_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

نامه سرگشاده به وزیر امور خارجه آمریکا

 


فرزاد فرزین فر

18.09.2012

( توقف ارسال این نامه : آخرین دقایق روز یکشنبه16 سپتامبر است و درست 13 روز از نوشتن مطلب زیر میگذرد و این متن را فقط از جهت انگیزه حقوقی نوشتم اما در طی نوشتن متن متناقض بودم و با خود کلنجار میرفتم که از چه مرجعی درخواست حقوق از دست رفته خود و ... میکنم آنها که همه چیز را میدانند و چه نیازی به نوشتن نامه به سردمداران سیاستهای کلان « چماق و حلوا » ی جهانی است ؟ مگر دولت انگلستان و اتحادیه اروپا و دادگاه های مربوطه شان چیزی از حقوق و جرم و جنایت و انسانیت نمی فهمند و نمی فهمیدند و به گوش شان نخورده است ؟ . آری ای دوست ، آری ای انسان ! ما انسان های هیچ کاره و شهروندان درجه دو – و درجه منهای صفر تا بینهایت - در تمام این جهان در غربت خویش گرفتاریم و اگر پول و مقام داشتیم هم صدای ما شنیده میشد هم به ما خوش میگذشت !. در تخیل و رویای جوگیر شده و القایی فکر میکردم چوب کبریتی در دل توفانی شب مطلق روشن میکنم اما دیدم روشن نشد و نمیشود ، و به خودم گفتم ای سوخته بازار آشفته این روزگار ، تو که از بدو کودکی تا حالا غم خود و دیگران خوردی ولی در لحطات مرگ هم حتی منت دیگری نبردی و وقتی اسیر دست نامردمان هم بودی نامه ننوشتی و درخواست و تمنا و تظلم خواهی نکردی و تسلیم نشدی و... ! و هیچ وقت اهل سیاست نبودی و تو از حقوق انسان صحبت میکنی که سیاست بازان به عنوان ابزار از آن استفاده میکنند !. و ترا چه به سیاست ورزان ! آری ای انسان :حقوق بشر و مبارزه با تروریسم لباس ظاهر الصلاحی است که همه مدعیان به تن کرده اند ولی خود همه جا تفنگدار دارند !. از اینکه به خودم برگشتم خرسندم ! . متن این نامه پر از اشتباه است و من اولین ناقد این متن هستم ولی چون زحمت نوشتن را متحمل شدم منتشر میکنم – چون همگان همه چیز را میدانند - در طی این 13 روز شانس آوردم امکان ترجمه و ارسال فراهم نشد !. این یکی بگذرد چیز مهمی نیست ... ولی دیروز 8 زن بینوا و محروم افغانی توسط ناتو یعنی سردمداران سیاست آمریکا و اروپا بطور فجیعی به قتل رسیدند ؟ آب از آب تکان نخورد ؟ شهروندان اروپا و آمریکا خوش باشند بقیه بی خیال ، و شاید اینها هم فکر میکنند هیچ کاره اند ؟ سردمداران قدرت با زبان دیپلماتیک باز هم بدون شرم و خجالت و با سینه های سپر کرده در مصاحبه های مطبوعاتی آنچنانی و پر زرق و برق ، و پشت آن میزهای ایستاده و شیک و لوکس جهانی ، هزاران بار خواهند گفت : اشتباه شده است و کار سرباز است و هیئت تحقیق میفرستند و ..... ؟؟؟؟ و تکرار مکررات ؟؟؟؟ با تمام رسانه هایشان ؟؟؟؟ .... این یکی و این یک هزاران هم برای همه بگذرد ولی دیگر برای فرزندان مادر از دست داده و خانواده هایشان تا دنیا دنیا زندگی نمیگذرد که نمیگذرد که نمیگذرد ؟؟؟؟ ایکاش ایکاش ایکاش ....من در این دنیا بدنیا نمیآمدم و شاهد مرگ انسان و انسانیت نمیشدم و هرگز نمیدیدم کرکس ها و لاشخورها سرمست از مکیدن خون لاشه و اجساد بی جان هستند ...!؟باید فکری برای فردای خویش کنم...همین !. )


موضوع : تروریسم


وزیر محترم خانم هیلاری کلینگتون
با سلام


این روزها تمام توجهات و نگاه ها بطرف شماست و نگرانی ها از آنجا آغاز شد که شما اظهار داشتید که : اگر ساکنان اردوگاه اشرف از آنجا خارج شوند در لیست گروه های تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا تاثیر خواهد داشت ! .
خانم وزیر
همانطور که اطلاع دارید توجه شما را به این نکات جلب میکنم:


1 – اردوگاه اشرف جزئی از خاک عراق و متعلق به کشاورزان عراق است که بزور توسط صدام حسین اشغال و به مجاهدین برای عملیات تروریستی داده شد!. پس معنی فرمول امتیاز دهی به این سازمان تروریستی چیست ؟


2 – مجاهدین ، اردوگاه اشرف را نخریده اند و سند مالکیت آنجا را ندارند و ملک خصوصی آنها نیست !. پس معنی فرمول امتیاز دهی به این سازمان تروریستی چیست ؟


3 – هیچ یک از افراد اسیر در اردوگاه اشرف پناهنده عراق نبوده اند و درخواست پناهندگی نکرده اند و مدرک پناهندگی ندارند و بطور غیر قانونی در آنجا هستند و تمامی فرماندهان و مسئولان مجاهدین سابقه عملیات تروریستی و کشتار در ایران و عراق دارند منجمله سرکوب و کشتار شیعیان و کردهای عراقی در سال 1991 .که همین فرماندهان برای مرگ و حیات افراد اسیر در اشرف تصمیم میگیرند .


4 – از سال 1994 بدستور رهبران دیکتاتور و تروریست مجاهدین( مسعود و مریم رجوی ) خروج کلیه ساکنان اجباری اشرف از این کمپ تروریستی و عراق ممنوع شد مگر رفتن به زندان مخوف ابوغریب !. که شرح آن در گزارش سازمان دیدبان حقوق بشر در سال 2005 با مضمون« خروج ممنوع » آمده است !.


5 – با حمله نظامی آمریکا به عراق در سال 2003 و مستقر شدن ارتش آمریکا در اطراف اردوگاه اشرف صدها نفر از اعضای منتقد و مخالف و جداشده این سازمان از کمپ اشرف فرار کرده و به ارتش آمریکا پناه بردند و اگر کنترل فرماندهان فرقه مجاهدین روی ساکنان اشرف نبود طبق گزارشات شاهدان عینی بیشتر از 90 درصد اردوگاه اشرف را ترک میکردند !


خانم وزیر
متوجه شدید که اسیران گرفتار در پادگان اشرف کوچکترین حق و اختیار برای هیچگونه تصمیم گیری ندارند و من مایلم بپرسم که آیا موضعگیری شما خطاب به رهبر خود خوانده فرقه مجاهدین خلق یعنی مریم رجوی تروریست است ؟ آیا انتقال اسرای کمپ مخوف اشرف که یک امر انسانی است ، شما میخواهید برای این کار به تروریست ها امتیاز بدهید و یا احتمالا سازش کنید ؟
این در حالی است که :


1 – قوانین ضد تروریستی آمریکا – مندرج در گزارش وزارت امور خارجه – هیچگونه تغییری نکرده است !.
2 – سازمان مجاهدین و رهبرانش اساسا اعمال و رفتار تروریستی اش را هیچوقت محکوم نکرده است !.


و اگر لابی های غربی مجاهدین خلق در آمریکای شمالی و اروپا به شما فشار میآورند تا آنها را از لیست تروریستی در بیاورید و مدعی اند که مجاهدین از سال 2003 عملیات تروریستی انجام نداده اند ، خانم وزیر و کلیه کارشناسان و متخصصین ضد تروریسم در وزارت امور خارجه آمریکا بخوبی اطلاع دارند که :


1 – مجاهدین به میل خود عملیات تروریستی را ترک نکردند ، و دولت آمریکا و دولت عراق آنها را مجبور به پذیرش شکست جنگ مسلحانه بطور موقتی کرد و این برای مجاهدین یک امر تاکتیکی است .


2 – رهبران مجاهدین ساکنان اشرف را بزور در آنجا نگه داشتند شاید روزی دولت عراق بدست سنی های طرفدارحزب بعث صدام حسین بیفتد – که همچنان متحدین مجاهدین هستند - و دوباره عملیات تروریستی را آغاز کنند.


3 – شرط اصلی عملیات تروریستی داشتن اسلحه است که ارتش آمریکا همه آنها را از محاهدین گرفت و آنها را خلع سلاح کرد


4 – شرط اصلی دیگر برای عملیات تروریستی داشتن پایگاه نظامی برای آموزش تروریستی است یعنی اردوگاه فرقه ای اشرف ، که دولت عراق بعد از 9 سال تلاش سخت با همکاری شما و سازمان ملل متحد در حال پس گرفتن آن است .


5 – اگر مجاهدین در گذشته عملیات تروریستی خود را از فرانسه پیش میبردند دیگر تحمل کشورهای اروپائی و بلاخص دولت فرانسه بسر آمد و در سال 2003مریم رجوی تروریست و 160 تن دیگر از تروریست های مجاهدین توسط دولت فرانسه دستگیر شدند .


خانم وزیر
عملیات مسلحانه ( تروریسم ) یکی از مبانی ایدئولوژیک و استراتژیک مجاهدین خلق است و به هیچ وجه ترک نمیشود ! این سازمان با محور مبارزه با امپریالیسم آمریکا عضو گیری کرد ، و طبق گفته شاهدان عینی پس از فاجعه دلخراش11 سپتامبر در آمریکا رهبران مجاهدین خلق یعنی مسعود و مریم رجوی جنایتکار در یک نشست و جشن درون سازمانی به شادی پرداختند ( که شرح آن در نامه عضو سابق شورای رهبری مجاهدین به استحضار شما رسید ). در صورتیکه 3 هزار قربانی بیگناه 11 سپتامبر هیچکدام امپریالیست نبودند .


خانم وزیر !
رهبران مجاهدین خلق وقت جامعه جهانی و نهادهای بین المللی (– اعم از سازمان ملل متحد ، وزارت امور خارجه آمریکا ، کمیساریای پناهندگی سازمان ملل ، دولت عراق ، نماینده خانم کاترین اشتون و ...) را در قبال جابجائی ساده اسیران کمپ اشرف به کمپ لیبرتی گرفته است و مدام کارشکنی و بهانه تراشی و شرط گزاری کرده است و حال مریم رجوی تروریست که خودش را لو داد و خودش را افشا کرد و و بطور آشکار معلوم ساخت که او مانع انتقال این افراد به کمپ لیبرتی بوده و کارشکنی میکرده ، در بیانه 17 اوت وارد معامله با وزیر کلینگتون شده و از خانم وزیرکلینگتون میخواهد تا مجاهدین را از لیست تروریستی در بیاورد و در ازای این باج خواهی ، ایشان یعنی مریم رجوی دستورداد 400 نفر از گروگانهای خود را به کمپ لیبرتی بفرستد و در کمال بیشرمی و رفتار ضد انسانی اسم این عمل زشت خود را « حسن نیت » گذاشت!؟ .آیا بنظر شما سازمان های تروریستی مثل مجاهدین و مریم رجوی و القائده میفهمند حسن نیت چیست ؟ هرگز !.
آیا در آمریکا و اروپا و دیگر کشورهای آزاد و دمکراتیک رهبران احزاب صاحب جان و مال و حق زندگی ، حق داشتن همسر و فرزتد ، حق مسافرت ، حق جابجایی و نقل مکان و ... اعضای خود هستند ؟ مطمئنم خواهید گفت : نه ! پس مشاهده میکنید این یک فرقه وحشتناک است .


خانم وزیر
خارج کردن مجاهدین از لیست تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا مشروعیت بخشیدن و تائید تروریسم و قتل و جنایات سازمان یافته است و این یعنی نادیده گرفتن حقوق قربانیان ترور و خشونت مجاهدین در ایران و عراق !.
حالا وقت این است که در کنار امر انسانی انتقال ساکنان اجباری اشرف به کمپ لیبرتی ، مسئولین و فرماندهان تروریست مجاهدین در عراق محاکمه شوند و مسعود و مریم رجوی و باند ترورش در فرانسه در یک دادگاه علنی محاکمه شود
همانطور که دولت آمریکا دو شهروند خود را که مظنون به برنامه ریزی تروریستی بودند اخیرا به 17 سال زندان و حبس ابد محکوم کرد و مظنونان تروریستی علیه آمریکا را در هر نقطه از جهان ردیابی و تعقیب میکند و یا در افغانستان با آنها میجنگد و هیچ ترحمی هم نمی کند ، پس نباید با سازمانهای تروریستی در دیگر کشورها سازش کند مثل مجاهدین خلق !.
یادآوری کنم سازمان مجاهدین از القائده بسیار پیچیده تر است و بیشتر قتل و جنایت کرده است و اساسا باوری به دمکراسی و تعامل با دیگران ندارد و تمام این ظاهرسازی ها برای فریب شخصیت ها و نهاد های غربی است و متاسفانه تعدادی از نمایندگان کنگره آمریکا و یا مقامات سابق آمریکا از این تروریست ها حمایت میکنند!؟ و دادگاه های آمریکا و دولت آمریکا کاملا سکوت کرده اند !. آیا اگر القائده بود چنین رفتار میشد ؟ معنی این رفتار دوگانه و غیر اخلاقی و عجیب و سوال بر انگیز چیست ؟


خانم وزیر
دادگاه استیناف آمریکا وظیفه قضائی و حقوقی و اخلاقی داشته و دارد تا اعمال و سوابق تروریستی مجاهدین خلق را محکوم کند و در دفاع از انسانیت و پرنسیب های اخلاقی و انسانی مردم متمدن آمریکا خواستار محاکمه رهبران و فرماندهان تروریست مجاهدین شود ! ، نه بررسی مجدد و تعیین زمان و مقید کردن شخص شما به تصمیم گیری مجدد - و احتمالا تجدید نظر اچباری تحت فشارهای سنگین و پر حجم و روانی عده ای از نمایندگان کنگره آمریکا و غیره - تا تاریخ 2 اکتبر !؟
بسیارعجیب و باورنکردنی است که تعدادی از نماینگان و مقامات کشور آمریکا برای قاتلین شهروندان خودش در زمان حکومت سابق ایران لابی گری میکند و میخواهد از تروریستها قهرمان دمکراسی و حقوق بشر بسازد و وقتی جنگ طلبان آمریکائی و اروپائی و اسرائیلی ، آتش جنگ را بین آمریکا و ایران بر افروزند با کمک ارتش های کشورهای بیگانه ، این مزدوران تروریست خود را به مردم ایران تحمیل کنند !؟.


خانم وزیر
در پایان نظر شما را به نکات مهمی جلب میکنم خواهشمندم به این موضوعات توجه کافی بفرمائید !


1 – مشکل سازمان مجاهدین خلق اساسا و به هیچوجه قرار گرفتن در لیست تروریستی آمریکا نیست چرا که همانطور که میدانید در کنکره آمریکا لابی دارند و آزادانه در آنجا رفت و آمد میکنند و مورد حمایت واقع میشوند و موسسه فاکس نیوز با آنها همکاری کامل دارد و تشکیلات تحت پوششی گسترده دارد و پولشوئی میکنند و تظاهرات و آکسیون برگزار میکنند و « این سازمان در آمریکا کاملا آزاد است و فقط به ظاهر دفتر رسمی ندارد !؟ ... ، بلکه : الف- مشکل مجاهدین احساس تحقیر و بی آبرویی و سرخوردگی شدید به خاطر قرار گرفتن در کنار القائده است ! اما باز هم این کاملا بی اهمیت است بلکه مسئله اصلی این است که : ب – سیاستمداران دست راستی و جنگ طلب آمریکائی و اروپائی و اسرائیلی نمیتوانند که یک سازمان تروریستی بی آبرو را آلترناتیو و نماینده خود بعد از براه انداختن جنگ و آتش و خون در ایران کنند بلکه همانطور که با ساخت و باخت پشت دربهای بسته ، دادگاه انگلستان و دادگاه اروپا و شورای وزیران اروپا را بی آبرو و شرمنده کردند ، حالا وقت اینست که این تروریست ها را غسل تعمید بدهند و آنها را دمکرات و مترقی جلوه بدهند و راه حلش هم این است که آخرین مانع را برای این سناریوی شوم و ضد انسانی و فاجعه بار بر دارند و این مانع به ظاهر خروج این سازمان از لیست تروریستی دولت آمریکا است ! که شما را تحت شدیدترین فشارهای آشکار و پنهان قرار داده اند !. ( که از نظر من این لابی گری ها و تلاشها جهت نشان دادن تروریستها بعنوان آلترناتیو یک پروژه شیطان بازی و شیطان سازی است ! )


2 – معتقد و مطمئن هستم که مجاهدین بخاطر قرار گرفتن در لیست تروریستی ، و خلع سلاح در سال 2003 در عراق ، و بمباران یکی از تاسیساتش در عراق در سال 2003 ، هر وقت که توانائی و امکاناتش را داشته باشند انتقام سختی از دولت و مردم آمریکا خواهد گرفت !


3 – بعنوان یک شهروند ایالات متحده آمریکا همکاری مقامات فعلی و سابق آمریکا را با این سازمان تروریستی محکوم کنید !.


4 – خواهشمندم گزارش وجود زندانهای متعدد ، شکنجه و قتل ، قوانین فرقه ای ، طلاقهای اجباری ، جداسازی اجباری فرزندان از خانواده ها ، حرمسرای رجوی ، ممنوع بودن اعضا از ترک کمپ اجباری اشرف و .... را به متن لیست تروریستی ضمیمه کنید !.


5 – ابقای مجاهدین در لیست تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا یک امر ضروری و انسانی و بمعنی احترام و دفاع از قربانیان تروریسم است!.


با احترام
فرزاد فرزین فر
( یک مدافع حقوق بشر )
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از درخشش ایران در المپیک لندن – تا ورزش و قوانین ورزشی ( - تفکیک جنسیتی -) در سازمان مجاهدین خلق

(قسمت دوم)

 

 

فرزاد فرزین فر
23.08.2012
 

لینک به قسمت اول


ورزش زنان در سازمان مجاهدین خلق و پادگان تروریستی اشرف :
اما زنان چه ورزشی میکردند ؟ این مسئله علنی نبود یعنی هیچوقت ما ورزش زنان را در قرارگاه اشرف ندیدیم و دیدن زنان در هنگام ورزش برای مردان ممنوع بود زنان در محل آسایشگاه یا همان ساختمان محل خواب که دور آن حصار بلند کشیده بودند ورزش میکردند که یکی دو بار من صدای دنبک زدن آنها را از پشت دیوارهای بلند سیمانی شنیدم و کمی صدایشان هم شنیده میشد که مشغول تشویق تیم ورزشی شان بودند اما سوال کردن و کسب اطلاع از اینکه خانمها چه ورزشی میکردند سوال عادی نبود و عواقب بدی داشت و همراه با تنبیه تشکیلاتی بود بالاخص برای ما که با سازمان و مسعود و مریم رجوی زاویه فکری و سیاسی و ایدئولوژیک داشتیم و میبایست بسیار مواظب خود میبودیم تا بهانه ای دست سازمان ندهیم و مشکلات ما چندین برابر نشود اما محوطه ساختمان یا آسایشگاه زنان تقریبا کوچک بود و بیشتر احتمال میرفت پینگ پنک و زمین والیبال در اختیارشان بود . بهر حال ما اینقدر سرکوب شده بودیم و اینقدر استبداد وحشتناک بود که جای هیچگونه سوال در هیچ زمینه ای وجود نداشت و در سازمان مجاهدین خلق و پادگان اشرف همه چیز ممنوع بود !؟


اما ورزش صبحگاهی و یا شامگاهی :
این ورزش هم بین زنان و مردان در دو محل جداگانه و دور از هم صورت میگرفت تا همدیگر را نبینند با توجه به اینکه زنان و مردان لباس کامل نظامی داشتند ( و احتمالا مردان با پیراهن ورزشی که آن هم یادم نیست و قصد یک کلمه تحلیل و تعریف را ندارم ) و هیچ جا از بدنشان دیده نمیشد و زنان و مردان اساسا جرات پوشیدن لباس تنگ را نداشتند.ورزش صبحگاهی و یا شامگاهی اول با گرم کردن بدن شروع میشد و بعد دویدن در خیابان و یا زمین خاکی ، طوری برنامه ریزی میکردند که مسیر دویدن زنان و مردان یکی نباشد و نبایست همدیگر را حین دویدن میدیدیم !؟ فقط یکبار کنترل اوضاع از دست شان در رفت و در حالی که ما مردان در خیابان میدویدیم زنان داشتند از روبروی ما میدویدند و جلو میآمدند فرمانده زنان که یک خانم بود از فاصله بیش از 20 متری آنها را متوقف کرد!؟ چرا ؟ تا مردان حرکات اعضای بدن زنان را نبینند !؟ در حالی که زنان لباس گشاد به تن داشتند یعنی بلوز و شلوار نظامی و ما چنین نگاهی به هم نداشتیم اما این قوانین مجاهدین و فرقه رجویه بود تماما اندیشه و نگاه جنسی و جنسیتی نسبت به زنان و مردان ، بطور مثال مریم و مسعود رجوی به زنان میگفتند مادینه و به مردان میگفتد نرینه وحشی !؟ زنان شرایطشان غم انگیز و فاجعه بار تر از مردان بود و آنها را انسان نمیدانستند چه رسد به حق داشتن آزادی پوشش و... ! برای زنان حرمت انسانی و کرامت انسانی قائل نبودند چه رسد به حق انتخاب در گزینش همسر , حق عشق ورزیدن و دیدار و عاطفه داشتن به فرزند ( بعد از جدا کردن اجباری بچه ها از والدین فکر کنم حدودا سال 1991 ؟ ) و پدر و مادر و خواهر و برادر ، حق آرایش ، حق خوددوستی و بیان زیبائی خود و لذت بردن از آن و.... و مردان هم همینطور !. گرچه دل ما از ورزش خوش نبود ولی در آن برزخ اشرف بعضی اوقات کمی تنوع بود اما مسایل مربوط به ورزش ودیگر سرگرم کردنها برای ما مسائل جزئی و حاشیه ای بود اینقدر جنایت ها و خیانت ها و رفتار عجیب و غریب بود که اساسا ما وقت فکر کردن به این تبعیض ها و تفکیک جنسی و جنسیتی را نداشتیم و آخرین مشکل و مسئله ما هم بحساب نمی آمد ! در مقالات دیگر اعضای سابق سازمان از زندانی کردن تا فحاشی جنسی زنان در نشست هایشان در دنیای مجازی مطالب زیادی آمده است .


دوی ماراتن در پادگان اشرف یا فرقه رجوی :
زنان و مردان را در 2 خیابان جداگانه گذاشته بودند یعنی دو نقطه شروع متفاوت !، در حالی که مقصد یا محل پایان یکجا بود و تعدادی از ما که تماشاگر بودیم در حالی که مغزهایمان از شدت فشار انواع رفتارهای متناقض ورم کرده و باد کرده بود الکی و بناچار دست میزدیم و باصطلاح فقط چند نفری تشویق میکردیم و بقیه حال و حوصله و رمق نداشتیم جون میدانستیم برای سرگرم کردن ماست ، القصه زنان از فاصله نزدیکتری حرکت کردند تا در طی مسیر مردان آنها را نبینند و هنوز به خط پایان و مقصد نرسیده بودند از فاصله دور متوقف شدند و قدم زنان به جایگاه و پیش تماشاچیان آمدند تا ما تماشاچیان آنها را نبینیم و بعد از آن مردان که از یک خیابان دیگر حرکت کرده بودند به خط پایانی رسیدند ! . نه منظور ورزش بود و نه دوی ماراتن و نه مجاهدین ورزش دوست شده بودند وفقط ، و فقط ، تدبیر فرقه ای برای سرگرم کردن و امروز را به فردا کردن ! و تمام این دستورات را مسعود و مریم رجوی صادر میکردند و بقیه همه سیاهی لشکر بودند !.
خواهشمندم از فرقه مجاهذین خلق و رهبرانش بپرسید اینهمه داعیه مبارزه با جمهوری اسلامی و ادعای مجاهدین که در چپ مارکسیست ها هستند و ادعای تنها آلترناتیو دمکرات جمهوری اسلامی و ادعای کاذب مقاومت ایران و ادعای تنها اپوزیسیون سازمان یافته جمهوری اسلامی و ارتش کذائی آزادیبخش ملی ایران ، -که تاریخش با تاریخ مصرف صدام حسین تمام شد و دست ساز صدام حسین بود – و باصطلاح شورای ملی مقاومت ایران ( که اسم های متفاوت مجاهدین است ) با ادعای رهائی زن ، و برابری زن و مرد ، وادعای مریم قجر عضدانلو مبنی بر اینکه زنان مجاهد مترقی ترین زنان جهان هستند !؟ ، و گوهر های بی بدیل و بینه های انقلاب کذائی مریم ، و برادران و خواهران مجاهد رها شده در آب زمزم انقلاب رهائیبخش مریم که میخواستید به ایران و دنیا صادر کنید ، و کوه مردان و شیرزنان مجاهد خلق . و همزمان خطاب کردن مردان و زنان به نرینه های وحشی و مادینه ، و جلسات تهوع آور تناقضات جنسی بنام عملیات جاری و غسل هفتگی ، و محاکمات جمعی و فحاشی جمعی همراه با کتک زدن و تف کردن و خلط دهان انداختن بصورت جمعی به فرد منتقد و معترض و نواندیش و نوگرا و تحول گرا و دگر اندیش و و و و هزاران موضوع و فاکت... معنی و مفهومش چیست ؟ پس این عملکرد خویش را به حساب چی و کی میگذارید ؟ به ایرانیان و اعضای با سابقه خود که اکثرا مسئول و فرمانده و عضو باسابقه عملیاتی خودتان بودند تا الان فحش داده اید از وزارت اطلاعات و مامور رژیم و پاسدار سیاسی و... و همه نوع فحش رکیک جنسی به زن و خواهر و مادرشان تا حتی فحش های رکیک جنسی به مرده هایشان ...!؟ . و در خیابانهای پاریس و کشور های مختلف اروپائی کتک شان زده اید !؟، لطفا بفرمائید معنی اش چیست ؟؟؟؟ مطمئن باشید روزی پاسخ تمام این جنایتها و شقاوت ها و خیانتها را باید یکجا نزذ مردم ایران پس بدهید ! به لطف خدا ! و در آروزی آن روز قشنگ و تاریخی !!!


بر سر این ورزشکاران چه آمد :
نکاتی را در بالا گفتم و فقط اشاره ای کوتاه و مختصر و فقط به یک مورد اشاره میکنم وگرنه اگر همه داستانها را بخواهم بنویسم فقط همین مطلب ورزش یک کتاب میشود . در سال 1373 حدود 500 ( و به روایتی از شاهدان 700 ) نفرعضو منتقد سازمان و مسعود و مریم رجوی در قلعه اشرف دستگیر و زندانی شدند و ماهها در زندان بودند بسیاری شکنجه شدند و دو نفر بطرز فجیعی زیر شکنجه های وحشیانه فرماندهان و مسئولان مجاهد و دست یاران درجه اول مسعود و مریم رجوی به قتل رسیدند و .... این نگون بخت ها همان ورزشکاران بودند و خیانت بارتر از این هم هست !.


اخبار ورزشی در سازمان مجاهدین خلق و پادگان تروریستی اشرف :
همانطور که شما میدانید در دوردست ترین نقاط ایران آنتن ماهواره و تلویزیون و رادیو و تلفن موبایل وجود دارد اما در اشرف همه چیز ممنوع بود و تنها کسانی که از اخبار جهان و منجمله اخبار ورزشی جهان بی خبر بودند( و همچنان بی خبر هستند ) دو گروه در جهان بوده و هستند 1 – چند قبیله کوچک در جنگل های آمازون با روابط و زندگی همچون عصر هجر و قرون وسطی ، که با جهان خارج ارتباط ندارند و اصلا نمیدانند جهان متمدنی در خارج از فبایل آنها وجود دارد. 2 –کوه مردان و شیر زنان قهرمان مجاهد خلق و ارتش آزادیبخش ملی ایران در شهر مقدس اشرف یا همان جامعه بی طبقه توحیدی سازمان مجاهدین خلق ایران !؟. – البته وضع آن قبایل در بعضی موارد بهتر از ما بود و بلعکس و ... – که نیاز به مقاله جداگانه دارد !.
ما اصلا در اشرف نشنیده بودیم که جام ملت های آسیا و یا اروپا وجود دارد از لینک فوتبال ایران هیچ چیز نمیدانستیم ، از تیم های جدید فوتبال ایران خبر نداشتیم ، بارسلون و منچستر یونایتد پیش کش خودشان !،و اصلا زبانمان با این کلمات خارجی نمی چرخید – این مسایل از دیدگاه عجیب مسعود و مریم رجوی ساطع میشد؟ و طبق دیدگاه آنها هر که در ایران بود همه مزدوران رژیم بودند و هر که در خارج بود و مشخصا آمریکا و اروپا ، همه مزدوران بورژوازی بودند و اشرف را بهشت روی زمین میدانستند – مسابقات دوچرخه سواری تقدیم مسعود و مریم رجوی و مجاهدین خلق ! و از خیر خبرش گذشتیم دیگه دوچرخه هم ندیدیم و آرزوی دوچرخه سواری داشتیم ،از موتور سواری هیچ چیز نمیگویم چون رهبران عقیدتی مجاهد خلق ما میخواستند سر به تن مان نباشد و برای حفظ جان ما حق داشتند موتور نخرند چون ما را لازم داشتند و همه این دلسوزیها و تبعیضات انقلابی و رهائیبخش جنسی و جنسیتی و محدودیت ها و تحقیرها و زندان و شکنجه برای این بود که جنون بگیریم و بریم عمیلیات داخل کشور و خمپاره برداریم و چشم مان را ببندیم و مردم مزدور و رژیمی تهران را بکشیم !؟
باور کنید بسیاری از ما نمیدانستیم المپیک وجود دارد و در اشرف هم که این خبرها نبود و اگر ورزش شنا و ورزش دوی میدانی یا تنیس یا ژیمناسبیک و ... را نشان میدادند شیرازه مسعود و مریم رجوی و اشرف بهم میریخت و مشخصا ورزش زنان که عمدتا نیمه برهنه هستند ، و میبایست چند ماه جلسات و نشست های جنسی میگذاشتند و مسعود و مریم رجوی وحشت داشتند از اینکه انگیزه افراد برای رفتن به ماموریت و عملیات ترور و ماندن در اشرف پائین بیاید با اینکه کسی زنان و مردان ورزشکار یا غیر ورزشکار را نمیدید هر روز میبایست گزارش جنسی مینوشتند و اگر مردم جامعه را میدیدند واقعا چه اتفاق وحشتناکی برای مجاهدین و رهبرانشان میافتاد !؟ و بقیه این داستان غم انگیز را خودتان تصور و تجزیه و تحلیل کنید !. اما فیلم « پ ک ک » را نشان میدادند ، جون فقط به این فکر میکردند چطور اعضا را شارژ کنند و برای عملیات خودکشی و دیگر کشی آماده کنند !؟ آیا بطور منطقی و عقلانی و علمی این تفکرات و عملکردها الزامات یک مبارزه است ؟ در دنیای اطلاعاتی امروز هر انسانی و هر کارشناسی به این سیستم و طرز تفکر میگوید فرقه !.


اما ما چی میخواستیم؟
ما آزادی میخواستیم و ما میخواستیم کرامت و حرمت انسانی ما را رهبران مجاهدین نابود نکنند ! توهین و تحقیر جنسی مبنی بر نرینه وحشی و مادینه از دهان مریم رجوی و مسعود رجوی ما را نابود کرد و ما را خرد و له و لورده کرد ! نشستهای جنسی موسوم به غسل هفتگی و عملیات جاری ، روح و روان و شخصیت همه را نابود کرد فحاشی های جنسی در تمام جوامع طبق قانون ممنوع است اما در مجاهدین بصورت جمعی و سیستماتیک و بعنوان یک امر مقدس به فرمان و اجبار مسعود و مریم رجوی صورت میگرفت ! ما میخواستیم داخل ذهن مان را کنترل نکنند و مجبورمان نکنند بر علیه نیمه دوم شخصیت مان جاسوسی کنیم چون همه را دوشخصیتی شدید کرده بودند و محصولی غیر از این نمیتوانست داشته باشد !؟ ما حریم شخصی و خصوصی نداشتیم چه رسد به زندگی شخصی و استقلال شخصی و فکری !، بنابر این اساسا نمیتوانستیم به چیزی فکر کنیم باور کنید هر پیشنهاد ساده اجرائی را سرکوب میکردند و میگفتند مگر اینجا اداره است ؟! و با رهبری و سازمان چرا کنش و واکنش ایدئولوژیک – یعنی چاپلوسی و ریا و تزویر و پرستش و تعرف و تمجید و بندگی و بردگی _ نداری و بارها من را بخاطر پیشنهاد ساده تحت رفتار تحقیر آمیز و بایکوت تشکیلاتی قرار دادند که بدترین چیز در سازمان بود !. ما نمیدانستیم در یک قدمی ما چی میگذرد مثل وجود زندان ! تا اینکه خودمان زندانی شدیم !. اشرف و مجاهدین خیلی وحشتناک هستند و مبارزه برای کسب حقوق اولیه در سازمان مساوی است با زندان و شکنجه و قتل و اعدام!.
همه اینها به کنار ، ما فقط و فقط و فقط یک چیز بسیار ابتدائی و ساده و ناچیز میخواستیم که در دیگر گروههای تروریستی و فرقه ها در هیچ کجای دنیا ممنوع نیست و آنهم یک تماس ساده و تلفن کوتاه به خانواده هایمان در ایران ! و فقط اطلاع بدهند ما زنده ایم و ما نمرده ایم ! همین وهمین و همین خواهش مظلومانه و درخواست ساده و ابتدائی و ناچیز! و اگر دوست ندارند ما و خانواده هایمان صدای همدیگر را بشنویم لطفا خودشان تماس بگیرند!، من 6 سال و نیم در قلعه اشرف و پایگاه های دیگر بودم بی مروت ها نگذاشتند که نگذاشتند که نگذاشتند ، و تلفن در تمام پایگاههای سازمان در بغداد و حتی خود اشرف بود ، و وقتی از سازمان بیرون آمدم و به خانواده ام اطلاع دادم آنها باور نمیکردند و فکر میکردند من مرده ام، یکی از دوستان همشهری ام 25 سال است خانواده اش از زنده بونش اطلاع ندارد ، چندین تن از دوستان همشهری ام هم همینطور و تا 30 سال و حتی بیشتر ، از خانواده شان خبر ندارند و بلعکس! .
تاریخ به یاد خود بسپار ! پدران و مادرانی که در فقدان عزیزانشان با رنج و محنت مردند ! فرزندانی که در هجر پدر و مادر همیشه غصه بدل ماندند ! همسران تنها با بچه های خردسال و رنجور و منتظر ! ، انتظار خواهران و برادران رنجدیده ! ، بخدا خیلی دلم گرفته است و جسم و جانم پر از رنج است و اشک امانم نمیدهد از این همه بیرحمی و شقاوت ! یک تماس تلفنی یک دقیقه ای مرحم تمام این دردها بود وهست! و وقتی صدام رفت و خانواده ها آمدند و پدرها و مادرهای پیر و بیمار ، فرزندان پدر ندیده ، و همسران و خواهران و برادران ستمدیده آمدند تا عزیزانشان را ببینند با فحش و ناسزا و سنگ و تکه های آهن و ...چند مجاهد مغزشوئی شده قرار گرفتند و این دستورات از جانب رئیس جمهور برگریده مقاومت !؟ و رئیس شورای ملی مقاومت !؟ مریم رجوی ، و رهبر مقاومت مسعود رجوی !؟ صادر میشد و میشود .
چرا خانم کلینگتون و خانم اشتون و نمایندگان ویژه شان و آقای بان کی مون و سازمان ملل و نماینده ویژه اش ، این اعمال ضد انسانی را محکوم نکرده اند ؟ ، راستی چرا همه توجه شان متوجه اشرف شده ؟ مگر چه پارامتری عوض شده است ؟ ارتش آمریکا سالها کنترل اشرف را در دست داشتند و مجاهدین از آمریکا حرف شنوی داشتند و توسط آمریکا رام شده بودند و آمریکا به دولت عراق اجازه نمیداد آنها را جابجا کند حالا چه اتفاقی افتاده است که رویکردشان عوض شده است و مواضع فعال دارند ؟!، انگار که اشرف وزنه جهان است ؟ مگر ما در دنیا صدها برابر وخیم بار تر و فاجعه بار تر از این بحران انسانسی و پناهندگی نداریم !؟ چرا رهبرانشان را محکوم نمیکنند که این بساط را درست کرده اند و حقوق انسانی و اولیه این افراد اسیر و در بند را نابود کرده اند؟ چرا زندان و شکنجه را در اشرف محکوم نکردند ؟ چرا تجاوز جنسی به زنان اسیر و گرفتار را توسط مسعود رجوی محکوم نکردند؟ چرا مناسبات فرقه ای و استبداد تشکیلاتی را محکوم نکردند ؟ چرا طلاقهای اجباری را محکوم نکردند ؟ چرا جداسازی بچه های خردسال را از پدران و مادرانشان محکوم نکردند ؟ چرا تحویل اعضای منتقد و مخالف را به صدام حسین و زندان مخوف ابوغریب محکوم نکردند ؟ چرا تزریق سم به اعضای ناراضی را در اشرف محکوم نکردند ؟ چرا به آب انداختن اعضای ناراضی و جداشده را در اروند رود محکوم نکردند ؟ چرا و چرا و چرا ؟. اگر یکی از همین جنایات در گوشه ای از دیگر نقاط جهان صورت میگرفت مگر گوش فلک را کر نمیکردند ؟ راستی رسانه ها و شخصیتهای ایرانی عمدتا چرا سکوت کردند و چرا شخصیت هایی همچون خانم عبادی و دیگران احساس مسئولیت نکرده و نمی کنند و صحبت و موضعگیری علیه نقض آشکار حقوق بشر توسط مجاهدین خلق و رهبرانشان نمیکنند؟ آیا حقوق بشر و انسانیت هم گزینشی و امری دوگانه و دو وجهی است ؟؟؟.
ما ورزش را میخواستیم چکار ؟ ما که اینقدر احمق نبودیم تا نفهمیم دارند سر ما را شیره می مالند ؟ ما فقط یک تماس تلفنی میخواستیم ! همین ! و آن بدبخت بیچاره ها – که حالشان از هرچه کلمه مجاهد بهم میخورد - در برزخ اشرف و لیبرتی و خانواده هایشان فقط یک چیز میخواهند اول یک تماس تلفنی ساده و شنیدن صدای عزیزانشان و اطمینان از زنده بودن !
( این گزارش در مورد ورزش تا اوایل سال 1373 بود که من در آنجا بودم و بنا به مقالات بیشمار اعضای جدا شده و سابق مجاهدین ، بعد از آن شرایط صدها برابر بدتر شد و ما آخرین سری بودیم که از اشرف بیرون آمدیم و ظاهرا نجات پیدا کردیم و ما را به شهر رمادیه عراق فرستادند و آنجا را از اشرف برای ما بدتر کردند و جهنمی دیگر ، و بعد از آن مسعود و مریم رجوی خروج اعضا را از سازمان و اشرف ممنوع اعلام کردند مگر به شرط فرستادن به زندان ابوغریب و تحویل به جمهوری اسلامی ، که در گزارش سازمان دیدبان حقوق بشر در سال 2005 تحت عنوان « خروج ممنوع » آمده است ! )


قصه غصه هایم و
غصه قصه هایم پایان ندارد و
من این نامه را مینویسم و
و با بادبادک آرزوهای کودکانه ام
به پرواز در میآورم
و به هر سو رها میکنم
تا شاید روزی به ملت عزیز ایران برسد
تا عدالت را اجرا کنند !
به امید آن روز زیبا و قشنگ !
خیر پیش !
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از درخشش ایران در المپیک لندن – تا ورزش و قوانین ورزشی ( - تفکیک جنسیتی -) در سازمان مجاهدین خلق

(قسمت اول)

 

 

فرزاد فرزین فر
22.08.2012
farzinfar.f@hotmail.com


( بار دیگر وقوع زلزله در آذربایجان شرقی فاجعه آفرید که به کشته شدن بیش از 300 نفر و مجروح شدن 2000 هزار نفر و بی خانمان شدن دهها هزار نفر از هموطنان عزیزمان انجامید و بار دیگر غم و اندوه غبارش را بر ایران و ایرانی گستراند ... با تاثر و اندوه فراوان این فاجعه دردناک را به بازماندگان قربانیان این فاجعه دردناک تسلیت میگویم و درود میفرستم بر روان پاک عزیزانی که جانشان را از دست دادند )
*
المپیک 2012 لندن هم به خوبی و خوشی و بدون اینکه حادثه ای پیش بیاید خوشبختانه به پایان رسید مراسم افتتاحیه و اختتامیه زیبا و جذاب المپیک لندن ، جلوه های متفاوت هنر را درهمه زمینه ها بخوبی نشان داد ، با همه حاشیه هایی که در کنار برگزاری پر زرق و برق المپیک وجود دارد باید گفت المپیک نه تنها میعادگاه ورزشکاران و ورزش دوستان است بلکه نماد انسانی جهان کنونی ماست.
قهرمانانی که آمده بودند تا با مدال افتخار بر گردند اما صحنه رقابت برای بسیاری متفاوت رقم خورد ، کم نبودند ورزشکارانی که اشک ریختند و آن دیگرانی که حاصل کار و زحمت و تلاش شان گل کرد و میوه داد و شادی برای خود و دیگران ارمغان آوردند !
اما به گفته همه کارشناسان ورزشی ایرانی یکی از شاهکارهای المپیک 2012 لندن درخشش ایران با 12 مدال و قرار گرفتن در ردیف هفدهم رده بندی المپیک بود که اولین بار است تیم ورزشی ایران به چنین موفقیتی در المپیک رسید . با هر پیروزی و کسب مدال توسط ورزشکاران زحمتکش ایرانی موجی از شادی ایرانیان داخل و خارج را فرا میگرفت و هیچکس مسئله ورزش را با دیدگاههای سیاسی خود قاطی نمیکرد.
اوج پیروزی و شادمانی ایرانیان روز سه شنبه 7ژوئیه بود که تیم ورزشی ایران 2 مدال طلا و 2 مدال نقره بدست آورد که ایرانی ها با شور و شادی به خیابانها ریختند از شادی ایرانیان مقیم لندن در متروی این شهر گرفته تا شادی خیابانی ایرانیان داخل کشور در چندین شهر !
در میان شادی وصف ناپذیر ایرانیان ، تنها یک جریان ماتم گرفت و سکوت مطلق کرد و انگار در غار زندگی میکنند و از دنیا بی خبرند و در سایت ها و رسانه هایشان از همه جا خبر بود جزء خبر پیروزی قهرمانان ایرانی و سرور و شادی ایرانیان در اقصی نقاط جهان ! این جریان سازمان مجاهدین خلق( فرقه مخرب رجوی ) است و بار دیگر ثابت کردند که همگام و همراه با مردم ایران نیستند و سوابق و عقده ضد ایرانی شان مانع از آن میشود که در غم و شادی در کنار مردم ایران باشند ! میان فرقه رجوی و مردم ایران دریائی از خون فاصله افتاده است و حتی اگر این فرقه مردم فریبی و مردم گرائی کاذب کند و پیام تسلیت برای زلزله زدگان بفرستد نمی تواند چهره سیاه خود را سفید نشان دهد !
این مسئله یعنی برخورد با موضوع ورزش نه امری تصادفی است نه بدلیل مخالفت نمائی با حکومت جمهوری اسلامی است ! همه میدانیم ورزش در همه کشورها جنبه ملی دارد اما در سازمان مجاهدین ( فرقه رجوی ) همه چیز جنبه ابزاری دارد منجمله ورزش !
آنزمان که سازمان مجاهدین خلق به همراه ارتش صدام حسین در هنگام جنگ ضد ایرانی بر علیه سربازان ایرانی عملیات نظامی میکرد و سرشار از پیروزی و غرور کاذب بود – که در واقع پایان تاریخ مصرف این سازمان و دفن سیاسی و ایدئولوژیک و تاریخی اش بود – و نیروها سرگرم بودند در این سازمان نه خبری از ورزش بود نه جشن و سرور ، نه شام جمعی ، نه اجرای گروه موسیقی و آواز خوانی ، نه اجرای تئاتر ، نه مراسم سینه زنی و نه هیچ و هیچ و هیچ !
اما وقتی پیروزی کاذب و خائنانه فرقه رجوی در عملیاتهای ضد ملی و ضد ایرانی « آفتاب » و « چلچراغ » به جام زهر عملیات ننگین «فروغ جاودان » برای فرقه رجوی تبدیل شد مسعود و مریم رجوی برای سرگرم کردن نیرو های شکست خورده و به بن بست رسیده به هر نیرنگ و تلاشی دست زدند


از جمله ورزش !؟
ورزش مردان در سازمان مجاهدین خلق و پادگان اشرف:
من در باصطلاح قرارگاههای سعید محسن و حنیف نژاد در عراق بودم که پایگاههای ارتش عراق بودند و از طرف صدام حسین به رجوی تقدیم و هدیه شده بود ، و صحبت از ورزش در آنجا یک تابو بود و حتی یک توپ نبود و یا یک شطرنج دیده نمیشد . بعد از عملیات موسوم به فروغ جاودان به جهنم اشرف منتقل شدم و در ستاد 900 بودم بعد از مدتها یک میر پینگ پنگ و اگر درست بیاد داشته باشم یا ممکن هست اشتباه کنم یک فوتبال دستی هم بود که آن هم به ما وقت نمیدادند که برویم بازی کنیم و بازی زنان و مردان یک تابو وممنوع بود فقط و فقط یک بار در تاریخ این سازمان یک مرد با زنان دیگر یکبار بازی کرده است یا مثلا ورزش کرده است و آنهم مهدی ابریشم چی با دو خانم بنام های شهرزاد و مریم پینک پنک بازی کرد و بعد از آن مسئول تشکیلاتی و ایدئولوژیک اش یعنی خانم آزاده رضائی مانع او شد و نزدیکی عاطفی و رابطه اجتماعی زنان و مردان یک مرز سرخ در سازمان بوده و هست و آنرا مترادف با متلاشی شدن سازمان میدانستند و همچنان میدانند( وقتی فردی مانند مهدی ابریشم چی که در زمان شاه عضو این سازمان بود و در زندان شاه بود بعد از همان اول عضو مرکزیت سازمان و دفتر سیاسی سازمان بود و نفر سوم سازمان در ایران بود و در تصمیم گیری جنگ مسلحانه نقش اصلی را داشت و در فرانسه طی ساخت و باخت ایدئولوژیک و فشار مسعود رجوی زنش مریم قجر عضدانلو را به مسعود رجوی بخشید و رجوی یک زن جوان را به وی هدیه کرد و همیشه در عراق جزء افراد اصلی تصمیم گیرنده بود و رابط ویژه سازمان امنیت صدام حسین بود و در عملیات ضد ایرانی فروغ جاودان فرمانده نظامی بود حق و جرات بازی پینگ پنگ را با یک خواهر مجاهد و رزمنده ارتش آزادیبخش !؟ و تحت مسئول خودش ندارد دیگران چطور جرات میکنند !؟ چرا ؟ چون یک فرقه است و میترسیدند از هم بپاشند و همه اینها قوانین فرقه رجوی بوده است !؟ ) جالب است که یادآور شوم خودشان بطور مصلحتی و ابزاری بساط چنین ورزشی را براه انداخته بودند اما تبلیغات براه انداخته بودند و میگفتند آقای ابوالحسن بنی صدر در فرانسه لم داده است و مشغول بازی پینگ پنگ است .
مدتها گذشت که باصطلاح به یگان نظامی منتقل شدم در آنجا هم غیر از شطرنج و پینگ پنک چیزی دیگری وجود نداشت و بعد از سالها با تغییر سازماندهی به یکی از محورها منتقل شدم برای اینکه مانع از ریزش نیروهایشان شوند امکانات ورزشی بیشتر شده بود و در آنجا زمین خاکی فوتبال ، والیبال و بسکتبال و پینگ پنگ وجود داشت اما هیچکس اختیارش دست خودش نبود و آزادی نداشت که برای خودش و امور ورزشی تصمیم بگیرد یا هر وقت دوست داشت به ورزش بپردازد . هنگام بازی فوتبال مردان میبایست از شلوار نظامی و پیراهن ورزشی در هوای بالای 50 درجه سانتی گراد و بسیار گرم و سوزان و طاقت فرسای عراق استفاده میکردند البته این موضوع از جنبه اخلاق گرائی کاذب مجاهدین هم نبود بلکه روابط درونی یک فرقه بود و میترسیدند اعضای فرقه مجاهدین به فکر جامعه آزاد و باز بیفتند یعنی زن و مرد و بچه و پدر و مادر و خواهر و برادرو زندگی اجتماعی! چرا که مسعود و مریم رجوی میترسیدند اگر ذره ای و حتی نوک سوزنی جبر تشکیلاتی و قوانین فرقه ای را از سر اعضای دربند بردارند این سازمان و باصطلاح ارتش کذائی آزادیخش ملی یک روزه نابود شود و البته اگر درب قلعه اشرف باز میبود هیچ تدبیر فرقه ای نمیتوانست جلوی متلاشی شدن این فرقه را بگیرد و همگی فرار میکردیم !
القصه حین بازی فوتبال فقط چند نفر از زنان میآمدند که به اصطلاح فرمانده یا مامور بودند که یا فرمانده یگان بودند و دستور تشکیلاتی داشتند که بیایند که معمولا یک نفر کنترل چی بود تا به تشکیلات باصطلاح گزارش بدهد یا جاسوسی بکند تا مبادا این برادران مجاهد و رزمنده ارتش آزادیبخش ؟!در اختیار خودشان باشند حتی برای 2 ساعت و به اصطلاح درون تشکیلاتی و فرهنگ ایدئولوژیک رهبران فرقه مجاهدین« وا بروند و فکر زندگی و جامعه عادی ! بیفتند و دچار روزمرگی بشوند ... » و فیل شان یاد هندوستان کند و بروند پی کار و زندگی آبرومندانه و شرافتمندانه خود ، و دکان اشرف را سر مریم و مسعود رجوی و صدام حسین خراب کنند !
شاید آدم دگم و خشک مغزی پیدا شود و بگوید عجب آدم های خوب و پاکی هستند یا رعایت مسایل اخلاقی را نزد زنان میکنند که باطلاع میرسانم در اطاق خواب جمعی هم شبها با شلوار نظامی و زیر پیراهن آستین کوتاه میخوابیدیم و حق آزادی پوشیدن لباس در خواب را هم نداشتیم و این در حالی بود که مسعود رجوی بنا بر تصمیم بسیار عجیب و جنون آمیز و ضد انسانی زن سومش یعنی مریم قجر عضدانلو با زنان شورای رهبری سازمان مجاهدین ازدواج جمعی کرده بود و حرمسرا داشت و با این زنان نگون بخت و اسیر هم بستر میشد و به آنها تجاوز جنسی میکرد ! این زنان اسیر زمانی خانواده داشتند و شوهر داشتند و بچه داشتند اما مسعود و مریم رجوی آنها را مجبور به طلاق کردند و فرزندان جگر گوشه شان را از آنها گرفتند و سپس وادارشان کردند تا در خدمت حرمسرای ویژه رجوی باشند !!!؟؟؟ عجب روزگاریست این روزگار بی رحم !؟ و عجب جامعه بی طبقه توحیدی که رجوی و مجاهدین نوید میدادند که ما دیدیم ! . عجب ؟ عجب ؟ عجب درد بی درمانی و زخم درمان ناپذیری بر روح و روان و جسم و جان این زنان اسیر!؟ .
بازی بسکتبال و والیبال هم همینطور بود و چون نزدیک سالن غذاخوری بود تعداد خانم های تماشاگر چند تایی بیشتر بود و کسانی بودند که باصطلاح تشکیلات چسب ایدئولوژیک نداشتند و معنی اش این است که همه ابزارها و اهرمها و توبیخ ها و نشست ها و باصطلاح انتقادها هنوز آنها را رام و برده و اسیر تشکیلات فرقه ای نکرده بود و با تشکیلات و رهبری سازمان زاویه داشته و مخالف بودند و زیر بار فشار تشکیلات نمی رفتند ولی راهی برای خروج از سازمان و عراق نداشتند ولی در هر صورت مثل بازی فوتبال یک زن یا مرد – البته فرمانده و مسئول !؟ و نه هر کس - را برای کنترل اوضاع میگذاشتند!


به ورزش زنان در سازمان مجاهدین خلق و پادگان تروریستی اشرف در قسمت بعدی خواهم پرداخت :
 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد