_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

نامه سرگشاده کانون ایران قلم به شهرداران، نمایندگان سابق و روسای دانشگاه های کشور فرانسه

 

ایران قلم

20.12.2012

 

از هیاهوهای رسانه های تبلیغاتی مجاهدین خلق چنین استنباط می شود که این فرقه در صدد است که بیش از پیش فعالیت های خود را بعد از بن بست استراتژیک در عراق ، به خاک فرانسه منتقل و متمرکز کند و در این راستا شهرداران مختلف شهر های فرانسه از جمله پاریس و استان والدواز ، و تعدادی از نمایندگان سابق مجالس و رؤسای دانشگاه های کشور فرانسه را مورد بمباران تبلیغاتی خود قرار داده است.
با توجه به اینکه اعضای کانون ایران قلم از آن دسته اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق تشکیل شده که توانسته اند خود را از حصارهای ذهنی و فیزیکی این فرقه رها سازند و هم اکنون در کشورهای مختلف اروپایی از جمله کشور فرانسه اقامت دارند، وظیفه انسانی خود می دانند که هشدارهای لازم را در ارتباط با فرقه مجاهدین خلق بدهند.
اگر به تجربیات اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق که دقیقا از شیوه های تبلیغاتی و تهدید و تطمیع این فرقه آشنایی دارند، توجه لازم نشود ،دیر نخواهد بود که مشکل کنونی دولت عراق در رابطه با چگونگی برخورد با حضور فرقه تروریستی مجاهدین خلق در عراق ، سراغ دولتمردان فرانسوی خواهد آمد. بنابراین ما خطاب به شهرداران ، نمایندگان سابق مجالس و روسای دانشگاه های کشور فرانسه تاکید ویژه داریم که به هشدارهای دلسوزانه ما توجه لازم شود.

همانطور که اطلاع دارید پس از سرنگونی صدام حسین دیکتاتور سابق عراق ، تعدادي از فرقه های تروريستي كه فعالتهاي منطقه اي و جهاني داشتند ، حامي و پدر خوانده خود را از دست دادند ، یکی از این فرقه ها سازمان مجاهدين خلق ميباشد.
سازمان مجاهدين خلق حتی تحمل کمترین انتقاد اعضای منتقد و ناراضی از خود را نیز نداشت و آنها را روانه زندان ميكرد تا ديگران از نتایج مخالفت با رهبری فرقه درس بگیرند. كم نيستند كسانى كه حبس و شكنجه زندانهاى آقا و خانم رجوى را تحمل كردند، و فراتر از آن رياست شوراى ملى مقاومت طرح ترور ناراضيان را به تصويب رسانده است.

ما مایل هستیم که چندین پرسش را برای آن دسته از افرادی را که در معرض تبلیغات یک سویه مجاهدین قرار گرفته اند، مطرح کنیم.
1ـ چرا طلاق های اجباری و ممنوعیت ازدواج و تشکیل خانواده در فرقه مجاهدین خلق وجود دارد؟

2 ـ چرا تا کنون رهبران فرقه مجاهدین از جمله خانم مریم رجوی که در شهرک اوروسورواز در حوه پاریس مستقر می باشد، پاسخ نداده است كه نتيجه " استراتژی خشونت و جنگ " و ترور بیش از هزاران نفر در ایران چه بوده است؟

3 ـ چرا اعضای فرقه مجاهدین ملزم هستند که هر شب در نشست های مغزشویی تحت عنوان"عملیات جاری" شرکت کرده و نسبت به اعمال روزانه، تفکر ، تصورات ذهنی و حتی خواب شب خود نسبت به جنس مخالف توضیح دهند تا مورد تحقیر و سرزنش و تنبیه قرار گیرند؟
4 ـ چرا در این نشست های مغزشویی که یکی از غیر اخلاقی ترین تاکتیک های فشار روانی بر افراد است، آنچنان روحیه و روان طبیعی افراد به قدری خورد و شکننده میشود که در برابر هر خواسته غیر منطقی تسلیم می گردند؟

همچنین مایل هستیم یادآوری می کنیم که تمامی فرقه ها به یک مکان ایزوله با دیوارهای بلند برای اعمال تکنیک های مغزشویی بر روی افراد خود نیاز دارند که قلعه اشرف در عراق و قلعه اووروسورواز در فرانسه این امکان را بخوبی برای فرقه تروریستی مجاهدین خلق فراهم کرده است.
در پایان از شهرداران ، نمایندگان سابق مجالس و روسای دانشگاه های کشور فرانسه تقاضا می کنیم که با توجه به تهدیدات منطقه ای و جهانی فرقه تروریستی مجاهدین خلق نکات ذکر شده در بالا را مورد توجه قرار دهید.

رونوشت به :
شهرداران شهرهای فرانسه
نمایندگان مجالس فرانسه
روسای دانشگاه های پاریس
دفتر ریاست جمهوری فرانسه

با تقدیم احترام
کانون ایران قلم

 


Open letter of Iran - Ghalam Association to the honorable Mayors, Former French Representatives and the Deans of Universities in France


It is completely understandable from the current pmoi propaganda( people’s Mujahedin Organization ) in their Media which this cult is trying its best to transfer and convey its activities from Iraq to the French soil , specially after their strategic failure and impasse in Iraq , now they have targeted the Mayors from different cities in Paris and Val d’Oise province as well as some of the former representatives and members of French parliament by their propaganda.
The members of Iran – Ghalam Association who had been the members of pmoi for a long period of time and fortunately they have succeeded to rescue themselves from the cultic subjective and physical barriers and obstacles and they are currently living in Europe countries such as France, would like to inform the honorable French politicians and warn them about the connection which this cult ( Rajavi cult) wants to have with them.
If the French politicians do not pay enough attention to the vital experiences which these former members of pmoi have about the pmoi threats , allure and propaganda, it does not take long that the same current problem which is about dealing with the presence of this terrorist cult on Iraq soil, will happen on French soil and its politicians as well. For this reason we are urging all French politicians , the former representatives of French parliament and the deans of the French universities to listen to our compassionate warnings and pay enough attention to them.
As you know , after the fall of Saddam Hussein , the former dictator of Iraq , some of the terrorist cults and sects which had regional and universal activities, lost their supporter and their sponsor, one of those cults is pmoi( People’s Mujahedin Organization ).
Pmoi did not have any tolerance to listen to any dissents and criticisms which the dissidents and critics had in their relations in pmoi , and for that reason they were sent to prison to show others a lessen that any objection and criticism against the pmoi leadership will end up in prison. There are many people who tolerated the harsh tortures and long incarcerations in the prisons of Mr and Mrs Rajavi and beyond that the leader of National Council of resistance ( NCR) , the pmoi political wing based in France , has approved and authorized killing and assassination of the dissidents and critics as well.
We would like to pose some questions to the French politicians and the people who have been targeted unilaterally by the pmoi propaganda ;


1. Why is the compulsory divorce , marriage and family ban in pmoi?


2. Why up to now the leaders of pmoi such as Mrs. Maryam Rajavi who is currently living in Auvers Sur Oise , Paris outskirts, have not mentioned anything about the outcome of their strategy of violence and war which terrorized and killed thousands of Iranians ?


3. Why are the members of this cult forced to participate every night in the sessions which is called current mission( Amaliyateh Jari)and they have to reveal their thoughts , imaginations , even their dreams about the opposite sex in those sessions to be ridiculed , insulted , slandered, blamed and punished ?


4. Why in those brainwashing sessions which are the most unethical tactics to put psychological pressure on members to force them to obey and surrender themselves to any illogical demands?


We would like also to mention that all cults need an isolated place with high walls to carry out and implement the brainwashing technique on their members , the Ashraf castle in Iraq and Auvers sur Oise castle in France have provided for such purpose for pmoi terrorist cult .
At the end we would like all the French politicians , the former representatives and members of French parliament and the deans of the French universities, according to the pmoi regional and universal threats to pay enough attention to the vital points and facts which mentioned above.
Respectfully
Iran Ghalam Association

Transcript
-The mayors of France
- The representatives and members of the French parliament
- The deans of Paris universities
-The French presidential office
 

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حضور و سخنرانی اعضای سابق مجاهدین در میان خانواده های متحصن ـ مقابل کمپ اشرف ـ عراق

سخنان مادر عبداللهی ، محمد حسین سبحانی ، علی قشقاوی ، عباس صادقی ، مهدی خوشحال و حسن عزیزی

(قسمت اول)

 

 

ایران قلم

16.12.2012

 

Alert icon
You need Adobe Flash Player to watch this video.
Download it from Adobe.

 

 

مادرعبداللهی:

من اینجا واقعا خیر مقدم میگم به تمام بچه هائی که چه آزاده از ایران آمدند چه از کشورهای اروپائی از جمله آقای صادقی آقای سبحانی آقای عزیزی آقای قشقاوی که واقعا زحمت کشیدند به یاری خانواده ها آمدند می دونید که حالا ایران به هر صورت ما با هزار مشکلات می آئیم خودمان را می رسانیم حالا شما حساب کنید با این دقدقه های زندگی این بچه ها واقعا جان فشانی کردند زنشان و بچه شان را گذاشتند بخاطر بچه ها برای یاری خانواده ها آمدند واقعا جای تشکر و قدر دانی داره یک منتی هست برای ما خانواده ها علی الخصوص برای من و یک افتخاری هست برای ما و واقعا من خواهش می کنم همین جا تا آنجا که می توانید به خانواده ها کمک کنید که به هر صورت من همیشه گفتم ما مدیون این بچه ها هستیم که ما را راهنمائی کردند ما را روشن کردند چه با مکتوبی چه شفاهی خانواده ها را روشن کردند و ما فهمیدیم چه جوری باید حرکت کنیم و به چه طریق بیان ما باشد که جنایاتش را آشکار وبه زبان ساده برای دنیا بفهمانیم تمام بشه هنوز شروع اش مانده این شروع نیست این یک راهی برای آزادی بچه های مان شروع اش مانده شروع جنایت هائی که در عرض 30 سال در حق جوانان ایران این ملعون انجام داده و این 30 سالی که جنایاتش در خفا بوده و در پنهانی بوده و انشااله این حرکت های برادرهائی که به اصطلاح چه در ایران هستند آزاده هستند چه در اروپا هستند اینها باید دنباله گیر این جریانات باشند و برای تمام دنیا جنایات شان را آشکار کنند.

تشکر می کنم از تک تک بچه ها اینجا جا دارد از خانم زهرا حسینی که آمده بودند خانواده هاشون و خواهران شان خیلی اینجا ناله و زجه می زدند من شاهد ناله و زجه های حسینی ها بودم و تند تند زهرا را پشت بلندگو داد می زدند و می گفتند مهدی هنوز منتظره و این مدتی از ذهن من رفت بیرون تا اینکه دو ماه پیش از اینکه من برم ایران یک ناراحتی داشتم رفتم بیمارستان جلوی بیمارستان توی آمبولانس آقای شیخی هم تشریف داشتند اتفاقا با هم رفتیم جلوی آمبولانس ارتشی ها منو صدا کردند گفتند که دو تا خانم این تو هستند من رفتم دو تا خانم را دیدم نزدیک آمبولانس رفتم هر چند به اصطلاح ارتشی ها نمی گذاشتند و دو نفر آقایونی که با این آمبولانس بود با سازمان بود بدترین فحاشی ها را کردند ولی من یک خورده مقاومت کردم رفتم جلو و این دو تا خواهران را از نزدیک دیدم یکی شان که به اصطلاح خیلی راحت نشسته بود و نگاه می کرد یک نفر یک پوشه سبزی به این صورت جلوش گرفته بود چشمانش را من می دیدم آقای شیخی با من بودند به عنوان مترجم و این یک لحظه که پوشه را آوردند پائین من اینا احساس کردم که من اینا می شناسم و جائی دیدم به هر صورت داد زدم نترس خواهرم بیا بیرون خانواده ها شما را به خدا قسم چه در ایران و چه در کشورهای اروپائی بهترین دارو و درمان و بیمارستان با هزینه خودشان در اختیار شما می گذارند هیچ نگران نباش منم به عنوان یک خواهر کوچکتر تو قابل بدان و بیا بیرون بجان عزیز شما این همینجوری مات و مبهوت انگار که به مغزش چیزی بخوره پلک هم نمی زد و همینجوری منو مثلا داشت نگاه می کرد و آن خانمی که پیشش نشسته بود یه ذره صحبت کرد برو و صحبت نکن گمشو و اینا و این آمبولانس حرکت کرد این خانم از بالای آمبولانس با اینکه به اصطلاح نصف شیشه پشت آمبولانس را از این مشبک های مات کشیده بودند بالاش ایجوری باز بود از آن بالا باز منو داشت نگاه می کرد منم باز داشتم اونا نگاهش می کردم بای بای می کردم مثلا به هر صورت نگاههای مان داشت صحبت می کرد و آن واقعا دلش می خواست که بیاد بیرون ما دور زدیم که اومدیم من عکس زهرا حسینی را توی بنر هائی که جلوی در زدند دیدم و فهمیدم که این زهرا حسینی بود که بردند که بعد دکتر اینجا آشنا بود با من صداش کردم و گفتم ان چیش بود و بردیش گفت که ناراحتی قلبی داشت و باید فردا شب عمل بشه تو بیمارستان دیگه سه چهار روز بعدش همان دکتر اومد و گفت ما او را عمل کردیم تا صبح هم حالش خوب بود ولی صبح یک دفعه رفتیم دیدیم خانم زهرا حسینی در اتاق تمام کرده و خانم زهرا حسینی همسر آقای مهدی خوشحال هستند همینجا تسلیت میگیم به آقای مهدی خوشحال و غم آخرشان باشد انشااله که روح آن مرحومه با خانم فاطمه زهرا مشهور باشد وما آن شب را به اصطلاح در نماز خانه کوچک پشت در رفتیم و دعا کردیم که ایشان اگر گناهی هم کرده باشد که نکرده به اجبار وادار شده که این اعمال را انجام بده مورد آمرزش خدا قرار بگیره و بقیه بچه های مان هم انشااله به سلامتی آزاد بشوند.

 

قبل از هر چیز به خدمت شما عرض کنم آقای سبحانی خواهش می کنم اگر لازمه نکاتی را که خیلی ضروری هست و باید خوانواده ها بدانند برای فردا برای حرکت شان و گفتار شان خواهش می کنم چند مطلبی را بفرمائید که خانواده ها بشنوند و منم در خدمت شما هستم.

 

محمد حسین سبحانی:

دست شما درد نکنه خیلی ممنون والا من حقیقتش حالا قبل از اینکه در رابطه با برنامه فردا برنامه دیگری هست، بپردازیم.  من و بچه ها و دوستانی که امدیم اینجا آقای علی قشقاوی آقای خوشحال آقای عباس صادقی آقای حسن آقای عزیزی ما در واقع به نمایندگی از سایر دوستان مان اومدیم از اروپا که در واقع به دلگرمی که خودمان پیدا بکنیم که شما ها را ببینیم خانوده ها و پدر و مادرانی که واقعا جز تحمل زجر و دوری فرزندان شان چیزی نداشتید الان خوب اومدید یک دو سالی به همت خودتان خلاصه این شرایط فراهم شده که از نزدیک بهتر بتوانید این سازمان را بشناسید ما ها هر کدام ما این پنج نفری که اومدیم هر کدام واقعا این توضیح را می دهم در واقع می خواهم شرایط را متوجه بشوید در گذشته چی بوده و الان چیه در گذشته شرایط بسیار بسیار سخت تر بوده بخاطر اینکه خانواده هائی مثل شماها آنموقع وجود نداشتند آنموقع من و امثال من که توی زندان بودیم چه تو زندانهای انفرادی همین سازمان پشت همین چهار دیواری پشت همین خاکریز چه توی ابو غریب بودیم ما ها هیچ خبری نداشتیم یعنی هیچکس نمی دونست اینجا زندان وجود داره و کسی نمی دونست آدمی مثل من هست حتی افرادی که توی سازمان بودند مثلا آقای شعبانی و سایر دوستان آنها نمی دونستند که فرضا ایکس زندان هست و خوب خیلی سخت بودش آن شرایط ، ولی الان تفاوتش اینه که شما خانواده ها اینجا هستید شما واقعا هر کدام تان که اینجا هستید شاید متوجه نشوید، ولی باعث می شوید یک لحظه یکی از این بچه ها بتواند نجات پیدا کند.  من خودم وقتی که تو زندان همین سازمان بودم همه اش در این تصور بودم که اگر آزاد شوم بتوانم فرار کنم کجا برم ؟ کی را دارم؟  ولی الان خدا را شکر خوشبختانه به کمک شما ها الان یک شرایطی فراهم شده که اینجا هستید خودتان زحمت کشیدید اینجا در هر صورت یک چیزهائی حد اقلی درست کردید حضور دارید،  هر کدام بچه ها پدر و مادران نشان می دهند عکس های شان هستش و این خودش چیه نشان می دهند که شماها هستید حالا ان فرد که داخل زندان داخل آن رندان فرقه اسیر ذهنی هست یک لحظه که ذهنش تکان بخوره این امید را داره که پشت این دیوار یک آدمهایی هستند پدرش هست مادرش هست برادرش هست اینا باعث می شود یک دلگرمی داشته باشد این حرفها هم تاکیدی هست بر اینکه حضور شما البته شما هم مشخص هست که کار دارید و زندگی دارید خودتان بچه ها دارید . ولی درسته ما خطا کردیم و بچه هائی که الان داخل زندان هستند خطا کردند ولی در هر صورت فکر می کردیم که راهمان درسته ولی خوب اشتباه کردیم حالا جا داره که همه کمک بکنیم چه ما که زودتر نجات پیدا کردیم چه شما برادران و خواهران و پدران و مادران کمک بکنیم که اینها زودتر نجات پیدا بکنند.

حالا این سئوال مطرح میشه که چه کمکی بکنیم من اعتقاد دارم همینکه شما اینجا باشید همدیگر را ببینید و هم فکری بکنید و آنکس که داخل زندان فرقه هست پشت این دیوار هست بداند که چند نفر آن پشت هستند که منتظرش هستند این حد اقلی هست که همیشه پس وجود داره،  می توانید شما این را هم فراهم کنید حالا در رابطه با خوب بلندگو و شعار دادن در هر صورت منتهی تمام اقداماتی که به نظر من البته به اصطلاح کوچکتر از آن هستم که چیزی بگم همه کارهای ما در راستای یک روشنگری هست ، حرف هست یعنی هر کاری که سازمان یعنی منجر به یک بد گفتن بد کردن بشه نا خود آگاه شما حق دارید عصبانی هستید ناراحت هستید از دوری فرزندان تان زندانی بودن فرزندان تان ولی باید در واقع توی یک شرایط خوب با صحبت با آرامش شرایط را فراهم بکنیم که چیه هر گونه به اصطلاح شائبه ای ایجاد بکنند سازمان دنبال اینه که آره این خانواده ها فلان می کنند این خانواده ها  نمی دونم مزدور هستند خانواده ها جاسوس هستند خانواده ها سنگ می اندازند چون ما ها و شما ها اومدیم پشت این دیوار در واقع ما می خواهیم پنج دقیقه بچه های مان را ببینیم چیز زیادی نمی خواهیم پنج دقیقه می خواهیم بچه های مان را ببینیم اینکاری هست که فکر می کنم شما ها باید وظیفه دارید اینجا انجام بدهید البته وظیفه تان نیست ولی در هر صورت کمکی هست که این بچه ها نیاز دارند ما هم در واقع به سهم خودمان توی اروپا که هستیم در هر صورت تو هر کشوری که زندگی می کنیم به اتفاق سایر دوستان مان تلاش می کنیم که با این نهادهای بین المللی تماس بگیریم،  بگیم سرنوشت هر کدام از این بچه ها را شما هم در واقع اگر عکس و چیزی دارید که به اصطلاح می تواند کمک بکند اگر همراه با یاداشتی باشه که بتونه ضمیمه ان بشه ما می توانیم با خودمان ببریم در هر صورت تا جائیکه می تونیم این موضوع را آنجا پی گیری می کنیم و بگیم که خانواده هائی که پشت این درب ها تحصن کردند در واقع توی سرما و گرما دارند ناراحتی می بینند در هر صورت خواستار فقط ملاقات بچه ها شان هستند نکته بعدی هم می خواستیم واقعا تشکر کنم البته قبلا به سرکار خانم عبدالهی خانم میرزائی سایر مادران و پدرانی که در دسترس بودند گفتیم ما که در واقع واقعا ما شرمنده این تلاش و فداکاری شما هستیم این تلاش و فداکاری شما باعث میشه این بچه ها دونه دونه انشااله از این به بعد فوج فوج فرار بکنند و نجات پیدا بکنند ما هم پشتیبان شما هستیم و ما هم در واقع در واقع صداتون هستیم بتونیم تو اروپا چه در نهادهای بین المللی چه در تو رسانه ها در هر صورت صدای تان را برسانیم کاری هم که شما تو این دو سال کردید کاری هست کارستان یعنی از عکس العمل خود این آقای رجوی و خانم به اصطلاح مریم رجوی شما می توانید متوجه بشوید که چه کار بزرگی صورت گرفته بدلیل اینکه در هیچ جای دنیا و در هیچ قاموسی نمی گنجد که شما حق نداشته باشید زن تو ببینی شوهر تو ببینی پدر تو ببینی مادر تو ببینی فرزند تو ببینی این موضوع را اصلا نمی توانند علنی بکنند و همین چیزهای حاشیه ای که درست می کنند تا از این موضوع فرار کنند که اساسا پس چرا نمی گذاری بچه ها را ببینند ملاقات کنند خانواده ها شان را بنا بر این ضمن اینکه من آرزوی موفقیت می کنم برای تان و آرزوی پایداری می کنم تو این کاری که دارید انجام می دهید ما هم به شما قول می دهیم که توی هر کشوری که هستیم تلاش بکنیم که صدای شما را در هر صورت درد مظلومیت شما را به گوش آنها برسانیم از همه دوستانم تشکر می کنم از خانم عبدالهی که میزبان ما بودند و شما مادران و پدران و همه تان که پذیرای ما بودید ما هم دو سه روزی اینجا مهمان هستیم می خواهیم که به هر صورت  با همدیگر صحبت کنیم و مشورت کنیم یک راه حل هائی را پیدا کنیم اگر اینجا فرصت باشد با جاهای مختلف بریم صحبت بکنیم که یک راه نجاتی برای بچه ها بصورت بهتر و سریعتر پیدا بشه انشااله

 

ادامه دارد

سخنان آقایان قشقاوی ، صادقی نژاد ، مهدی خوشحال و حسن عزیزی در قسمت های بعدی خواهد آمد

 

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اعلام جدائی ۳ تن از اعضای فرقه رجوی

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، سیزدهم دسامبر 2011
http://www.saharngo.com/fa/story/1666

 

سه تن از اعضای فرقه رجوی که به تازگی توانسته اند از پادگان اشرف فرار کرده و رهائی خود را بازیافته و به جمع خانواده ها بپیوندند، طی بیانیه ای اعلام کردند که از این فرقه تروریستی جدا شده اند.

متن بیانیه آنان به شرح زیر است:

با درود به ملت شریف ایران

اینجانبان:

علی قزل قارشی از شهرستان گرگان / ورودی 1379

صادق خاوری (صمد) از شهرستان فومن / ورودی 1380

محمد کریم گل شیر میری (حامد) از شهرستان نیک شهر / ورودی 1380

جدایی خود را از فرقه تروریستی مجاهدین خلق اعلام نموده و اظهار میداریم که ما فریب مسعود رجوی و مسئولین فرقه اش را خورده بودیم که با نیرنگ و به بهانه عضویت در یک شرکت کاریابی و اعزام به اروپا، ما را به عراق و پادگان اشرف کشاندند.

ما وقتی از نیت پلید آنان آگاه شدیم خواهان بازگشت گردیدیم، اما تهدید کردند که ما را به دولت بعثی عراق تحویل میدهند و آنان نیز ما را به زندان ابوغریب خواهند برد و بعد از طی مدت حبس نهایتا به ایران تحویل داده خواهیم شد که در ایران به عنوان عضو سازمان مجاهدین خلق اعدام خواهیم گردید.

ما به ناچار بهترین دوران زندگی خود را در پادگان اشرف به اسارت گذراندیم که هر روز به بهانه های واهی ما را در بدترین شرایط روحی قرارمی دادند. تفتیش عقاید و شکنجه های روانی تحت عنوان عملیات جاری روزمره ادامه داشت.

در درگیری هایی که اخیرا با دولت عراق بوجود آوردند ما را وادار نمودند تا با نیرو های عراقی در گیر شویم. آنان گفته بودند که عراقی ها آمده اند تا ما را دستگیر کرده و تحویل ایران بدهند که بعد شکنجه و اعدام شویم. لذا فکر میکردیم حتی به قیمت کشته شدن باید به نیروهای عراقی با هر وسیله ای که شده تهاجم نمائیم.

با حضورخانواده ها دراطراف پادگان فرقه ای اشرف امید زندگی در ما بوجود آمد و ترس از بیرون از اشرف و عراقی ها که هر روز در گوشمان می خواندند کمتر شد و اطمینان نسبی حاصل کردیم که در بیرون از زندان اشرف زندگی دیگری وجود دارد. بلند گوهای خانواده ها تنها امید ما در این زندان بود. ما امیدواریم که تا رها شدن تک تک اسرای اشرف، حضور خانواده ها و صدای بلندگوهایشان پایان نیابد.

ما نهایتا تصمیم گرفتیم با پذیرش خطرات احتمالی خودمان را از این گرداب نجات بدهیم. ما ماه ها روی طرح فرارمان کار کردیم و در یک شرایط سخت و خطرناک با توکل به خدا در تاریخ 1390/4/9 از این قلعه مخوف و دهشتناک فرار کردیم و خود را به نیروهای عراقی رساندیم.

در طی مدت حضورمان در این فرقه، رهبران این سازمان ظلم های بسیاری بر ما و دیگران روا داشتند. ما حق خود می دانیم تا در مجامع حقوقی عراقی و بین المللی علیه سران مجاهدین خلق بخاطر اسیر نگاه داشتن ما و نداشتن کمترین حقوق انسانی، که در هر بازداشتگاهی در هر دیکتاتوری به رسمیت شناخته میشود، شکایت کنیم.


علی قزل قارشی


صادق خاوری(صمد)


محمد کریم گل شیر میری (حامد)

توضیحات بنیاد خانواده سحر:

آقای علی قزل قارشی وقتی از پادگان فرقه ای اشرف فرار کرد و خود را به نیروهای عراقی رساند بلافاصله اظهار داشت که خواهرش در جمع خانواده هاست و می خواهد فورا او را ببیند. افسر عراقی مسئول نیروهای عراقی نیز قول داد که ترتیب این کار را بدهد و او به جمع خانواده ها پیوست.

اما یک شب قبل از فرار آقای قزل قارشی، خواهر و برادرش، که به اتفاق تعدادی از خانواده های مازندران مدت ها در شهرک آزادی بسر میبردند، در حال بازگشت به ایران بودند. اتوبوس آنها هنوز به شهر ایلام نرسیده بود که از خبر فرار برادرشان مطلع شدند. اشک شوق از دیدگان همه خانواده هائی که در حال بازگشت بودند سرازیرشد و در اتوبوس غوغایی برپا گردید.

خواهر و برادر آقای قزل قارشی از اتوبوس پیاده شدند و مجددا خود را به مرز رساندند و با کوشش ها و هماهنگی های بعمل آمده برای حل و فصل مسئله ویزا و غیره، به بغداد بازگشتند و برادرشان را بعد از سالها درآغوش گرفتند.

بنیاد خانواده سحر آزادی این عزیزان را به خانواده های آنان تبریک میگوید و امیدوار است کوشش های خانواده ها به ثمر نهائی رسیده و تمامی اسیران به آغوش خانواده های خود بازگردند.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مصاحبه محمد حسین سبحانی و صادقی نژاد با دو تن از خانواده های قربانیان فرقه رجوی در مقابل کمپ اشرف ـ عراق

 

لینک تماشای ویدئو

مصاحبه محمد حسین سبحانی با خانم نسیبه آهنگران فرزند یکی از اسیران در فرقه مجاهدین ـ عراق

سبحانی:

سلام میکنم خدمت بیندگان و شنودگان عزیز، ما به اتفاق سایر دوستان آمده ایم عراق دم در قرارگاه اشرف پیش خانواده ها که متحصن هستند و تلاش میکنیم که بتوانیم کمک کنیم به خانواده ها با فرزندان اسیرشان را از زندان فرقه رجوی آزاد بکنند . ما خودمان سالها توی همین قراگاه اشرف اسیر بودیم ، زندانی بودیم، هر کدامان سالها، چه زندان فیزیکی چه زندان ذهنی، و خوشبختانه توانستیم آزاد بشویم . رفتیم به کشورهای اروپایی هر کداممان در هر صورت شرایط زندگی عادی خودمان را طی میکنیم ولی در عین حال تلاش میکنیم که بتوانیم کمک بکنیم به سایر دوستانمان هم آزاد بشوند. ما از موقعی که اینجا هستیم با خانواده ها صحبت میکنیم یکی از خانواده ها که مثل دختر بنده خانم نسیبه آهنگر هستند ایشان سرگذشتشان را که دیشب شنیدم خوب در هر صورت دوست داشتیم که شما هم در جریان باشید.

خانم نسیبه آهنگران خیلی از شما تشکر میکنم میخواستم بدانم شما چند مدت است که در مقابل در قرارگاه اشرف منتظر هستید که ملاقاتی را انجام بدهید؟

 

خانم آهنگر:

من سلام میکنم به بینندگان عزیز الان 16 روز است که اینجا هستم جلوی در قرارگاه اشرف ، همه جا میرم برای دیدن پدرم ولی این اجازه را به ما نمیدهند.

 

سبحانی:

خودتان نسیبه خانم چند سالتان است و پدرتان چند ساله و چند سال است که پدرتان را ندیدید؟

 

خانم آهنگر:

من خودم 25 سالمه، 50 روزه بودم که پدرم سرباز بود، رفت و دیگه ندیدمش تا بحال حتی چند روز پیش پدرم را دیدم صورتش را از من پوشاند با دستش صورتش را گرفت حالا آمده ام اینجا تا هر وقت هم باشه می ایستم تا پدرم را ببینم.

 

سبحانی:

تا بحال چند بار آمده اید خانم آهنگر که بتوانید پدرتان را ملاقات کنید ، شنیدم که با عموتان آمده اید. ولی در هر صورت سازمان اجازه نداده یا سازمان به شکلی یا فریب داده و یا تهدید کرده پدرتان را در هر صورت چند وقته؟

 

خانم آهنگر:

من دو بار آمده ام ، پارسال قبل از عید آمدم 10 – 15 روز ماندم . امسال هم باز به امید خدا آمده ام تا بتوانم ببینم ملاقات بکنم ولی این سازمان اجازه نداد پدرم را ببینم.

 

سبحانی:

صبح من دیدم که پشت بلند گو خطاب به خانوادها و پدرتان فریاد می زدید که خود من هم اشکم در آمد، فریاد می زدید که بابا جون بیا ، من دوست دارم اگر فکر کنی که بتونه بابات صدای تو را بشنود تصویر تو را ببیند تو الان توی این تصویر چی به او میگویی؟

 

خانم آهنگر:

میگم بابا جونم دوست دارم سالهایی که تو را ندیدم، از همون که تو را ندیدم باز هم میگویم دوست دارم ولی برگرد برگرد به آغوش گرم خانواده ات بگذار من و برادرم پدر داشته باشیم، نگذار که زیر سایه کس دیگری باشیم فقط زیر سایه خودت باشیم . به پدرم میگم برگرده که دوست داره نوه هاش دختر خودم پسرم بچه های برادرم که نوه های که اون ندیده سالهاست ، اونها آرزوی دیدنش را دارند میخوان توی بغلش بنشینند و اون هم نوازششون بکند.

 

سبحانی:

خیلی ممنون از شما خانم آهنگران.

 

 

مصاحبه عباس صادقی نژاد با مادر محمدی در مقابل کمپ اشرف – عراق نوامبر 2011

صادقی:

با سلام خدمت بیندگان عزیز ، درب قرارگاه اشرف یا پادگان الجدید عراق در خدمت خانواده های محترمی هستیم که برای دیدار فرزندان خودشان مدت های مدیدی پشت درب قرارگاه به تحصن نشسته اند. با یکی از مادران ماری محمدی صحبت میکنیم و میخواهیم علت حضورشان در اینجا را جویا بشویم.

سلام مادر، مادر میشه بگید برای چی به اینجا آمده اید؟

 

مادر محمدی:

من برای بچه ام آمده ام مجید محمدی؟

 

صادقی؟

چند سال است ازشون خبری ندارید؟

 

مادر محمدی:

23 سال است که اینجا اسیر است 8 سال پیش او را دیدم بعد از 8 سال دیگر او را ندیدم

 

صادقی:

24 سال است که ایشون را ندیدید علت آمدن آقای محمدی به عراق چی بود؟

 

مادر محمدی:

او بسیجی بود 12 سال 13 سال سنش بود که میخواست برود مدرسه من نهار درست کرده بودم نهار بخورد دیدم که نیامد ساعت 2 – 3 شد که دیدم نیامد همسایه ها گفتند که مجید محمدی را دیده اند که دست کی بود و میرفت رفتم آزاد مهر پل سفید اونجا را گشتم دیدم که گفتند اونها کاروان رفته اند جبهه رفته اند گرگان تاکسی تلفنی گرفتم رفتم گرگان میگفتند رفته هفت تپه دیگر نرفتم پشتش تا جنگ بود اونها بودند هفت تپه جنگ کردند عملیات شلمچه بود که اسیر شد حالا نمیدانیم چند سال 3 سال پایش تیر خورد حالا نمیدانم بعد از 4 سال 5 سال عراق اسیر بود ، بعدا مسعود رجوی آمد جلو گفت که من شما آزاد میکنم تبلیغ میکردند شما بیایید پیش ما شما را آزاد میکنیم. بچه ها گول خوردند بچه من 12 – 13 ساله چی بود بچه بود ، بچه اول من بود رفتند حالا که خبری نداشتیم چند سال مفقودالاثر بود خبر نداشتیم.

 

صادقی:

خانم محمدی شما امروز در جمع خانواده ها حضور داشتید خانواده های ایرانی که برای ملاقات بچه هایشان آمده بودند و خانواده های عراقی که برای کمک و ابراز همدردی با این مادران و همچنین گرفتن زمینهایی که بزور زمان صدام حسین از اینها غصب شده بود و به مجاهدین داده بودن. د امروز شما فریاد میزدید مجید را، شما فکر میکنید اگر مجید صدای شما را بشنود چه واکنشی نشان میدهد اگر در شرایط عادی باشد؟

 

مادر محمدی:

اگر بشنود احساس میکند که مادر دارد ، پدر داردم خواهر دارم اصلان اون رژیم گفته که اول سال ما رفتیم گفتند که او که پدر ندارد مادر ندارد و این رژیم پدر و مادرش را اعدام کرده اند خواهرهایش را اعدام کرده اند پدرش گفت من پدر مجید محمدی هستم من اعدام نشده ام این مادرش است اعدام نکرده اند ما نمیدانیم خدا میداند که چکار میخواهند بکنند، این به دست خدا است.

 

صادقی:

خانم محمدی شما اگر بخواهید فرض کیند که امروز مجید صدای شما را میشنید پیامی که میخواهید بهش بدید به عنوان مادر فرض کنید رودر روی شما است یک امکانی فراهم شده که او صدای شما را بشنود چی بهش میگید؟

 

مادر محمدی:

من میگم که هر چه سریعتر و زودتر بیاید دیگر من پیر شده ام بچه اول من هستی پیر شده ام، دیگه توانی ندارم مریض هستم هر چه سریع تر زودتر بیا من افتخار میکنم.

 

صادقی:

یعنی اگر شما مجید را 25 ساله از شما دور شده حالا به هر دلیل نتوانسته یا نخواسته الان برگرده ایا باز میپذیریدش.

 

مادر محمدی:

از جان دل، از جان دل میپذیرم از جان دل صد بار میگم از جان دل.

 

صادقی:

زنده باشی.

 

مادر محمدی:

فدات بشم من دست شما درد نکنه.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نظرات سرتیپ الزیدی، مسئول منطقه ای ارتش عراق در مورد وضعیت کمپ اشرف

ملاقات هیئت اعزامی در دفتر دکتر المهدوی، استاندار دیالی

 

 

ایران اینترلینک، هشتم دسامبر 2011
http://iran-interlink.org

 

سرتیپ عبدالامیر الزیدی، فرماندهی ارتش محلی و مسئول حفاظت از کمپ عراق جدید (سابقا اشرف) نیز در این دیدار گفت که وی تاکنون تعداد زیادی از کسانی که موفق به فرار شده اند را دیده است. آخرین دیدار وی با خانمی بود که با کیلومترها سینه خیز رفتن توانست خود را به نیروهای عراقی برساند. وی گفت که ما شناخت کافی داریم و میدانیم که مشکل اصلی رهبران این گروه هستند و نه گروگانهایی که در داخل اسیر شده اند و تصریح کرد که در صورت دریافت فرمان، آمادگی های لازم را برای انتقال آنها به خارج کمپ تدارک دیده اند و این آمادگی ها شامل رعایت حداکثر احترام و حفاظت و امنیت و حقوق انسانی افراد است

 

لینک به فایل تصویر جهت دانلود (صد مگا بایت)

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سخنرانی آقای عباس صادقی در کنفرانس بزرگ بغداد

 

 

ایران اینترلینک، بغداد، ششم دسامبر 2011
http://iran-interlink.org

 

حصار ذهنی که رجوی ایجاد کرده در حال فروپاشی است. این شکسته شدن حصار فقط و فقط بواسطه ارتباط با خانواده ایجاد شده است. روزی که وارد سازمان مجاهدین شدم همسرم هفت ماهه باردار بود. قرار بود من ده روزه برگردم. اما سازمان من را بمدت شش ماه اینجا سر گرداند. بعد از شش ماه اعلام کرد که همسر من هنگاه زایمان فوت کرده. از این نقطه به بعد من هیچ انگیزه ای برای خارج شدن از عراق نداشتم. سازمان مثل همه فرقه ها از سه اهرم برای کنترل نیرو استفاده می کند. قطع نیرو با بیرون و جامعه. قطع نیرو با خانواده. و در مرحله پایانی قطع ارتباط فرد با خودش. تکمیل این سه مرحله امکان پذیر نیست مگر این که قطع ارتباط با خانواده قطعا میسر بشود

 

لینک به فایل تصویری جهت دانلود (80 مگا بایت) 

 

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تصاویری از فعالیت های اعضای سابق مجاهدین در سفر به عراق ـ قلعه اشرف

بخشی از پیام تصویری محمد حسین سبحانی به قربانیان فرقه رجوی در  مقابل اسارتگاه اشرف در عراق

 

 

ایران قلم

03.12.2011

 

برای تماشای پیام کلیک کنید

متن پیام محمد حسین سبحانی:

... همه شما را تک تک دوست دارم . همه ما شما را قربانی مثل خودمان میدانیم . ای برادران ، ای خواهران ، دختران و پسران ما . فکر کنید برای چی 25 سال 30 سال در این چهاردیواری اسیر ذهنی و فیزیکی هستید؟  رهبری این فرقه مسعود رجوی کجا است؟  شما چرا لحظه ای درنگ نیمکنید؟  شما چرا از یک ساختمان داخل این قرارگاه وقتی میخواهید به یک ساختمان دیگر بروید باید ویزا داشته باشید؟  باید امضاء 3 تا فرمانده را داشته باشید،  این بی اعتمادی نیست؟  فرار کنید ، همه خانواده ها پشت این دیوار منتظر شما هستند . همه ما با شما هستیم . نترسید ، همه بیایید به تک تک کشورهای اروپایی.  بایید ما کمکتان میکنیم . نترسید همه ما شما را دوست داریم . شما مثل خود ما قربانی هستید . برادر،  پدر و مادری که فرزندانتان را نمیگذارند،  ببینید. چرا رجوی نمیگذارد 5 دقیقه، فقط 5 دقیقه با خانواده هایتان ملاقات کنید؟  با این پدرهای پیر و مادرهای پیر،  مادری که 20 سال که دخترش را ندیده  است.

افسانه طاهریان ! افسانه  طاهریان! دخترت  سارا منتظرته ، پدرت منتظرته،  مادرت منتظرته ، یک لحظه اراده کن ، فرار کن ، نترس .  افسانه ها،  حمید ها،  نرگس ها فرار کنید .

 

 

بخدا قسم من دیشب با یک دختری صحبت میکردم اینجا . 45 روزه بوده که پدرش اینجا اسیر شده ،  20 سال است که پدرش را ندیده.  5 دقیقه بگذارید او  پدرش را ببیند . ما همه از شما حمایت میکنیم. از  تک تکتان،  تک تکتان ، نترسید این چیزی که رجوی میگوید سرابی بیش نیست،  استراتژی مبارزه مسلحانه چی شد ؟ کو سلاح ؟ سلاح یعنی خشونت یعنی تروریست ، بگذارید زمین . تفکرتان را از این اندیشه جدا کنید . نترسید ما همه شما را دوست داریم ، تک تکتون را . الان بچه هایی که توی هفته های گذشته،  توی ماه های گذشته از درون همین قرارگاه جدا شده اند ، هر کدام الان از اینجا رفته و آزاد شده اند ....

 

 

 



 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفر اعضای سابق مجاهدین به عراق ـ قلعه اشرف

مزار اشرف یا دکان شهید سازی!!؟

 

 

ایران قلم

26.11.2011

 

Benachrichtigungssymbol
Zum Ansehen dieses Videos benötigst du den Adobe Flash Player.
Player von Adobe herunterladen

 

محمد حسین سبحانی:

سلام به بینندگان عزیز ، ما از اروپا امده ایم به اتفاق دوستان عزیز آقایان قشقاوی ، آقای خوشحال آقای عزیزی و همینطور دوست عزیزمون آقای صادقی نژاد. خب هدف اولمون از مسافرت به عراق این بود که بیاییم خانواده ها رو ببینیم به خانواده هایی که پشت درب قرارگاه اشرف تحصن کرده اند کمک کنیم و در چند جلسه این کمک ومشاوره و همفکری رو باهاشون کردیم.

از یک طرف قرارهایی داریم که با نهادهای بین المللی بتوانیم این موضوع را بیشتر دنبال کنیم که این موضوع تسریع بشود. صبح هم همایشی بود که بخشی از مردم عراق امده بودند دم درب قرارگاه اشرف و اعتراض داشتند به حضور سآزمان مجاهدین خلق توی خاک خودشون . در همین اثنا و فرصتی که وجود داشت ما گفتیم که سری بزنیم به محلی که سازمان مجاهدین مزار اشرف نام گذاشته و در واقع قبرستانی است که افرادی مثل خود ماها قربانی شده و در اینجا به خاک سپرده شده اند.

توی مسیر که داشتیم می امدیم اقای مهدی خوشحال خاطره بسیار نکته اموزی راگفتند که من میخواهم خودشون توضیح بدهند، بفرمایید.

 

 

مهدی خوشحال:

باسلام خدمت دوستان اخرین باری که ینجا امدم تقریبا ۲۰ سال قبل بود زمانی که بعد از انقلاب ایدئولوژیک رذالت بار مسعود رجوی که قصد ماندن در پادگان اشرف را نداشتم، یکی از روزها مسئولم من را اینجا اورد و البته ان موقع درختان زیتون و گل و سبزه به این صورت نبود و خیلی ساختش تازه بود و خلاصه آورد اینجا و بعد از کار توضیحی که انگیزه بگیری از این قبرستانی که جدیدالتاسیس بود و به من تاکید کرد که هر موقع مشکلی داشتی کمبودی داشتی و یا انگیزه ات کم شد میتوانی مجددا به اینجا سر بزنی واز این اینجا انگیزه بگیری.

از آنجا بود که من با تامل به این موضوع پرداختم خب من در مورد قبرستان یک تعریف عمومی داشتم فکر میکردم خب جایی است که ادمها بعد از مرگ انجا دفن میشوند اما بعد از ان فهمیدم که قبرستان در سازمان مجاهدین دکانی هست که زنده ها را تبدیل به مرده میکند و مرده ها را به گروگان میگیرد که بتواند از زنده های جدید بهره برداری کند و انها را مجاب به ماندن در فرقه کند ، بعد بدل به همین دستگاه شهید سازی خودش بکند و النهایه همه جا را تبدیل به مزار شهدای خودش بکند که به کارنامه شیطانی خودش بیفزاید و بتواند به مردم القا کند که این مزار و شهید و اینها نتیجه مبارزات بر حق ماست . در صورتی که شهید تلفاتی بوده ضایعاتی بوده و خساراتی بوده که این میداده ولی معکوس جلوه می داده مقدس جلوه می داده و از این دکان و دستگاه برای فریب زنده ها استفاده شایان می کرده است.

محمد حسین سبحانی :

آقای عزیزی داشتیم با خانواده ها صحبت میکردید نقل قول میکردند چه بخشی از خودشان و چه بخشی از خانواده های که از استانهای دیگر آمده بودند در واقع بعضی ها اسیر دارند و بعضی ها هم بچه هایشان کشته شده من خودم چندین بار خانواده نوروزی از ما خواستند تا به مجامع بین المللی برویم و بگویید که بچه ما را کشتید حالا جسدش را میخواهیم.  به نظر شما در واقع آن خانواده حداقل باید جسد فرزندشان را داشته باشد ؟ آیا شما فکر میکنید در آینده که سازمان مجاهدین باید اینجا و خاک عراق را ترک کند .

برنامه ای که صبح دولت عراق داشت شما مشاهده کردید آیا اجساد این قبرستان حق پدر مادرها و خواهر و برادرهایشان نیست؟  هر صورت عراق کشور ایران نیست. عراق یک کشور بیگانه است. آیا باید این اجساد منتقل بشود؟

 

 

حسن عزیزی :

سلام عرض میکنم و فکر میکنم همانطور که شما اشاره کردید این اجساد یا این کشته شده ها اصلا متعلق به رجوی نیست رجوی صاحب اینها نیست اینها کسانی هستند که گروگان بودند همانند ما به نوعی کشته شدند بخاطر مطامع قدرت طلبانه رجوی کشته شده اند.  خوب همین قسمتی که من وایستادم قبل از این که خروج بکنم جریان کرد کشی بود اینجا با نام جنگ مروارید اکثر بچه هایی که اینجا میبینید کشته های سال 70 هستند مثلا ماه اول 70 هستند همه در این جریان کشته شده اند اصلا ربطی به مردم ایران نداشت اصلا هیچ ربطی به آزادی مردم ایران نداشت و فقط بخاطر مطامع و قدرت خواهی رجوی که با صدام در واقع یکی بود اینها کشته شده اند . خود من کسی بودم که اینجا حفاظت این قرارگاه بودم آن موقع خود من خیلی از اینها اجساد را خودم دفن کردم مسلما اینها خانواده های دارند که صاحب اصلی این اجساد هستند.  و واقعا یک روزی امیدوارم که این اجساد انتفال پیدا بکند به خاک خودمون و واقعا خانواده ها بتوانند سر قبور بچه هاشون برن . ولی رجوی هیچ حقی در این رابطه نداره این اجساد را به عنوان شهید به خودش منتصب بکند بگه اینها مال من هستند نه تو قاتل اینها هستی و باید روزی جواب بدهی.

مهدی خوشحال:

به نظر من همچنین اینجا یک نمایشگاه رجوی بود برای ارباب خودش (صدام حسین) که این پولهای  که شما به ما میدید و هدف شما ریختن خون ایرانی هست حال چه ایرانی،  چه اینطرفی چه آنطرفی ما نمونه ای از او خونهای ایرانی را الان در معرض تماشا در نمایشگاه خود شما آوردیم و تماشا کنید و لذت ببرید و قیمت بیشتری بدهید.

محمد سبحانی:

شما آقای قشقاوی نظرتان چیست شما با خانواده های دیگر در این زمینه صحبت میکنید؟

علی قشقاوی:

بله همانطور که دوستان گفتند ، طبق تجربه خود من هم همینطور بوده همیشه سازمان سعی میکرد که از این مکان از این قبرستان به عنوان یک مکان و یک فضایی برای انگیزه دادن افرادی که واقعا نمیخواستند اینجا بمانند و معترض بودند از جمله خودم. بارها معترض بودم بعد از برخوردی که با من میکردند از مسئولین سازمان از جمله همین ابراهیم ذاکری که عکسش اینجا هست از مسئولین این سازمان بود همیشه به ما میگفتند که ما خون دادیم و تو میخواهی از روی خون این بچه ها عبور کنی و بری دنبال زندگی شخصی ات ما هم صحبت ها و اعتراضات خودمان را داشتیم.

محمد سبحانی:

ولی الان حضور شما نشان میدهد که دنبال زندگی شخصی خودت نبودی زندگی شخصیت را الان ول کردی از آلمان کارت را ول کردی و آمده ای به این خانواده ها کمک بکنی .

 

 

قشقاوی:

دقیقا این که وظیفه هر جدا شده ای است که چه به قول معروف دنبال زندگی شخصی باشی یا نباشی این حس احساس مسئولیت هست این افراد خیلیهایشان به خاطر اعتراضشان به سازمان مجاهدین داشتند اینجا کشته شده اند خیلی ها را آگاهانه سازمان میفرستاد عملیات کشته بشوند که از اسمشان استفاده هایی ببرد بلحاظ سیاسی در حالی که کسی انجا نیست که خودش داوطلبانه کشته بشود . اساسآ سازمان کارش این بود که اول افرادی که معترض هستند به شکلی به کشتن بدهد خیلی ها هستند از جمله همین یک بنای اینجا هست که از جمله اون ستاره های که زنده اند روی آن دیوار خودم شاهد بودم فردی به نام احمد پهلوان از هم یگانی های ما بود چون او موقع میفرستادند اینها را به عملیات نامنظم کسانی را میشناختم که راضی نبودند بروند میرفتند کشته میشدند و بعضی از جنازه ها را می آوردند بعضی از جنازه ها میماند از جمله احمد پهلوان که خودش بعدا رفت کشته شد بعد از اینکه این پیشنهاد به مسئولین ملک محمدی فرمانده مرکز بود ما باید یک بنایی درست بکنیم برای بچه هایی که میروند کشته میشوند این خودش هم جز آنهای بود که بعد از یکسال رفت کشته شد و جنازه اش را نیاوردند بعضی ها را می آوردند همینجوری دفن میکردند و بعضا برای خیلی از جنازه ها را شبانه دفن میکردند مخفیانه دفن میکردند  ما بعدها متوجه میشدیم که دفن شده اند اینها معلوم بود که یک اشکالی در کار است یا خودکشی کرده بخاطر اعتراض یا کشتنش واقعا ما با شناختی که نصب به بچه ها داشتیم بیشترین اینها یا خودکشی میکردند یا میکشتندشان.  اگر فردی که زیاد اعتراض میکرد و مقاومت میکرد و درگیر میشد میکشتندش . به هر حال این مکان را هم از این طریق برای خودشان به قول دوستان یک دکانی باز کرده بودند و ازش استفاده سیاسی میکردند.

محمد حسین سبحانی:

خوشبختانه ولی مطلع شدیم که دولت عراق به شکلی میخواهد این دکان را از آن صورت و موضوعیتش  بیندازد و افرادی که جدیدا به دلایل مختلف فوت میکنند و یا تحت فشارهای روانی آسیب های روانی و جمسی که در این فرقه دیدند در سنین خیلی کم فوت میکنند . شنیدم که دولت عراق اجازه نمیدهد که افراد را بدون اینکه به پزشک قانونی ارجاء بشود جسد . در هر صورت روال قانونی طی شود.  از یک طرف میگویند ما شهر هستیم و از یک طرف قوانین را رعایت نمیکنند . آقای عباس صادقی نظر شما چیست؟

عباس صادقی:

با عرض سلام خدمت بیننرگان عزیز اجازه بدهید قبل از پرداختن به این سئوال شما من به خانواده ها تبریک بگویم که امروز به صورت نمادین مزاری را که رجوی مدتهای مدید به عنوان ارتزاق کننده ایدئولوژیک اسفتاده میکرد به تسخیر خودشان در آوردند از چنگ خودشان در آوردند به این معنا است که امروز جنازه ها را از دست رجوی در آوردیم و فردا زنده هامون را از دست رجوی درخواهیم آورد.

در رابطه با موضوعاتی که فرمودید در رابطه با مسائل قانونی تا قبل از این همانطور که شما فرمودید حتی بعد از اینکه صدام سقوط کرد خیلی از افراد ناراضی کشته شدند و سازمان اعلام کرد که اینها سکته کرده اند یا خود زنی کرده اند یا حتی یا مورد خود سوزی را سازمان ربطش میداد اعتراض به آمریکا یا هر کس دیگر.  هیچ منبع و مرجعی وجود نداشت که اثبات بکند که این به چه دلیل کشته شده و یا خودکشی کرده که این را باید یک پزشک قانونی تایید بکند تا قبل از این اتفاق افتاد و خیلی از افرادی که شما در اینجا میبینید جزء همین افراد هستند.  کسانی بودند یا سازمان به نحوی سربه نیست کرد شبانه دفن شد و هیچ کس با خبر نشد روی سنگ قبر مزارهایشان دیگر هیچ چیزی نمینوشتند انا لله و انا الیه راجعون  فقط همین این شاخص افرادی بود که سازمان به نحوی یا با اینها مشکل داشت یا به نحوی خودش سربنیست شان کرده بود بعد از اینکه دولت عراق بطور نسبی مستقر شد در اینجا همزمان با تحویل و تحول نیروهای آمریکایی و عراقی این سمت گیری به سمت قانون گرایی در عراق از جمله تحت قانون قرار دادن کارکردهای سازمان مجاهدین قرار گرفت . به این صفت که هر اتفاقی که در قرارگاه اشرف می افتد از این به بعد رجوی به راحتی دیروز نمیتواند روی آن سرپوش بگذارد افراد ناراضی را نمیتواند به راحتی سربنیست بکند به هر حال موانع بسیار زیادی سر راهش قرار گرفته است و این آن چیزی که شما میگویید خودشان میگویند اینجا شهر است ولی البته خنده دار است چون هیچ آثاری از شهر وجود ندارد در این مکان، در این حصار در این فرقه ای که به افراد خودش حتی اجازه نمیدهد که به خانواده های که به درب قرارگاه آمده اند ، چیز زیادی هم نمیخواهند میخواهند فقط فرزندمان را ببینیم در آغوش بگیریم و بعد اگر خواست برگرده پیش شما.  این حرف حرف بسیار کاملا قانونی است وقتی چنین مینی موم هایی رضایت نمیدهد قطعا رضایت دادن به ماکزیمم های قانونی برایش خیلی سخت و دشوار است طبعا در مسیر درست قرار گرفته و دولت عراق حق دارد که بخواهد هر جنازه ای را ابتدا باید به ثبت برساند دلیل خودش را دارد مثل همجای دنیا مثل همه شهرها بعد به خاک بسپارند خوشبختانه این مکان به قول معروف رجوی سالیان سال ازش به عنوان دکان شهید سازی استفاده میکرد امروز به دست مادران بسته شد و به دست مادران و خانواده ها افتاده و انشاءالله امیدواریم در روزهای آینده و بزودی افراد زنده این خانواده ها به نزد خانواده ها برگردند .

محمد حسین سبحانی:

با تشکر از شما عزیزان

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد