_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

نامه سرگشاده خانم بتول ملکی به سفیر عراق در سوییس
 


خانم بتول ملکی

16.12.2012

 

جناب آقای سفیر عراق در سوییس،
اسم من بتول ملکی است و یکی از جداشدگان مجاهدین خلق هستم و در کشور سوییس اقامت دارم.

آقای سفیر ،
در کشور ما ایران که درسال 1979 انقلاب بزرگ ضد سلطنتی روی داد ، کسانی که حکومت ایران را به عهده گرفته بودند، به خواسته مردم توجه نداشته و مسیر انقلاب را به بیراهه کشیده اند، در آن زمان سازمان مجاهدین خلق که مسعود رجوی رهبری آن را به عهده گرفته بود به خاطر حرص بدست آوردن قدرت و حکومت، مواضعی اتخاذ کردند که باعث کمک به رژیم ایران که منتظر قتل عام مخالفان بود ، شدند . یعنی با بکارگیری مواضع نابخردانه و شروع جنگ مسلحانه با رژیم، اندک فضای باز که موجود بود را از بین بردند و باعث کشتار و خفقان از هر دو طرف رژیم ایران و مجاهدین خلق شدند.

مسعود رجوی و همسرش مریم که بعدها هر دو رهبری سازمان را در خارج از ایران به عهده گرفتند ، سازمان مجاهدین را از یک سازمان سیاسی خارج کرده و آن را به صورت یک فرقه مذهبی خطرناک مبدل کردند.
در این مسیر باعث تسویه درون گروهی و زندانی کردن و کشتن نفرات ناراضی خود شدند .
در سازمان افراد مجبور شدند طلاق دسته‌جمعی را تجربه کنند . کودکان از پدر و مادرشان جدا شده و در اروپا و آمریکا به خانواده‌های مختلف سپرده شدند و یا به پایگاههای خودشان فرستاده شدند . از آن‌ها بیگاری کشیده شده و حقوق آن‌ها را که از طرف دولت آن کشور ها داده میشد را به جیب خودشان ریختند که حکایتی دیگراست و دراینجا همه ذکر آن نمی گنجد.

افراد در سازمان در معرض مغز شویی مداوم قرار گرفته و با ناراضیان برخورد تشکیلاتی شده و مورد ضرب وشتم و سپس زندانی شدن و کشته شدن قرار گرفتند.
در فرقه مجاهدین به مدت 20 سال است که ازدواج ممنوع شده و طبق گزارش‌ها رسیده از طرف افراد جدا شده جدید، مسعود رجوی از زنان شوهر ار دست داده ، برای خود حرامسرا درست کرده و از آن‌ها سوءاستفاده جنسی میکند. در فرقه مجاهدین روزنامه ، تلویزیون و رادیو و هر چیزی که باعث آگاهی شود ممنوع است. البته مشکلات زیاد دیگری در این سازمان وجود دارد که در این نامه امکان بازگویی همه آن‌ها نیست.

هم‌اکنون رجوی افرادش را در کمپ اشرف به گروگان گرفته و مانع خروج آن‌ها شده و حتی اجازه دیدار خانواده‌هایی که از ایران به آنجا رفتند را با فرزندانشان نمی دهد.

آقای سفیر،
به عنوان یک فعال حقوق بشر و عضو منتقد و ناراضی این سازمان از اینکه کشور و دولت شما تصمیم گرفته این سازمان را از خاک خودش اخراج کند ودر این مسیر همچنین امیدوارم باعث آزادی افراد مستقر در کمپ اشرف شود ، بسیار سپاسگزارم.
فکر میکنم مهمترین اقدام این است که اول باید رهبرانشان را دستگیر کنید تا بتوانید باعث آزادی افراد گردید چون مریم رجوی میخواهد جلوی ورود دولت عراق و حق حاکمیت این کشور در مورد اشرف را با بکارگیری کشتار جمعی بگیرد.
اخیراً افرادی از جدا شدگان مجاهدین ازاروپا از جمله کشورهای آلمان ، هلند و انگلستان به کشور عراق آمده بودند و با خانواده‌های مستقر در کمپ اشرف دیدار داشتند.
از اینکه کشور و دولت شما این تسهیلات را فراهم نموده است کمال تشکر را دارم.

با تقدیم احترام

بتول ملکی - سوییس

16.12.2011
 

 



Open letter of Mrs. Batul Maleki to Iraqi Ambassador in Switzerland
Mr. Ambassador of Iraq in Switzerland ,
My name is Batul Maleki and I am the former member of pmoi( People’s Mojahedin Organization of Iran), I am currently living in Switzerland.
Mr. Ambassador:
There was an anti - monarchy revolution in 1979 in my country, Iran. The people who took over the government then , did not pay attention to the people’s requests and needs so the revolution path was deviated and derailed.
At that time the pmoi which its leader became Massoud Rajavi , was eagerly in search of gaining power in the government and as a result of that the pmoi leadership took violent position against Iranian government which helped them who were waiting to massacre all the opponents. Pmoi with this illogical and violent positions and by starting the arm struggle against Iranian government , they annihilated the only freedom atmosphere which was accessible then and they caused to beget massacre and suppression in both sides.
Massoud Rajavi and his wife Maryam Ghajar Azdanlo who both later became the leaders of pmoi outside of Iran , they converted their organization to a very dangerous religious cult.
At this path of digression and metamorphosis,
-They caused inter organizational clean up , imprisonment and incarceration and slaying of the dissidents .
-The pmoi members were forced to experience the forcible collective divorce.
-The children got separated from their parents and they were sent to European and American countries to different families or they were sent to the pmoi different bases. Those children were forced to do forced labor. Pmoi was taking their money ,which was designated to them by the host countries , and they put it in their own pockets. This extortion is another story which I do not intend to mention it now.
-The members of this organization have been under severe and permanent brainwashing and religious indoctrination and the dissidents in this organization have been severely mistreated , suppressed , beaten up , imprisoned and slain.
-The marriage in this notorious cult has been declared forbidden since 20 year ago and recent separated members of this cult have announced that Massoud Rajavi , the spiritual leader of this cult has taken advantage of the married women sexually in his Harem in this cult.
-Watching TV, listening to the radio , reading newspaper and anything which upgrades the intelligence among the members are forbidden.
There are lots of other problems which exist in this cult but it is impossible to mention all in this letter.
At this moment Rajavi has taken his own members as hostages inside the Ashraf camp and does not allow them to choose what they want and even he does not allow them to meet their parents and relatives who have come from Iran to visit them.
Mr. Ambassador,
I as a human rights activist and as a critic and dissident of this cult would like to thank your government because of the expulsion of this organization from Iraq soil which is in your government agenda for the end of 2011. I hope this expulsion causes the release of those stranded members.
I think that the most important step in this mission is to arrest the pmoi leaders and the operatives at first to free the stranded members. Maryam Rajavi wants to prevent the Iraqi government from its national sovereignty right upon Ashraf as well as entering the camp by begetting bloodshed and carnage and mass destruction.
Recently , some of the former members of this organization in Europe from Germany, England, Netherland came to Iraq to visit the families of those stranded members. I would like to thank your country and your government for providing such facility.

Respectfully
Batul Maleki /Switzerland
16-12-2011
 

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سلام چو بوی خوش آشنایی

(اعلام جدائی ۳ تن از اعضای فرقه رجوی)

 

 

کریم غلامی - آلمان

14.12.2012

http://iran-fanous.de/middle/426-Gholami-Farar3Tan-14,12,2011.htm

 

هرگاه خبر رهایی دوستان و عزیزانی که دربند و اسیر رجوی هستند را می شنوم خدا میداند که چقدر شاد و خرسند میشوم. امروز وقتی خبر رهایی 3 تن از اسیران در زندان اشرف را دیدم خیلی شاد شدم بخصوص وقتی تصویر دوست عزیزم صادق خاوری (صمد) را دیدم در یک چشم اشک خوشحالی و در چشمی دیگر اشک غم و اندوه بود. صورت تکیده و رنج کشیده صمد مرا به یاد سایر دوستانم که هنوز دربند و اسارت هستند می اندازد.

 

 

دو هفته بیشتر تا پایان ضرب العجل دولت عراق باقی نمانده است، از خانواده ها گرفته تا جدا شده ها و بسیاری از کشورها دنبال یک راه هل برای نجات جان اسیران هستند ولی  رجوی و جیره خواران او تماما به فکر کشتار و خون ریزی بیشتر هستند تا صباحی به عمر نگین خود اضافه کنند و پول بیشتری در صندوق ذخیزه کنند پولی که آغشته به خون مردم ایران و اسیران دربند زندان اشرف است. همیشه دعا میکنم که خدای مهربان به یاری اسیران برخیزد و آنها را نجات دهد دیگر بس است این همه کشتار و خون ریزی. به عکس ها و فیلم های که در سایتها تا کنون منتشر شده است بسیا دقت کرده ام جالب است کسانی که سنگ می اندازند و یا فحش میدهند و یا شعار میدهند هیچ کدام بچه های این خانواده ها نیستند تعدادی از آنها را من میشناسم اینها چماق داران و شکنجه گران شناخته شده مسعود رجوی هستند که  اگر فیلم ها و عکسهای منتشر شده در سایتها را نگاه کنید خواهید دید. در کنار این وقتی واکنش مادرها و دخترهای اسیران در زندان اشرف را میبینم و حتی وقتی میبینم نجات یافتگانی که بر سر قبر شکنجه گر خود از خدا طلب بخشش و مقفرت میکنند یعنی انسانیت اصل زندگی است اینها اصیل هستند نه آنکه رجوی ها بجز کینه و خشونت و خون خواری میپرورانند.

 

 

درود به همه خانواده های که مقاوم در جلوی زندان اشرف ایستاده اند و درود به دوستانی که رنج سفر را متحمل شده اند تا به یاری خانواده ها و کمک به اسیران در اشرف شتافته اند و درود و تبریک به علی قزل قارشی و صادق خاوری (صمد) و محمد کریم گل شیر میری عزیز و عمل شجاعانه آنها برای فرار از زندان رجوی ها و آرزوی دیدار از نزدیک.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اعلام جدائی ۳ تن از اعضای فرقه رجوی

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، سیزدهم دسامبر 2011
http://www.saharngo.com/fa/story/1666

 

سه تن از اعضای فرقه رجوی که به تازگی توانسته اند از پادگان اشرف فرار کرده و رهائی خود را بازیافته و به جمع خانواده ها بپیوندند، طی بیانیه ای اعلام کردند که از این فرقه تروریستی جدا شده اند.

متن بیانیه آنان به شرح زیر است:

با درود به ملت شریف ایران

اینجانبان:

علی قزل قارشی از شهرستان گرگان / ورودی 1379

صادق خاوری (صمد) از شهرستان فومن / ورودی 1380

محمد کریم گل شیر میری (حامد) از شهرستان نیک شهر / ورودی 1380

جدایی خود را از فرقه تروریستی مجاهدین خلق اعلام نموده و اظهار میداریم که ما فریب مسعود رجوی و مسئولین فرقه اش را خورده بودیم که با نیرنگ و به بهانه عضویت در یک شرکت کاریابی و اعزام به اروپا، ما را به عراق و پادگان اشرف کشاندند.

ما وقتی از نیت پلید آنان آگاه شدیم خواهان بازگشت گردیدیم، اما تهدید کردند که ما را به دولت بعثی عراق تحویل میدهند و آنان نیز ما را به زندان ابوغریب خواهند برد و بعد از طی مدت حبس نهایتا به ایران تحویل داده خواهیم شد که در ایران به عنوان عضو سازمان مجاهدین خلق اعدام خواهیم گردید.

ما به ناچار بهترین دوران زندگی خود را در پادگان اشرف به اسارت گذراندیم که هر روز به بهانه های واهی ما را در بدترین شرایط روحی قرارمی دادند. تفتیش عقاید و شکنجه های روانی تحت عنوان عملیات جاری روزمره ادامه داشت.

در درگیری هایی که اخیرا با دولت عراق بوجود آوردند ما را وادار نمودند تا با نیرو های عراقی در گیر شویم. آنان گفته بودند که عراقی ها آمده اند تا ما را دستگیر کرده و تحویل ایران بدهند که بعد شکنجه و اعدام شویم. لذا فکر میکردیم حتی به قیمت کشته شدن باید به نیروهای عراقی با هر وسیله ای که شده تهاجم نمائیم.

با حضورخانواده ها دراطراف پادگان فرقه ای اشرف امید زندگی در ما بوجود آمد و ترس از بیرون از اشرف و عراقی ها که هر روز در گوشمان می خواندند کمتر شد و اطمینان نسبی حاصل کردیم که در بیرون از زندان اشرف زندگی دیگری وجود دارد. بلند گوهای خانواده ها تنها امید ما در این زندان بود. ما امیدواریم که تا رها شدن تک تک اسرای اشرف، حضور خانواده ها و صدای بلندگوهایشان پایان نیابد.

ما نهایتا تصمیم گرفتیم با پذیرش خطرات احتمالی خودمان را از این گرداب نجات بدهیم. ما ماه ها روی طرح فرارمان کار کردیم و در یک شرایط سخت و خطرناک با توکل به خدا در تاریخ 1390/4/9 از این قلعه مخوف و دهشتناک فرار کردیم و خود را به نیروهای عراقی رساندیم.

در طی مدت حضورمان در این فرقه، رهبران این سازمان ظلم های بسیاری بر ما و دیگران روا داشتند. ما حق خود می دانیم تا در مجامع حقوقی عراقی و بین المللی علیه سران مجاهدین خلق بخاطر اسیر نگاه داشتن ما و نداشتن کمترین حقوق انسانی، که در هر بازداشتگاهی در هر دیکتاتوری به رسمیت شناخته میشود، شکایت کنیم.


علی قزل قارشی


صادق خاوری(صمد)


محمد کریم گل شیر میری (حامد)

توضیحات بنیاد خانواده سحر:

آقای علی قزل قارشی وقتی از پادگان فرقه ای اشرف فرار کرد و خود را به نیروهای عراقی رساند بلافاصله اظهار داشت که خواهرش در جمع خانواده هاست و می خواهد فورا او را ببیند. افسر عراقی مسئول نیروهای عراقی نیز قول داد که ترتیب این کار را بدهد و او به جمع خانواده ها پیوست.

اما یک شب قبل از فرار آقای قزل قارشی، خواهر و برادرش، که به اتفاق تعدادی از خانواده های مازندران مدت ها در شهرک آزادی بسر میبردند، در حال بازگشت به ایران بودند. اتوبوس آنها هنوز به شهر ایلام نرسیده بود که از خبر فرار برادرشان مطلع شدند. اشک شوق از دیدگان همه خانواده هائی که در حال بازگشت بودند سرازیرشد و در اتوبوس غوغایی برپا گردید.

خواهر و برادر آقای قزل قارشی از اتوبوس پیاده شدند و مجددا خود را به مرز رساندند و با کوشش ها و هماهنگی های بعمل آمده برای حل و فصل مسئله ویزا و غیره، به بغداد بازگشتند و برادرشان را بعد از سالها درآغوش گرفتند.

بنیاد خانواده سحر آزادی این عزیزان را به خانواده های آنان تبریک میگوید و امیدوار است کوشش های خانواده ها به ثمر نهائی رسیده و تمامی اسیران به آغوش خانواده های خود بازگردند.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مصاحبه محمد حسین سبحانی و صادقی نژاد با دو تن از خانواده های قربانیان فرقه رجوی در مقابل کمپ اشرف ـ عراق

 

لینک تماشای ویدئو

مصاحبه محمد حسین سبحانی با خانم نسیبه آهنگران فرزند یکی از اسیران در فرقه مجاهدین ـ عراق

سبحانی:

سلام میکنم خدمت بیندگان و شنودگان عزیز، ما به اتفاق سایر دوستان آمده ایم عراق دم در قرارگاه اشرف پیش خانواده ها که متحصن هستند و تلاش میکنیم که بتوانیم کمک کنیم به خانواده ها با فرزندان اسیرشان را از زندان فرقه رجوی آزاد بکنند . ما خودمان سالها توی همین قراگاه اشرف اسیر بودیم ، زندانی بودیم، هر کدامان سالها، چه زندان فیزیکی چه زندان ذهنی، و خوشبختانه توانستیم آزاد بشویم . رفتیم به کشورهای اروپایی هر کداممان در هر صورت شرایط زندگی عادی خودمان را طی میکنیم ولی در عین حال تلاش میکنیم که بتوانیم کمک بکنیم به سایر دوستانمان هم آزاد بشوند. ما از موقعی که اینجا هستیم با خانواده ها صحبت میکنیم یکی از خانواده ها که مثل دختر بنده خانم نسیبه آهنگر هستند ایشان سرگذشتشان را که دیشب شنیدم خوب در هر صورت دوست داشتیم که شما هم در جریان باشید.

خانم نسیبه آهنگران خیلی از شما تشکر میکنم میخواستم بدانم شما چند مدت است که در مقابل در قرارگاه اشرف منتظر هستید که ملاقاتی را انجام بدهید؟

 

خانم آهنگر:

من سلام میکنم به بینندگان عزیز الان 16 روز است که اینجا هستم جلوی در قرارگاه اشرف ، همه جا میرم برای دیدن پدرم ولی این اجازه را به ما نمیدهند.

 

سبحانی:

خودتان نسیبه خانم چند سالتان است و پدرتان چند ساله و چند سال است که پدرتان را ندیدید؟

 

خانم آهنگر:

من خودم 25 سالمه، 50 روزه بودم که پدرم سرباز بود، رفت و دیگه ندیدمش تا بحال حتی چند روز پیش پدرم را دیدم صورتش را از من پوشاند با دستش صورتش را گرفت حالا آمده ام اینجا تا هر وقت هم باشه می ایستم تا پدرم را ببینم.

 

سبحانی:

تا بحال چند بار آمده اید خانم آهنگر که بتوانید پدرتان را ملاقات کنید ، شنیدم که با عموتان آمده اید. ولی در هر صورت سازمان اجازه نداده یا سازمان به شکلی یا فریب داده و یا تهدید کرده پدرتان را در هر صورت چند وقته؟

 

خانم آهنگر:

من دو بار آمده ام ، پارسال قبل از عید آمدم 10 – 15 روز ماندم . امسال هم باز به امید خدا آمده ام تا بتوانم ببینم ملاقات بکنم ولی این سازمان اجازه نداد پدرم را ببینم.

 

سبحانی:

صبح من دیدم که پشت بلند گو خطاب به خانوادها و پدرتان فریاد می زدید که خود من هم اشکم در آمد، فریاد می زدید که بابا جون بیا ، من دوست دارم اگر فکر کنی که بتونه بابات صدای تو را بشنود تصویر تو را ببیند تو الان توی این تصویر چی به او میگویی؟

 

خانم آهنگر:

میگم بابا جونم دوست دارم سالهایی که تو را ندیدم، از همون که تو را ندیدم باز هم میگویم دوست دارم ولی برگرد برگرد به آغوش گرم خانواده ات بگذار من و برادرم پدر داشته باشیم، نگذار که زیر سایه کس دیگری باشیم فقط زیر سایه خودت باشیم . به پدرم میگم برگرده که دوست داره نوه هاش دختر خودم پسرم بچه های برادرم که نوه های که اون ندیده سالهاست ، اونها آرزوی دیدنش را دارند میخوان توی بغلش بنشینند و اون هم نوازششون بکند.

 

سبحانی:

خیلی ممنون از شما خانم آهنگران.

 

 

مصاحبه عباس صادقی نژاد با مادر محمدی در مقابل کمپ اشرف – عراق نوامبر 2011

صادقی:

با سلام خدمت بیندگان عزیز ، درب قرارگاه اشرف یا پادگان الجدید عراق در خدمت خانواده های محترمی هستیم که برای دیدار فرزندان خودشان مدت های مدیدی پشت درب قرارگاه به تحصن نشسته اند. با یکی از مادران ماری محمدی صحبت میکنیم و میخواهیم علت حضورشان در اینجا را جویا بشویم.

سلام مادر، مادر میشه بگید برای چی به اینجا آمده اید؟

 

مادر محمدی:

من برای بچه ام آمده ام مجید محمدی؟

 

صادقی؟

چند سال است ازشون خبری ندارید؟

 

مادر محمدی:

23 سال است که اینجا اسیر است 8 سال پیش او را دیدم بعد از 8 سال دیگر او را ندیدم

 

صادقی:

24 سال است که ایشون را ندیدید علت آمدن آقای محمدی به عراق چی بود؟

 

مادر محمدی:

او بسیجی بود 12 سال 13 سال سنش بود که میخواست برود مدرسه من نهار درست کرده بودم نهار بخورد دیدم که نیامد ساعت 2 – 3 شد که دیدم نیامد همسایه ها گفتند که مجید محمدی را دیده اند که دست کی بود و میرفت رفتم آزاد مهر پل سفید اونجا را گشتم دیدم که گفتند اونها کاروان رفته اند جبهه رفته اند گرگان تاکسی تلفنی گرفتم رفتم گرگان میگفتند رفته هفت تپه دیگر نرفتم پشتش تا جنگ بود اونها بودند هفت تپه جنگ کردند عملیات شلمچه بود که اسیر شد حالا نمیدانیم چند سال 3 سال پایش تیر خورد حالا نمیدانم بعد از 4 سال 5 سال عراق اسیر بود ، بعدا مسعود رجوی آمد جلو گفت که من شما آزاد میکنم تبلیغ میکردند شما بیایید پیش ما شما را آزاد میکنیم. بچه ها گول خوردند بچه من 12 – 13 ساله چی بود بچه بود ، بچه اول من بود رفتند حالا که خبری نداشتیم چند سال مفقودالاثر بود خبر نداشتیم.

 

صادقی:

خانم محمدی شما امروز در جمع خانواده ها حضور داشتید خانواده های ایرانی که برای ملاقات بچه هایشان آمده بودند و خانواده های عراقی که برای کمک و ابراز همدردی با این مادران و همچنین گرفتن زمینهایی که بزور زمان صدام حسین از اینها غصب شده بود و به مجاهدین داده بودن. د امروز شما فریاد میزدید مجید را، شما فکر میکنید اگر مجید صدای شما را بشنود چه واکنشی نشان میدهد اگر در شرایط عادی باشد؟

 

مادر محمدی:

اگر بشنود احساس میکند که مادر دارد ، پدر داردم خواهر دارم اصلان اون رژیم گفته که اول سال ما رفتیم گفتند که او که پدر ندارد مادر ندارد و این رژیم پدر و مادرش را اعدام کرده اند خواهرهایش را اعدام کرده اند پدرش گفت من پدر مجید محمدی هستم من اعدام نشده ام این مادرش است اعدام نکرده اند ما نمیدانیم خدا میداند که چکار میخواهند بکنند، این به دست خدا است.

 

صادقی:

خانم محمدی شما اگر بخواهید فرض کیند که امروز مجید صدای شما را میشنید پیامی که میخواهید بهش بدید به عنوان مادر فرض کنید رودر روی شما است یک امکانی فراهم شده که او صدای شما را بشنود چی بهش میگید؟

 

مادر محمدی:

من میگم که هر چه سریعتر و زودتر بیاید دیگر من پیر شده ام بچه اول من هستی پیر شده ام، دیگه توانی ندارم مریض هستم هر چه سریع تر زودتر بیا من افتخار میکنم.

 

صادقی:

یعنی اگر شما مجید را 25 ساله از شما دور شده حالا به هر دلیل نتوانسته یا نخواسته الان برگرده ایا باز میپذیریدش.

 

مادر محمدی:

از جان دل، از جان دل میپذیرم از جان دل صد بار میگم از جان دل.

 

صادقی:

زنده باشی.

 

مادر محمدی:

فدات بشم من دست شما درد نکنه.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نظرات سرتیپ الزیدی، مسئول منطقه ای ارتش عراق در مورد وضعیت کمپ اشرف

ملاقات هیئت اعزامی در دفتر دکتر المهدوی، استاندار دیالی

 

 

ایران اینترلینک، هشتم دسامبر 2011
http://iran-interlink.org

 

سرتیپ عبدالامیر الزیدی، فرماندهی ارتش محلی و مسئول حفاظت از کمپ عراق جدید (سابقا اشرف) نیز در این دیدار گفت که وی تاکنون تعداد زیادی از کسانی که موفق به فرار شده اند را دیده است. آخرین دیدار وی با خانمی بود که با کیلومترها سینه خیز رفتن توانست خود را به نیروهای عراقی برساند. وی گفت که ما شناخت کافی داریم و میدانیم که مشکل اصلی رهبران این گروه هستند و نه گروگانهایی که در داخل اسیر شده اند و تصریح کرد که در صورت دریافت فرمان، آمادگی های لازم را برای انتقال آنها به خارج کمپ تدارک دیده اند و این آمادگی ها شامل رعایت حداکثر احترام و حفاظت و امنیت و حقوق انسانی افراد است

 

لینک به فایل تصویر جهت دانلود (صد مگا بایت)

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سخنرانی آقای عباس صادقی در کنفرانس بزرگ بغداد

 

 

ایران اینترلینک، بغداد، ششم دسامبر 2011
http://iran-interlink.org

 

حصار ذهنی که رجوی ایجاد کرده در حال فروپاشی است. این شکسته شدن حصار فقط و فقط بواسطه ارتباط با خانواده ایجاد شده است. روزی که وارد سازمان مجاهدین شدم همسرم هفت ماهه باردار بود. قرار بود من ده روزه برگردم. اما سازمان من را بمدت شش ماه اینجا سر گرداند. بعد از شش ماه اعلام کرد که همسر من هنگاه زایمان فوت کرده. از این نقطه به بعد من هیچ انگیزه ای برای خارج شدن از عراق نداشتم. سازمان مثل همه فرقه ها از سه اهرم برای کنترل نیرو استفاده می کند. قطع نیرو با بیرون و جامعه. قطع نیرو با خانواده. و در مرحله پایانی قطع ارتباط فرد با خودش. تکمیل این سه مرحله امکان پذیر نیست مگر این که قطع ارتباط با خانواده قطعا میسر بشود

 

لینک به فایل تصویری جهت دانلود (80 مگا بایت) 

 

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تصاویری از فعالیت های اعضای سابق مجاهدین در سفر به عراق ـ قلعه اشرف

بخشی از پیام تصویری محمد حسین سبحانی به قربانیان فرقه رجوی در  مقابل اسارتگاه اشرف در عراق

 

 

ایران قلم

03.12.2011

 

برای تماشای پیام کلیک کنید

متن پیام محمد حسین سبحانی:

... همه شما را تک تک دوست دارم . همه ما شما را قربانی مثل خودمان میدانیم . ای برادران ، ای خواهران ، دختران و پسران ما . فکر کنید برای چی 25 سال 30 سال در این چهاردیواری اسیر ذهنی و فیزیکی هستید؟  رهبری این فرقه مسعود رجوی کجا است؟  شما چرا لحظه ای درنگ نیمکنید؟  شما چرا از یک ساختمان داخل این قرارگاه وقتی میخواهید به یک ساختمان دیگر بروید باید ویزا داشته باشید؟  باید امضاء 3 تا فرمانده را داشته باشید،  این بی اعتمادی نیست؟  فرار کنید ، همه خانواده ها پشت این دیوار منتظر شما هستند . همه ما با شما هستیم . نترسید ، همه بیایید به تک تک کشورهای اروپایی.  بایید ما کمکتان میکنیم . نترسید همه ما شما را دوست داریم . شما مثل خود ما قربانی هستید . برادر،  پدر و مادری که فرزندانتان را نمیگذارند،  ببینید. چرا رجوی نمیگذارد 5 دقیقه، فقط 5 دقیقه با خانواده هایتان ملاقات کنید؟  با این پدرهای پیر و مادرهای پیر،  مادری که 20 سال که دخترش را ندیده  است.

افسانه طاهریان ! افسانه  طاهریان! دخترت  سارا منتظرته ، پدرت منتظرته،  مادرت منتظرته ، یک لحظه اراده کن ، فرار کن ، نترس .  افسانه ها،  حمید ها،  نرگس ها فرار کنید .

 

 

بخدا قسم من دیشب با یک دختری صحبت میکردم اینجا . 45 روزه بوده که پدرش اینجا اسیر شده ،  20 سال است که پدرش را ندیده.  5 دقیقه بگذارید او  پدرش را ببیند . ما همه از شما حمایت میکنیم. از  تک تکتان،  تک تکتان ، نترسید این چیزی که رجوی میگوید سرابی بیش نیست،  استراتژی مبارزه مسلحانه چی شد ؟ کو سلاح ؟ سلاح یعنی خشونت یعنی تروریست ، بگذارید زمین . تفکرتان را از این اندیشه جدا کنید . نترسید ما همه شما را دوست داریم ، تک تکتون را . الان بچه هایی که توی هفته های گذشته،  توی ماه های گذشته از درون همین قرارگاه جدا شده اند ، هر کدام الان از اینجا رفته و آزاد شده اند ....

 

 

 



 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفر اعضای سابق مجاهدین به عراق ـ قلعه اشرف

مزار اشرف یا دکان شهید سازی!!؟

 

 

ایران قلم

26.11.2011

 

Benachrichtigungssymbol
Zum Ansehen dieses Videos benötigst du den Adobe Flash Player.
Player von Adobe herunterladen

 

محمد حسین سبحانی:

سلام به بینندگان عزیز ، ما از اروپا امده ایم به اتفاق دوستان عزیز آقایان قشقاوی ، آقای خوشحال آقای عزیزی و همینطور دوست عزیزمون آقای صادقی نژاد. خب هدف اولمون از مسافرت به عراق این بود که بیاییم خانواده ها رو ببینیم به خانواده هایی که پشت درب قرارگاه اشرف تحصن کرده اند کمک کنیم و در چند جلسه این کمک ومشاوره و همفکری رو باهاشون کردیم.

از یک طرف قرارهایی داریم که با نهادهای بین المللی بتوانیم این موضوع را بیشتر دنبال کنیم که این موضوع تسریع بشود. صبح هم همایشی بود که بخشی از مردم عراق امده بودند دم درب قرارگاه اشرف و اعتراض داشتند به حضور سآزمان مجاهدین خلق توی خاک خودشون . در همین اثنا و فرصتی که وجود داشت ما گفتیم که سری بزنیم به محلی که سازمان مجاهدین مزار اشرف نام گذاشته و در واقع قبرستانی است که افرادی مثل خود ماها قربانی شده و در اینجا به خاک سپرده شده اند.

توی مسیر که داشتیم می امدیم اقای مهدی خوشحال خاطره بسیار نکته اموزی راگفتند که من میخواهم خودشون توضیح بدهند، بفرمایید.

 

 

مهدی خوشحال:

باسلام خدمت دوستان اخرین باری که ینجا امدم تقریبا ۲۰ سال قبل بود زمانی که بعد از انقلاب ایدئولوژیک رذالت بار مسعود رجوی که قصد ماندن در پادگان اشرف را نداشتم، یکی از روزها مسئولم من را اینجا اورد و البته ان موقع درختان زیتون و گل و سبزه به این صورت نبود و خیلی ساختش تازه بود و خلاصه آورد اینجا و بعد از کار توضیحی که انگیزه بگیری از این قبرستانی که جدیدالتاسیس بود و به من تاکید کرد که هر موقع مشکلی داشتی کمبودی داشتی و یا انگیزه ات کم شد میتوانی مجددا به اینجا سر بزنی واز این اینجا انگیزه بگیری.

از آنجا بود که من با تامل به این موضوع پرداختم خب من در مورد قبرستان یک تعریف عمومی داشتم فکر میکردم خب جایی است که ادمها بعد از مرگ انجا دفن میشوند اما بعد از ان فهمیدم که قبرستان در سازمان مجاهدین دکانی هست که زنده ها را تبدیل به مرده میکند و مرده ها را به گروگان میگیرد که بتواند از زنده های جدید بهره برداری کند و انها را مجاب به ماندن در فرقه کند ، بعد بدل به همین دستگاه شهید سازی خودش بکند و النهایه همه جا را تبدیل به مزار شهدای خودش بکند که به کارنامه شیطانی خودش بیفزاید و بتواند به مردم القا کند که این مزار و شهید و اینها نتیجه مبارزات بر حق ماست . در صورتی که شهید تلفاتی بوده ضایعاتی بوده و خساراتی بوده که این میداده ولی معکوس جلوه می داده مقدس جلوه می داده و از این دکان و دستگاه برای فریب زنده ها استفاده شایان می کرده است.

محمد حسین سبحانی :

آقای عزیزی داشتیم با خانواده ها صحبت میکردید نقل قول میکردند چه بخشی از خودشان و چه بخشی از خانواده های که از استانهای دیگر آمده بودند در واقع بعضی ها اسیر دارند و بعضی ها هم بچه هایشان کشته شده من خودم چندین بار خانواده نوروزی از ما خواستند تا به مجامع بین المللی برویم و بگویید که بچه ما را کشتید حالا جسدش را میخواهیم.  به نظر شما در واقع آن خانواده حداقل باید جسد فرزندشان را داشته باشد ؟ آیا شما فکر میکنید در آینده که سازمان مجاهدین باید اینجا و خاک عراق را ترک کند .

برنامه ای که صبح دولت عراق داشت شما مشاهده کردید آیا اجساد این قبرستان حق پدر مادرها و خواهر و برادرهایشان نیست؟  هر صورت عراق کشور ایران نیست. عراق یک کشور بیگانه است. آیا باید این اجساد منتقل بشود؟

 

 

حسن عزیزی :

سلام عرض میکنم و فکر میکنم همانطور که شما اشاره کردید این اجساد یا این کشته شده ها اصلا متعلق به رجوی نیست رجوی صاحب اینها نیست اینها کسانی هستند که گروگان بودند همانند ما به نوعی کشته شدند بخاطر مطامع قدرت طلبانه رجوی کشته شده اند.  خوب همین قسمتی که من وایستادم قبل از این که خروج بکنم جریان کرد کشی بود اینجا با نام جنگ مروارید اکثر بچه هایی که اینجا میبینید کشته های سال 70 هستند مثلا ماه اول 70 هستند همه در این جریان کشته شده اند اصلا ربطی به مردم ایران نداشت اصلا هیچ ربطی به آزادی مردم ایران نداشت و فقط بخاطر مطامع و قدرت خواهی رجوی که با صدام در واقع یکی بود اینها کشته شده اند . خود من کسی بودم که اینجا حفاظت این قرارگاه بودم آن موقع خود من خیلی از اینها اجساد را خودم دفن کردم مسلما اینها خانواده های دارند که صاحب اصلی این اجساد هستند.  و واقعا یک روزی امیدوارم که این اجساد انتفال پیدا بکند به خاک خودمون و واقعا خانواده ها بتوانند سر قبور بچه هاشون برن . ولی رجوی هیچ حقی در این رابطه نداره این اجساد را به عنوان شهید به خودش منتصب بکند بگه اینها مال من هستند نه تو قاتل اینها هستی و باید روزی جواب بدهی.

مهدی خوشحال:

به نظر من همچنین اینجا یک نمایشگاه رجوی بود برای ارباب خودش (صدام حسین) که این پولهای  که شما به ما میدید و هدف شما ریختن خون ایرانی هست حال چه ایرانی،  چه اینطرفی چه آنطرفی ما نمونه ای از او خونهای ایرانی را الان در معرض تماشا در نمایشگاه خود شما آوردیم و تماشا کنید و لذت ببرید و قیمت بیشتری بدهید.

محمد سبحانی:

شما آقای قشقاوی نظرتان چیست شما با خانواده های دیگر در این زمینه صحبت میکنید؟

علی قشقاوی:

بله همانطور که دوستان گفتند ، طبق تجربه خود من هم همینطور بوده همیشه سازمان سعی میکرد که از این مکان از این قبرستان به عنوان یک مکان و یک فضایی برای انگیزه دادن افرادی که واقعا نمیخواستند اینجا بمانند و معترض بودند از جمله خودم. بارها معترض بودم بعد از برخوردی که با من میکردند از مسئولین سازمان از جمله همین ابراهیم ذاکری که عکسش اینجا هست از مسئولین این سازمان بود همیشه به ما میگفتند که ما خون دادیم و تو میخواهی از روی خون این بچه ها عبور کنی و بری دنبال زندگی شخصی ات ما هم صحبت ها و اعتراضات خودمان را داشتیم.

محمد سبحانی:

ولی الان حضور شما نشان میدهد که دنبال زندگی شخصی خودت نبودی زندگی شخصیت را الان ول کردی از آلمان کارت را ول کردی و آمده ای به این خانواده ها کمک بکنی .

 

 

قشقاوی:

دقیقا این که وظیفه هر جدا شده ای است که چه به قول معروف دنبال زندگی شخصی باشی یا نباشی این حس احساس مسئولیت هست این افراد خیلیهایشان به خاطر اعتراضشان به سازمان مجاهدین داشتند اینجا کشته شده اند خیلی ها را آگاهانه سازمان میفرستاد عملیات کشته بشوند که از اسمشان استفاده هایی ببرد بلحاظ سیاسی در حالی که کسی انجا نیست که خودش داوطلبانه کشته بشود . اساسآ سازمان کارش این بود که اول افرادی که معترض هستند به شکلی به کشتن بدهد خیلی ها هستند از جمله همین یک بنای اینجا هست که از جمله اون ستاره های که زنده اند روی آن دیوار خودم شاهد بودم فردی به نام احمد پهلوان از هم یگانی های ما بود چون او موقع میفرستادند اینها را به عملیات نامنظم کسانی را میشناختم که راضی نبودند بروند میرفتند کشته میشدند و بعضی از جنازه ها را می آوردند بعضی از جنازه ها میماند از جمله احمد پهلوان که خودش بعدا رفت کشته شد بعد از اینکه این پیشنهاد به مسئولین ملک محمدی فرمانده مرکز بود ما باید یک بنایی درست بکنیم برای بچه هایی که میروند کشته میشوند این خودش هم جز آنهای بود که بعد از یکسال رفت کشته شد و جنازه اش را نیاوردند بعضی ها را می آوردند همینجوری دفن میکردند و بعضا برای خیلی از جنازه ها را شبانه دفن میکردند مخفیانه دفن میکردند  ما بعدها متوجه میشدیم که دفن شده اند اینها معلوم بود که یک اشکالی در کار است یا خودکشی کرده بخاطر اعتراض یا کشتنش واقعا ما با شناختی که نصب به بچه ها داشتیم بیشترین اینها یا خودکشی میکردند یا میکشتندشان.  اگر فردی که زیاد اعتراض میکرد و مقاومت میکرد و درگیر میشد میکشتندش . به هر حال این مکان را هم از این طریق برای خودشان به قول دوستان یک دکانی باز کرده بودند و ازش استفاده سیاسی میکردند.

محمد حسین سبحانی:

خوشبختانه ولی مطلع شدیم که دولت عراق به شکلی میخواهد این دکان را از آن صورت و موضوعیتش  بیندازد و افرادی که جدیدا به دلایل مختلف فوت میکنند و یا تحت فشارهای روانی آسیب های روانی و جمسی که در این فرقه دیدند در سنین خیلی کم فوت میکنند . شنیدم که دولت عراق اجازه نمیدهد که افراد را بدون اینکه به پزشک قانونی ارجاء بشود جسد . در هر صورت روال قانونی طی شود.  از یک طرف میگویند ما شهر هستیم و از یک طرف قوانین را رعایت نمیکنند . آقای عباس صادقی نظر شما چیست؟

عباس صادقی:

با عرض سلام خدمت بیننرگان عزیز اجازه بدهید قبل از پرداختن به این سئوال شما من به خانواده ها تبریک بگویم که امروز به صورت نمادین مزاری را که رجوی مدتهای مدید به عنوان ارتزاق کننده ایدئولوژیک اسفتاده میکرد به تسخیر خودشان در آوردند از چنگ خودشان در آوردند به این معنا است که امروز جنازه ها را از دست رجوی در آوردیم و فردا زنده هامون را از دست رجوی درخواهیم آورد.

در رابطه با موضوعاتی که فرمودید در رابطه با مسائل قانونی تا قبل از این همانطور که شما فرمودید حتی بعد از اینکه صدام سقوط کرد خیلی از افراد ناراضی کشته شدند و سازمان اعلام کرد که اینها سکته کرده اند یا خود زنی کرده اند یا حتی یا مورد خود سوزی را سازمان ربطش میداد اعتراض به آمریکا یا هر کس دیگر.  هیچ منبع و مرجعی وجود نداشت که اثبات بکند که این به چه دلیل کشته شده و یا خودکشی کرده که این را باید یک پزشک قانونی تایید بکند تا قبل از این اتفاق افتاد و خیلی از افرادی که شما در اینجا میبینید جزء همین افراد هستند.  کسانی بودند یا سازمان به نحوی سربه نیست کرد شبانه دفن شد و هیچ کس با خبر نشد روی سنگ قبر مزارهایشان دیگر هیچ چیزی نمینوشتند انا لله و انا الیه راجعون  فقط همین این شاخص افرادی بود که سازمان به نحوی یا با اینها مشکل داشت یا به نحوی خودش سربنیست شان کرده بود بعد از اینکه دولت عراق بطور نسبی مستقر شد در اینجا همزمان با تحویل و تحول نیروهای آمریکایی و عراقی این سمت گیری به سمت قانون گرایی در عراق از جمله تحت قانون قرار دادن کارکردهای سازمان مجاهدین قرار گرفت . به این صفت که هر اتفاقی که در قرارگاه اشرف می افتد از این به بعد رجوی به راحتی دیروز نمیتواند روی آن سرپوش بگذارد افراد ناراضی را نمیتواند به راحتی سربنیست بکند به هر حال موانع بسیار زیادی سر راهش قرار گرفته است و این آن چیزی که شما میگویید خودشان میگویند اینجا شهر است ولی البته خنده دار است چون هیچ آثاری از شهر وجود ندارد در این مکان، در این حصار در این فرقه ای که به افراد خودش حتی اجازه نمیدهد که به خانواده های که به درب قرارگاه آمده اند ، چیز زیادی هم نمیخواهند میخواهند فقط فرزندمان را ببینیم در آغوش بگیریم و بعد اگر خواست برگرده پیش شما.  این حرف حرف بسیار کاملا قانونی است وقتی چنین مینی موم هایی رضایت نمیدهد قطعا رضایت دادن به ماکزیمم های قانونی برایش خیلی سخت و دشوار است طبعا در مسیر درست قرار گرفته و دولت عراق حق دارد که بخواهد هر جنازه ای را ابتدا باید به ثبت برساند دلیل خودش را دارد مثل همجای دنیا مثل همه شهرها بعد به خاک بسپارند خوشبختانه این مکان به قول معروف رجوی سالیان سال ازش به عنوان دکان شهید سازی استفاده میکرد امروز به دست مادران بسته شد و به دست مادران و خانواده ها افتاده و انشاءالله امیدواریم در روزهای آینده و بزودی افراد زنده این خانواده ها به نزد خانواده ها برگردند .

محمد حسین سبحانی:

با تشکر از شما عزیزان

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد