul_soltani_sahar@yahoo.com

 

لینک به قسمت شانزدهم

لینک به قسمت یازدهم تا چهاردهم

لینک به قسمت نهم و دهم

لینک به قسمت هشتم

لینک به قسمت هفتم

لینک به قسمت ششم

ما خسته اگر چه؛ شب ز ما خسته تر است.
تاريکی اگر چه دم به دم بيشتر است.
تاريک ‌ترين زمان هر شب امّا،
دانم که همان لحظه‌ی پيش از سحر است.

قسمت هفدهم:

رجوی می گفت این عملیات پتانسیل های بالاتری دارند که باید از آنها استفاده کرد

بنیاد خانواده سحر: خانم سلطانی، عملیات خود سوزی بعد از 17 ژوئن به هر حال دستاوردها و هزینه هایی برای سازمان داشت. اینها از دو جنبه است. یکی جمع بندی این نتایج از موضع بیرونی ها و تبعات منفی که برای سازمان بجا گذاشت و یکی جمع بندی دستاوردهایی که سازمان در درون برای خودش متصور شده بود و فکر می کرد به انها رسیده است. می خواهم از این زاویه و از قول مشخصا رجوی به دستاوردهایی که 17 ژوئن برای سازمان بهمراه داشته و بطور مشخص تر رجوی روی آنها تاکید داشته صحبت کنید.

خانم بتول سلطانی: این نتایج را رجوی در یکی از همین پیام های تصویری که برای اعضای شورای رهبری فرستاد جمع بندی و بیان کرد. یکی از موارد و نکته های ظریفی که رجوی در این باره مطرح کرد اشاره به این بود که خودسوزی ها را به لک لک کردن تشبیه کرد. یعنی یک برداشت و نتیجه گیری حداقلی از این اقدامات. همان چیزی که قبلا روی آن صحبت کردیم یعنی باز رفت روی موضع طلبکاری از تشکیلات و اینکه آن انتظارات برآورده نشده است. رجوی این را مطرح کرد که به میزان همین لک و لکی که کردید ببینید چه دستاوردهایی داشتیم. یعنی هم از یک طرف روی موضع طلبکاری ماند و هم از طرف دیگر می خواست بگوید اگر این اقدامات ابعاد و دامنه و زمان سنجی بیشتر و بهتری می داشت نتایج و دستاوردهای کیفی تری بجا گذاشته بود. بعد روی تک تک موارد و دستاوردها رفت. اول روی این مهم که اقدامات 17 ژوئن باعث عقب نشینی پلیس فرانسه شد انگشت گذاشت. اما فکر می کنم منظورش قبل از اینکه عقب نشینی پلیس فرانسه باشد، عقب نشینی کل دستگاه قضایی فرانسه بود.

قبلا در این باره توضیح دادم که هدف عمده رجوی جدای از آزاد کردن مریم روی این احتمالاتی بود که این پرونده در پی خواهد داشت. یعنی اگر پروسه دستگیری امکان ادامه مسیر قانونی اش میسر می شد، اصلا وضعیت ممکن بود به گونه ای دیگر رقم بخورد. اما رجوی خیلی رندتر از این بود که مثلا در این پیام بیاید و روی این فرض و احتمالات و منتفی شدن انها بصورت نتیجه و دستاوردهای عملیات 17 ژوئن انگشت بگذارد و آنها را باز کند. برای همین سر بسته و تلویحی فقط روی عقب نشینی پلیس فرانسه در این ماجرا اکتفا کرد. این را از این جهت می گویم که رجوی نتیجه و دستاورد دوم اقدامات را آزاد شدن مریم مطرح کرد. در حالی که همه این اقدامات برای آزاد کردن مریم بود. پس به نوعی تفکیک کردن این دو موضوع یعنی عقب نشینی پلیس فرانسه و آزاد کردن مریم خودبخود روی ان ارزیابی که من از موضوع می کنم، صحه می گذارد. به عنوان سومین نتیجه گیری مسعود روی این موضوع مکث کرد که حالا ببینید اگر این اقدامات – یعنی خودسوزی ها – و داوطلبین این اقدامات بی ریا وارد عمل می شدند، چه نتایج و دستاوردهای بیشتری به دست می آمد.

بنیاد خانواده سحر: ببخشید وارد صحبت شما می شوم، منظورش از بی ریا چه بود؟

خانم بتول سلطانی: واقعیت اش این است که این را دیگر نمی دانم به چه معنا باید برداشت کرد. شاید منظورش این بوده که تعداد خودسوزی ها کم بوده، تعداد نداها و مجاوری ها کم بوده اند، واقعا نمی دانم. اما این را همیشه می گفت که منظور ما از خودسوزی ها آن نمونه هایی است که برد و برش لازم را داشته است. رجوی می گفت ما می دانستیم که حتی اگر این اقدامات به تعداد بیشتری در قرارگاه اشرف اتفاق می افتاد، چنین برد و تاثیری نخواهد داشت. می گفت این برد و برش را ما خودمان تشخیص می دهیم که در کجاها و با چه کیفیتی حاصل می شود و به دست می آید. می گفت راهنمای شما در قرارگاه اشرف مژگان است. یعنی بطریق اولی او در قرارگاه اشرف تصمیم می گیرد چه کسی و در چه زمانی چه کاری می تواند انجام بدهد. به همین ترتیب در پاریس این مریم است که تصمیم می گیرد. خوب اگر مریم هم نباشد باز در هر نقطه از خاک اروپا و هر کجا که دفتر و تشکیلاتی هست، این مسئول اول و شورای رهبری سازمان است که راهنما است. می گفت حالا اگر واقعا قرار باشد بر اساس تصمیمی که هر مسئولی در هر نقطه ای اتخاذ می کند، عمل بشود ببینید در این صورت چه راندمان مضاعفی بدست خواهد آمد. منظورش این بود که از راندمان به دست آمده هم راضی نبوده و می گفت بر اساس چنین دستگاهی اگر عمل می شد، مریم حتی نباید یک ساعت در زندان و بازدداشت می ماند. یعنی اگر دستگاه لک و لک نمی کرد و درست عمل می نمود و بر اساس پتانسیل و قابلیت های خودش عمل می کرد مریم باید سرضرب آزاد می شد.

بنیاد خانواده سحر: ببخشید خانم سلطانی، اگر خودسوزی ها تماما تشکیلاتی است پس اینکه رجوی می گوید شما لک لک کردید چه معنی دارد. منظورم این است که اگر آنچه انجام شده و نشده تماما دستور تشکیلاتی بوده پس این لک لک چه معنی دارد.

خانم بتول سلطانی: شما به مطلب من توجه نکردید. سازمان یک برخورد بیرونی و سیاسی با مسائل دارد و یک برخورد درونی با اعضا و مناسبات خودش ...

بنیاد خانواده سحر: این را گرفتم اما منظور من این است که اگر آن 25 خودسوزی به فرمان تشکیلاتی انجام شده، به این معنی است که انجام نشدن خودسوزی 26ام هم به فرمان تشکیلاتی بوده است. اگر این برداشت درست است پس منظور رجوی از اینکه می گوید شما لک لک کردید چیست؟ آیا به این معنی است که شما کم کاری کرده اید، همانطور که قبلا هم از قول رجوی اشاره کردید. اگر منظور دیگری را بیان می کند شما توضیح بدهید.

خانم بتول سلطانی: منظور رجوی این است که وقتی من که عضو شورای رهبری هستم بعد از دستگیری مریم خط خودسوزی را گرفتم، در همان لحظه که شنیدم مریم دستگیر شده، باید خودم را می رساندم به اولین مقر پلیس در فرانسه و به آتش می کشیدم، اما بجای اینکه در همان لحظه این کار را بکنم گذاشتم برای فردا و در حقیقت در همان نقطه ای که می بایست، این کار را نکردم. در حقیقت منظور رجوی از لک و لک کردن، تاخیر در زمان انجام خودسوزی است. منظورش این است اگر در این لحظه که باید این کار انجام می شد نمی رفتید دنبال نشست و توجیه و توضیح و این حرف ها تا بعد معلوم کنید چه کسی و در کجا برود خودسوزی کند، یکسره و لحظه ای تصمیم می گرفتید و اقدام می کردید، لازم نبود مریم این مدت در زندان بماند. رجوی همیشه یک بحث خیلی حساس مطرح می کرد تحت عنوان زمان و لحظه انجام، و تاکید می کرد اگر اقدامی قرار باشد در لحظه و زمان خودش انجام نشود، درصد بالایی و بعضا کل اثر و تاثیر و کاربرد خودش را از دست می دهد و فایده ندارد. به این ترتیب می بینید در عین اینکه خودسوزی ها یک اقدام تشکیلاتی و دستور از بالا است، اما باز فاکتورهایی به نظر رجوی می رسد که بتواند از تشکیلات طلبکار بشود. آنها را تلویحا مذمت کند. آن کمیتی هم که در مورد تعداد خودسوزی ها اشاره کردید که به فرمان بوده و مثلا نفر بیست و ششمی در کار بوده یا نه، اینطوری نیست. بحث اینکه مثلا این تعداد باید خودشان را بسوزانند، مطرح نیست. بحث این مطرح است که با این ابزار و روش باید این نتیجه بدست بیاید. کمیت اش به باز شدن این راه و مثلا آزاد شدن مریم مربوط می شود. برای همین است که شاید رجوی می گوید لک لک کردید. یعنی چند عملیات کردید بعد نشستید ببینید نتیجه آن چه می شود، به این ترتیب آزادی مریم به تاخیر افتاد. خوب می بینید که این اقدامات در اصل یک مشاء و مکانیزم واحد دارند، اما در اجرا می توانند به میزان قابل توجهی تحت تاثیر فاکتورها و خلاقیت و سرعت عمل و اینطور مسائل به تسریع و یا تاخیر در رسیدن به هدف نهایی منجر بشوند.

ــــــــــــــــــــــــ

قسمت هجدهم:

رجوی گفت: این خودسوزی ها کار شاقی نبود، باید بیشتر از اینها فدیه می دادید

 

بنیاد خانواده سحر: زمان دستگیری مریم، ظاهرا رجوی پیامی تصویری برای اعضای قرارگاه اشرف می فرستد. محتوای پیام او در چه رابطه ای بود.

خانم بتول سلطانی: این در واقع نه پیام بود و نه تصویری، یک تماس تلفنی بود. اشاره داشت به خودسوزی ها و اینکه اگر ما در راه آزادی مریم هر چه داریم و نداریم و هست و نیست سازمان و خودمان را به آتش بکشیم و هزینه مالی و جانی کنیم، باز کم است. در همین تماس تلفنی اش اصطلاح لک و لک را بکار برد که برای من خیلی جالب بود. گفت این لک و لکی که کردید، منظورش خودسوزی های 17 ژوئن بود، در واقع کار شاقی نبود که کردید و اگر لازم باشد باید بیش از اینها فدیه بدهید. این را در شرایطی می گفت که تا آن لحظه بیش از بیست نفر در سراسر اروپا خودشان را به آتش کشیده و چند نفرشان در آستانه مردن بودند. مسعود اسم این همه تلفات جانی را گذاشته بود لک لک کردن و منظورش این بود که باید میزان خودسوزی ها و اقدامات مشابه تا زمان آزادی مریم ادامه داشته باشد. البته به این هم اشاره می کرد که همین اندازه لک و لک هم توانسته تاثیر خودش را بر دستگاه قضایی فرانسه بگذارد، اما باید تا نتیجه گیری نهایی ادامه داشته باشد. این در واقع اعلام یک فراخوان سراسری برای تشدید خودسوزی ها و ادامه آن تا نتیجه گیری و آزاد کردن مریم بود. البته لازم است اشاره کنم متعاقب دستگیری مریم محدودیت های زیادی گریبان تشکیلات در فرانسه را گرفته بود. کنترل ها و دستگیری ها و همچنین احتمال ادامه بازداشت ها وجود داشت. به نوعی می توان گفت بخشی از این اقدامات هم می توانست جنبه پیشگیرانه داشته باشد. فی الواقع اگر چنین شرایطی ادامه می یافت سازمان حداقل در فرانسه تا مرز متلاشی شدن پیش می رفت. یا عملا متوقف می شد و امکان کوچکترین تحرک و فعالیت از تشکیلات گرفته می شد.

می خواهم بگویم این درست است که همه اقدامات خودسوزی روی آزادی و برخورد با دستگیری مریم متمرکز شده بود، اما به هر حال تشکیلات می دانست وقتی مریم را دستگیر می کنند این به شکلی می تواند یک هشدار به کل مناسبات در فرانسه باشد. چنانچه در همان یورش اول هم شاهد بودیم هر کس در قرارگاه مریم در پاریس حضور داشت بازدداشت شد. تاکیدی هم که مسعود روی تشدید و ادامه این خودسوزی ها داشت از این جهت بود که برای برون رفت از چنین موقعیتی بیش از اینها هزینه پیش بینی کرده بود و می دانست که موقعیت به بود و نبود سازمان تبدیل شده است. برای همین هم بجای تشکر از بچه هایی که تا آن زمان خودسوزی کرده بودند، همه حواسش را معطوف به ترغیب و تشویق برای ادامه دادن چنین روندی کرده بود. کل پیام تلفنی مسعود حول همین موضوع و ضرورت ادامه و تشدید این اقدامات متمرکز شده بود. بازتاب این تماس تلفنی هم خیلی زیاد بود. اگر چه در آن مقطع از انجام این اقدامات در قرارگاه اشرف به شدت جلوگیری می شد، اما به یک نوعی مسعود داشت این روحیه را هم حفظ و هم تقویت می کرد که در صورت لزوم از افراد قرارگاه هم برای این عملیات استفاده شود. این تماس شور و ولوله ای در قرارگاه و در لایه های مختلف سازمان ایجاد کرد و بعد از آن تعدادی از لایه های مختلف اعلام کردند که داوطلب خودسوزی هستند. اما با آنها برخورد شد و حرف شان این بود که خودسوزی در اینجا هیچ کاری پیش نمی برد و نتیجه ای ندارد. منظور این بود که این خودسوزی ها باید در متن اتفاقات یعنی فرانسه و در جلوی چشم رسانه های غربی انجام شوند. برای همین هم با این افراد داوطلب برخورد توجیهی شد و آنها را متقاعد کردند دست به هیچ اقدامی نزنند.

بنیاد خانواده سحر: بعد از آزادی مریم در قرارگاه اشرف چه اتفاقاتی افتاد. منظورم این است که برخوردها و بازتاب این آزادی در قرارگاه اشرف چگونه بود؟

خانم بتول سلطانی: بعد از آزادی در مقاطع مختلف مسعود باز تماس تلفنی داشت. بطور خاص این تماس ها با لایه شورای رهبری بود. محتوا و مضمون اولین پیام اش گفتن تبریک بود و اظهار می کرد این پیروزی به لطف جانفشانی ها و از جان گذشتگی شماها به دست آمده و آزادی مریم جای شکرگذاری دارد. اما در ادامه روی دیگر خودش را نشان داد و گلایه داشت از اینکه مدت بازدداشت مریم می توانسته کوتاهتر از این باشد و ما می توانستیم با شدت دادن عملیات و اقدامات مان زودتر از اینها به نتیجه برسیم. یعنی باز همان روحیه طلبکاری از اعضا و اینکه با این حال به خودتان غره نشوید و باید برای فدیه کردن بیشتر از اینها آماده باشید. مسعود می گفت ما حتی نمی باید اجازه می دادیم یک ساعت مریم در بازدداشت بماند، و اینکه چطور می توانستیم در آزاد کردن فوری او نقش داشته باشیم. اینها از همان حرف ها و مطالباتی است که از روحیه طلبکاری مسعود از بچه ها نشئت می گرفت. من فکر می کنم اگر مجموعه این پیام های تلفنی موجود باشد و هر کدام را یکبار دیگر مرور کنیم، خیلی چیزها دستگیرمان می شود. بخصوص برای کسانی که در آن روزها در متن قضایا بودند و امروز از مناسبات جدا شده اند و با نگاهی واقع بینانه و آزادتر به موضوع نگاه می کنند، می توانست حقایق دردناک و تاسف آوری را بیان کند. اینکه چطور یک نفر به هر عنوانی به خودش حق می دهد برای یک برخورد قانونی و ساده یک دولت با کسی که احتمال تخلف قانونی در کار او نیز وجود داشته تا این اندازه از جان و حیثیت و زندگی عده ای مایه بگذارد و در نهایت از موضع طلبکاری هم برخورد کند.

اینها را واقعا وقتی ما در مناسبات بودیم به عنوان یک ارزش به آنها نگاه می کردیم، اما اگر قرار باشد اکنون در یک فضای باز و دنیای آزاد مرور کنیم، که می کنیم، آن وقت از دل چنین ارزش های ظاهری یک فاجعه و یک دروغ بزرگ و در نهایت یک تاسف بزرگ برای مان باقی می ماند که تا چه اندازه از خود بی خود بوده ایم. آن هم برای کسی که عقبه و سابقه اش واقعا هیچ چیز چشمگیر و قابل اعتنایی ندارد. و تازه باید بیادمان بیاید این رویه اساسا در هیچ کجای تاریخ و در مورد بزرگترین رهبران انقلابی جهان که میلیون ها نفر در پشت سر خود داشته اند قابل توجیه نیست، چه برسد به کسی که کل تشکیلات اش در آن زمان کمتر از چهار هزار نفر بود. من فکر می کنم رجوی علیرغم اینکه این همه فاجعه خلق کرد با این موضوع یعنی دستگیری مریم خیلی رندانه و هوشیارانه برخورد کرد. بخاطر اینکه اگر می گذاشت روند دستگیری مریم بطور طبیعی و معمول و بر اساس پروسه قانونی اش پیش برود، آن وقت خیلی حقایق از دل آن بیرون می آمد و بعید نبود تشکیلات سازمان برای همیشه در فرانسه متلاشی و این بار تمامی افراد سازمان از فرانسه اخراج شوند. برای همین هم رجوی می گفت نمی بایستی اجازه می دادیم حتی مریم یک ساعت در بازدداشت پلیس فرانسه باقی بماند. این را برای همین تاکید مسعود عرض و نتیجه گیری می کنم. به نظر من باید برویم روی این احتمال و فرض اینکه اگر قرار بود روال پرونده مریم و زندانی شدن او مسیر طبیعی خودش را طی می کرد چه اتفاقاتی برای او و تشکیلات اش می افتاد. تا آنجا که می دانم در این مورد کمتر بحث و گمانه زنی شده است. برای اینکه می دانیم پلیس و دستگاه قضایی در اروپا و بخصوص فرانسه ضمن مستقل بودن از مناسبات سیاسی بخاطر پرنسیب های حقوق بشری و آزادی های فردی و اجتماعی در قانون اساسی این کشور بر روی چنین کیس هایی که با این کیفیت در معرض تهاجم و دستگیری قرار بدهند، بسیار حساس است و به اصطلاح بی گدار به آب نمی زند.

اینکه مثلا رجوی مطرح می کند اینها محصول زدوبند سیاسی در سطح مناسبات کلان دو کشور ایران و فرانسه بوده، خودش هم می داند قضیه اینطوری و به این شکلی که ادعا می کند، ساده نبوده است. بخاطر اینکه در این کشورها حیثیت افراد چیزی نیست که بتوان و بشود به همین راحتی زیر سوال برد و با آن بازی کرد. خود رجوی هم می دانست که پرونده به اندازه کافی مستندات و اتهامات قابل اثبات در خود دارد، و برای همین هم دست به چنین اقدام وحشتناکی زد که برای قوه قضائیه و دولت و مقامات فرانسه واقعا گیج کننده و غافلگیرکننده بود. و درست بخاطر حساسیتی که دولت در قبال جریحه دار شدن احساسات عمومی مردم اش داشت، دست به چنین عقب نشینی زد. از طرف دیگر مقامات فرانسوی هم متقاعد شده بودند که اگر این بازدداشت تا یکسال هم طول بکشد رویه خودسوزی ها ادامه خواهد داشت و هزینه های غیر قابل جبران بر افکار عمومی مردم و دولت تحمیل خواهد کرد. برای همین هم عاقلانه ترین تصمیم ممکن را در آن شرایط بحرانی گرفت و با گرفتن وثیقه و تعهد منع بیرون رفتن از محدوده محل زندگی، مریم را آزاد کرد. گذشته از این خودسوزی ها یادتان باشد، تشکیلات چه جریانی در منطقه قرارگاه مریم در پاریس به راه انداخته بود. کنار پیاده روهای مقر از افرادی پر بود که اعتصاب غذا کرده بودند و بعضی های شان تا حد اغماء و مرگ پیش رفته بودند. اصلا دیدن این صحنه ها برای مردمی مثل مردم فرانسه با آن روحیات و فرهنگ و نازک طبعی و از طرف دیگر آن میزان خشونت آشکار و پنهان که آدم وقتی عکس ها و فیلم های آنها را می بیند، واقعا چندشش می شود، بطور طبیعی راه حل دیگری برای مقامات فرانسوی بجا نمی گذاشت. البته در آن شرایط من در اروپا نبودم اما شاهد تصاویری که اشاره می کنم از طریق تلویزیون مجاهدین خلق بودم. من فکر می کنم فرانسه تا کنون نه تنها شاهد چنین صحنه هایی نبوده بلکه یقین دارم هیچگاه دیگر هم شاهد تکرار آن نخواهد بود. مگر اینکه خود مجاهدین بار دیگر چنین وقایع و صحنه هایی را با انگیزه ها و به دلایلی دیگر در فرانسه و یا در هر کجای اروپا رقم بزنند. شاید باور نکنید اما واقعا شهروندان فرانسوی از دیدن چنین مناظری بطور مستقیم و یا از طریق رسانه ها دچار وحشت شده بودند. به نظر من این اتفاق می توانست فصل تازه ای برای غرب در بازشناخت سازمان مجاهدین و مناسبات آن ایجاد کند. اینکه خودشان را با پدیده ای تا این اندازه بی اعتنا به پرنسیب های انسانی و اجتماعی ببینند. اینکه در جلو چشمان شان افرادی با ریختن بنزین روی خودشان، جان شان را به آتش بکشند. ولو حتی در آنچه مطالبه می کنند محق باشند و حقی از آنها ضایع شده باشد. نفس این واکنش جدای از هر قضاوتی درباره انگیزه و دلایل آن برای آن مردم ناباورانه و تعجب آور بود.

بنیاد خانواده سحر: البته این فرصتی که اشاره می کنید، برای تعدادی از محققان و نویسندگان و روزنامه نگاران غربی فراهم شد تا درباره این پدیده مطالعه و ارزیابی کنند. از جمله مثلا می توان به نوشته های آلن شوالرایس و یا به انتشار کتاب آنتوان گسلر تحت عنوان کالبدشکافی یک جریان ایدئولوژیک و یا چند نمونه دیگر اشاره کرد. و اشاره کنم برخوردهای سازمان با این دو نفر مشخص هم در نوع خودش خیلی جالب بود. درست همان اتهاماتی که به اعضای جداشده خود می زد به این افراد هم وارد کرد. یعنی بطور آشکار آنها را به وابستگی و زدوبند با جمهوری اسلامی متهم کرد. شاید اینها را این روزها در سایت های مختلف دیده باشید.

خانم بتول سلطانی: اینها را متاسفانه من تا کنون ندیده ام. اما خوشحال خواهم شد اگر در اختیار من بگذارید تا ببینیم این نگاه ها تا چه اندازه توانسته ابعاد و عمق این فاجعه را خوب درک و تحلیل کند که مثلا چنین اتفاقاتی معلول و نتیجه چه مناسبات و تشکیلات و چه نگرشی است. واقعا وقتی با چنین فجایعی روبرو می شویم می توانیم به عقب برگردیم و ببینیم این اتفاقات از دل چه بسترها و مقدماتی بیرون آمده که ابتدا به ساکن اصلا نمی شد راجع به وقوع و حتی فرض و احتمال آن فکر کرد. اما متاسفانه می بینیم چقدر راحت و سریع آن همه تحلیل ها و تئوری ها در شرایط ماده شدند و واقعا آدم را گیج کردند.

بنیاد خانواده سحر: اشاره خوبی کردید، منظورم غافلگیری شما در مواجه با این اقدامات و خودسوزی ها است، با این وضعیت حالا می توانید بگوئید سقف و پتانسیل اینگونه اقدامات را از جانب سازمان و در مواجه با اتفاقات مشابه و در هر نقطه ای چه در اروپا و چه در عراق و یا در هر جایی، تا چه اندازه می توانید پیش بینی و گمانه زنی کنید.

خانم بتول سلطانی: واقعیت اش را بخواهید می توانم بگویم از آن به بعد متقاعد شدم که هیچ چیزی نباید برایم غافلگیرکننده و غیرمنتظره باشد. نمی خواهم بگویم این خودسوزی ها سقف آن چیزی است که سازمان می تواند رقم بزند، اما نوع و جنس آن طوری است که از هر شق و شکل دیگری حداقل مشمئزکننده تر و رقت انگیزتر است. اصلا نفس سوانح و سوختگی تحت هر شکل اش حتی در صورت اتفاقی و حادثه ای خیلی بدهضم و متاثرکننده است. شما ممکن است برای عیادت هر بیماری به راحتی به بیمارستان بیاورید و ساعت ها هم در کنار بیمار بمانید و با او خوش و بش کنید، اما فکر نمی کنم طاقت بیاورید برای حداقل زمان مثلا به بیمارستانی بروید که بیماران آن را مجروحین و سوختگان تشکیل می دهند. اینها تازه بحث شان جدا است و قابل ترحم و دلسوزی هم هستند. حالا تصور کنید افرادی داوطلبانه و یا از سر هر ضرورتی با هر توجیهی خودشان را با بنزین و مواد آتش زا به آتش بکشند. آن هم نه یک نفر و یا دو نفر، که بصورت یک اقدام جمعی و برای مطالبه چیزی که می شود از راه های مدنی و بعضا خیلی ساده و متداول به آن دست یافت.

خوب وقتی یک تشکیلاتی برای دسترسی به حداقل خواسته اش در مواجه با قانون و آن هم در جایی که اساسا قانون یک قدرت مستقل و در عین حال تا حدود زیادی قائم به اجرای عدالت است، دست به چنین اقدامی بزنید، می شود در وضعیت های نه الزاما مشابه که حتی پیچیده تری حدس زد که واکنش های شما تا چه اندازه می تواند ابعاد و کیفیتی به مراتب فجیع تر و غیرقابل تحمل تر به همراه داشته باشد. برای همین است که می گویم از آن به بعد یاد گرفتم در این تشکیلات همه چیز امکان پذیر است و هیچ چیز غیرمنتظره نیست و باید در تمام شرایط و موقعیت ها برای روبرو شدن با اتفاقات مشابه و حتی فراتر از این آماده بود. این را هم اشاره بکنم که قبلا به لحاظ ذهنی و تئوریک افراد برای مواجه با چنین پیش آمدهایی توجیه و آماده شده بودند، اما اینکه عملا با آن روبرو شوند، و آن را تجربه کنند، موضوع دیگری است. مثل اینکه در حال حاضر سازمان در همین مقطع روی فاجعه انسانی ای که قرار است در قرارگاه اشرف اتفاق بیفتد تاکید و انگشت می گذارد. اما اینکه شما در یک لحظه با خودکشی های جمعی روبرو شوید و آن را لمس کنید، کاملا فرق می کند. برای همین می گویم از این به بعد و یا بهتر بگویم از زمان عملیات انتحاری 17 ژوئن من متقاعد شدم باید در انتظار هر واقعه ای در سازمان باشم.

بنیاد خانواده سحر: به فاجعه انسانی اشاره کردید، واقعا تا چه اندازه چنین اتفاقی را محتمل می شمارید؟

خانم بتول سلطانی: تاکید می کنم، واقعا امکان وقوع دارد. شاید باور نکنید اما از مدتها پیش رجوی روی این امکان صحبت کرده است و حتی به نوعی ادای تکلیف و اتمام حجت کرده و زمینه های انجام آن را نیز فراهم کرده است. مثلا همه اعضای اشرف دارای قرص های سیانور هستند. از امکان بنزین که به وفور در قرارگاه یافت می شود، می توانند استفاده کنند. تصمیم به زدن یکدیگر بوسیله سلاح کمری یکی دیگر از روش های اجرایی و عملی این فاجعه انسانی است. در این باره می شود بیشتر و عینی تر صحبت کرد. بنابراین وقوع چنین فاجعه انسانی از سالها قبل و می توانم بگویم از زمان سقوط صدام در دستور کار سازمان قرار گرفته است. رجوی برای این کارش یک استدلال جالب دارد می گوید اگر قرار است با از بین رفتن قرارگاه اشرف ما نابود بشویم پس چه بهتر در همینجا و در درون اشرف بمیریم. استدلال اش این است که این مرگ حداقل برای دفاع از چیزی است که بدون آن در بیرون هم مرده ایم. پس چه بهتر که در راه دفاع و حفظ آن بمیریم. خودش می گوید این مرگ شرافتمندانه تر است. اینها را خودش قبل از سقوط صدام و در زمانی که با او نشست حضوری داشتیم مطرح می کرد. این تفکر هم به اعضای شورای رهبری تزریق می شد که درصورت لزوم باید به کمک افرادی بروید که از مرگ یعنی خودزنی و خودکشی واهمه و ترس دارند. منظورش این بود که هرکس از خودکشی برای اشرف امتناع کرد او را بزنید. برای همین می گویم برای من همه چیز عادی و قابل اتفاق است.

بنیاد خانواده سحر: با تشکر از شما. علیرغم باقی ماندن سوالات درباره دستگیری و آزادی مریم، ترجیح می دهم ادامه بحث را در جلسه آینده پیگری کنم. تا جلسه آینده شما را به خدا می سپارم.

 

مطالبی در ارتباط:

ــ رجوی و کناره گیری از مقام ولایت ( صرافپور )

ــ  قلعه کهنه اشرف در عراق و قلعه مدرن اوورسورواز در فرانسه ـ قسمت پنجم اعضای جداشده از مجاهدین خلق مرکز خشونت و تروریسم را در قلعه اوورسورواز در فرانسه نشان می دهند ( سایت ایران قلم )

ــ دمکراسی سد راه رشد تروریسم ( مسعود جابانی )

ــ " قلعه کهنه اشرف " در عراق و " قلعه مدرن اوروسورواز " در فرانسه ـ قسمت چهارم ـ برخاستن مرده از قبر در قلعه اوورسورواز  ( سایت ایران قلم )

ــ نکشید این جوانان را!! ، داستان کوتاهی از رضا اسدی ( سایت پرواز )

ــ به اعتبار این جنبش ملی دستبرد نزنید!  ( علی کشتگر )

ــ اوور کانون اتفاقات غیر منتظره ( بهار ایرانی )

ــ شگردهای رهبری فرقه در قلعه اووروسورواز برای گردهمایی  20 ژوئن در فرانسه  ( علی جهانی )

ــ چرا مجاهدین در قبال به جریان افتادن پرونده 17 ژوئن سکوت کرده اند؟!! ( بهار ایرانی )

ــ همنوازی به سبک ریگی، رجوی ( امید پویا )

ــ نامه به خانم آنا ماریا گومش نماینده پرتغال در پارلمان اروپا ( کانون رهایی )

ــ " قلعه کهنه اشرف " در عراق و " قلعه مدرن اوروسورواز " در فرانسه ـ قسمت سوم ، اتحاد گروه تروریستی  جندالله و فرقه مجاهدین خلق ( ایران قلم )

ــ امواج یکی از شریان های حیاتی اوورسورواز در فرانسه ( بهار ایرانی )

ــ " قلعه کهنه اشرف " در عراق و " قلعه مدرن اوروسورواز " در فرانسه ـ قسمت دوم ( سایت ایران قلم )

ــ نظرگاه های رجوی و مجاهدین درباره دمکراسی و حکومت ( بهار ایرانی )

ــ نامه سپاس و قدردانی کانون ایران قلم از خانم آنا ماریا گومش عضو گروه سوسیالیست اروپا ( ایران قلم )

ــ نامه تعدادی از جداشدگان سازمان مجاهدین خلق در عراق به رئیس پارلمان اروپا ( بنیاد سحر )

ــ مجاهدین استخوان در گلوی آمریکا ( امید پویا )

ــ اهمیت ویژه گردهمایی 20 ژوئن 2009 در فرانسه برای رهبری فرقه مجاهدین ( سایت ایران قلم )

ــ اقامه دعوای بتول سلطانی عضو شورای رهبری مجاهدین در عراق ( بتول سلطانی )

ــ نامه کانون ایران قلم به رهبران احزاب اسپانیا ( ایران قلم )

ــ نامه کانون رهایی به نخست وزیر اسپانیا ( پیام رهایی )

ــ ملاقات های مادر رضوان در مجلس سوئد ( رابعه شاهرخی )

ــ نامه سرگشاده محمد سبحانی به آقای رودریگز نخست وزیر اسپانیا ( ایران قلم )

ــ دیالکتیک اندیشه و قهر، کادرسازی و کادرسوزی ( سعید شاهسوندی )

ــ مخلوق رجوی ( میترا یوسفی )

ــ مجاهدین خلق بخشي از سياست هاي خطير عراق ( آسوشیتدپرس )

ــ نماینده فرقه در پارلمان اروپا ( آن سینگلتون )

ــ افشای توطئه کثیف فرماندهی اوورسوراوواز در مورد جداشدگان و ایرانیان آزاده مقیم اروپا ـ 1 ( آریا ایران )

ــ طنز پیروزی نمایی فرقۀ رجوی! ( حامد صرافپور )

ــ توطئه مریم عضدانلو از اوورسورواز فرانسه علیه قربانیان از فرقه مجاهدین ( علی جهانی )

ــ در حاشیه گفتگو با یکی از نمایندگان پارلمان اروپا ( سعید محسنی )

ــ چه کسی به دژ اوورسورواز توجه می کند؟ ( ستار اورنگی )

ــ ملاقات نمایندگان کانون رهائی با سفیر عراق در دنهاخ هلند ( پیام رهایی )

ــ تناقضات مجاهدین ( ایران سبز )

ــ نامه به خانم میشل آلیوت ماری وزیر کشور دردولت فرانسه  ( الف مینو سپهر )

ــ توطئه کثیف مجاهدین بر علیه جداشدگان ( آریا ایران )

ــ هیاهوی جدید فرقه رجوی ( محمد بازیارپور )

ــ بریف پارلمان بریتانیا: کمپ اشرف و کنوانسیون ژنو  ( پارلمان بریتانیا )

ــ نامه آقای مسعود خدابنده به آقای نوری المالکی نخست وزیر عراق ( ایران اینترلینک )

ــ ملاقات نمايندگان انجمن ايران باستان ـ آينده درخشان با مقامات سفارت عراق در پاريس  ( ایران باستان ـ آینده درخشان )

ــ چرا فاصله بین کوه مردان وزنان! اسیردراشرف تا بریدگی ومزدوری برای رژیم تنها نیم گام است ؟!! ( الف ـ مینو سپهر )

ــ مجموعه مطالب در محکومیت حمله خشونت طلبانه فرقه مجاهدین به اعضای جداشده ( ایران قلم )

ــ نامه سرگشاده خانم بتول سلطانی به نمایندگان پارلمان اروپا ( بنیاد سحر )

ــ نامه سرگشاده محمد حسین سبحانی به مریم رجوی در مورد تهاجم اوباشان خشونت طلب و تروریست فرقه مجاهدین به وی در شهر کلن آلمان ( محمد حسین سبحانی )

ــ گزارش تايم از اوضاع نابسامان فرقه مجاهدین در اردوگاه اشرف ( مجله تایم)

ــ مجاهدین خلق از عراق به کجا خواهند رفت؟ ( اکونومیست  )

ــ روز پاسخگویی  رهبران فرقه مجاهدین نزدیک است ( علی جهانی فر )

ــ آیا اشرف شهر شرف است؟!! ( رضا اسدی )

مصاحبه آن سینگلتون با دکتر موفق الربیعی مشاور امنیت ملی عراق در مورد اردوگاه اشرف ( ایران اینترلینک )

ــ سربازان آمريکايي براي محافظت از رجوي در اردوگاه اشرف حضور دارند (مسعود خدابنده)

ــ در باره فرقه مجاهد ( اسماعیل هوشیار )

ــ سرنوشت قلعه اشرف  به کجا کشیده می شود؟ ( بتول ملکی )

ــ رویای دیروز و کابوس امروز مجاهد! ( حمید تقوایی )

ــ  در باره ی هرزه درآيی های اخير مجاهدين ( محمد علی اصفهانی )

ــ عوامفریبی مجاهدین بخاطر جلب ترحم ( هادی شمس حائری )

ــ فاجعه اصلی برای فرانسه، با ورود رجوی به خاک این کشور رخ داده است!! ( بهار ایرانی )

ــ عراق تشدید محاصره اردوگاه اشرف را رد کرد ( بی بی سی )

ــ آخرین خبرها از اشرف ( بهزاد علیشاهی )

ــ مریم رجوی به فروپاشی تدریجی فرقه در قلعه اشرف اعتراف می کند ( یادداشت روز ـ ایران قلم )

ــ شل شدن میخ فرقه گرایی در عراق  ( علی جهانی فر )

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد