_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

  مصاحبه با خانم بتول سلطانی در خصوص عملیات انتحاری در سازمان مجاهدین خلق

قسمت سی ام: اطلاع رسانی لایه ای درباره اقدامات انتحاری جمعی در مناسبات سازمان

قسمت سی و یکم : اهمیت قرارگاه اشرف به بهای فاجعه انسانی و خودکشی های جمعی

 

27.09.2009

بتول سلطانی

http://saharngo.com/

batul_soltani_sahar@yahoo.com

 

لینک به قسمت بیست و هفتم و بیست و هشتم و بیست و نهم

لینک به قسمت بیست و چهرم، بیست و پنجم و بیست و ششم

لینک به قسمت بیست و دوم و بیست و سوم

لینک به قسمت بیستم و بیست و یکم

لینک به قسمت نوزدهم

لینک به قسمت هفدهم و هجدهم

لینک به قسمت شانزدهم

لینک به قسمت یازدهم تا چهاردهم

لینک به قسمت نهم و دهم

لینک به قسمت هشتم

لینک به قسمت هفتم

لینک به قسمت ششم

ما خسته اگر چه؛ شب ز ما خسته تر است.
تاريکی اگر چه دم به دم بيشتر است.
تاريک ‌ترين زمان هر شب امّا،
دانم که همان لحظه‌ی پيش از سحر است
 

قسمت سی ام مصاحبه با خانم بتول سلطانی در خصوص عملیات انتحاری در سازمان مجاهدین خلق

 

اطلاع رسانی لایه ای درباره اقدامات انتحاری جمعی در مناسبات سازمان

 

بنیاد خانواده سحر: خانم سلطانی در جلسه پیش روی نکات جالبی در مورد مقوله شهید پروری و دیدگاه های رجوی درباره مقوله عبور از مرگ انگشت گذاشتید. می خواستم در ادامه این بحث بفرمائید آیا در مناسبات روی جزئیات این مفاهیم هم بحث می شد. مثلا بروند روی این موضوع که بخواهند خارج از مناسبات به فاکت ها یا مواردی اشاره کنند و به این صورت مباحث را به اصطلاح عینی کنند.

 

خانم بتول سلطانی: راجع به این مباحثی که برای شما مطرح کردم و بخصوص فاکت هایی که نقل کردم، اصلا و ابدا در لایه های پائین صحبت نمی شد. سازمان به همانگونه که در تنظیم رابطه اش با بیرون از خود قواعد و قراردادهایی دارد که کیفا با مناسبات درونی اش متفاوت است، در درون خودش با توجه به طبقه بندی تشکیلاتی و بخصوص در کانون قرار گرفتن شورای رهبری اطلاعات و موضوعات اش را بصورت طبقه بندی شده اطلاع رسانی می کند. مثلا در مورد واکنش هایی که در مورد اعدام حجت زمانی عرض کردم اینها اصلا در لایه شورای رهبری محدود می شد. در سطح مناسبات چهره سازمان همانی بود که در بیرون از مناسبات تنظیم می کرد. یعنی همان سوگواری و اندوه های ساختگی نمایان بود. می خواهم بگویم این مسائلی که مطرح می کنم الزاما به این معنا نیست که مثلا یک نفر در لایه بعد از شورای رهبری هم از آنها مطلع باشد. اینها به همان لایه ما محدود می شود. مسعود و مریم همیشه می گفتند این اطلاعات منحصر و محدود به ما می شود و برای ما تنها شورای رهبری اهمیت دارد. بخاطر اینکه تمام اهرم ها در دست شماها است. یعنی اگر قرار باشد روزی ما دست به خودکشی های جمعی بزنیم، اهرم این اقدامات شورای رهبری است و لزومی ندارد از حالا این مسائل را در مناسبات مطرح کنیم.

 

بقول مسعود می گفت لزومی ندارد از قبل آب در لانه مورچه بریزیم و برای خودمان دردسر تولید کنیم. می گفت براه انداختن این مباحث الکی در مناسبات تنش ایجاد می کند و مناسبات را به هم می ریزد و برای خودمان تضاد درست می کنیم. مسعود می گفت این دستگاه به هر حال و در صورت لزوم مثل وقایع خودسوزی ها به همان وضعیت لک و لک و چرخ چاه هم که شده می تواند وارد عمل بشود. عین همان دستگاهی که آنجا داشتیم، با همان شیوه وارد عمل می شویم و به هر حال این موضوع را در تمام لایه ها جا می اندازیم که بحث سپرهای انسانی و خودکشی جمعی چگونه و با چه ترتیبی باید ماده بشود. شما اطمینان داشته باشید اگر این بحث ها بصورت کامل برای سایر لایه ها اطلاع رسانی و باز بشود، به جرات می توانم ادعا کنم نیمی از مناسبات حداقل در همان اولین مراحل از سازمان جدا می شوند و از هم می پاشند. چون آن چیزی که در سطح مناسبات عنوان و روی آنها بحث می شود با آن ماهیت قضیه کاملا متفاوت است. حداقل این است که میزی که برای لایه های پائین چیده می شود و توجیهاتی که سر این موضوعات می شود، بیشتر جنبه آرمانی و احساسی دارد. تیز نمی روند روی این مسئله که مثلا می خواهیم به هر قیمتی شده و لو اینکه مثلا خودمان را جمعی به آتش بکشیم از اشرف دفاع خواهیم کرد. نرم نرمک بعضی به قول شما مولفه های بحث را مطرح می کنند. آن هم با لطافت و کاملا حساب شده، طوری که طرف متوجه نشود باید بمیرد به هر قیمت ولو با مرگ های انتحاری جمعی باید اشرف بماند.

 

اما بر عکس این مصلحت گرایی، در لایه شورای رهبری این بحث تیز و شفاف مطرح می شود. بدون کمترین ملاحظه کاری و پرده پوشی. و به همان اندازه مثلا این افراد را در مواجه با این بحث ها تست می کنند. برای اینکه ببینند اینها تا چه اندازه زمینه هضم و پذیرش این موضوعات را دارند. حتی ابزارهای این خودکشی ها را نیز معلوم و در حد امکان در دسترس می گذاشتند تا شورای رهبری ببینند چقدر بحث ها جدی است و به همان اندازه تست و آزمایش بشوند. در واقع به همان اندازه که سازمان از طرح این مباحث در کلیت مناسبات اکراه داشت به همان نسبت در سطح ما تاکید داشت. به همان اندازه در سطح ما سعی می کرد این بحث ها را امکاناتی کند. وقتی قرص های سیانور را با این هدف دم دست می گذاشت یا تحویل اعضای شورای رهبری می داد، ما می دانستیم نیازی به این قرص ها نداریم مگر اینکه در شرایط تهدید حمله یا اخراج یا اتفاقات مشابه در قرارگاه اشرف قرار بگیریم.

 

بنیاد خانواده سحر: در حال حاضر چه امکاناتی برای انجام اقدامات انتحاری مورد نظر شما در قرارگاه اشرف وجود دارد؟

 

خانم بتول سلطانی: در حال حاضر را نمی دانم. اما تا زمانی که من در قرارگاه اشرف بودم، هر فرد عضو شورای رهبری حداقل دو عدد قرص سیانور در اختیار داشت. در هر مقری که اعضای شورای رهبری حضور داشته باشند به همین نسبت این قرص ها پیدا می شود. یا مثلا به بهانه و پوشش تهیه سوخت بنزین ذخیره شده برای آتش سوزی وجود دارد. یا تحت پوشش کارهای درمانی و بهداشتی به میزان قابل توجهی الکل ذخیره شده دارند. انواع مواد آتش زا و محترقه با پوشش مثلا برپایی جشن ها و آتش بازی ها در اختیار دارند. اگر چه داشتن و نداشتن این امکانات به هر حال اهمیت دارند، اما به نظر من اگر قرار باشد اتفاقاتی از این دست رخ بدهد، سازمان این توان و پتانسیل را دارد که حتی در لحظه برای خودش امکانات تهیه کند. وقتی سازمان اصل موضوع را حل کرده باشد، این بحث ها فرع بر همه چیز است. ممکن است امکاناتی در اختیار داشته باشد که حتی شورای رهبری هم از آن بی اطلاع باشند. و طوری عمل کند که علیرغم همه پیش بینی ها و پیشگیری ها اما در لحظه همه را غافلگیر کنند.

 

بنیاد خانواده سحر: در همین راستا می توانید حدس بزنید که ممکن است سازمان هنوز سلاح هایی را برای روز مبادا اختفا کرده باشد؟

 

خانم بتول سلطانی: تا جایی که من اطلاع داشتم سلاح در کار نبود و حدس نمی زنم توانسته باشند سلاح اختفا کنند. بخاطر اینکه آمریکایی ها خیلی حساس بودند. دستگاه هایی داشتند که می توانست به راحتی وجود سلاح را کشف بکنند. از طرفی سازمان هم نمی خواست و نمی خواهد گزک و بهانه به دست امریکا بدهد. چون محوری ترین موضوعی که در مذاکرات روی آن تاکید داشتند بحث خلع سلاح کردن خودشان بود. مسئله خلع سلاح را به نوعی حجت و گواه برخورد صادقانه با امریکا قرار داده بودند. ضمن اینکه اگر احتمالا پای سلاح با هر نیت و بهانه ای هم به میان بیاد، حتم بدانید سازمان از این بابت خیلی متضرر خواهد شد. همه تلاش سازمان این است که خودش را در موقعیت مظلوم و بی دفاع نشان بدهد، این خط پیش برنده او در اشرف است، بنابراین این ارزیابی فکر می کنم ولو حتی با فرض وجود سلاح در اشرف، آنها تن به حماقت استفاده از آن را نخوهند داد.

 

بنیاد خانواده سحر: خوب با توجه به توضیحاتی که درباره مکانیزم و چگونگی خودکشی های جمعی دادید، بد نیست نظر خودتان را درباره امکان وقوع فاجعه انسانی در اشرف بفرمائید. اینکه انجام این اقدام به چه فاکتورها و پیش فرض هایی بسته است.

 

خانم بتول سلطانی: من پیش از هر چیز اعتقاد دارم همه اینها بستگی به این دارد که عراقی ها یا امریکایی ها مرز سرخ سازمان را پشت سر بگذارند یا خیر؟ در این باره قبلا بصورت مفصل توضیح دادم که مرز سرخ سازمان در حال حاضر بود و نبود بافت تشکیلاتی و مناسبات جاری در قرارگاه اشرف است. همه تلاش سازمان معطوف به حفظ این تشکیلات و مناسبات است. تا زمانی که احساس کند به هر روشی می تواند این تشکیلات را سرپا نگهدارد از دست زدن به این اقدامات جمعی خودداری خواهد کرد، اما اگر این مرز سرخ زیر پا گذاشته بشود، در آن صورت انجام هر اقدامی بعید نخواهد بود. حالا اینکه چه اقداماتی مصداق عبور از این مرز سرخ خواهد شد، باید به فرض کوچ اجباری، یا استرداد احتمالی افراد اشرف به ایران و یا بیرون آوردن کنترل و حفاظت اشرف از دست خود سازمان و در اختیار گرفتن آن توسط عراق می تواند از مصادیق مرز سرخ باشد. در این حالات وقوع فاجعه انسانی را محتمل می دانم.

 

بنیاد خانواده سحر: می خواهید بگوئید همه احتمالات و فرض ها به اشرف محدود و ختم می شود. به بود و نبود تشکیلات. یعنی فاکتوری بیرون از این نمی تواند محرک و باعث این اقدامات بشود.

 

خانم بتول سلطانی: در ظاهر امر همینطور است. اما همیشه و قبل از هر فاکتور متغیری، اصل امنیت و سلامت مسعود و مریم و تضمین امنیتی و جانی این دو به طریق اولی یک عامل و امکان ثابت و همیشگی برای این گونه اقدامات هستند. چنانچه دیدید اولین اقدامات انتحاری در دفاع از حریم امنیت مریم انجام شد. اما اینجا بد نیست یک نکته ظریف را از زبان تشکیلات برای شما بیان کنم. این در اهمیت رابطه متقابلی است که رجوی برای تشکیلات خودش و حریم شخصی خود و مریم قائل است خیلی پر معنی و ضروری است. در جریان حوادث 17 ژوئن روی این نکته تاکید می شد که اگر ما تشکیلات نداشتیم، هیچ وقت نمی توانستیم خواهر مریم را آزاد کنیم. خوب در اینجا چطور می شود اصل و فرع موضوع و صورت مسئله را پیدا کرد. برای همین می گویم جان مسعود و مریم به طریق اولی در درجه اول اهمیت قرار دارند و حفظ تشکیلات هم همینطور. وقتی پای بود و نبودش به میان می آید، خودش می شود اصل.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قسمت سی و یکم مصاحبه با خانم بتول سلطانی در خصوص عملیات انتحاری در سازمان مجاهدین خلق

 

اهمیت قرارگاه اشرف به بهای فاجعه انسانی و خودکشی های جمعی

 

بنیاد خانواده سحر: خانم سلطانی نظر به اینکه بحث قرارگاه اشرف بطرز اجتناب ناپذیری به مقوله خودکشی های جمعی و فاجعه انسانی گره خورده و روی وقوع آن زیاد تاکید می شود، و حالا که بحث عملیات انتحاری روی قرارگاه اشرف متمرکز شده است، می خواهم ببینیم قرارگاه اشرف سوای آن اهمیت حیاتی که برای حفظ تشکیلات سازمان دارد، تا چه اندازه به فاکتورهای دیگر بستگی دارد. اینکه سازمان اینقدر اصرار دارد در اشرف باقی بماند، یک اهمیت اش می تواند همان هراس از تلاشی و ترک برداشتن تشکیلات باشد، اما من فکر می کنم این اهمیت فرع بر یک اصل استراتژیک باشد. می خواستم نظر شما در این خصوص جویا شوم. اگر این جنبه های متقابل و تنگاتنگ خوب باز بشوند فکر می کنم میزان احتمال وقوع فاجعه انسانی را می شود، واقع بینانه تر ارزیابی کرد.

 

خانم بتول سلطانی: در این باره از زوایای مختلف می شود به موضوع نگاه کرد. اما من تصور می کنم در حال حاضر ناف سازمان از جهات سیاسی، استراتژیک، اجتماعی، تبلیغاتی و حتی مالی به قرارگاه اشرف بسته است. رابطه هر یک از این اجزاء را با قرارگاه اشرف می شود تک تک مورد بررسی قرار داد. چنانچه تحلیل هایی که در مناسبات ارائه می شد تمامی این جنبه ها را در خود جای داده بود. اولا در بحث هایی که در درون مناسبات می شد قرارگاه اشرف به عنوان ظرف استراتژیک مطرح می شد. به عنوان مکانی که اساسا مقاومت و ایستادگی در انجا معنی می یابد. به این خاطر که حیات سازمان به اینجا بستگی دارد. این تحلیل به این ختم می شد که ما را در جوار ایران نگه می دارد. یعنی همه این تحلیل ها و عواملی که اشاره کردم موضوعیت شان به همجواری با ایران ختم می شد و معنی پیدا می کرد. حالا جنبه های دیگر که اشاره کردم همه قائم به این بحث محوری و استراتژیک بودند.

 

بنیاد خانواده سحر: به بیانی یعنی امکان ادامه همان استراتژی جنگ آزادی بخش که بشود به سرنگونی رسید.

 

خانم بتول سلطانی: بله. همه این بحث ها خروجی اش برای این بود که اگر ما از اینجا تکان بخوریم همه دستگاه سرنگونی متکی به ارتش آزادیبخش به هم می ریزد. و این معنی اش این خواهد بود که ما دوباره می رویم نقطه و پایه ای قرار می گیریم که خوب از این جا به بعد باید چکار کنیم. خوب این وضعیت برای سازمان خیلی هزینه بردار است. هزینه های آن می تواند به متلاشی شدن تشکیلات و بحران استراتژی ختم شود. هر چند حالا هم سازمان با این بحران روبرو است. اما این بحران درون این استراتژی است، سازمان بطور نیم بند می تواند خودش را به عوامل و اتفاقات غیر قابل پیش بینی گره بزند و مدام برای خودش فرضیات ببافد و خودش را قانع کند به این که انشاء الله که گربه است. پس بطور محوری کماکان قرارگاه اشرف نقطه کانونی وجود سازمان از یک طرف و نقطه اتکای استراتژی جنگ رهایی بخش از طرف دیگر است. وقتی قرارگاه باشد می توان روی احتمالاتی که ارتش آزادی بخش می تواند انجام بدهد حساب باز کرد و الا در غیر این صورت این ارتش موضوعیت خودش را از دست می دهد. برای همین می گفتند وقتی ارتش آزادی بخش موجودیت داشته باشد، مشروعیت هم خواهد داشت.

 

پس ما به چنین پایگاهی در جوار خاک ایران نیاز داریم. سوای این معتقد بودند این حضور به افرادی که در خارج کشور هستند خیلی انگیزه می دهد. می گفتند شما اطمینان داشته باشید اگر در این مدت اشرف نبود یک هوادار هم در خارج کشور به سازمان کمک مالی نمی کرد. یا از جهات دیگر حتی هر کاری در خارج می کنند روی این است که اینها موثرند و در حال فعالیت هستند و در آینده هم بواسطه این شرایط امکان تحرک و تحول در ایران خواهند داشت. اهمیت قرارگاه در هر دوره ای به تناسب شرایط برای سازمان اهمیت داشت. مثلا حتی تصور کنید وقتی سازمان بعد از عملیات فروغ جاویدان به لحاظ تحرکات منطقه ای و نظامی قفل می شود، چگونه می تواند صیاد شیرازی را ترور کند. چگونه می تواند لاجوردی را ترور کند. چگونه می تواند عملیات خمپاره زنی را هدایت و سازماندهی کند. وقتی این اقدامات ولو با حداقل تاثیرگذاری صورت می گیرد، در خارج کشور روی این موضوع تبلیغ و متمرکز می شوند که پس بالاخره وجود قرارگاه اشرف و بودن در خاک عراق با نبودن اش خیلی متفاوت است. خوب سازمان با همین زمینه ها کمک های مالی ایرانیان خارج کشور را جمع آوری می کند، روی جذب نیرو از میان آنها حساب باز می کند، روی اینکه اگر می خواهید ما باشیم حداقل باید از ما حمایت سیاسی و تبلیغاتی بکنید. به این صورت همه نگاه ها را از خارج کشور به سمت خودش در قرارگاه اشرف معطوف می کند.

 

ضمن اینکه روی تحولات منطقه هم حساب ویژه ای باز کرده است. روی فرضیاتی از این جمله که اگر منطقه شلوغ بشود، یا اگر امریکا بخواهد برای ایران دردسر نظامی ایجاد کند، خوب بطور مستقیم می تواند خودش را به ایران برساند و از شرایط استفاده کند. در چنین معادلاتی است که وقتی سازمان روی قرارگاه اشرف ادعای مالکیت می کند، می توانیم ابعاد و دامنه این ادعا و اهمیت اش را بفهمیم. شما فرض کنید سازمان از قرارگاه اشرف و کلا از خاک عراق خارج بشود. به محض اینکه با چنین تصوری روبرو بشوید، دهها و صدها احتمال نزدیک به واقع در ذهن شما نقش می بندد. می شود روی این احتمالات ساعت ها بحث کرد. اما خروجی و نتیجه گیری همه آنها با حداکثر خوش بینی حتی یک درصد نمی تواند به نفع سازمان باشد. روی این موضوع می شود خیلی بحث کرد. اما بد نیست در اینجا از یک زاویه دیگر هم روی این موضوع صحبت کنم. روی اینکه اشرف علیرغم تمام اهمیتی که به لحاظ استراتژیک برای سازمان دارد، یک اهمیت دیگر هم دارد. و آن بافت اشرف است. شاید کسانی که اشرف را از نزدیک ندیده باشند نتوانند تصور کنند که منظور من چیست. طبیعی هم هست. اما من که سالها در آنجا بوده ام و از نزدیک امکانات و وضعیت آن را از جهات مختلف دیده ام، می دانم جدای از همه آن بحث هایی که درباره اهمیت بیرونی و استراتژیکی اشرف کردیم، خود اشرف، به معنی یک تکه خاکی که احیا شده و به این وضعیت درآمده چقدر برای سازمان اهمیت دارد. از جهت امکاناتی که در آنجا مهیا شده، از نظر بافتی که اجرا شده، از حیث پناهگاه ها، امکانات ارتباطی،تاسیسات، معماری، سازه ها، استحکامات، امنیتی، درمانی، ساخت و ساز، طراحی های امنیتی برای مناسبات داخلی خودشان، می خواهم بگویم بحث جابجایی از جهتی درست مثل این می ماند که بخواهیم یک شهر را از ساکنین اش تخلیه کنیم، اما همه امکانات اش را نگه داریم.

 

منتهی پادگانی با مختصاتی که یک سازمان مثل مجاهدین برای خودش طراحی کرده است. یعنی دارای ساختاری کاملا متناسب با آن اهدافی که برای کوتاه مدت و دراز مدت در نظر گرفته است. با هر میزان احتمالات برای اتفاقات داخلی و بیرونی، از این جهت هم اگر نگاه کنید، می بینید اشرف چقدر برای سازمان اهمیت دارد. اگر قرار باشد همین تشکیلات با همین بافت و حتی بدون کمترین تنش و احتمال خطر فروپاشی بخواهد فقط جای اش را عوض کند، چقدر هزینه به سازمان تحمیل می کند. مثلا سازمان را با همین وضعیت به یک نقطه دیگر از خاک عراق ببرند. اصلا هم کاری به اخراج کردن آنها نداشته باشند، اصلا آن اهمیت استرتژیک را هم نادیده بگیریم. همه پارامترهایی را هم که برای اشرف ردیف کردیم، فراموش کنیم. همین جابجایی ساده از اشرف به یک نقطه دیگر را تصور کنید. باز می بینید که اهمیت قرارگاه برای سازمان آن میزان هست که مثلا تن به آن فاجعه انسانی بدهد. نمی خواهم بگویم این اتفاق بکلی سازمان را قفل می کند، اما به هر حال آنقدر موثر هست که برای مدت مدیدی تمام حواس و انرژی و مالی سازمان را مختل و متوجه خودش بکند. چون همانطور که گفتم اهمیت جان افراد برای سازمان به نسبت این جابجایی پرهزینه هم ارزش چندانی ندارد، پس تن می دهد که به هر ترتیب ممکن از اینجا تکان نخورد. تاکید کنم حتی اگر آن اهمیت استراتژیک و جنبه های مورد نظر هم برای سازمان وجود نداشت، اعتقاد دارم باز مجاهدین حاضر بودند به قیمت گزافی مثل براه انداختن فاجعه انسانی اشرف را حفظ کنند. می بینید از هر جهت که نگاه کنید علت پافشاری سازمان برای ماندن در قرارگاه اشرف چقدر ریشه ای و حائز اهمیت است. باز هم تاکید کنم بحث پیرامون این موضوع به همین موارد ختم نمی شود. هر یک از این فاکتورهایی که اشاره کردم خودشان برای تبیین و تحلیل های جامع تر و مفصل تر یک سر فصل هستند.

  

-----------------------------------

 

 

مطالبی در ارتباط:

ــ رجوی و کناره گیری از مقام ولایت ( صرافپور )

ــ  قلعه کهنه اشرف در عراق و قلعه مدرن اوورسورواز در فرانسه ـ قسمت پنجم اعضای جداشده از مجاهدین خلق مرکز خشونت و تروریسم را در قلعه اوورسورواز در فرانسه نشان می دهند ( سایت ایران قلم )

ــ دمکراسی سد راه رشد تروریسم ( مسعود جابانی )

ــ " قلعه کهنه اشرف " در عراق و " قلعه مدرن اوروسورواز " در فرانسه ـ قسمت چهارم ـ برخاستن مرده از قبر در قلعه اوورسورواز  ( سایت ایران قلم )

ــ نکشید این جوانان را!! ، داستان کوتاهی از رضا اسدی ( سایت پرواز )

ــ به اعتبار این جنبش ملی دستبرد نزنید!  ( علی کشتگر )

ــ اوور کانون اتفاقات غیر منتظره ( بهار ایرانی )

ــ شگردهای رهبری فرقه در قلعه اووروسورواز برای گردهمایی  20 ژوئن در فرانسه  ( علی جهانی )

ــ چرا مجاهدین در قبال به جریان افتادن پرونده 17 ژوئن سکوت کرده اند؟!! ( بهار ایرانی )

ــ همنوازی به سبک ریگی، رجوی ( امید پویا )

ــ نامه به خانم آنا ماریا گومش نماینده پرتغال در پارلمان اروپا ( کانون رهایی )

ــ " قلعه کهنه اشرف " در عراق و " قلعه مدرن اوروسورواز " در فرانسه ـ قسمت سوم ، اتحاد گروه تروریستی  جندالله و فرقه مجاهدین خلق ( ایران قلم )

ــ امواج یکی از شریان های حیاتی اوورسورواز در فرانسه ( بهار ایرانی )

ــ " قلعه کهنه اشرف " در عراق و " قلعه مدرن اوروسورواز " در فرانسه ـ قسمت دوم ( سایت ایران قلم )

ــ نظرگاه های رجوی و مجاهدین درباره دمکراسی و حکومت ( بهار ایرانی )

ــ نامه سپاس و قدردانی کانون ایران قلم از خانم آنا ماریا گومش عضو گروه سوسیالیست اروپا ( ایران قلم )

ــ نامه تعدادی از جداشدگان سازمان مجاهدین خلق در عراق به رئیس پارلمان اروپا ( بنیاد سحر )

ــ مجاهدین استخوان در گلوی آمریکا ( امید پویا )

ــ اهمیت ویژه گردهمایی 20 ژوئن 2009 در فرانسه برای رهبری فرقه مجاهدین ( سایت ایران قلم )

ــ اقامه دعوای بتول سلطانی عضو شورای رهبری مجاهدین در عراق ( بتول سلطانی )

ــ نامه کانون ایران قلم به رهبران احزاب اسپانیا ( ایران قلم )

ــ نامه کانون رهایی به نخست وزیر اسپانیا ( پیام رهایی )

ــ ملاقات های مادر رضوان در مجلس سوئد ( رابعه شاهرخی )

ــ نامه سرگشاده محمد سبحانی به آقای رودریگز نخست وزیر اسپانیا ( ایران قلم )

ــ دیالکتیک اندیشه و قهر، کادرسازی و کادرسوزی ( سعید شاهسوندی )

ــ مخلوق رجوی ( میترا یوسفی )

ــ مجاهدین خلق بخشي از سياست هاي خطير عراق ( آسوشیتدپرس )

ــ نماینده فرقه در پارلمان اروپا ( آن سینگلتون )

ــ افشای توطئه کثیف فرماندهی اوورسوراوواز در مورد جداشدگان و ایرانیان آزاده مقیم اروپا ـ 1 ( آریا ایران )

ــ طنز پیروزی نمایی فرقۀ رجوی! ( حامد صرافپور )

ــ توطئه مریم عضدانلو از اوورسورواز فرانسه علیه قربانیان از فرقه مجاهدین ( علی جهانی )

ــ در حاشیه گفتگو با یکی از نمایندگان پارلمان اروپا ( سعید محسنی )

ــ چه کسی به دژ اوورسورواز توجه می کند؟ ( ستار اورنگی )

ــ ملاقات نمایندگان کانون رهائی با سفیر عراق در دنهاخ هلند ( پیام رهایی )

ــ تناقضات مجاهدین ( ایران سبز )

ــ نامه به خانم میشل آلیوت ماری وزیر کشور دردولت فرانسه  ( الف مینو سپهر )

ــ توطئه کثیف مجاهدین بر علیه جداشدگان ( آریا ایران )

ــ هیاهوی جدید فرقه رجوی ( محمد بازیارپور )

ــ بریف پارلمان بریتانیا: کمپ اشرف و کنوانسیون ژنو  ( پارلمان بریتانیا )

ــ نامه آقای مسعود خدابنده به آقای نوری المالکی نخست وزیر عراق ( ایران اینترلینک )

ــ ملاقات نمايندگان انجمن ايران باستان ـ آينده درخشان با مقامات سفارت عراق در پاريس  ( ایران باستان ـ آینده درخشان )

ــ چرا فاصله بین کوه مردان وزنان! اسیردراشرف تا بریدگی ومزدوری برای رژیم تنها نیم گام است ؟!! ( الف ـ مینو سپهر )

ــ مجموعه مطالب در محکومیت حمله خشونت طلبانه فرقه مجاهدین به اعضای جداشده ( ایران قلم )

ــ نامه سرگشاده خانم بتول سلطانی به نمایندگان پارلمان اروپا ( بنیاد سحر )

ــ نامه سرگشاده محمد حسین سبحانی به مریم رجوی در مورد تهاجم اوباشان خشونت طلب و تروریست فرقه مجاهدین به وی در شهر کلن آلمان ( محمد حسین سبحانی )

ــ گزارش تايم از اوضاع نابسامان فرقه مجاهدین در اردوگاه اشرف ( مجله تایم)

ــ مجاهدین خلق از عراق به کجا خواهند رفت؟ ( اکونومیست  )

ــ روز پاسخگویی  رهبران فرقه مجاهدین نزدیک است ( علی جهانی فر )

ــ آیا اشرف شهر شرف است؟!! ( رضا اسدی )

مصاحبه آن سینگلتون با دکتر موفق الربیعی مشاور امنیت ملی عراق در مورد اردوگاه اشرف ( ایران اینترلینک )

ــ سربازان آمريکايي براي محافظت از رجوي در اردوگاه اشرف حضور دارند (مسعود خدابنده)

ــ در باره فرقه مجاهد ( اسماعیل هوشیار )

ــ سرنوشت قلعه اشرف  به کجا کشیده می شود؟ ( بتول ملکی )

ــ رویای دیروز و کابوس امروز مجاهد! ( حمید تقوایی )

ــ  در باره ی هرزه درآيی های اخير مجاهدين ( محمد علی اصفهانی )

ــ عوامفریبی مجاهدین بخاطر جلب ترحم ( هادی شمس حائری )

ــ فاجعه اصلی برای فرانسه، با ورود رجوی به خاک این کشور رخ داده است!! ( بهار ایرانی )

ــ عراق تشدید محاصره اردوگاه اشرف را رد کرد ( بی بی سی )

ــ آخرین خبرها از اشرف ( بهزاد علیشاهی )

ــ مریم رجوی به فروپاشی تدریجی فرقه در قلعه اشرف اعتراف می کند ( یادداشت روز ـ ایران قلم )

ــ شل شدن میخ فرقه گرایی در عراق  ( علی جهانی فر )

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد