_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

نامه سرگشاده خانم سلطانی به نهادهای بین المللی و مدافع حقوق بشر

 

بتول سلطانی

11.01.2012

 

 

مطلع شدم که حدود 3000 نفر اسیری که در قرارگاه اشرف سالیان سال است از هرگونه حق دسترسی به اینترنت و دنیای آزاد و جامعه و خانواده و مطبوعات آزاد محروم بوده اند در حال انتقال از این اردوگاه می باشند. شاید برای آنها راه خروجی از بن بست تشکیلات باشد و بسیار متأسفم از اینکه می بینم باز این سازمان در حال تحمیل سلطه ظالمانه تشکیلات خودش به جامعه بین المللی است با توجه به اینکه این گروهی است با 30 سال در عراق و تجربه زیادی در به اسارت گرفتن افراد دارد در همین رابطه توجه کمیسیاریای عالی پناهندگی و دولت عراق و همینطور دولت فرانسه را به محورهای زیر جلب می کنم


1. سازمان مجاهدین خلق دنبال خرید زمان به هر قیمتی است تا بیشتر و بیشتر بتواند این افراد را در اسارت بیشتر نگهدارد. بنابر این هر گونه زمان دادن بیشتر به این فرقه را محکوم می کنم چرا که وی هشت سال وقت داشت تا اگر دنبال سکونت و اقامت افراد خودش بود کوچکترین اقدامی در این مسیر یعنی فرستادن به جاهای امنی می کرد در حالیکه ما می بینیم تمام کار این سازمان از بعد از سرنگونی صدام حسین کوبیدن بر طبل درگیری و خشونت و حفظ تشکیلات و سوء استفاده از افراد اسیر در اشرف هست و به این وضعیت کماکان در حال ادامه دادن است. دامی که سازمان در برخورد با نیروهای آمریکائی که پادگان را محاصره کردند تجربه دارد و متأسفانه توانست با فریب دادن آنها تشکیلات ظالمانه خود را حفظ کند و طی این سالیان همچنان به مغز شوئی افراد و اسارت آنها و درگیری های خونین ادامه دهد.
از شما می خواهم که در دامی که سازمان برای طرفهای خودش همچون دولت عراق و یا کمیساریای پناهندگان پهن می کند نروید تعیین نماینده و استناد کردن به خواست داوطلبانه کسانی که قدرت انتخاب از آنها سلب شده است و سالیان دراز تحت شستشوی مغزی بوده اند و از آنها در برابر خانواده شان رفتاری همچون پرتاب سنگ با فلاخن سر می زند بسیار دور از عقل و منطق است و این افراد بایستی تحت سرپرستی خانواده یا مراکز دیگر تحت روان درمانی قرار بگیرند

2.درخواست دارم تا زمانیکه اعضای این تشکیلات در اردوگاه جدید نگهداری میشوند با آنان درست مانند افراد مستقر در اردوگاه های پناهندگی ملل متحد در سایر نقاط جهان برخورد شود و اجازه داده نشود که سران فرقه رجوی همچون گذشته مقدرات آنان را در دست گرفته و به مغزشوئی شان مشغول باشند همچنانکه با همین شیوه در تمام مدتی که آمریکائی ها در عراق مستقر بودند به کسی اجازه ورود به مقرها را نداده و تشکیلات مخوفشان و حکومتشان بر افراد را حفظ کردند درخواست دارم ترتیبی اتخاذ شود تا امکاناتی از قبیل مطبوعات، تلفن، تلویزیون، اینترنت، و پست در اختیار نفرات قرار بگیرد. آنان سالیان سال است که از این امکانات محروم بوده و این وسایل فقط در اختیار سران بالای این سازمان بوده است تا فرمان های اقدام به خشونت و دستوراتی که از فرانسه مقر مریم رجوی بود به حاکمان تشیلاتی ابلاغ و آنها بر سر این اسرا پیاده کنند.
نباید اجازه داده شود تا بار دیگر آنان از جانب تمامی ساکنان پادگان صحبت کرده و امکان دسترسی به اعضای بدنه فرقه را به نهادهای بین المللی ندهند و سلسله مراتب گذشته در فرقه رجوی حفظ شود و نشست های تفتیش عقاید و مغزشوئی تحت عنوان "عملیات جاری" برگزار شده و همچنان فشارهای روحی و عصبی و حتی جسمی و فیزیکی بر قربانیان فرقه اعمال گردد. چرا که در این نشست های مغزشویی تحت عنوان"عملیات جاری" که توسط مسئولین بالا و شخص مسعود و مریم رجوی کنترل وخط داده می شود افراد زیر ضرب روحی و روانی قرار گرفته و شخصیت آنها خرد می شود و از آنها افرادی فاقد اراده و برده وار ساخته می شود.

3. حقوق انسانی افراد داخل اردوگاه از جمله حق ازدواج، حق دیدار با همسر و فرزند و بستگان در داخل اردوگاه، و ارتباط با خانواده در خارج از اردوگاه به رسمیت شناخته شده و امکانات آن بدون دخالت مسئولین فرقه فراهم گردد. طلاق های اجباری اعمال شده توسط رجوی باید ملغی گردد و خانواده های از هم پاشیده مجددا گرد هم آیند. این افراد سالیان سال است که از خانواده و دوستان و کلا جهان خارج از فرقه بی خبر بوده اند. اولا بصورتی فوری خبر سلامتی آنان به خانواده هایشان توسط مسئولین نهادهای بین المللی مانند صلیب سرخ جهانی داده شود، ثانیا امکان ارتباط حداقل تلفنی یا مکاتبه ای با خانواده برای آنان فراهم گردد، و ثالثا در قدم بعدی ترتیب دیدارهای مرتب حضوری بدون حضور مسئولین فرقه داده شود.

4. من باشناختی که از نوع تفکرات سران اینفرقه دارم مطمئن هستم آنها برای ایجاد اختلال درروند طرح سازمان ملل درخواست هایی رامطرح می کنند که هیچ گونه قرابتی با معیارها وقوانین پناهجویی ندارد بنابراین به شما هشدار می دهم هرگز درمقابل خواست سران اینفرقه کوتاه نیائید وطرح آزادسازی این اسیران وگروگان ها را به اجرا گذارید..... و به هیچ عنوان قبول نکنید که سازمان نماینده یا سخنگو معرفی کندجابجائی نفرات بایستی به انتخاب سازمان ملل باشد نه اینکه اسامی بصورت گروههائی باشد که سازمان تعیین می کند و سلسله مراتب مشخص می کند که باز هم سلطه تشکیلاتی را در قرارگاه جدید حفظ کند لذا هرگونه عقب نشینی حتی بصورت اندک دراین مورد ازجانب کمیساریای پناهندگان باعث جان گرفتن این ونفس تازه کردن این مرده درحال احتضارخواهد گردید که در چنین صورتی سران اینگروه مجددا خواست های غیرمنطقی وغیرقانونی متعددی را جهت اتلاف وقت وبه شکست کشاندن ریل پناهندگی در پیش می گیرند _ برای نمونه می توان به یکی درخواست مریم رجوی اشاره نمود که طی آن عنوان نموده افرادی که قراراست به کمپ تازه منتقل شوند باید خود روهای خودرانیز به محل تازه منتقل نمایند! _ چنین درخواست هایی نشان می دهند که سران اینفرقه به دنبال حل این مشکل ومرتفع کردن مشکل پناهندگی این افراد نیستند و فکرمی کنند که انتقال آنها به کمپ تازه یک اساس کشی جهت ایجاد یک کمپ اشرف دیگراست ! _ همگان می داند که اولا_مالک اصلی این وسائل نقلیه دولت ومردم عراق هستند _ دوما _ برای اقامت دریک کمپ پناهجویی تحت نظرکمیساریا نیازی به خودروهای نظامی نیست ......
بنابراین مسئولین دولت عراق باید مجددا تاکید نمایند که افراددرحال انتقال تنها قادرهستند وسائل کاملا شخصی خودرا به ازکمپ عراق جدید خارج نمایند _ سنگ اندازی سران فرقه درراه طرح سازمان ملل ازورای همینگونه درخواستها پیداست

5.همانگونه که مشاهده می شود اخیرا با توجه به بن بست استراتژیک در عراق این تشکیلات مخوف در حال تمرکز و فعالیت در اروپا و آمریکا و بخصوص شهر فرانسه است و در همین راستا شهرداران مختلف شهر های فرانسه از جمله اورسورواز ، ویلپنت ، پاریس، تاورنی و و تعدادی از نمایندگان سابق مجالس و رؤسای دانشگاه های کشور فرانسه را مورد بمباران تبلیغاتی خود قرار داده است که در ا ین زمینه هم هشدار می دهم که قلعه اووروسورواز در فرانسه امکان خوبی را برای مسعود و مریم رجوی فراهم آورده است تا در آنجا به حیات فرقه ای خود ادامه دهد
با احترام ، بتول سلطانی

رونوشت به :
دفتر نخست وزیری عراق
وزارت خارجه فرانسه
کمیساریای عالی پناهندگان



Open letter of Mrs. Soltani to the international pro-human rights institutions and organizations


I got informed that 3000 captives ,who have been deprived of any right to have access to the internet , free world as well as society , family and the free Press , finally are going to be transferred and displaced from this garrison( Ashraf).
May be this will be a way out for them from the organizational dead end and I ,as the former member of the pmoi commanding council ,am truly sorry that I see this organization is trying its best to force and compel its tyrant domination over international society according to their 30 years of experience of keeping people as captives in Iraq , in this regard I would like to draw attention of the United Nations High Commissioner for Refugees( UNHCR), the Iraqi government as well as the French government to the following topics:


1. The people’s Mujahedin Organization is trying its best to buy time by all means to keep those people in captivity as much as possible consequently I condemn any extra time giving to this cult because the leadership of this cult had enough time (eight years )to find safe places and residency for their members and during those eight yeas they could easily send those stranded members to the safe places but in stead we can see clearly that the only thing which the pmoi leadership did after the downfall of Saddam Hussein, was beating on the drums of scuffle and violence and preserving their organization and taking advantage of those captives in Ashraf and this situation has been continuing up to now. The trap which the pmoi leadership has enough experience about it specially in dealing with American forces ,who besieged the garrison(Ashraf) , they could preserve their tyrant organization and during these years they have been continuing the brainwashing of their members as well as keeping them as captives and continuing bloody scuffles with Iraqi forces.
I am urging you not to fall into the same trap which this organization has created for the Iraqi government as well as the UNHCR to keep those stranded members in captivity as much as possible. I am urging you to help those stranded members ,who have been under severe brainwashing methods for years, by interviewing them individually. Their families have been under severe insults , abusive behaviors, and accusations by the pmoi operatives. These stranded members should be under supervision of their families or other humanitarian organizations to be treated from all those psychological and physical pressures.


2. During their stay in the new camp, I am urging you to deal with them like other refugees who have been living in your refugee camps throughout the world, and do not allow the pmoi leadership to take their control and continue brainwashing them like before and like the time which American forces were in charge of the camp , the pmoi leadership did not allow any families and others to enter and visit their loved ones and by this method, the pmoi leadership could preserve its horrifying organization . I am urging you to beget the conditions for those stranded members to have access to the internet, telephone, television , The Press, and The Post . Those members have been deprived of all those things for years and the only people who were allowed to have access to all those , were the commanders and high ranking members of this organization to have their communications with the headquarter of Maryam Rajavi in France to receive violent orders for using them against those members.
You should not allow the pmoi leadership to speak on the behalf of all those members again and they deprive those members of having access to the international institutions and humanitarian organizations and do not allow them to stablish their former organizational hierarchy again and do not allow them to continue their brainwashing and thought detection sessions so called Amaliyateh Jari( current mission) again to put more psychological pressure on the body and soul of all those members. In those sessions which are directly ordered by Massoud and Maryam Rajavi , the stranded members have been under severe psychological pressures which destroy their personality and trample their prestige and at the end of those sessions ,those members become as aimless and without will slaves in the hands of the pmoi leadership.


3. The humane rights of all those members inside the camp such as the right of marriage , the right of meeting and visiting their wife or husband and children should be officially recognized , and they should be allowed to have visitation with their loved ones outside of the camp as well without any interference of the pmoi operatives and leadership. The exerted forcible divorces should all be revoked and the divorced families should have the right to be reunited again. These people have not had any news about their families , friends and the outside world for years. First of all their health news should be given to the families urgently by the international institutions like the Red Cross , second of all they should have access to the telephone and mail to get in touch with their families as well ,and third of all they should be allowed to have regular meetings and visitations with their families and beloved ones without the interference of the pmoi operatives and leadership.


4. As far as I know this cult and its leadership , I am completely sure that they will disrupt the United Nations program and its plan by having requests which does not have any similarity with the refugee criteria and standards and regulations which exist in UN and I warn you not to accept the pmoi leadership requests and instead you should carry out and implement your plan to free all those captives and hostages as soon as possible. You should not accept by no means that the pmoi leadership choose a representative or spokesman to speak on the behalf of all those members. The UN should be fully responsible for any displacement of the members and pmoi leadership should not interfere in this matter by giving UN the list of names with organizational hierarchy who want to be displaced to beget their organizational domination in the new camp once more . Any UNHCR retreat from these facts mentioned above will revive the pmoi leadership objectives which will beget unlawful and illogical requests to kill time and creating more obstacles and hurdles on the refugee path of all those members. For instance I can mention one of Maryam Rajavi’s recent requests that ¨the people who wants to be displaced to the new camp , they should transfer their vehicles to the new camp as well!¨ These kind of requests show that the pmoi leadership do not think about solving the problems of their members and their refugee cases and the only thing which they think about is relocating Ashraf camp as a whole to the new camp and create another Ashraf in there! First of all everybody knows that the real owner of those vehicles is Iraqi government ,second of all residing in other camp as refugee seekers which is under direct supervision of UNHCR, it is no need to have military cars and vehicles in there……….
For this reason the Iraqi officials should reiterate to them once more that the people who are going to be displaced from Ashraf to the new camp should take only their personal stuffs with them ,and these kind of requests from pmoi leadership shows their intention of putting obstacles and hurdles on the UN path and its plan.


5. As it is Chrystal clear that after the dead end of the pmoi strategy and its failure in Iraq , the pmoi leadership and its horrifying organization has concentrated and focused its activities in United States ,Europe , and specially in France and in this regard the Mayors of different cities in France such as Auvers sur Oise , Villepinte, Paris , Taverny , and some of the former members of the French assembly and the deans of the French universities have been under pmoi propaganda bombardment . I warn all French politicians about the pmoi headquarter in Auvers sur oise which is a very good place for both Massoud and Maryam Rajavi to continue their cultic life in there.


Respectfully
Batul Soltani
Transcript
the Iraqi prime minister office
the French state department
the United Nations High Commissioner for Refugees
 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

"تا امروز یعنی 5 ژانویه حتی یک نفر هم ازآن 400 نفر اولیه از پادگان اشرف خارج نشده است"

دهن کجی تشکیلات فرقه مجاهدین به جامعه جهانی

 

 

بتول سلطانی

05.01.2012

 

مسعود رجوی موقع آمدن به عراق گفت که میروم آتش برافروزم در کوهستانها ....
بارها و بارها بعد از آن در هزاران نشست سعی کرد خط تحمیلی خودش را تنها راه درست و ناگزیر و حتی جائی که در تاکتیک و استراتژیک کم می آورد سعی می کرد آن را توجیه عاشورائی کند. محوری ترین بحثها یکی آمدن به  عراق و یکی هم حمله به خاک ایران از عراق و شکست و کشته شدن هزار نفر از جمله کسانی که تازه از خارج آمده و فقط گوشت دم توپ بودند. او تقریبا روزها و هفته ها نشست می گذاشت و بعد از سرکوب و تهدید هر مخالفی و حذف از نشست و ترس دیگران از اینکه چاره ای نیست جز اینکه بگویند بهترین کار را تو کردی تازه حضرتعالی رأی گیری می کرد و بعد فیلمبرداری رسمی می شد و می گفت ثبت شد در تاریخ.
بعد گفتند اشرف کانون استراتژیک مقاومت قلب تپنده جنبش مردم ایران بعد گفتند که اشرف ایستادگی می کند و جهان ایستادگی می کند و بعد گفتند" چو اشرف نباشد تن من مباد " و بعد گفتند بیا   بیا    بیا
ما ایستاده ایم و بعد شعار"ایران اشرف آزادی" بعد گفتند که اشرف ناموس هر مجاهد خلق است
مسعود رجوی تا می توانست اصرار کرد و حتی در این راستا در سال گذشته که زیاد هم دور نیست تعداد زیادی کشته و زخمی هم برجای گذاشت.
وی حتی نمی گذاشت که یک خبرنگار حساب نشده و بدون سناریو و برنامه ریزی تشکیلاتی به داخل سازمان برود
حتی به یک خانواده منتقد اجازه ورود و دیدار نداد چه از خارج کشور و چه از ایران
حتی به یک عضو منتقد وجدا شده خودش اجازه صحبت نداد و حتی ابتکار خانواده ها که صدای ما جدا شده ها را از بلندگو ها پخش می کردند با پارازیت و اقدامات مختلف خنثی می کرد تا صدا به کسی نرسد
با پشتوانه نشستهای جمعی و توبیخی و استهزا اعضا را مجبور و تشویق می کرد که به خانواده ها فحش و ناسزا بدهند و سنگ پرتاب کنند ودر تلویزیون فرقه ظاهر شده وعلیه خانواده ها مصاحبه کنند.
وی همچنان تا آنجا که می توانست خرج پارلمانترها و گردهم آئی های مریم رجوی کرد تا اشرف را نگهدارد و از لیست سیاه وزارت خارجه آمریکا در بیایند و سر همین موضوعات روزها و ماهها تحصن و هزینه های نجومی کرد.
اما اخیرا گفت که ما اشرف را ترک می کنیم بدون یک کلمه انتقاد از خود عجبا! عجبا! باید پرسید پس همه آنچه که در بالا ذکر شد چه بود
در سازمان نه در مشی و نه در استراتژی هیچ چیز عوض نشده و باید منتظر اقدامات مرگبار و خشونت بار این فرقه بود نظیر خودسوزیهای هدایت شده در کشورهای اروپائی و نظر تحریک و درگیری با نیروهای حفاظت دولت عراق.
براستی کدام نیرو را دیده اید که بجای تشکر از نفر حفاظتش به او حمله کند
این در هیچ منطقی جز منطق این فرقه نمی گنجد.
اما همه اینها از کجا سرچشمه می گیرد از خط و استراتژی شکست خورده رجوی که به هیچ قیمت حاضر نیست یک انتقاد جدی از خودش بکند
افسوس که باز هم سازمان ملل و طرف حسابها فریب می خورند.
آنها وقتی که دیدند انگشت اتهام بصورت تمام عیار سمت آنها می رود و دیگر در برابر اراده جامعه جهانی توان ایستادگی ندارند فقط در حرف آنهم با هزار شرط و شروط غیر معقول و غیر منطقی گفتند که تخلیه اشرف را قبول کردند و به ا ین ترتیب توپ را به زمین سازمان ملل انداختند
تا فقط زمان بخرند.
اینها منتظر هستند و از تحلیلهای رجوی است که آمریکا برای مقابله با ایران چاره ای جز انتخاب این نیروی طرد شده و جمع شده از جانب مقاومت و جامعه ایران نداشته باشد آنها شبانه روز خواب پنبه دانه ای ارتش لیبی را می بینند که با آن الگو از اینها استفاده بشود عناصری که استراتژی شان روی انتخاب آنها توسط قدرتهای بزرگ بناشده است
استراتژی آنها بند این ا ست که در دولت عراق چه کسی صاحبخانه بشود و آنها برای برکناری دولت منتخب مالکی فعالیت می کنند و هزینه می کنند تا برکنار شود یا تضعیف شود لازم به یادآوری است این همان سازمانی است که بعد از سرنگونی صدام برای برآورده کردن همین استراتژی صاحبخانه چه میهمانی هائی مرتب در اشرف برگزار می کرد و چه مبالغی هنگفتی در عراق و جامعه عراق صرف انتخابات می کرد این همان سازمانی است که برای این منظور حدود 300 جوان عراقی را خریداری کرده بود و به پادگان کشانده و بصورت پانسیون آموزش و حقوق می داد تحت عنوان میلیشیای عراقی.
حال این اشتباه محاسبه وجود دارد که گوئی این سازمان است که دنبال رفاه و آسایش اعضایش است
آنها نیروهای آمریکائی را فریب دادند و طی هشت سال باز هم حاکمیت ظالمانه خود را تحت عنوان تشکیلات بر روی این افراد تثبیت کردند. وحال هم با فریب سازمان ملل باز هم می خواهند به کارشان ادامه بدهند نیروهای آمریکائی در همدستی با آنها افرادی مثل ما جداشدگان را در پشت سیم های خاردار زندانی کرده بودند و چهار سال تمام زندان مخفی بنام تیف فقط کارش زندان کردن نفرات جداشده این سازمان بود معامله کثیفی که در قبال پیشبرد خط عدم تعارض با این گروه پیش می برد.
از نظر من نفراتی که در این پادگان باقی مانده اند بیمارانی هستند که چاره ا ی جز سرسپاری تشکیلاتی ندارند.
سازمان یک جا اشاره می کند که در این قرارگاه کودکان هستند اما صدای جامعه جهانی در نمی آید از آنها سوآل کند که کودکان را اینها چگونه فریب داده اند و به این قرارگاه کشانده اند. چگونه این سازمان حتی بعد از سرنگونی سازمان با سوء استفاده عاطفی از عضو خودش که سالها در سازمان شستشو مغزی شده بنام مهین لطیف و عواطف خواهری خانم پروانه لطیف را بهمراه فرزندان و همسرش به این پادگان کشاند و در اسارت برد و آنها را به این پادگان کشاندند و توجیه شدند بگویند که ما در معرض شهید شدن در ایران بودیم و به اشرف پناهنده شدیم. اصلا نیازی نیست تا بعد از این صحبت من سازمان مصاحبه ای با خانم پروانه لطیف انجام دهد تا خلاف آن را بگوید چرا که دست سازمان رو شده است و پیشنهاد می کنم که تشکیلات حداقل دست به ابتکار جدیدی بزند.
کجاست سازمان ملل که سوآل کند چگونه این تشکیلات حدود 300 تن از فرزندان از نفراتی که در این تشکیلات عضو هستند را با هزار شیوه که از حوصله این بحث خارج است به عراق و این پادگان کشاند نفرات زیر سنی همچون زهره نظری- بهرام رازانی- شهناز رازانی- ندا امین انارکی که بعدا در سازمان سن آنها به 18 رسید و همین الان هم تشکیلاتش دست از این بچه ها بر نمی دارد و در آخرین اقدام می دانم که سراغ آنها رفته و از آنها خواسته است که بیایند علیه دولت عراق امضا جمع آوری کنند که مثلا بستگان ما در آنجا در خطر مرگ هستند در حالیکه سازمان طبق اظهارات آخرین نفراتی که از آنجا فرار کرده اند نظیر خانم مریم سنجابی نیروهای پلیس را تحریک و خود را با آنها درگیر می کردند من در اینجا حتی ترجیح می دهم عین مطلبی از وی در رابطه با تحریک مردم و مالکین عراق و بهره برداری سیاسی از آن را در اینجا بیاورم چرا که در آن مقاطع من آنجا نبودم
" بارها مسعود رجوی در جلسات عمومی اعلام میکرد، اگر هزار نفر در اشرف بمیرند مهم نیست . ویا بارها میگفت 72نفر هم برای من بماند کافی است. و بارها و بارها مریم رجوی شخصا اعلام میکرد فقط مسعود زنده بماند کافی است ... علاوه بر این همین سال گذشته برای یک نمایش تلویزیونی که اعلام نمایند عشایر عراقی به ما حمله کرده اند ،درحالیکه همه نفرات را مجهز به کلاهخود و سپر کرده بودند؛ ابتدا به مدت چند دقیقه تمام خانواده های عراقی وعشایری که به اعتراض و برای بستن کمپ اشرف بصورت مسالمت آمیز آمده بودند را سنگ باران نموده. و آنها را تحریک کردند وسپس به همه ساکنان اسیر و در بند دستور داده شد بروید جلوی سیاج ایستاده و بدون استفاده از کلاهخود و سپرسنگ بخورید و تکان نخورید، تا تعداد زیادی سنگ بخورند و مجروح شوند و سرو صورتشان خون آلود شود، که بتوانند اعلام کنند بیش از صد نفر در سنگ پرانی !! عشایر عراقی مجروح شده اند.
و درحالیکه برای آن صورت های خونین ! خوشحالی میکردی و پیام تبریک دادی حال به فکر امنیت و سلامت هستی. درحالیکه این حرف جز طرفندی بیش نیست ... و انتقالی که قانونی و زیر نظر یک دولت باشد، مسلما مشکلی نخواهد داشت. مگر اینکه لرزه دیدار ساکنان اشرف با نیروهایی خارج از کمپ به جان شما افتاده باشد
"
بله این جمله ها و این کارکرد سازمان برای من بسیار قابل فهم و آشناست
سازمان با هیاهو و جنجال که شیوه همیشگی اش است سازمان ملل و دولت عراق را وادار به عقب نشینی می کند و این وسط تنها ضرر کنندگان بیمارانی هستند که در این پادگان به سر می برند و حال منتظر هستند تا ببینند دستورات بعدی تشکیلات برای آنها چیست و اینبار باید چه نقشی را بازی کنند. چرا باید سازمان ملل بپذیرد که باز هم نماینده ای از این سازمان پای میز مذاکره بیاید و قیم افراد شود. و شرط و شروط تعیین کند نه اینکه خواستار سلامت و امنیت این افراد هستند نه اینکه هشت سال است که کوشیده اند تا آنها را از عراق خارج کنند.
چرا باید این سازمان اسامی بدهد و چرا نباید سازمان ملل بر اساس افرادی که پاسپورت دارند اسامی بدهد که استعداد بیشتری برای خروج دارند از قبیل 300 نفر از فرزندان نفراتی که آنجا هستند و اینها به شیوه ای که در بالا توضیح دادم به این تشکیلات کشانده شده اند.
آیا سازمان ملل کوچکترین حسن نیتی از این تشکیلات طی این هشت سال برای خروج دیده است برای مصاحبه آزادانه یا اینکه دائما بر طبل ماندن در اشرف کوبیده است و حتی تا آنجا که توانسته است حتی به داخل اشرف هم کشانده است
چرا نباید بر سر میز مذاکره یکی از جداشدگان نباشد چون این تشکیلات فقط کارش فریب و ریاکاری است برای پیشبرد اهداف رجوی و دست آنها را بیشتر از هر کس نیروی منتقد خودشان می خواند نفراتی همچون خانم مریم سنجابی- سعید شاهسوندی- محمد حسین سبحانی- هادی شمس حائری- کریم حقی- حسن پیرانسر- حامد صرافپورو.....
متأسفانه تا مادامیکه این کوتاهی ها حتی از جانب نیروهای آمریکائی که به اصطلاح برای آزاد سازی این پادگان آمدند اما بجای آن به همدستی و معامله پرداختند و در حالیکه در چند صد متری اشرف بودند ولی این تشکیلات من را زندانی کرده بود و نشستهای تفتیش عقاید برگزار می کرد باشد.
و حال هم باز با به رسمیت دادن به تشکیلاتی که زندان دارد و دستور اعدام مخالف را می دهد و پذیرش نماینده و سخنگو از جانب آن و فشار به دولت عراق برای پذیرش این تشکیلات بدون اینکه دولتهای غربی و آمریکا این تعداد را بصورت فردی بپذیرند تا شاید گامی برای درمان این افراد باشد.
آیا باز هم دادن مجوز به این سازمان برای ادامه اسارت نیست. آیا این یک معامله کثیف سیاسی نیست برای نگهداشتن برگی که شاید در آینده بتوانند بعنوان اهرم فشار بر روی دولت ایران از آن استفاده کنند استفاده از جان و هستی انسانهائی که آنجا به درمان نیاز دارند و از نظر روانی بیمارند کسانی همچون همسر من حسین مرادی که او هم بیماریست که وقتی ما به درب این پادگان مراجعه کردیم تا او را ببینیم او بهمراه دو محافظ بنامهای برادر اسفندیار و برادر فرید ماهوتچی در حالیکه او را می پائیدند آمد و او به ما فحش می داد و حمله کرد!
 تاوقتی که این کوتاهی ها باشد فرقه ها جرأت می کنند اینگونه در میان ما انسانها را به اسارت بگیرند از آنها بیمارانی بسازند که با سناریو تشکیلاتی رسما در تلویزیون فرقه ظاهر شوند و ناسزا به خانواده خود بگویند. بیمارانی که به مانند من که در برابر فرستادن بچه شیرخواره و 5 ساله ام  تسلیم خواسته های تشکیلات بشوم. بیمارانی که بدون داشتن اختلاف از همسران خود طلاق بگیرند......کسی دیگری را جز رجوی دوست نداشته باشند و در نشستها به همرزمان خود تف انداخته به آنها فحش دهند اینها کارکردهای روانی این بیماران است
بعد آنها مدعی دفاع از حقوق بشر دارند آمریکا که مجسمه آزادی را درکشورش دارد و دم از آزادی و دمکراسی می زند اما کارکردش را آنجا دیدیم که چگونه چندین و چندین سال ما جداشده ها را بعد از فرار از  این تشکیلات در حالیکه بیمار بودیم زندانی کرده بود ودر حال بند وبست با این گروه بود حتی یادم است که وقتی ما فرار می کردیم نفراتی از این تشکیلات باز می آمدند برا تفتیش بدنی ما!
بعد سازمان ملل مدعی کمک به این نفرات است و بان کی مون از دولت عراق خواهش می کنم که زمان تمدید کند اما بعد می رود با سران این تشکیلات پای مذاکره و بند و بست و بعد مریم رجوی فرمان می دهد که خودروهای نظامی مان و متعلقاتمان را می خواهیم ببریم معلوم نیست که در پی تغییر محل استراتژیک هستند یا در پی پناهنده شدن!
 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه سرگشاده کانون ایران قلم به دیوان عدالت اتحادیه اروپا

 

ایران قلم

04.01.2012

 

تأیید شما مبنی بر عدم پذیرش سازمان مجاهدین به عنوان یک گروه تروریستی بعد از اعتراض به حقو دولت فرانسه، بی‌شک یک اشتباه بزرگ قضایی است و دیوانی که به نام عدالت نام گرفته است در این مورد مشخص عدالت را زیر پا گذاشته و مردم ا یران این خطای بزرگ شما را که به نظر میرسد یک امر سیاسی است نخواهند بخشید.

دلایل ما از این قرار است.

1. این سازمان از بدو تولد مشی مبارزه مسلحانه را به عتوان اصلی‌ترین ابزار، برای کسب قدرت سیاسی انتخاب کرده است و از زمان شاه به این سو بر آن اصرار دارد.

2. سازمان مجاهدین اولین سازمانی است که به تأیید خودشان عملیات انتحاری را در خاور میانه سازمان داده و در ایران به اجرا درآورده‌اند ، عملیاتی که از آن پس الگویی برای «گروه القاعده در افعانستان» و دیگر سازمان های خشونت طلب در خاور میانه شده است.

3. سازمان مجاهدین به رهبری مسعود رجوی در عراق و مریم رجوی در پاریس با انتخاب خمپاره باران شهرهای ایران در سال 1376 برابر با 1987 میلادی سند بزرگ و غیرقابل انکاری برای اعمال خشونت سیاسی تا مرز قربانی شدن شهروندان عادی از خود بجا گذاشته و بئلیل دهها سند و مدرک زنده نمیتواند آنرا پنهان و کتمان کند.

4. در هیچ مکان رسمی وبه شکل علنی و بر اساس یک سند مشخص سازمان مجاهدین و رهبری آن درعراق و پاریس اعلام نکرده است که مبارزه مسلحانه را کنار گذاشته است و حافظه مردم ایران را نمیتوان با سیاسی کاری و فریب مقامات قضایی در اروپا به بازی گرفت و یا عامرانه مردم ایران را انسانهای ناهوشیار ارزیابی نمود کاری که عملاً دیوان عدالت اتحادیه اروپا به آن مبادرت ورزیده است.

5. سمبل سلاح و مسلسل در آرم رسمی این سازمان از 40 سال پیش تاکنون نشانگر افکار و منش خشونت طلبانه این سازمان است که تغییری در آن صورت نگرفته است.

قاضیان محترم دیوان عدالت اتحادیه اروپا

متأسفانه شما برخروج چنین سازمانی (با مشخصات ذکر شده در بالا ) از لیست تروریستی اتحادیه اروپا مهر تایید زده اید و مردم ایران فکر میکنند که در هر اقدام خشونت طلبانه این سازمان در آینده « دیوان عدالت اتحادیه اروپا » باید نقش و سهم خود را دیده و سنگینی بار آنرا بر وجدان های انسانی خود حس کند امری که دور از انتظار مردم ایران نیست .

همانطور که اطلاع دارید «مبارزین باسک در اسپانیا » اخیراً طی یک اطلاعیه رسمی از اعمال خشونت و تروریسم به عنوان ابزاری برای کسب هویت و قدرت سیاسی دست کشیده است و آن را رسما و علناً اعلام کردند و مردم اسپانیا و سیاسیون این کشور پس از این رخداد مبارزین باسک را مورد ارزیابی مجدد قرار میدهند.

در سالیان گذشته ارتش آزادیبخش ایرلند نیز مبارزه سیاسی را به عنوان راه‌کار اصلی برای تحقق اهداف سیاسی برگزیده است و شاخه نظامی این سازمان را منحل اعلام کرد . دنیای امروز دنیایی بدور از خشونت سیاسی حرکت میکند نمیتوان شمشیر و سلاح را برای اعمال عقاید و تحمیل آن بر مردم در عصر فضا و قرن بیست و یکم برگزید.

دیوان محترم عدالت اتحادیه اروپا
شما اگر به عنوان یک مقام مهم و عدالت خواه در خاک اروپا بر خطا ها و اعمال تروریستی این سازمان چشم فرو بسته اید ، بر اساس مسئولیت های سنگین انسانی خود از این سازمان بخواهید که اگر اعتقاد راسخ به نفی مبارزه مسلحانه به عنوان اصلی‌ترین ابزار تحمیل عقیده سیاسی خود داشته و آنرا برای همیشه به کناری نهاده است و همچون انسانهای متمدن در اقصی نقاط جهان راه حل های سیاسی را برای ابراز نظرات و پیشرفت خود پذیرفته و به آن تعهد عملی دارد آنرا رسما و علناً برای مردم ایران و جهانیان اعلام دارد و از این سازمان بخواهید که همین دگرگونی را طی اطلاعیه رسمی اعلام نماید . در غیر این صورت بپذیرید که شما نیز فریب سیاست‌های دروغین این سازمان و وکلای استخدامی آنرا خورده‌اید ، ولی مردم ایران هوشیارانه تحرکات این سازمان را زیر نظر داشته و هرگز فریب نخواهند خورد . واقعیت تلخ این است که بهای تروریسم و خشونت نهادینه شده در فرقه تروریستی مجاهدین را قبل از هرچیز مردم ایران می پردازند و این امر در مسیر دمکراسی ایران زیان های جبران ناپذیری را وارد ساخته است .
با احترام
کانون ایران قلم
4 ژانویه 2012
 


The open letter of the Iranian Pen Club to the European supreme court of justice

 
your confirmation regarding not to accept and recognize the pmoi( People’s Mujahedin Organization of Iran) as a terrorist organization after the French government just and truth objection and appeal , there is no doubt that it is a very big juridical mistake and it seems that the European supreme court which the justice has been designated as its name , has trampled the name of justice in this case, and Iranian people will not forgive your mistake which it seems that is a political matter. Our reasons are as follows:
1. This organization( pmoi) from the beginning of its foundation has utilized the behavior of arm struggle as the main tool to gain the political power and since the Shah’s time , this organization has insisted on this behavior .
2. This organization, according to their own confirmation is the first organization which organized the suicide missions in the middle east and carried out those missions in Iran, the missions which became as pattern and sample for the terrorist organizations such as Al Qaida in Afghanistan and the other violent organizations in the middle east.
3. The pmoi by its leadership ,Massoud Rajavi in Iraq and Maryam Rajavi in Paris had begun its mortar attacks inside Iranian cities in 1987 ( 1376) which is the biggest and the most undeniable document and proof of their violent behavior against the ordinary Iranian residents , and they can not hide or deny any of those attacks as a result of tens of vital documents and proofs which are available.
4. The pmoi and its leadership in Iraq and in Paris has not declared yet officially and in any place by showing a reliable and clear document that they have set aside and abandon the arm struggle . the Iranian people’s mind and memory can not be fooled by the deceit and political play of the juridical authorities in Europe and by their deliberately evaluation of the Iranian as ignorant people which specially and practically the European supreme court of justice has done it in this case.
5. The symbol of arm and submachine gun as logo in their emblem since 40 years ago shows their violent thoughts and behavior which has not been changed yet.
The honorable and distinguished judges of the European supreme court of justice
Unfortunately you have reconfirmed the delisting of this organization( with the traits mentioned above) from the European union terrorist list and the Iranian people think that in any violent activity which this organization may implement perpetrate in future , the European supreme court of justice should see its share and role in it and they should sense its heavy burden on their conscience and this fact is not far from the Iranian people’s expectations.
As you know well that the Basque combatants in Spain recently according to an official statement declared their renunciation and abdication from terrorism and violence as a tool for gaining identity and political power and they declared it officially and openly and Spanish people and politicians will reevaluate the Basque combatants after their declaration.
During past years the Irish Liberation army also has chosen the political struggle as the main solution for reaching to its political objectives and as a result of that they disbanded their military wing. Today’s world move forward far from using political violence , and using sword and arm for exertion and indoctrination of the thoughts and beliefs on the people in the space era and 21 century is completely out of question .
Honorable European supreme court of justice
If you as an important authority and justice seeker on the European soil has closed your eyes on pmoi terrorist activities and their mistakes , according to your heavy humane responsibilities ask this organization that if they truly believe in denunciation and banishment of the arm struggle as the main tool for compelling and the exertion of their political beliefs and also if they have abandoned the arm struggle for ever and like the civilized people throughout the world have accepted the political solutions to express their thoughts and beliefs and they are practically committed to it , they should declare it officially and openly for Iranian people and the people throughout the world and you should ask this organization to declare this transformation by an official statement . otherwise you should accept that you have been deceived by their false policies and their hired lawyers but their movement and activities are under vigilant Iranian people surveillance and they will not be deceived.
The bitter truth is that before of all the Iranian people have been paying the price of the terrorism and the institutionalized violence in mujahedin’s terrorist cult and this fact has begotten an irrecoverable and irreparable losses on Iran democracy path.
Respectfully
The Iranian Pen Club
04.01.2012
 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پایان تاریک

 

 

ادوارد ترمادو، ایران سبز، سوم ژانویه 2012
http://www.iran-sabz.de/2Haupt/2012/jan/05.HTM

 

پس از سالها مقاومت بی دلیل برای ماندن در عراق و قلدری وسرکشی در برابر هر گونه قانون ویا پیشنهاد انسانی برای آزادی اسیران در فرقه بالاخره سران فرقه مجاهدین ناخواسته مجبور به تن دادن در برابر واقعیت ها شدند.

پس از سرنگونی دیکتاتورعراق می توان گفت که اعضای جدا شده از سازمان هزاران مقاله در رابطه با شرایط حاکم درعراق و شرایط مجاهدین ومنطقه نوشته و هشدار داد ند، اما کسانی که می بایست به این هشدارها توجه کنند نه تنها توجه نکردند بلکه به نویسندگان همین مقالات تاخت تاز کرده و هزاران مارک هم زدند، حضور خانواده های افرادی که در اردوگاه اشرف گرفتار هستند در مقابل درب اشراف را با توهین وبرخوردهای هیستیریک پاسخ دادند، شرایط را طوری چرخاندند که نیروهای عراقی مجبور شدند دست به خشونت بزنند وهمین باعث شد که تعدادی جان خود را در راهی بی هدف و گمراه کننده از دست بدهند.

مجاهدین اگر در امورات سیاسی روز عمیق می بودند می بایست در فردای سرنگونی صدام خود داوطلبانه خاک عراق را ترک می کردند این برایشان در تمام دنیا و از دیدگاه همه هم محترمانه بود وهم اینکه تلفات بی جا نمی دادند و هم اینکه در این هشت نه سال عمر این افراد تباه تر نمی شد و تا کنون در هر جائی که بودند خود را تثبیت کرده بودند و می توانستند زندگی تازه ای را آغاز کنند.

اما متاسفانه سران فرقه نه تنها در امورات سیاسی عمیق و دوراندیش نبودند بلکه تنها در فکر منافع خود بوده وبرای همین منافع جان بیش از 4000 نفر را در قربانگاه اشرف به خطر انداختند و در همین راستا دروغپردازی های زیادی هم انجام داده اند منجمله اینکه، اشرف در محاصره نیرو های عراقی با قطع آب و برق و سوخت ویا مواد غذائی یا دارو مواجه است، اگر به اطلاعیه های سازمان در همین رابطه توجه کنیم وآنها را کنار هم قرار دهیم تا امروز از بی آبی و عدم داشتن مواد غذائی یا دارو در اشرف می بایست جنبنده ای در اردوگاه اشرف یافت نمی شد، بنده اساسآ قصد تکذیب اطلاعیه های مزبور را ندارم اما تاکید می کنم که داستان به این شکل هرگز نبوده شاید مقداری فشار به آنها از سوی دولت عراق وارد شده باشد اما نه به این شکل که خود برای تبلیغ و جلب توجه جهانی اعلام کردند.

امروز اما پس از اینکه در این سالیان با اجاره کردن لابی های از دور خارج شده چند هزار دلاری وخرج های آنچنانی هیچ کاری نتوانستند صورت دهند مجبور به ترک عراق شدند، خانم رجوی پس از صرف هزاران هزار دلار برای زنده نگه داشتن اسم و رسم خود در میان غربی ها و البته با ریخته شدن خون تعدای بی گناه در کمپ اشرف تازه متوجه شده که این لابی های از دور خارج دیگر حتی برای مطرح شدن اسم خودش هم کابردی ندارند پس برای اینکه بار دیگر در جهان خود را مطرح کند پیشنهاد می دهد تا برای مزاکره با دولت عراق راهی بغداد شود، در حالیکه خانم رجوی خوب می دانست که دولت عراق این پیشنهاد را هرگز نخواهد پذیرفت، البته این پیشنهاد یک برد دیگری هم برای ایشان دارد آنهم تاثیر آن روی اعضای فرقه است، با این کار وی قصد دارد به اعضای اردوگاه اشرف بگوید ببینید در این شرایط حساس و خطرناک رهبر شما آماده بود تا از جان خود بگذرد و به عراق بیاید، به عراقی که سازمان مدعی است دولتش وابسته به رژیم ایران است، البته اعضای اردوگاه اشرف سالها قبل به چشم خود دیده اند که وی وقتی که شرایط سخت شد بطور ناگهانی سر از پاریس در آورد و بقول خودش جگر گوشگانش را عراقی رها کرد که ممکن بود همه از بین بروند.

حالا هم دوباره به این فرقه توصیه می کنیم که این افراد را در انتخاب زندگی خود آزاد بگذارید تا بتوانند گذشته به باد رفته خود را با حداقل ها جبران کنند اگر چه عمر رفته بازنخواهد گشت اما می توان در محیط آزاد برای باقی مانده عمر حداقل ها را بوجود آورد

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سال 2012 فرارسید

 


مهدی خوشحال

02.01.2012

http://iran-fanous.de/middle/485-Khoshhal-Sale2012-02.01.2012.htm


سال 2011 میلادی، با همه خوب و بدش به پایان رسید. اگرچه در ابتدای سال پیشگویی هایی مبنی بر این که جهان در سال 2012 چنین و چنان خواهد شد، اوج گرفته بود. اما جملگی پیشگویی ها هنوز اتفاق نیافتاده، ولی به قول ما ایرانی ها، سالی که نکوست، از بهارش پیداست. یعنی با آنچه که در طی سال 2011 اتفاق افتاد، می توان ادامه کمیت این تحولات را در سال 2012 ارزیابی و مشاهده کرد، یا این که تحولات کیفی در این سال اتفاق خواهد افتاد. به هر حال آرزو این است، جملگی و نتیجه تحولات سال 2011 و سالی که پیش رو داریم، به سود مردم باشد و نه به زیانشان.
در سال 2011، در چند نقطه جهان از جمله خاورمیانه و غرب آسیا، جنگ و درگیری های نظامی اتفاق افتاد و مردم از بابت آن ها خسارت دیدند. در چندین کشور خاورمیانه و عربی، اعتراضات خیابانی به درگیریهای نظامی و انقلاب منجر شد که به بهار عربی مشهور شد. در آمریکا و بعضی از کشورهای اروپایی، اعتراضات خیابانی علیه مدیریت نظام سرمایه داری اتفاق افتاد. از بحران های مالی و نارضایتی ناشی از نظام سرمایه در بعضی از کشورهای اروپایی، دولتهایی سقوط کردند. در بعضی از ممالک تحت ستم، مردم تعدادی از دیکتاتورها را که به بت بدل شده بودند را از قدرت به زیر کشیدند. در عراق و افغانستان جنگ زده، ناآرامیها و شورشها و بمب گذاریها و تلفات انسانی و تروریسم، همچنان در اوج بوده و نشانی از پیشرفت و ثبات نبوده است. فاجعه اتمی فوکوشیما در ژاپن اتفاق افتاد. مهاجرت و تلفات جانی ناشی از خطر مهاجرت، همچنان در اوج بوده است. جمعیت جهان به هفت میلیارد نفر رسیدند که از این تعداد، یک میلیارد نفرش گرسنه هستند و انواع بلایای طبیعی و غیر طبیعی، محصول سال 2011 میلادی بوده اند که مردم طی این سال از طریق رسانه ها از آنها و سایر اخبار بد مطلع شده اند.
با آنچه که در بالا شمرده شد و جملگی وقایع می توانستند اعتراضات و اخبار کوچکتر را تحت الشعاع خود قرار دهند، دو نمونه اعتراض در کشور عراق و خارج از عراق، اتفاق افتاد که جهان چندان که باید به آن ها نپرداخته و در حاشیه هم قرار نگرفته اند، اما به حد و اندازه و مشروعیت و عدم مشروعیت آن نیز پرداخته نشده است و آن دو عبارتند از، اعتراضات هواداران مجاهدین خلق در راستای بقاء و استمرار اردوگاه اشرف و متقابلاً، اعتراض خانواده های اسرا در راستای نجات و آزادی فرزندان شان از اردوگاه و خاک عراق.
طبعاً اینها جزو بازی روزگار است. واضح و مبرهن است، آنان که در بقاء اردوگاه اشرف می کوشیدند، یا قدرتهای جنگ طلب خارجی بودند که می خواستند از طریق این نیرو به دولت ایران فشار وارد کنند و یا این که هواداران شرمنده و فریب خورده مجاهدین بودند که با هواداری از ابقاء یاران شان در اسارت، می خواهند هویت و موجودیت خود را در مبارزه علیه حکومت ایران اعلام نمایند. هر دو این نیروهای خارجی و ایرانی، دارند از نیرویی حمایت می کنند که آن نیرو، مدتهای مدیدی است شکست خورده و در حد مترسک قابل استفاده است و نه بیشتر. متقابلاٌ اما، اعتراض خانواده ها از نجات و آزادی اسراء، گواه این واقعیت است که اسرای باقیمانده در اشرف در امتداد خط خودویرانی و خود فریبی، به ته خط رسیده و از این پس تنها به عنوان سپر بلای رهبران شان کارکرد دارند و نه یک نیروی سیاسی که میل به دموکراسی و آزادی دارد.
با آنچه که از رویدادهای سال 2011 تعبیر و تفسیر می شود، در بسیاری از نقاط جهان دعوا بر سر نان و خاک توهم و مسایلی شبیه به اینها بوده است، در حالی که در جهان ما به اندازه همه و تا چند برابر این جمعیت، نان و خاک و عشق و آزادی وجود دارد، اگر که آگاهی و شعور لازم جهت رسیدن و دیدن و درک آنها وجود داشته باشد.
وقتی به خاطر مرگ دیکتاتوری، مردم می گریند و حتی اذعان می کنند که پرنده ها نیز عزادارند، این باورهای غلط، به همراه داده های غلط دیگر می توانند جهان را به کام ترس و طمع و قحطی و ویرانی فرو ببرند، همان گونه که بایست اعتراف نمود، اکثر یا همه رویدادهای منفی و ناگوار سال 2011، نتیجه مستقیم باورها و از درون پندارهای غلط مردم نشئت گرفته است.
به هر حال ضمن تبریک و تهنیت سال 2012، آرزوی این را دارم که رخدادهای سال آینده متفاوت با سال قبل باشد. در سال گذشته، اگر چه دعوای زیادی بر سر مسایل مادی منجمله نان و خاک و قدرت و حرص و طمع و زیاده خواهی های دیگر بوده، در سال جدید اگر دعوایی باشد، بر سر مسایلی چون فرهنگ و آزادی و معنویت باشد.


"پایان"

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کارشکنی یا همکاری – بازهم فرقه پرستی

 

 

مریم سنجابی، فریاد آزادی، سی و یکم دسامبر 2011
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/KarShekani%20Ya%20Hamkari.HTM

سرانجام پس از 8سال تن ندادن به قوانین دنیای روز و گردن کشی کردن ورجز خوانی فرقه رجوی در عراق، بالاخره سران فرقه اعلام کردند که جابجایی کمپ اشرف را می پذیرند. وبه اردوگاه جدید می روند تا از آنجا به کشورهای خارجی سفر کنند.

در این رابطه پرداختن به چند نکته ضروری است، اولا که مریم رجوی در این بین مثل همیشه برای مطرح شدن خودش و همچنین برای پاسخ ندادن به واقعیت ها و حساب پس ندادن در برابر آنچه که سالیان بر اسیران فرقه گذشته و هزاران نفر را ربوده و در این فرقه اسیر کرده و اجازه هر گونه دسترسی به دنیای بیرون را از آنها گرفته اند، با وقاحت و پروریی تمام شرط هایی برای این جابجایی اعلام نموده که هر کدام از این بندها جز فریبکاری و ریاکاری چیز دیگری نیست .

۱-انتقال امن و سالم ساکنان اشرف، بدون هیچ استثنا، با خودروها و اموال منقولشان به کمپ لیبرتی تحت نظارت بین المللی.

در این رابطه باید گفت تنها کسانی که به فکر امنیت و سلامت ساکنان اشرف نیستند تو و سران فرقه هستید، چرا که بخوبی تمام بحث های سالهای اخیر را به یاد داریم .... بارها مسعود رجوی در جلسات عمومی اعلام میکرد، اگر هزار نفر در اشرف بمیرند مهم نیست . ویا بارها میگفت 72نفر هم برای من بماند کافی است. و بارها و بارها مریم رجوی شخصا اعلام میکرد فقط مسعود زنده بماند کافی است ... علاوه بر این همین سال گذشته برای یک نمایش تلویزیونی که اعلام نمایند عشایر عراقی به ما حمله کرده اند ،درحالیکه همه نفرات را مجهز به کلاهخود و سپر کرده بودند؛ ابتدا به مدت چند دقیقه تمام خانواده های عراقی وعشایری که به اعتراض و برای بستن کمپ اشرف بصورت مسالمت آمیز آمده بودند را سنگ باران نموده. و آنها را تحریک کردند وسپس به همه ساکنان اسیر و در بند دستور داده شد بروید جلوی سیاج ایستاده و بدون استفاده از کلاهخود و سپرسنگ بخورید و تکان نخورید، تا تعداد زیادی سنگ بخورند و مجروح شوند و سرو صورتشان خون آلود شود، که بتوانند اعلام کنند بیش از صد نفر در سنگ پرانی !! عشایر عراقی مجروح شده اند.

و درحالیکه برای آن صورت های خونین ! خوشحالی میکردی و پیام تبریک دادی حال به فکر امنیت و سلامت هستی. درحالیکه این حرف جز طرفندی بیش نیست ... و انتقالی که قانونی و زیر نظر یک دولت باشد، مسلما مشکلی نخواهد داشت. مگر اینکه لرزه دیدار ساکنان اشرف با نیروهایی خارج از کمپ به جان شما افتاده باشد.

۲-نظارت شبانه روزی سازمان ملل و ایالات متحده تا زمان انتقال آخرین نفر به کشور ثالث.

در این رابطه نیز بایستی گفت اگر شما کارشکنی نکنید سازمان ملل طبق قوانین خودش کارش را میکند. و در رابطه با ایالات متحده "و امپریالیسم"!! نیز نمیدانم چقدر مشتاق این دشمن قدیم و دوست امسال شده اید... و ایالات متحده چه ربطی به شما دارد و از چه زمانی نیروی مستقل و حفاظت شخصی شما شده که ما خبرنداریم .

معلوم نیست که از یک طرف حرف مذاکره با دولت عراق زده میشود واز طرف دیگر هنگام انتقال و حفاظت ،عراقی ها بایستی خارج سیاج بوده و حفاظت نیز بعهده آمریکا!! باشد.

۳-آغاز کار کمیساریای عالی پناهندگان.

آیا تا کنون چه کسی بر سر راه آغاز کار کمیساریای عالی پناهندگان کارشکنی کرده و در طی این سالیان ساکنان اشرف را برده خود خوانده و اجازه نداده که افراد به حق قانونی خود دست یابند و بطور انفرادی با کمیساریا وصلیب مصاحبه کنند براستی که در وارونه گویی استادید. چه کسی برگه های جعلی چاپ کرده و در صورتیکه کمیساریا و صلیب سرخ افراد را با هویت فردی و شخصی پناهنده و پناهجو مخاظب قرار میدهند همچنان ریاکارانه اصرار بر پناهجویی جمعی دارید تا هویت و شخصیت افراد را انکار کنید تا دکان شیادی و بردگی کمپ اشرف باقی بماند.

۴-استقرار نیروهای عراقی در بیرون سیاج محل جدید تا به‌طور خاص نزدیک به ۱۰۰۰زن مجاهدخلق از آسایش و امنیت کافی برخوردار باشند.

آیا مطمئن هستی که الان آن 1000 زن امنیت و آسایش دارند ...یا اینکه امنیت و آسایش آنها را در این می بینی که از دنیای بیرون و زندگی جاری جدا بوده و چون بردگانی در دوران پارینه سنگی و قرون وسطی بوده و... این زنان رنگ آفتاب و مهتاب را نبینند و در ملک طلق تو و رجوی باشند !!!!

آری شاید هموطنان و زنان آزاده دنیا خبر نداشته باشند که بر زنان در کمپ اشرف چه می گذرد که پیشنهاد میکنم مقاله "سراب آزادی زنان" را در صورت امکان مطالعه نمایند.

فقط اشاره ای کافی است که بگویم در طی سالیان در کمپ اشرف ،زنان از کوچکترین و اولیه ترین حقوق انسانی محروم بوده و همواره تحت یک استثمار وحشتناک فکری و فیزیکی قرار داشته اند.زنان و دختران ساکن در کمپ اجازه دیدار با هیچ مردی را ندارند ؛ حق انتخاب لباس و پوشش مورد نظر خود را ندارند ، اجازه هیچ اظهار نظری را ندارند و اجازه تردد به هیچ مکانی که در آن محل ها مردان باشند را ندارند ... و به مانند بردگانی که فقط بایستی مطیع اوامر تشکیلات بوده و تمام عواطف شان را نیز نثار رهبری !!!کنند نگهداری می شوند. و همواره بصورت اسیرانی جدا از دنیای بیرون هستند.

حال خانم رجوی نگران چه می باشد ؟ احتمالا یا اینکه زنان مسلمان!! با دیدن دنیای بیرون و سربازان عراقی شورش کنند و یا اینکه نگران مسائل شرعی هستند که نبایستی رنگ این زنان را کسی از خارج از کمپ ببیند !!!

و در هر حال در رابطه با اصرار به استقرار نیروهای عراقی در خارج کمپ و این همه پافشاری بر عدم تماس اسرای کمپ با نیروهای عراقی و خانواده ها و ندیدن دنیای بیرون برای چیست و فکر میکنید تا کی ؟ میتوانید اعضای درون کمپ را بی اطلاع از واقعیت های جهان به بندگی خود وادارید؟ تا کی ؟

۵-لغو محاصره و کلیه تهدیدها و اذیت و آزار و اقدامهای سرکوبگرانه و احکام ساختگی دستگیری بدون استثنا.

این محور نیازی به توضیح زیادی ندارد ... لغو محاصره یعنی اینکه درب اشرف را باز کنید تا به مانند قبل بازهم ما بتوانیم از ایران و ترکیه و ... نیروهای جوان را فریفته و تحت عنوان فرستادن به خارج آنها را دزدیده و به کمپ ببریم و بگوییم نیروهای جدید به ما می پیوندند!! من شاهدی هستم که در سالهای بین 80تا 87 صدها نفر را ستاد داخله تشکیلات فرقه رجوی ازترکیه و ایران بدون این که شناختی از ایدئولوژی پوسیده سازمان داشته باشند به کمپ صادر می کرد و این افراد بیچاره بعد از رسیدن به اشرف تازه می فهمیدند چه بلایی سرشان آمده و خیلی از این نفرات هم که زوج هایی بودند آنها را نیز تحت نام انقلاب و با زور از هم جدا کرده و دیگر اجازه حتی یک دیدار یک دقیقه ای هم به آنها نمیدادند و... به این شکل افراد در درون کمپ زندانی شده و ناخواسته در این تشکیلات قرار میگرفتند که خود شرحی جداگانه دارد... (آقایان داریوش – صادق – محمد - علی - احمد و....تنها نمونه ای از این افراد هستند که از ترکیه آنها را تحت پوش فرستادن به خارج و دادن پاسپورت به اشرف منتقل کرده و آنگاه آموزش های تشکیلاتی برای آنان می گذاشتند که باصطلاح آنها را مجاهد!!کنند)

لغو محاصره یعنی اینکه افرادی دست چین شده از عشایر و نفرات عراقی را وارد کمپ کردن و آموزش خرابکاری و جاسوسی به آنها دادن .

لغو محاصره یعنی اینکه خلاف قوانین کشور "صاحبخانه" هرکار غیرقانونی را مختارانه انجام دادن و مشروع کردن.

۶-فروش داراییهای غیرمنقول ساکنان اشرف تحت نظارت ملل متحد و بازپرداخت آن برای هزینه های حفاظت و استقرار و انتقال ساکنان به کشورهای ثالث.

اولا در این رابطه باید گفت با آن هزینه های میلیونی که در جشن ها و برنامه های خارج کشور بطور مستمر میکنید نه برای حفاظت و نه برای استقرار به پولی نیاز ندارید و تا قاچاق و دلالی و یکسری حمایت های مشکوک ... هست مشکل مالی نخواهید داشت و دوما این اموال متعلق به ساکنان کمپ خواهد بود و باید که زیرنظر همان کمیساریا و صلیب سرخ و همان "سازمان ملل و کلاه آبی " بایستی به تک تک ساکنان داده شود ونه به سران سازمان که برای مخارج خرابکاری و استخدام مزدور و سخنران های اجاره ای و مهمانی ها و لباسهای خانم رجوی ... صرف شود.

مریم سنجابی دسامبر 2011

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفر مریم رجوی به عراق

 

 

مریم سنجابی، فریاد آزادی، بغداد، سی ام دسامبر 2011
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt
/Safar%20Maryam%20Be%20Iraq.HTM

 

درخبرها آمده بود که مریم رجوی آمادگی خود را برای سفر به بغداد و گفتگو با دولت عراق با حضور نماینده ویژه دبیرکل، مشاور ویژه وزیر خارجه آمریکا درباره اشرف، نماینده ویژه خانم اشتون در امور اشرف، نایب رئیس پارلمان اروپا، رئیس هیأت رابطه با عراق و همچنین وکیلان اشرف... اعلام کرده بود.

اگر کسانی از ماهیت و نیات درونی سران فرقه، خصوصا مسعود و مریم رجوی اطلاعی نداشته باشند شاید در ظاهر این خبر فکر کنند که ایشان در پی عملی انسانی و حقوق بشری است ولی متاسفانه حتی از ظاهر خبر نیز می توان تا حدود زیادی به ماهیت و نیت درونی همین خانم پی برد.

سفر به بغداد... اولاَ برای گفتگو با دولت عراق... باید گفت بعد از دهسال فرار از عراق و رفتن به خارجه و سیر سیاحت و درحالیکه عزیزانت!! زیر بمباران نیروهای ائتلاف بودند و پس از به کشتن دادن حدود 50 تن تحت عنوان اینکه در اشرف بایستید و مقاومت بکنید، و جنگ علنی با دولت عراق چه در سرداری، جز اینکه بازهم می خواهی از این فرصت پیش آمده نهایت سواستفاده برای مطرح شدن وقانونی کردن خودت کنی؟... و اینکه حتما این هم یادت رفته سر تا پای تو غیر قانونی است و روزی بایستی به تک تک جوانان این میهن حساب پس بدهی؟

دوم اینکه یک تریلی اسامی قطار کردن که بایستی همراه وی در این سفر باشند و مد ظله «ناکام ریاست جمهوری» را در این سفر همراهی نمایند... اینها هم جز عقدۀ ناکامی در ریاست و جاه مقام نیست ...

و راستی اگر مریم و مسعود رجوی دلشان برای ساکنان بیگناه و قربانی کمپ اشرف می سوخت بی ریاتر و ساده تر از این حرف ها می توانستند کمک کنند:

-همان طور که هفت سال تمام نوکری و حلقه بگوشی نیروهای امریکایی را در اشرف برعهده داشتند، می توانستند با نیروهای عراقی نیز همکاری کرده و کوتاه بیایند و اینقدر نفرات بیگناه را به کشتن ندهند.

-همانطور که هفت سال تمام به هر ساز آمریکایی ها رقصیدند می توانستند با دولت عراق نیز تشریک مساعی کرده و به قوانین کشور «صاحبخانه» تن دهند.

-همانطور که در سال 82 به پای میز مذاکره با آمریکایی ها رفتند، می توانستند خیلی زودتر از این و قبل از به کشتن دادن و اسیر بودن این همه نفر در کمپ... قرارداد تفاهم با نیروهای عراقی نیز امضا کنند.

حال خانم رجوی به سرش زده که به عراق برگردد!... کاش می گفت «می خواهم سری هم به اشرف بزنم و حداقل عکسی هم با خواهران نازنینم با صورت های خونین و خاک آلود و آفتاب سوخته آنها بگیرم»...

شاید هم خجالت کشیده که با آن لباس های اشرافی اش در کنار ساکنان خاک آلود! عکسی بگیرد ...

و شاید هم از خارجه نشینی و پاریس و کناررود خانه اورسوراواز خسته شده و خواسته کمی در گرمای سوزان و سرمای بیابان در کنار خواهران و برادرانش در اشرف باشد... نمی دانم از خودش بپرسید.

اما از نظر من خوب بود و ای کاش به ایشان اجازه داده می شد که حتماً سری به عراق می زد تا محصول کارهایش را ببیند! آخر این دهسال اخیر برای بقای اشرف!!! ایشان بسیار زحمت کشیده بودند:

ساکنان اشرف را در بند و حصار کشیدن و حتی اجازه دسترسی به یک تلفن و تماس چه با خانواده و چه با دنیای بیرون ندادن و برای سالیان انسان ها را در یک حصار فکری نگه داشتن که حتی اجازه دسترسی به یک کانال خبری نداشته باشند و جز حرف های رجوی و فرقه را نشنیدن و شب تا صبح مشغول دعا و مجیزگویی رهبری بودن... در درون کمپی جدا از دنیای بیرون...

و سپس ایشان زحمت می کشید و هر هفته یکبار از الف تا یاء و هفته بعد از یاء تا الف یک سری محورهای عجیب و غریب تحت عنوان بحث جدید به خورد این ساکنان بدبخت می داد و آنها را بازخواست می کرد چرا اینقدر من و مسعود را کم دوست دارید و شما همه تنبل و بیکاره و عجوزه و بی ناموس و نرینه وحشی و مادینه... هستید و... خودش هم در پاریس سخت مشغول کارهایش بود و فرصت زیادی هم نداشت، کارهایی از جمله دستور لباس های جدیدش و مهمانی های متنوع و یادگیری زبان های مختلف و... کار بسیار سختی! که هر کسی از پس آن برنمی آید ...

و حال پس از دهسال خسته شده اند و خواسته اند سری به اشرف بزنند ای کاش می آمد و جگرگوشه های!!! «تنبل و بیکاره و...» را می دید و کمی در کنار آنان می ماند.

و البته این شجاعت را دارد و الا که دهسال پیش بی خبر بسوی پاریس نمی شتافت!

مریم سنجابی دیماه 1390

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد