_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

میزگرد بررسی مواضع اخیرمریم رجوی و فرقه مجاهدین (قسمت چهارم ، پایانی)

 

 

ایران قلم
27.04.2013

لینک به قسمت اول

لینک به قسمت دوم

لینک به قسمت سوم

 

لینک مشاهده میزگرد در یوتوب

Benachrichtigungssymbol

 

 

آقای تاجبخش:
هر کدام از اینها که با ماشین خودش می آمد و نفر می آورد که این یکی از برنامه های ما بود که آدمهای بیشتری به اشرف تردد کنند.

آقای سبحانی :
آیا این استدلال من نادرسته، اگه نادرسته خوب شما بگید نادرسته . خوب منی که دست در دست صدام داشتم در هر صورت صدام یک بقایایی داشته و یک نیرویی داشته که ابزار کارش بوده از ارتشش بگیر تا گارد ریاست جمهوریش و بستگانش، خلاصه یک نیرویی داشته ، می توانسته بر اساس اخبار و اطلاعاتی که داشته یا می تونسته پیدا بکنه و میخ های خودش را از انتخاب بکنه چرا این کار را نکند؟

آقای تاجبخش:
دقیقا همینطوری شما میگید هست اما نه همه کسانی که برای سازمان کار می کردند و به قرار گاه می امدند یعنی یک طیف بزرگشان کسانی بودند که از حکومت سابق عراق بودند و سازمان از آنها استفاده می کرد ولی کسانی هم بودند که نه طرافدار نبودند و حتی این اوخر سازمان توانسته بود در مناطق شیعه نشین وکسانی که به نوعی حمایتهایی را داشتند از طرف جمهوری اسلامی کسانی را بکشاند به هر حال به طرف خودش منتهی در کنار اینکه از این نظرگاههای سیاسی اینها سوء استفاده می کرد خیلی تامین مالی می کرد اینها را و خیلی از کسانی که می آمدند و کاری را برای سازمان انجام می دادند در واقع مزد بگیر سازمان بودند .

آقای آریایی :
من یک نکته ای بنظرم می رسد که این شرایطی را که شما الان دارید تصویر می کنید درواقع این گذشته سازمان هست مثل آدمهایی که تو رویا هایش یک چیزهایی بود ومثل این که شرایط سیاسی سازمان را ما الان بیاییم تو دکه های کتاب فروشی ها بررسی کنیم و سازمان از آن دیگه فاصله گرفته یعنی یک واقعیتی وجود داره که زمان به زیان سازمان هست اینرا ما سالیان قبل گفتیم به چه مفهوم شما آقای سبحانی گفته بودید که سازمان مجاهدین از نظر خودش و تو استراتژی خودش چه بسا بگوید که من جلو رفتم من توجه شما و دوستان را می خواهم به این نکته جلب کنم که فرض کنیم ما دوتا پارامتر داریم یکی پارامتر حمایت اجتماعی اینرا بعنوان یک مدار و یک محور بگیریم و یکی حمایت نیروی خارجی اگر روی این دو تا بردار وضعیت سازمان را از بدو تولد نه از سال پنجاه وهفت رسم بکنیم اگر دقت بکنید این مدار بدین صورت بالا میاد که پیوسته از سال پنجاه هفت به هر صورت سازمان مجاهدین یک واقعیتی هست که نظرات یک سری از جوانان را به سوی خودش جلب کرده بود و میتینگهای ده هزار و سی هزار و پنجاه هزار نفره توی امجدیه و توی شهرستانها واقعیتی هست و بر اساس همان پایه ها بود که توانست سلاح جمع کند و خانه های تیمی خودش را شکل بده و مبانی مبارزه مسلحانه را ایجاد کند ولی نگاه کنید از آن سال به بعد فرض کنید که آنر نقطه صفر بگیرم پیوسته سازمان از نیروی اجتماعی اش کم شده و به نسبت به حمایت خارجی و نیروی خارجی زیاد شده و الان که مثلا ما بررسی می کنیم مدار این سازمان را می بینیم که در سال هزار سیصد و نود ودو هستیم می بینیم که کمترین حمایت نیروی اجتماعی و بالاترین حمایت نیروی خارجی معلوم الحال و کسانی که با پول خریده می شوند و کسانی که با پول جابجا می شوند و نظر شان را ارائه می دهند این گفته ای که شما فرمودید که سازمان می گوید که من تو دیدگاه خودم جلو رفتم اتفاقا من نظر عکس دارم سازمان سالیان بر اساس این استراتژی حرکت می کرد و می خواست قیام اجتماعی و قیام مسلحانه در ایران بوجود بیاورد و مبارزه مسلحانه اش هم بر این اساس بود جنگ چریک شهری یعنی این جنگ چریک شهری باید روی مدار حمایت اجتماعی سوار می شد اما حالا بگذریم که غلط بود یا درست بود هر چه که بود به هر صورت واقعیت امروزی را که ما داریم برسی می کنیم جنگ چریک شهری نه تنها شکست خورد بلکه این باعث شد که سازمان یک مدار بغلتد و بیفد تو دامن کشور خارجی مثل صدام یعنی برود به سمت بیگانگان یعنی از حمایت داخلی کم شد و این نقطه سر فصلی و نقطه عطفی هست که جامعه ایران بکلی از سازمان کنده بشود و جدا می شود هم بخش اجتماعی و هم توده مردم چرا که نمی تواند یک نیرویی بگوید من دارم برای آزادی مردمی مبارزه می کنم که در همان حال با دشمن این مردم هست که دارد سرشان بمب می ریزد این واقعی نیست پس به این دلیل از آن نقطه اگر فرض بگیریم مداری که رجوی میاد تو خاک عراق نیرویی به اسم نیروی اجتماعی دیگر تمام شده و مرده و از آن نقطه هست که رجوی بعد از اینکه یک سلسله عملیاتی را در سال هزار و سیصد وشصت چهار سازماندهی می کند و چهل تا تیم عملیاتی را می فرستد داخل و انها هم شکست می خورند بحث برای رجوی تمام شده است از آن نقطه هست که میاد استراتژی خودش را روی حمایت خارجی و روی نیروی خارجی در قدم اول صدام وبعد ولیعهد عربستان و بعداز آنطرف لبنان و بعد همینطور قدم به قدم میاد جلو و پاش به اروپا باز می شود و پاش به فرانسه باز میشه وبعد سرویسهای امنیتی و امروزه در نوک تکامل سازمان همانطور که اطلاع دارید خودش را تنها آلتر ناتیو مردم ایران می داند و از طرفی خودش را به نوک محور تکامل پیچ کرده و هیچکس نمی تواند این سازمان را از این نوک تکامل خارج کند چنین سازمانی با این ادعایی الان این روزگارش هست روزگار بسیار بسیار اسفناکی که می خوام توجه شما را به این جلب کنم و من از شما سئوال می کنم اگر سازمان بگوید آقا صد تا ملاقات خارجی در سطح خیلی بالا با نمایندگان خارج درواقع پارلمان اروپا و آمریکا دوست داری داشته باشی یا دوتا عملیات داخل ایران که بقول معروف دهان پر کن باشد اصلا یک عملیات اجتماعی اصلا مثلا بیایید یک منطقه ای یا یک چهار راهی را ببندید و فقط اطلاعیه پخش کنید کدامش را سازمان دوست دارد .

آقای تاجبخش :
البته همانطور که می گویید آقای آریایی من متشکرم از شما که خیلی خوب آنچه را که من می خواستم بیان کردید و خیلی بهتر از من بیان کردید


آقایی آریایی :
خواهش می کنم

آقای تاجبخش :
یعنی همین که میگید سازمان بخاط راینکه پایگاه اجتماعی ندارد به این خاطر سعی می کند که الان من داشتم به بخشی از فعالیتهایش در این رابطه در عراق اشاره می کردم و می دونه که باید به همان دلایلی که صحبت کردیم تو عراق بماند و به همین دلیل سعی می کند که صحنه فعالیتهایش را در عراق و حمایتهای بین المللی اش را بالا ببرد و به همین دلیل اینکه میگید روی دیگر سکه هست که سازمان در ایران ازطرف مردم هیچ حمایتی ندارد.

آقای آریایی :
اگه یادتان باشد موقعی که جنبش سبز در ایران بود همین خانم مریم رجوی مگر به کروبی و موسوی نامه نمی نوشت پس چی شد دیگر چرا تحرکی دیگر ندارید آنها تمام شد و شما هم تمام کردید و شما می خواستید موج سواری کنید و روی یک جریانی سوار بشوید و آن رهبران هم جلو شما ایستادند و شما را ترد کردند و گفتند که ما با شما هیچ رابطه ای نداریم.

آقای تاجبخش :
و همین کار اینها باعث شد که آن جریان اجتماعی جنبش سبز تبدیل شد به یک فتنه اجتماعی و اینطوری تخطئه شد.

آقای قشقاوی :
ببینید در پاسخ به سئوال شما اینکه سازمان مجاهدین چه فرقی با اپوزیسیون سوریه دارد و اینها اصلا تو برنامه های خودشان اپوزیسیون سوریه را دنبال می کنند .

آقای سبحانی :
یا می تونه و خودش حداقل دارد تلاش می کنند که بگوید من هم مثل اپوزیسیون سوریه می تونم .

آقای قشقاوی :
می خواستم بگم که سازمان مجاهدین با اپوزیسیون سوریه اصلا قابل قیاس نسیت چون اپوزیسون سوریه برخاسته از درون آن کشور هست شما نگاه کنید اکثر این رهبران این اپوزیسیون و فرماندهان ارتش آزاد سوریه از ارتش سوریه بودند و از درون این حکومت برخاستند و به هر حال از وزیر و وزرای این حکومت بودند و یک مقامی داشتند و در ون اعتراضات شان شکل گرفت و در درونسوریه ماندند و در درون هم کار شان به آن نقطه رسید ولی مجاهدینی که اساسا با اعتراض در درون کشور شما اگر نگاه کنید و آقای آریایی می گوید درسته از اول انقلاب بودند گروهایی که خود آدمهایی که در درون این حکومت بودند و این صدای اعتراض در درون حکومت همیشه بوده و هر جا که صدای انتقاد در درون حکومت بالا می رفته مجاهدین می آمدند با یک انفجار یا یک ترور می آمدند آن جناح های حکومت را با هم متهد می کردند و این اداعایی که اینها می کنند که بر آیند همه اتفاقات در داخل ایران ما هستیم و یا همین اتفاقات بعد از انتخابات که اینها می گفتند ما هستیم در حالی که اینها نبودند بر عکس اینها آمدند اعتراضات را خراب کردند با کارهای خشونت گرایانه شان و با اقدامات تروریستی شان آمدند در واقع آن جریان رادیکال را رادیکالتر کردند و آنها آمدند گفتند علی رغم اینکه ما اعتراض هم داریم بیاییم متهد بشیم و آن گشایش سیاسی را در داخل ایران اینها به عقب انداختند و آن جنبشی که در ایران راه افتاده اصلا ربطی به مجاهدین ندارد چون اینها اصلا حضور ندارند در داخل کشور و مجاهدینی که سالیانی هست که از کشور خارج شدند و به بیگانه پیوستند و با صدام دشمن مردم ایران همکاری کردند و عملیات کردند بر علیه مردم ایران و خودشان معتقد بودند که در عملیات به اصطلاح فروغ که در کتاب به اسم فروغ جاویدان نوشتند که ما پنجاه و پنج هزار نفر از سربازان ایرانی را کشتیم بعد الان مدارک و اسناد هست که اینها همکاری اطلاعاتی می کردند و همکاری امنیتی می کردند با صدام لذا اصلا ما نمی توانیم مقایسه کنیم اینها را با گروههای اپوزیسیون سوریه در حالی که سازمان افرادی که در اعتراضات داخل ایران کشته شدند از خودش می داند در حالی که انها هیچ ربطی با سازمان نداشتند اصلا پیشینه و تاریخچه خانوادگی افراد مشخص هست که اصلا ربطی به سازمان ندارند .

آقای سبحانی :
خیلی ممنون آقای قشقاوی و همینطور سایر دوستان خیلی پاسخهای منطقی دادید در رابطه با آن سئوالی که من از جانب سازمان و یا نگاهی که سازمان داره بیان کرده بودم اگر اجازه بدهید خوب ما بحث و برسی مان را نسبت به مواضع مریم رجوی و همچنین مواضع فرقه رجوی در این ماه اخیر که رفتن به لیبرتی و بحث برگشت به اشرف و اینکه ما را بفرستید به آمریکا خلاصه بحث رفتن خانم رجوی به ژنو و بحث مان را با این سئوال خاتمه بدهیم که شما دوستان هر کدام که می تونید به این سئوال بپردازید و بعد با توجه به فرصت کمی که وجود داره برنامه را به پایان ببریم.
در هر صورت شما چگونه تصور می کنید و ایا سازمان مجاهدین در عراق خواهد ماند؟ و سئوال دوم اینکه آینده این سازمان چه خواهد شد؟ چون پاسخ به این سئوال می تواند کمکی باشد که ما بتونیم در آینده برنامه ریزی بکنیم و بفهمیم که واقعا باید چقدر برای فرقه مجاهدین وقت گذاشت و چقدر انرژی گذاشت و یا اینکه نه ضرورتی ندارد ؟.

آقای آریایی :
اگه اجازه بدهید من بگم که اگر از دیدگاه رجوی به این موضوع نگاه کنید پاسخ سئوال شما را من اگر در واقع در خلوت گاه خودم را جای رجوی بگذارم در پاسخ به آن سئوال شما در رابطه با آن دو مدار اجتماعی و حمایت خارجی الان کجاست یک برسی خیلی کوتاه نشان می دهد که سازمان مجاهدین در سال شصت و هفت بعد شکست در عملیات فروغ یا همان مرصاد تمام رویا هایش را یکجا برای حاکمیت در ایران از دست داد این یک ضربه بزرگی بود اولین کسی که فهمید خود رجوی بود در سال هزار و سیصد و هشتادو دو سلاح را از دست داد و آمریکا سلاح را ازش گرفت در سال هزار و سیصد و نود و دو اصلی ترین پایگاه استراتژیکی خودش را در خاک عراق از دست داد یعنی در سه مقطع سالهای شصت و هفت و هشتاد و دو و نود ودو این وضعیت سازما ن به لحاظ آن پروسه پیشینه اش هست ولی واقعیت این هست سازمان الان دارد برای بقاء و جلوگیری از فنا می جنگد سازمان قادر نیست به همان دلایلی که صحبت کردیم هیچ ابتکار عمل سیاسی برای ایران و مردم ایران داشته باشد بنابر این تمام حرکات و تحرکات و برنامه ریزی ها و ملاقاتها نمایندگان و وکلا و غیره فقط برای جنگ بین بقاء و فنا هست سازمان در این نقطه هست الان اگر می خواهیم این سازمان را برسی کنیم سازمان فقط برای اینکه نفس بکشد و بعنوان نفری هست که سالیان در یک دریایی شنا کرده خسته است و نیرویش را از دست داده و توانش را از دست داده و موجها هم همچنان هستند و الان فقط برای نفس کشیدن می خواهد بیاید بالای آب یکبار به نظرم از این منظر نگاه کنیم که سازمان بعنوان یک نیروی سیاسی آینده ای در ایران ندارد در ورای یک نیروی سیاسی اما بعنوان نیرویی که در هر صورت یک پیشینه ای داشته از دیدگاه من سازمان تا آخرین نفر می جنگد برای اینکه در عراق بماند و مطلقا چنین تصوری که سازما ن از خاک عراق خارج بشود وجود ندارد به روایت احمد حنیف نژاد از کادر های این سازمان یکبار سر میز نهارخوری می گفت ما به عراق آمدیم و در عراق دفن می شویم این صحبت سال هزار و سیصد و هشتاد هست دوازده سال قبل آن نظر گاه هنوز هم پا بر جاست و رجوی هم اینرا می داند بنابر این بعنوان یک نیرو در خاک عراق خواهد ماند اما منتفی نخواهد شد و مطمئن نخواهد شد بعنوان یک دیدگاه و بعنوان یک نظر گاهی که منتشر کننده مبتکر عملیات انتحاری در خاور میانه و مبتکر عملیات تروریستی در بالا ترین سطح تو عملیات انتحاری و انفجاری مهم و ساختمانهایی که مثلا فرض کن صد نفر را یکجا از بین ببرد این سازمان از قبل مبتکر چنین عملیات انتحاری بود عملیات انتحاری که در ایران داشت و آیت الله ها را از بین برد سازمان از آن نقطه شروع کرده اینکه آقای قشقاوی گفتند از این دیدگاه خشونت طلبانه نمی تواند کنده بشود با این موضوع زاده شده و با این موضوع هم دفن می شود و اصلا نباید از این موجود انتظار داشت طوری دیگر بیاندیشد در پاسخ به سئوال شما سازمان در خاک عراق خواهد ماند اینرا خیال ما راحت باشه هر تاکتیک و برنامه ای هم که می ریزد فقط در این جهت و با این افکار هست ولی به عنوان یک اندیشه و روش می ماند و فقط از این منظر هست و از این منظر نیست که در ایران به حاکمیت برسد تمام شده است و رجوی هم اینرا می داند مطلقا ولیکن بعوانی که ما تجربه خیلی تلخی داشتیم ولی دستاورد خیلی شیرینی داشتیم به هر صورت ما قربانیان سازمانی هستیم که فکر می کنیم ما پیش قراولان نسلی هستیم که می تواند این اندیشه را خیلی خوب آنالیز کنیم و می توانیم اینرا خیلی خوب به آیندگانی که به هر صورت جامعه ایران تغییر خواهد کرد و جامعه ایران و مردم ایران ان عدالت اجتماعی را حتما بدست می آورند ولی ما در این مسیر ما تجربیاتی بودیم با دستاوردهای شیرین اگر صحبتی می کنیم و حرفی می زنیم و سخنی می گیم تنها از این منظر هست که نه به این مفهوم که سازمان به حاکمیت سیاسی برسد و شانسی که رویش برنامه ریزی بشود از این جهت که تجربه خیلی تلخی بوده و رهبران این سازمان هیچگاه به این تجربه تلخ اقرار نمی کنند .

آقای قشقاوی :
من معتقد هستم که بعد از این تحولاتی که برایش بوجود آمده از نظر کارایی از عراق رفته محسوب می شود درست هست افراد سازمان شاید در عراق برای همیشه بمانند بعضی از این فرقه ها مثلا ما در تاریخ ایران داریم مثلا فرقه اسماعیلیه هنوز در گوشه و کنار ایران هستند اما اینها کارایی داشته باشند چون اینها واقعا از فرقه های پیچیده منحصر به فرد هستند که با ان اعتقاداتی که دارند و با آن روشهایی که بهش معتقد هستند و همه آدمهای دنیا را یک جور دیگر می بینند و خودشان را تافته جدا بافته می دانند این تفکر باقی می ماند حالا چه تو خارج کشور بخشی از آنها در عراق می مانند حالا اینکه بتوانند کارایی داشته باشند و بتوانند حتی آن عملیات انتحاری که آقای آریایی میگه بتوانند تو عراق یا جایی دیگر انجام بدهند آنهم یواش یواش از دست شان گرفته می شود و مثل آدمهایی می شوند که همه چیز را از دست دادند و هیچ حرکتی دیگر نمی توانند بکنند و هیچ مهره ای دیگر ندارند که بازی کنند همانجوری می مانند و همانطور از بین میروند و نسل شان منقرض می شود منتهی بیام فکر کنیم اینها فردا میاند دارای یک اهمیتی می شوند و مثلا در فضای سیاسی ایران تاثیر گذار باشند یا در آینده ایران تاثیر گذار باشند این بدور از عقل هست چون چنین توانایی در این سازمان دیگر وجود ندارد چون اصلا فضای سیاسی و تحولات اجتماعی و همه چیز به سمت مدارا گری و گفتگو و مسالمت آمیز و همزیستی پیش می رود و این در سازمان ناچسب هست مگر اینکه عده ای بیایند خودشان را از سازمان جدا کنند و بگویند ما یک سازمانی هستیم و بخواهند اندیشه خود را تغییر بدهند ولی آن هسته اصلی سازمان یواش یواش به تاریخ می پیوندد و از نظر من مسئله عراق اینها در واقع از عراق بیرون آمده هستند چون اشرف را ازدست دادند سلاح را از دست دادند و ارتش را از دست دادند و اینها را گذاشتند تو یک چار دیواری و آنجا هستند و به هر حال روزی چهار نفر کشته میشند به هر حال آدمهایی هستند که به بیماریهای گوناگون مبتلا هستند و سالیان در ان شرایط سخت در عراق بودند و پیر شدند و دنیا را ندیدند و دارند همینطوری از بین می روند و خودشان را دارند از بین می برند چون افراد اکثرا بالای پنجاه سال هستند این ادمها به هر حال از بین می روند وبعد آن ته مانده های شان آنجا می مانند و اگر بمانند هم دیگر آزاری به کسی نمی رسانند و چه بسا دولت عراق بگوید بروید برای خودتان در جامعه عراق زندگی کنید دیگر ماندن شان کارایی ندارد شاید یک عده ای از اینها بیست سال و سی سال بمانند در عراق ولی دیگر هیچ کارایی ندارند و دیگر عملا هیچ مسئله سیاسی نمی توانند ایجاد کنند.

آقای تاجبخش:
به نظر من از آنجایی که آقای رجوی هم پتانسیل اینرا دارد که همانطور که این سازمان را به یک فرقه مذهبی تبدیل کرده کوتاه بیاد و همانطور که دوستان اشاره کردند این سازمان به لحاظ سیاسی هیچ نقشی در صحنه سیاسی ایران ندارد و همین الان هم در واقع نقشی را ایفا نخواهد کرد به نظر من بعنوان یک اندیشه این سازمان تمام شده است و خروج نیروهای سازمان از اشرف خیلی ضربه مهلکی بود چون سئوالهای پیش رهبری مجاهدین گذاشته که قادر به جوابگویی نیستند و به نظر من این سازمان دیگر دارد می رود که به تاریخ بپیوندد اینکه خوب با تمام تلاشهایی که می کنند تا نیروها در تشکیلات اسیر نگه دارند خوب ممکن هست در حدی موفق بشوند که این پروسه را به تاخیر بیندازند ولی دچار ریزشهای خیلی زیادی خواهد شد و درواقع از نظر من از همین الان سازمان تمام شده است .

آقای سبحانی :
بسیار سپاسگزارم از جنابعالی از آقای قشقاوی و از آقای آریایی و همینطور از بینندگان و شنوندگان عزیزی که حوصله کردند و این برنامه را تماشا کردند و ما تلاش کردیم که در یک گفتگوی جمعی این آخرین شرایط و وضعیت سازمان مجاهدین را به اطلاع شما برسانیم و ترفند های جدیدشان را و حیله های جدید خانم مریم رجوی را در بقول معروف در اروپا گردی هایی که دارد را روشن بکنیم حالا آرزو می کنیم قربانیان اسیری که در کمپ موقت لیبرتی هستند در هر صورت با تلاش مضاعف تک تک خانوادهای شان و مجامع بین المللی از جمله اعضای جدا شده از این فرقه کم کم مسیر رهایی را پیدا بکنند و بتوانند به زندگی در دنیای آزاد گام بردارند و اگر هر کدام صدای ما را می شنوند و تصویر ما را می بینند بدانند که ما همیشه آماده کمک به این دوستان هستیم و می توانند روی کمک ما و خانواده های شان حساب کنند و خودشان را در واقع دارای یک پشتوانه و و اتکایی بدانند و اینجوری احساس نکنند من خودم که در زندان انفرادی سازمان بودم خوب آدم بعضی وقتها احساس می کند که دیگر هیچی ندارد الان من می دانم که بسیاری از افرادی که در لیبرتی هستند بویژه آنهایی که بقول آقای قشقاوی سن شان از پنجاه و پنج و شصت هم گذشته پیش خودش میگه که خیلی خوب من که این مسیر سی ساله و چهل ساله را اینطوری آمدم دیگه حالا بقیه اش هم درست یا غلط اینطوری ادامه می دهم ولی این فرضیه و استدلال اشتباهی هست باید زندگی کرد و مبارزه در تضاد با زندگی نیست و می توانیم زندگی کنیم و اتفاقا وقتی زندگی بکنیم می توانیم بهتر مبارزه کنیم برای اهداف و برای آن نیت پاک انسانی که داریم .
بنابر این برای همه بچه هایی که در کمپ لیبرتی هستند آرزوی سلامتی و نجات می کنیم و به خانواده های انان هم درود می فرستیم . خواستم یاد آوری بکنم که عجالتا سهم و نقش این خانواده ها تو ی رهایی این قربانیان بسیار مهم هست. من خودم وقتی در زندان بودم تنها لحظه ای که احساس می کردم که یک کسی هست که در بیرون این سلول بیاد من باشد خانواده ام بود بنابر این من به خانواده ها توصیه می کنم که به مجامع بین المللی و نمایندگان سازمان ملل و کمیساریای عالی پناهندگان نامه بنویسند و سرنوشت بچه هایشان را پی گیری کنند و همینها باعث میشه که سازمان مجاهدین در سرکوب بیشتر و اسارت بیشتر این افراد دستش بسته بشه در هر صورت صحبت را کوتاه می کنم و به اتفاق دوستانم از شما خداحافظی می کنم و برای تان آرزوی سلامتی و خوشبختی می کنم.
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

میزگرد بررسی مواضع اخیرمریم رجوی و فرقه مجاهدین (قسمت سوم)

 

 

ایران قلم
05.04.2013

لینک به قسمت اول

لینک به قسمت دوم

 

لینک مشاهده میزگرد در یوتوب

Benachrichtigungssymbol

 

 

آقای علی قشقاوی:
از موقعی که مجاهدین از لیست بیرون آمدند هیچ امتیازی نگرفتند و از نظر ما مجاهدین سوخته اند و از اینکه همین الان هم قانع شدند که تو لیبرتی بمانند بخاطر اینکه اگر از عراق بیایند بیرون چیزی برای مطرح کردن ندارند شما به طرز حرف زدن رجوی نگاه کنید ،همه اش دارد خشونت را ترویج می کند اینها همه اش در راستای همان استراتژی هست اصلا تو دنیای امروز باید آدم خجالت بکشد با این طرز حرف زدن الان ما در بیرون با مردم عادی برخورد می کنیم خجالت می کشیم که بگوییم ما انجا بودیم اینجوری رهبری مجاهدین و رهبری مجاهدین اینرا نمی فهمداصلا از مجاهدین نمی شود انتظار داشت که بیایند و بگویند ما اشتباه کردیم چون اگر اینرا بگویند دیگر هیچ جیزی ندارند لذا مجاهدین هیچوقت نمی آیند و بگویند که ما اشتباه کردیم چون اصلا عقل شان نمی رسد که بابا این فرهنگ و این خشونت و اینجوری حرف زدن با پرخاشگری و اینجوری صحبت کردن دیگر دورانش گذشته است.
الان مردم ایران می نشینند و صحبت می کنند اینجا نشسته و میگه یگانهای ارتش آزادیبخش در ایران رژه بروند من خودم به ایران رفت و آمد دارم هیچکس اصلا اسم مجاهدین را بلد نیست شما حساب کنید این ماهواره و کانال اینرا می روی تو هر خانه اصلا کسی کانال اینها را نگاه نمی کند واقعیت هست کسی برنامه تلویزیونی اینها را نگاه نمی کند و اخبارهای اینرا کسی دنبال نمی کند چون الان ماهواره آمده و اینترنت هست و مردم مثل سی سال قبل نیستند مردم الان مطلع هستند و آگاه هستند و گروههای سیاسی را می شناسند و تشخیص می دهند ولی مجاهدین را کسی نمی شناسد و آنهایی هم که می شناسند بعنوان گروههای تروریستی و گروههای خشونت گرا و دیکتاتور که خودش برای خودش رئیس جمهور تولید می کند و به رای و نظر مردم هیچ احترامی نمی گذارد اینجوری اینها را می شناسند و مجاهدین آنطوری که خودشان می گویند وجود ندارد منتهی رهبر مجاهدین سرش را مثل کبک کرده زیر برف البته این یک چیز جدایی ناپذیر شان هست و این سیستم و استراتژی شان اینطوری حرف زدن با مردم هست که نمی شود جدا کرد از مجاهدین و از یک طرف اینها نمی خواهند که واقعیت را ببیند چونکه چشم خود را به واقعیت باز کنند چیزی برای مطرح کردن ندارند اصلا با دنیای واقعیتهای امروز اینها آشنا نیستند و اینها تمام حرکات شان حتی هواداران شان که در خارج کشور هستند با اینکه اینجا محیط بازی هست ولی برای آنها هم در ذهن شان محدودیت ایجاد کردند و سیم خار دار کشیدند و آنها تو دنیای سی سال پیش زندگی می کنند و اصلا فلسفه مجاهدین شما اگر از بدو تولدشان نگاه کنید مجاهدین هیچوقت امکان اینرا نداشتند که بیایند با جامعه سر و کار داشته باشند رهبری مجاهدین بتواند راحت بیاد تو جامعه با یک خبرنگاری بی طرف بشیند و صحبت کند این هیچوقت این کار را نکرده همه اش از بدو تاسییس شان در زندگی امنیتی و خانه تیمی و مخفی و بعد انقلاب هم که دو روز آمدند تازه حکومت نو پا بود می آمدند نفرات رژیم سابق را می گرفتند و تحویل کمیته می دادند و بقول خودشان اعدام انقلابی می کردند و که خود این کمیته چی ها می گفتند الان ما اینها را اعدام می کنیم باید پاسخگوی جوامع بین المللی باشیم و اینها می گفتند ما پیروز هستیم و کسی نمی آید از یکی که پیروز شده سئوال کند اینها پولدار هستند و اینها جنایتکار هستند که همین بعدا دامن خودشان را گرفت اینها در هیچ حالتی سر مسالمت را بلد نیستند با مسالمت نمتوانند کنار بیایند آوردند فضا را به این روز کشاندند و خودشان هم فراری و متواری و در بدر و خانه تیمی چون مجاهدین دوست دارند.

این فضا را و آن فرهنگ چریک پروری را و این فضای امنیتی را ما تو همان قرارگاه اشرف که بودیم یک انتقاد از مجاهدین می کردیم چهار تا نگهبان برای ما می گذاشتند یکی ما پاس می داد به آن یکی و آن یکی به یکی دیگر اصلا لذت می برند این فرهنگ گفتگوو مسالمت و اینکه بیایند دور یک میز بشینند و به همدیگر انتقاد کنند در مجاهدین وجود ندارد مجاهدین تا زمانیکه یاد نگرفتند که با منتقد خودشان بشینند و بحث کنند و به گفتگو بپردازند شما برنامه تلویزیون شان را نگاه کنید آقای ابریشم چی یا مسئولین دیگر را دعوت می کنند تو برنامه وبعد برنامه زنده می گذارند طرف از انطرف دیوار از خودشان زنگ می زند که اصلا معلوم هست که دارد با فرهنگ خودشان حرف می زند و یک نفر از مردم عادی به اینها زنگ نمی زند اگر هم یکی زنگ می زند درجا قطعش می کنند و درجا میگن این مزدور بوده فرهنگ اتهام زنی و هر کسی که به اینها انتقادی داشت میگن این مزدور هست حالا برای شان فرقی ندارد این فرد می تواند یک جدا شده باشد یا یک رئیس جمهور باشه یا وزیر خارجه آمریکا باشد خانم نماینده پارلمان اینگلیس را می گویند این مزدور وزارت اطلاعات هست چرا چون پنج دقیقه با یک جدا شده نشسته و حرفهایش را گوش کرده است چون هر که حرف یک جدا شده را گوش می کند میگن این مزدور هست یعنی با این فرهنگ اتهام زدنها و بد نام کردن ها و لجن پراکنی کردن نسبت به مخالفین خودش و منتقدین خودش دارد کارش را پیش می برد چرا اگر راست میگه ما کی گفتیم که رجوی باید بمیرد و بکشیمش ولی آنها تا صحبت جدا شده میشه میگن همه را باید اعدام انقلابی بکنیم ولی ما همیشه از رجوی خواستیم بیا به چهار تا سئوال پاسخ بده و بیا راه مسالمت را در پیش بگیر و خشونت را ترویج نکن خشونت دوره اش گذشته اصلا هیچکس واقعا هیچ رغبتی برای خش.نت ندارد و الان دنیا و عصر مبارزه با تروریست و خشونت هست اینها تازه می خواهند اینها را در پیش بگیرند چرا چون نبودند تو جامعه اینها تنها جایی که توانستند فرصت پیداکنند و تجمع نیرویی داشته باشند که تو عراق بود که آمدند تمام تجربه و محصول شان را و این استراتژی مبارزه مسلحانه و این ایدئولوژی شان که پاشیدن زن و بچه و خانواده بود و هیچ چیز دیگری که نبود و مجاهدین که چهل و پنج سال سابقه دارند یک نقطه مثبت در این چهل و پنج سال مجاهدین ندارند چه در دوره شاه و چه در دوره خمینی و در دوره صدام و دوره حکومتی که الان در عراق هست شما ببینید دستاوردش چیست برای مردم و نقطه مثبتش برای اپوزیسیون چی بوده از هر اپوزیسیونی شما الان نگاه کنید صدها سایت هست و دهها گروه هست هر روز هم برنامه دارند با این تلویزیون و با آن رادیو شما از ایشان بپرسید که اصلا مجاهدین را چه جوری می بینید و اینها چه دستاوردی برای مبارزه و تاریخ ایران داشته اند چون مجاهدین مدعی هستند که ما در تاریخ شهریور سال چهل و چهار زایده تاریخ هستیم و باید در این تاریخ سازمان خلق می شد و ما محصول تاریخ هستیم و میگن ما محصول مبارزاتی هستیم که در این صد سال اخیر شده است یا قبل از آن هم شده حالا هر چه که بشه اینها تا کوروش کبیر هم میگن آنها مال ما بوده بعد میان میگن ما باید تو این تاریخ زاده می شدیم و زاده شدیم بقیه اصلا نباید حرف بزنند و بقیه اصلا نباید حضور داشته باشند و میگن هر کسی ما را قبول دارد یا ما یا هیچکس هر کسی اگر محصول این تاریخ هست باید بیاد تو تشکیلات ما چون ما همه حرفها را زدیم و همه کتابها را نوشتیم و همه استراتژی مان را تدوین کردیم و دیگران حرفی برای زدن ندارند اگر دارند باید بیایند تو این چار چوب بزنند به این خاطر هست که مجاهدین هیچکس را خارج از چار چوب خودشان قبول ندارند .

آقای محمد حسین سبحانی :
خیلی ممنون آقای قشقاوی من داشتم برسی می کردم ملاقاتهای سه ماهه اخیر خانم مریم رجوی را بر اساس اخبار و اطلاعات خودشان آمدم لیست کردم و برسی کردم که اگر این سه ماه را تبدیل به یک سال هم بکنیم تقریبا همین نتیجه گیری من هستش ولی من آمدم همین سه ماه را آمدم یک بیلان و یک آماری گرفتم تمام ملاقاتهایی که سازمان مجاهدین و خانم مریم رجوی سازماندهی و برنامه ریزی کردند همه با عنصر خارجی هست .
یعنی شما همانطور که مطرح می کنید، شما سازمان مجاهدین مگر یک گروه ایرانی نیستید؟ پس تو عراق چکار می کنید ؟خوب تو که یک گروه ایرانی هستی و مدعی هستی که اپوزیسیون آلترناتیو هستی خوب چرا با یک گروه ایرانی ملاقات نمی کنی؟ شما فقط چرا با خارجی ها ملاقات می کنی ؟ خوب البته جوابش برای ما روشن هست در هر صورت سازمان مجاهدینی که از سال شصت و دو که آمد با طارق عزیز و صدام حسین دست دوستی داد و آقای بنی صدر هم در اعتراض به این موضوع بود که از ائتلاف با مجاهدین خارج شد از آن مقطع در واقع سازمان مجاهدین پیوندش با مردم و گروههای ایرانی کنده شد و از آنموقع استراتژی خودش را با آویزان شدن به بیگانگان بنا کرد خوب حالا جدا از این بحثی را که الان من مطرح کردم می تواند یک پرسش باشد از خان مریم رجوی خوب شما چرا با یک گروه ایرانی یا حتی با یک شخصیت ایرانی ملاقات نمی کنی.
من دیشب اتفاقا داشتم یک ملاقاتی را می دیدم که همین افراد کنگره آمریکا همین دو نفری که آمده بودند اتفاقا درست هست که ما می آییم نقاط ضعف سازمان مجاهدین را برسی می کنیم ولی من می خواهم بگویم که این سازمان پدیده بسیار پیچیده ای هست و اینطوری نباید ساده گرفت این میزی که چیده شده این سالنی که چیده شده دقت می کردی افرادی که گذاشتند یکسری همه افراد خارجی که حالا با یک تابلو فرش نفیس و با پر کردن حسابهای بانکی شان میخ شدند و بصورت یک پایگاه برای سازمان در آمدند خوب حالا بعد از آقای تاجبخش می خواهیم که همین تجربه را در عراق داشتند بگوید ولی خوب سازمان امده از نیروهای خودش را که اسمش را گذاشته شورای ملی مقاومت یک نفر با روسری نیست این جلال گنجه ای را که هیچوقت خودش هم قبول نداره که آخوند هست که برای بینندگان ما شاید جالب باشد که بدانند که این آقای گنجه ای که اصلا کادر سازمان هست بهش گفتند که فقط باید به لحاظ تشکیلاتی این عمامه سرت باشد برای اینکه جنسش جور بشه اینها گذاشته بودند که نفرات کنگره آمریکا نشستند و اینهم یک روحانی هست آمده خلاصه جنسش را اینطوری جور بکند من هدفم از بیان این موضوع این بود که سازمان مجاهدین باید پاسخ بده که چرا با یک گروه ایرانی ملاقات نمی کند ولی از نگاه خودش هم می تواند مثبت باشد و می گوید که شما آن تحلیلی که می کنید و ارزیابی که می کنید و می گویید که سازمان مجاهدین عقب رفته است ونقض حقوق بشر و در میان مردم هیچ پایگاهی ندارد و توی رسانه های ایران این استدلال وقتی درست هست که سازمان استراتژی خودش را بر اساس متکی به مردم و توده ها و قشرهای مختلف مثل کارگر و دانشجو و اقشار مختلف اجتماعی بنا کرده باشد ولی آن میگه من که استراتژی این نیست که من استراتژی ام با اتکاء نیروهای خارجی و آویزان شدن به نیروهای بیگانه هست و میگه من تو این استراتژی جلو رفتم و چند گام گذاشتم و رفتم جلو و این پاسخی که شما می دهید و درست هم هست این در صورتی هست که یک گروهی بگوید من پایگاهم مردم هست و شما می گید که نه این پایگاه مردمی نیست ولی این اصلا اینطوری نچیده است تعبیر خوبی داشت آقای آریایی سازمان مجاهدین تقدیرش متناسب با شرایط بیرونی رقم زده می شود سازمان مجاهدین از سال شصت و دو تا آتش بس استراتژیش بر این سوار بود که آقا صلح بین عراق و ایران صورت نمی گیرد و صلح طناب دار رژیم ایران هست بنابر این استراتژیش این بود که ما در این شکاف جنگ عملیات می کنیم
ولی دیدیم که صلح شد و آن در واقع طناب دار خود سازمان شد اتکاء خودش را گذاشته بود که بیرون یک چیزی بشه وبعد این حرکت بکنه وبعد از ان هم زمان صدام که با سرنگونی ان سپری شد حالا امده این پروسه را روی آمریکا و لابی هایی که درست کرد ه و الان هم میگه من ارتش آزادیبخش سوریه هستم من میگم حالا از این نظربه این موضوع نگاه کنیم شما چه پاسخی دارید حالا آقای تاجبخش یا هر کدام دوستان توضیحی دارند بفرمایند .

آقای شهروز تاجبخش :
در پاسخ به سئوال شما و همانطور که آقای قشقاوی صحبت کردند و همینطور صحبتهای خودتان واقعیت این هست که این سازمان هیچوقت بر پایه تحولاتی که بسود مردم ایران و آزادی باشه حرکت نکرده و بنیاد استراتژی و بنیاد رابطه هایش را با نیروهای خارجی قرار داده اگر یک نگاهی بیندازیم به بدو ورود سازمان به عراق که دنبال این بود که از شرایط جنگی که وجود دارد استفاده بکند و همانطور که قبلا گفتم استراتژیش را بر این مبنا گذاشته بود و آمد در مزدوری برای دولت صدام که با مردم ایران در جنگ بود آمد که خطش را پیش ببرد و از طرفی هم می دانید که سازمان مجاهدین چیزی که همیشه خیلی رویش حساب می کنه حمایت های خارجی هست که البته بماند که پشت پرده چی می گذردبا پولهای کلان و لابی های که می شوند خوب سازمان میگه که به حمایتهای خارجی اتکاء می کنه و اینها را بیشتر بیرونی می کند در صورتی که خوب در تعریفهایی که هست سازمان مجاهدین خودش را یک عنصر پیشتاز و یک سازمان پیشتاز می داند و یک سازمان پیشتاز نمی تواند پشت سر مردمش حرکت بکند ولی واقعیت همانطور که آقای آریایی گفتند سازمان همیشه منتظر بوده تا در بیرون خودش چه اتفاقی می افتد تا از اینها بتواند یک دستاویزی بگیرد و خط خودش را پیش ببرد من می خواستم در اینجا یک اشاره این حمایتهایی که سازمان از بیرون کسب می کند و الان صحبت این بود که پارلمانتر هایی که از آمریکا آمدند پیش خانم رجوی من می خواستم یک اشاره ای بکنم به تحولاتی که در واقع بعد از سقوط دولت عراق بعد از جنگ با آمریکا که اتفاق افتاد و کارهایی که سازمان در صحنه سیاسی عراق انجام می داد خوب تو این سالهای بعد جنگ اخیر آمریکا .
در عراق ما هیچوقت اینرا ندیدیم که مجاهدین تمرکز خودش را بگذارد بر تحولاتی که داخل ایران اتفاق می افتد و همانطور که گفتید این یک سازمان ایرانی هست اولا که در قدم اول نفس حضورش در عراق و نفس دنباله رو بودن مسایلی که مربوط به ایران نمی شود جای سئوال هست ولی مجاهدین از آنجاییکه هیچوقت نتوانسته با مردم ارتباط بگیرد شاید پایگاه اجتماعی درستی نداشته در ایران سعی می کند با جلب حمایتهای خارجی و در واقع دنبال یک اربابی هست برای مزدوری تا خط خودش را پیش ببرد در واقع آن سالها سازمان در آن شرایط آشفته ای که در عراق وجود داشت سازمان خیلی سعی کرد که یک حمایتهای گسترده ای کسب بکند و شروع کرد به رابطه با احزاب عراقی که وجود داشتند و خوب در ابتداء یک سری از احزاب عراقی که خوب که بالنسبه مستقل بودند درخواست سازمان را رد کردند و سازمان فهمید که در واقع که درصحنه واقعی عراق نمی تواند کاری را به پیش ببرد در نتیجه همان کاری که در جاهای دیگر می کند شروع کرد به پروراندن یک سری از شخصیتهای که امکان اینرا داشتند که بتوانند برای سازمان کار کنند و خوب من الان دقیقا حضور ذهن ندارم که الان در شروع این پروسه چه اقدامات مشخصی انجام داد ولی خوب واقعیت این بود که یک بخش بزرگی از کار سازمان بعد سقوط صدام تمرکز روی فضای اجتماعی و سیاسی عراق بود و این کار را بطور تخصصی ستاد اجتماعی پیش می برد و بعد یک مدتی که نیاز به گسترده شدن این فعالیتها شد این ستاد اجتماعی را گسترش داد و در هر قرار گاهی که خوب در اشرف مقرهای مختلف وجود داشت و تعداد شان بین صد تا صد و پنجاه نفر بود که بهشان قرارگاه گفته می شد و تو هر یک از این قرار گاه ها یک یگان اجتماعی درست کرد که ان یگان اجتماعی مشخصا وظیفه اش این بود که البته من چند سالی تو این یگان اجتماعی فعالیت می کردم و این یگان وظیفه اش این بود که با مردم عراق و با شخصیتهای عراقی وبا استفاده از آن سیستم عشیره ای عراق و ارتباط با شیوخ عراقی تا بتواند آنها را جذب سازمان بکند و با تامین کردن انها به لحاظ مالی و امکاناتی بتواند از آنها حمایت بگیرد .

آقای محمد حسین سبحانی :
یعنی چطوری تامین مالی و امکاناتی می کرد ؟

آقای شهروز تاجبخش:
شما ببینید درواقع من یکمی ملموس تر برای تان مثال بزنم کار ما در سیستم اجتماعی به این صورت بود که ما مناطق عراق را به قسمتهای مختلف تقسیم کرده بودند بین همه قرارگاهها و در داخل هر قرارگاهی هم هر یگانی مسئولیت یک بخش از آن مناطق عراق را داشت که در ابتداء ما شروع می کردیم به تماس گرفتن بصورت گسترده و مردم عراق را دعوت می کردیم به قرارگاه و مردم عراق وقتی می امدند به داخل قرار گاه وبعد ما شروع می کردیم به یک بریف سیاسی کردن و پیش زمینه این یک اموزش زبان عربی بود که بطور جدی دنبال می شد برای کسانی که در این یگانها کار می کردند و نفرات عراقی می امدند داخل قرارگاه و بریف سیاسی می کردیم و خط و خطوط سازمان را به آنها منتقل می کردیم و سعی می کردیم در هر منطقه ای یک میخهای با نفوذی را پیدا بکنیم که معمولا اینجوری بود که دنبال شیخهای بزرگ عشیره که چه بصورت عام بودند یا از سازماندهی عشیره ای که در عراق دارد ما شیوخ با نفوذی را در هر منطقه پیدا می کردیم و سعی می کردیم به هر قیمتی شده اینها را بکشانیم و در این راستا ما انرژی زیادی می گذاشتیم یعنی ما مثلا در منطقه خالص یک شخص با نفوذی را در یک عشیره مثلا عشیره جبوری پیدا می کردیم و ما این شخص را از کانالهای مختلف و آدمهای مختلفی را می فرستادیم سراغش تا بتوانیم یک ارتباطی با پیدا کنیم بعد از آن تمام توان سازمان روی این متمرکز بود که این فرد را بکشانیم به اشرف که در واقع از اولویتهای کار ما بود و وقتی که به اشرف می آمد یکی از مسئولین بالای سازمان می آمد و اورا بریف میکرد و همچنین با وعده های حمایت و تامین مالی و خوب تا حدی هم سازمان موفق شد تا بتواند تعدادی را بطرف خودش جذب کند و از طرف دیگر این نفرات عراقی که می امدند توی مقر ها اینها بطور روزانه می آمدند و خیلی از اینها ماموریت داشتند می امدند و کار مشخصی برای سازمان انجام می دادند بعضا مثلا می رفتند حمایت جلب می کردند و بیانیه امضاء می کردند و یا اینکه چون سازمان بیرون تردد نداشت می رفتند کارهایی که از طرف سازمان به آنها محول شده بود انجام می دادند.

آقای محمد حسین سبحانی :
یعنی اینها را در واقع به پشتوانه پول همان کاری را که قبلا با کارگر سودانی انجام می دادند که می امدند و کارهای سازمان را در داخل قرار گاه انجام می دادند و پول می گرفتند و مثلا به نیرویی که فرضا مال استان دیالی بوده یا شهرک خالص بوده و می امده داخل قرارگاه و بهش می گفتند که شما برو این کار را بکن خوب این با چه انگیزه ای می رفت؟ پول بهش می دادند یا نه؟


آقای شهروز تاجبخش :
دقیقا اولا که سازمان خیلی متمرکز شده بود روی سنی های عراق یعنی کسانی که تو اقلیت سنی های عراق بودند سرمایه گذاری بکند و اختلافی که بین آنها و حکومت شیعه عراق وجود داشت سوء استفاده بکند و از طرف دیگر هم بله سازمان کارش پول خرج کردن و حمایت کسب کردن بود و حتی راننده معمولی که نفرات را با ماشین خودش به قرار گاه می اورد که این یکی از برنامه های ما بود که افراد بیشتری به قرار گاه تردد کنند


آقای محمد حسین سبحانی :
ایا این استدلال من درست هست؟ اگر نادرست هست شما بگید نادرست هست.
من که دست در دست صدام داشتم در هر صورت صدام یک بقایایی داشته و یک نیرویی داشته که در واقع ابزار کارش بوده از ان ارتشش بگیر تا گارد ریاست جمهوریش خلاصه یک نیرویی داشته بقول معروف می توانسته بر اساس اخبار و اطلاعات که داشته می تونست میخ هایی را از این ها انتخاب بکند و آیا این کار نمی کرد ؟

آقای شهروز تاجبخش :
بله دقیقا همانطوری که شما میگید میخهایی که سازمان استفاده می کرد یک تعدادی از نیروهای سابق حزب بحث بود و کسان دیگری هم بود ند که نه و طرفدار نبودند و حتی این اوخر تونسته بود که از مناطق شیعه نشین و کسانی که حمایتهایی از ایران داشتند بکشاند بطرف خودش و منتهی علاوه بر سوء استفاده از نظرگاه سیاسی شان با تامین مالی آنهارا و خیلی از کسانی که می امدند و کاری برای سازمان انجام می دادند در واقع مزد بگیر سازمان بودند.


ادامه دارد
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

میزگرد بررسی مواضع اخیرمریم رجوی و فرقه مجاهدین (قسمت دوم)

 

 

ایران قلم
05.04.2013

لینک به قسمت اول

لینک مشاهده میزگرد در یوتوب

Benachrichtigungssymbol

 

 

آقای میلاد آریایی:
من یک نکته ای در رابطه با صحبتهای آقای تاجبخش در رابطه با سئوال شما که چرا سازمان مجاهدین از عراق خارج نمی شه که یک سئوال مشخص و واضح و همه فهم هست، دارم.
به نظرم یکی به این دلیل خارج نمی شه که نمی تواند پاسخگوی مردم ایران باشد بسیاری از جوانان شان کشته شدند و سازمان واقعیت اینه که یک قمار بزرگی کرده اگر سازمان مجاهدین را آدم بیاد مثلا خارج بحث بیاد برسی کند سازمانی که تو این بخش از جهان و در خاورمیانه متولد شده . سازمان مجاهدین گروهی هست که در خاک عراق بعنوان یک قمار باز بزرگ تمام سرمایه اش را گذاشته رو میز و تمام این سرمایه باخته شده، الان سازمان مجاهدین را بعنوان یک بازنده بزرگ تو تاریخ ایران نگاه کرد. چرا که هم سرمایه مشروعیتی اش رو از دست داد با آمدن به خاک عراق ، هم سرمایه انسانی که به قول شما ۴۰ سال ۵۰ سال و من می گم، میانگین سنی بالاتر هم هست هم این سرمایه رو ازدست داده و هم نه پاسخگوی مردم ایران میتونه باشه ، نه پاسخگوی اپوزیسیونی هست که بهش گفت نرو . همین آقای بنی صدر، چرا آقای بنی صدر از شورای ملی مقاومت جدا شد؟ به خاطر اینکه سازمان مجاهدین می خواست بره عراق و آقای بنی صدر بهش گفت نرو . و بی دلیل نیست که اگه روزی از عراق بخواد بیاد بیرون باید ته نیروهای سیاسی بایسته و سوم اینکه سازمان مجاهدین به تعداد نیروهایی که در درونش هست هم الان معترض داره هم الان کسانی در درون سازمان مجاهدین هستند که با خطش با مشی اش با روشش با منشش مخالفت می کنند آنها بیش از ماهایی که اینجا نشستیم با سازمان مخالفند چون دارند با گوشت و پوستشون روزمره سازمان رو لمس میکنند وگر نه چرا سازمان باید روز و شب نشست تفتیش عقاید بگذاره شب و روز کنترل بگذاره دیوار بکشه و شب و روز دروغ بگه و فریب بده ؟
اگر یک نگاه کلی بکنیم سازمان مجاهدین واقعا یک بازنده بزرگه وگرنه چرا باید در تمام موضع گیریهای سیاسی بخصوص بعد از خارج شدن از لیست گروه های تروریستی که همیشه سازمان می گفت ما نمیتونیم کاری کنیم الان چون تو لیست هستیم منتقدین این سازمان هم میگفتند که شما چه باشید تو لیست چه نباشید از نظر مردم ایران و از نظر منتقدین این سازمان شما تروریستید ، این محتوایی که شما نمایندگی میکنید ربطی به لیست بودن و نبودن نداره ولی به هر صورت شما گفتید که این راهبنده ، حالا اومدید بیرون ، آقای قشقاوی به نکته خوبی اشاره کرد سازمان مجاهدین الان هیچ ابتکار عملی نداره ، الان منتظر حوادث بیرونیه . سوریه چه اتفاقی میفته بیاد یه حرفی بزنه عراق چه اتفاقی میفته به قول یکی از منتقدین این سازمان میگفت مثلا اگه مادیان آقای صالح مطلک زاییده باشه خبرش تو سایت مجاهدین هست ! ولی خبر بزرگی اگه تو ایران باشه خبرش نیست یا به تعبیر شما بیشترمسائل سوریه و عراق مسئله این سازمانه . چرا ؟ چون سازمان ابتکار عمل سیاسی نداره و این ابتکار عمل سیاسی نداشتن و منتظر وقایع بودن از بیرون بنا بر این یک حادثه ای هرچند تلخ مثل قضیه لیبرتی مثل موهبت الهی میفته تو بغل سازمان ، به همین خاطر سازمان به تعبیر آقای قشقاوی ابایی از خون دادن نداره . تاکید می کنم جان هر انسانی که در شرایط کنونی در سازمان مجاهدین و در خاک لیبرتی وجود داره ، من ادعا میکنم که جانش کم ارزش تر از اون تک سیگاریه که آقای رجوی دو بسته اش رو در روز می کشه این رو واقعا می گم و این اعتقادیه که در درون این سازمان پیدا کردم . من حدود یک دهه است که ازاین سازمان جدا شدم و همون موقعی که در درون این سازمان بودم به این نتیجه رسیدم که چقدر جون انسانها ، شخصیت انسانها ، منزلت انسانها دون پایه شده فقط به خاطر اینکه کسی نمیخواد بگه من اشتباه کردم . به این دلیل سازمان مجاهدین نمی خواد از عراق بیاد بیرون به خاطر این که رجوی نمی خوا به مردم ایران به تاریخ ایران پاسخگو باشه ، این غرور شیطانی که وجود این شخصیت رو سراپا درنوردیده و همه چیز و همه کس و همه امکانات در جهت این سازماندهی می شه که این دروغ پابرجا بمونه .


آقای محمد حسین سبحانی :
خیلی متشکر از صحبتهای خیلی خیلی مفید آقای تاج بخش و همچنین آقای آریایی.
من توی صحبتهای خانم مریم رجوی در ژنو در واقع یک اعتراف پنهانی رو هم دیدم . خب اعتراف پنهان به این مفهوم که وقتی مریم رجوی میگه یا ما رو برگردونید اشرف یا ببرید آمریکا، در واقع تمام استتدلال های اعضای جداشده از این سازمان و همچنین کمیسایای عالی پناهندگان که می گویند سازمان مجاهدین برای نجات جان افرادش و پیدا کردن یک کشور ثالث همکاری نمی کنه ، این مطلب رو اثبات میکنه.
خب وقتی که یک رهبر برای یک فرقه ای پیش بینی کرده که یا باید برگردند اشرف یا بروند آمریکا و با توجه به اینکه بر طبق خبرهای موثقی که افراد جداشده از لیبرتی گفته اند که تمام نفرات توجیه شده اند که در مصاحبه با کمیساریای عالی پناهندگان بگویند که میخواهند در عراق پناهنده بشیم و یا در انتخاب کشور ثالث به جای اینکه بگویند می خواهیم برویم کانادا یا سویس یا سوئد مثلا ، میگویند که میخواهیم در عراق بمانیم و اینگونه توجیه شدند . پس اعتراف خانم رجوی این رو ثابت می کنه که تمام تلاش های کمیساریا در این مدت تقریبا یک سال گذشته ، همه اش با اخلال رهبری سازمان مجاهدین همراه بوده چونکه سازمان مجاهدین نیامده کشور ثالث رو همکاری بکنه وگرنه پیدا میشده خود خانم رجوی می گه تا به حال فقط برای هفت هشت نفر کشور ثالث پیدا شده نمیگه من خودم به این نیروها گفتم که بگید میخواهیم در عراق بمانیم و طبعا کمیساریای عالی پناهندگان نمیتونه به کسی که مغز شویی شده بگه تو نگو میخوام تو عراق بمونم بگو میخوام برم کشور دیگه ، خب مجبوره گفته اون رو ثبت بکنه . این اعتراف پنهان خانم رجوی بود نسبت به اخلال و کارشکنی در روند نجات قربانیان از کمپ موقت لیبرتی و همکاری نکردن با کمیساریای عالی پناهندگان است .


آقای میلاد آریایی :
در ادامه صحبت های شما یک نکته ای هستش که کمک میکنه این بحث شما رو . میخوام یه خبر خوشی بهتون بدم ، خبر خوش اینه که وزیر امور خارجه بلژیک اعلام کرده که تمام افراد این سازمان رو می پذیره ، خانم رجوی نظرش در این رابطه چیه ؟ این سازمانی که اخلال می کنه این خبر کمتر از سه روزه اتفاق افتاده ، خب سازمان مجاهدین که میخواست یکجا بره عراق یا بره آمریکا نظرش در رابطه با بلژیک چیه ؟

آقای علی قشقاوی :
ببینید یک نکته ای وجود داره در مورد مجاهدین ، ببینید مجاهدین به عنوان یک گروه خشونت طلب و تروریست که خودشون خودشونو تروریست نمیدونند ولی واقعیت اینه که تروریست هستند و از تروریسم متولد شدند و سازمان در هر شرایطی بر اساس این استراتژی برنامه ریزی میکنه. یعنی سر همین آمریکا رفتن یا ماندن در عراق و یا بلژیک ، مجاهدین قبول میکنند ولی شرطی دارند که باید تحت تشکیلات مجاهدین قرار داشته باشیم . چند وقت پیش که اطلاعیه برای چهارشنبه سوری صادر کرده بودند از مردم میخواهند که یگان های ارتش آزادیبخش رو در داخل تشکیل بدهند ، اینها دست از خشونت بر نداشتند، اگه میگویند به آمریکا بریم برای اینه که همین استراتژی پیش بره ولو اینکه در عمل اسلحه نداشته باشند . اگه مجاهدین فردا حکومت را به دست بگیرند هم با خشونت عمل میکنند سازمان بدون خشونت و با منطق با عقل با درایت ، گفتگو و تحمل منتقد رو اصلا قبول نداره . مجاهدین میگویند ما برای فردای ایران آزادی و بدون زندان و اعدام و ... میخواهیم اما چرا در داخل خودش اعضایی که براش خونواده و زندگی و جووونی شون رو دادند رو شکنجه و زندان میکنه ؟
زیرا از این امر لذت میبره چون سیستمش اینجوری بنا شده سازمان اهل مداراگری و گفتگو نیست و این تنها اسلحه ش است و تنفس اش است اگه اینو ازش بگیری انگار نفسش رو قطع کردی ه این خاطر جایگاهی در بین مردم ایران نداره .


آقای محمد حسین سبحانی :
آقای قشقاوی نکته ای که بیان کرد ما رو برد به زندان ابوغریب من حدود یکسال و خورده ای وآقای قشقاوی که قبلش زندان فضیلیه بودند، حدود چهار سال تو ابوغریب بود . موقعی که ما در انفرادی اشرف بودیم ایشون رو برده بودند به زندان فضیلیه عراق . ما خاطرات زیادی دارم خوبه اینجا یک خاطره بگه ، ما یکی از کارهایی که با این علی آقا در زندان ابوغریب میکردیم هر روز یکساعت انگلیسی صحبت میکردیم حالا نمیدونستم سرنوشتمون ما رو به کشور آلمان میکشونه ولی هر روز یکساعت با هم صحبت میکردیم و این دیوارهای بلند زندان ابوغریب واقعا... و هر از گاهی این زندانبانهای رژیم صدام حسین یک زندانی بدبختی رو که بهانه ای ازش گرفته بودند رو فلک میکردند و با چوب های ضخیم میزدند که رعب و وحشت تمام وجود انسان رو میگرفت و خب هم علی آقا خورده از اون چوبها هم من خوردم . حالا بحث نقض حقوق بشر در سازمان مجاهدین و به راستی خشونت در ساختار سازمان مجاهدین به قول یک تعبیرخوبی که " ازصدای گلوله تفنگ مهربانی در نمیاد " .
بنابر این کسی که با خشونت به قدرت برسه وقتی هم که بخواد از قدرت خارج بشه و یا در تهدید ببینه این کار رو میکنه و فرصت نیست که به این بخش سازمان مجاهدین بپردازیم و در فرصت های بعدی این کار رو میکنیم ولی از نگاه دیگه ای هم میشه به این موضوع نگاه کرد ، وقتی خانم مریم رجوی در ژنو میگه ما رو بفرستید آمریکا من تصورم اینه که جدا از مصرف بیرونی و جدا از دلایلی که شما فرمودید که بتونه ادامه استقرارش رو در عراق تامین بکنه ، یک مصرف درونی هم داره.
اون هم برای نیرویی که از اشرف ۲۶ ساله و کانون نبرد خارج شده مسعود و مریم رجوی گفتند اگر جهان بلرزد اشرف نمیلرزد و این خیلی شعار بزرگی بود و دیدیم که کانون نبرد مسلحانه فرو ریخت . حالا اون نیرویی که در اشرف تحت مغزشویی بود از اون فضا اومده بیرون و میگه نشد ، و ما هر کدوم که تجربه جدایی داریم الان نیرویی که در لیبرتی هست منتظر فرصته که خب الان دیگه چی و این بیان خانم رجوی هم یک نوع مصرف داخلی داره و ذهن نیرو رو مشعول میکنه که تصمیم نگیره که من در این نقطه و در این مقطع از سازمان جدا بشم بنابر این یک امید واهی در ذهن نیرو میگذاره که کمی صبر کنم شاید رفتیم آمریکا!!.
این فرضیه برای نیروی مغزشویی شده وجود داره که از لیست گروه های تروریستی هم خارج شدیم، هرچند این ما هستیم که از محیط خارج میتونیم اینو تشخیص بدیم که اساسا دولت آمریکا این کار رو نمیکنه و غیر قابل تصوره که همه اینها رو سوار چند تا هواپیما بکنند و ببرند آمریکا ، اما اون نیرویی که تحت مغزشویی وجود داره این فرضیه رو درذهنش میگذاره که شاید ما همه رو بفرستند آمریکا و همین باعث میشه که این نیرو برای تصمیم گیری متزلزل بشه . شما آقای تاج بخش صحبت هایی که میخواستید رو بکنید و اگه نظر دیگه این هم داشتید بفرمایید.

آقای شهروز تاج بخش :
در مورد صحبتهای شما در رابطه با کارشکنی های سازمان مجاهدین در روند کار کمیساریا میخواستم این نکته رو اضافه کنم که من چند وقت پیش یک اطلاعیه ای رو خوندم که سازمان به جانشین آقای کوپلر نوشته بود و با توضیحاتی که آقای کوپلر مزدور جمهوری اسلامی هست و ما قبول نداریم گفته بودند که ما دیگه هیچ نامه ای رو از طرف کمیساریا جواب نمیدهیم و عملا این راه رو بسته بودند. یعنی که نه تنها اینها کارشکنی های پنهان میکنند بلکه به صورت علنی هم اعلام میکنند که دیگه ما به هیچ نامه ای از طرف کمیساریا جواب نمیدهیم مگر اینکه یا به اشرف برگردیم یا همه بریم آمریکا .
در ادامه صحبتهای دوستان اینها دنبال این نیستند که کار انتقال نیروها از کمپ موقت لیبرتی به کشورهای ثالث انجام بشه و سر این نکته ای که شما فرمودید ، بله این میتونه یک مصرف داخلی هم داشته باشه و به نظر من از طرفی چراغ سبزی هست به جناح جنگ طلب آمریکا که هر وقت بخواهید میتونید روی مزدوری سازمان مجاهدین حساب بکنید و از طرفی مصرف داخلی داره کما اینکه طبق خبرهایی که رسیده بود چند وقت پیش از نشست های داخلی سازمان ، که در قطع انتقال نیروها به لیبرتی و خیلی قبل از اون که ریزش نیروها بیشتر شده بود یکی از راههایی که سازمان مقابل نیروها گذاشته بود اینکه خب بمونید و سازمان کار انتقالتون رو به اروپا انجام میده و واقعیت اینه که سازمان هیچوقت اینکار رو انجام نمیده و این فقط برای بی انگیزه کردن و امید واهی دادن به نیروهایی است که قصد جدا شدن دارند که تصمیم به خروج نگیره و فکر نکنه .


آقای میلاد آریایی :
آقای سبحانی شما اشاره کردید به این مصرف داخلی که سازمان ادعا میکنه که همه رو یکجا و نه به صورت تک به تک . من یک نکته ای رو بگم ما الان سال ۱۳۹۲ هستیم ، خانم رجوی ۲۰ سال قبل بعد از اینکه توسط همسرشون به عنوان رئیس جمهور مادام العمر انتخاب شدند، امدند در همین خاک فرانسه . از اون سال و بعد از اون ۳۰۰ نفر از کادر ها از جمله خود من آمدیم به خاک فرانسه و اروپا .
از سال ۱۳۷۲ ابتدایی ترین و استراتژیک ترین و مهمترین عمل ما این بود که خانم رجوی حتی شده برای یک آکسیون بره آمریکا ، بنابر این دورتموند اومد ، انگلیس هم اومد ، بلژیک هم شاید، ولی آمریکا نتونست بره . ۲۰ سال آرزوی این سازمان است و تمام تلاشش رو کرده . خود خانم رجوی بهتراز هر کس میدونه که آمریکا این کار رو نمی کنه چون اگه میخواست بکنه اول مریم رجوی رو دعوت میکرد چرا تا الان نکرده؟
چند وقت پیش چهارنماینده پارلمان هم از جمهوری خواه هم از هم از دمکرات مهمون خانم رجوی بودند میدونید پیام سیاسی این یعنی چه ؟
پیام سیاسیش یعنی که خانم رجوی رو دعوت نکردند آمریکا و اینها مجبور شدند بیان وگرنه کنگره آمریکا اونم از دوحزب نمیتونستند خانم رجوی رو دعوتش کنند آمریکا اونجا باهاش دیدار کنند بنابراین سازمان مجاهدین این انرژی رو میگذاره اونها رو بار میزنه ، پول بلیط و هواپیما، هزینه و ایاب و ذهاب و یه پول تو جیبیه ۱۰۰ هزار دلاری میده ولی دو ساعت بیان خانم رجوی رو توی مقرش در پاریس ببینند .
بنابر این میخوام شما و بینندگان عزیز رو به این نکته توجه بدم که این آرزوی سازمانه توی امیالشه، آرزوی رجوی هست که یک روزی مریم خانم یا خودش رو دعوت کنند آمریکا و اونجا ازشون خوشامد گویی بشه به همین دلیل میگه همه ما رو یکجا ببرید .
بنابر این در تایید صحبت های شما که مصرف داخلی هم داره هیچ ، قبل از همه اون کسی که کارشناس سیاسی هست خوب میفهمه که چقدر سازمان مجاهدین شیفته و دلباخته آمریکاست علیرغم شعارهای ضد امپریالیستی که جوانان این جامعه رو مثل ماها با همین شعارها دنبال خودش کشید سه دهه است و صد افسوس که الان از زبان اصلی ترین نفر خودش اعلام میکنه که ما رو بفرستید آمریکا . بالاخره ما به یک خدایی اعتقاد داریم نمیشه که شما جوون های این مملکت رو دنبال خودتون بکشید ما الان زندگانش هستیم یک از هزارانش هستیم ، بسیاری رفتند زیر خاک جواب مادر و پدر اونها رو کی میده ؟ خانم رجوی آقای رجوی شما پاسخگو هستید به مردم ایران به تاریخ ایران به جدا شده های از این سازمان و به تمام مادر و پدر هایی که هم الان میان دم درب اشرف و خواستار یکساعت دیدار با فرزندانشون هستند . اگر شما پاسخ ندید به اینها اشکال نداره ولی ما معتقدیم که خدایی هست و خدا پاسخ شما رو در همین زمان و در همین شرایطی که در اون مبتلا شدید خواهد داد . ما براتون آرزوی رستگاری میکنیم به این صفت که هدایت بشید به این صفت که به بتمام اون چیزهایی که خودتون هم میدونید غلطه حتی یک روز قبل از مرگتون اعتراف کنید شاید که شما اون روز رستگار بشید ولی متاسفانه آب در هاون کوبیدن هست .


آقای محمد حسین سبحانی :
مرسی آقای آریایی از صحبتهاتون ، آقای قشقاوی میخواستم از شما بپرسم ببین باید از نگاه سازمان مجاهدین هم موضوع رو دید خب میتونه استدلال بکنه که من چند گام جلو آمدم اگر ورود من به لیست گروه های تروریستی با انگیزه سیاسی بود پس گروه من هم از این لیست با انگیزه های سیاسی است یعنی نیروها رو اینجوری توجیه میکنه که من یک گام آمده ام جلو و درسته که لابی هست ولی نماینده کنگره رو باهاش ملاقات کردم و از طرفی خودش رو هم ارزانی میکنه و میخواد بگه که مارو ببر به صحراهای آمریکا و ما آماده آموزش هستیم و ما میتونیم کار ارتش آزادیبخش سوریه رو بکنیم ما ساختار قوی تری داریم و ... درسته که ما اشرف رو از دست دادیم ولی به پیش اومدیم منابع مالیمون آزاد شده و اینها از نظر سازمان چند گام به جلو هست . چرا اخبار سوریه رو تمرکز داره و تبلیغ میکنه میخواد بگه که ما هم ارتش آزادیبخش سوریه هستیم. خب شما چه پاسخی دارید ؟


آقای علی قشقاوی :
رفتن مجاهدین به لیست قبل از دوره خاتمی بوده و اصلا سیاسی نبوده و بر اساس یک شناخت عمیق بوده و قبل از دوره انقلاب ۵۷ مجاهدین آمریکایی ها رو کشتند و یک شعاری داشتند که آمریکایی بیرون شو خونت روی زمینه و با شعار ضد امپریالیستی و اولین کسانی بودند که به آقای خمینی امام گفتند و که با پشتیبانی امام که ضد امپریالیستی است فلان کار و فلان کار رو میکنیم و این شناخت کاملا آمریکا نسبت به مجاهدین داشت و برای دنیا و مردم ایران شناخته شده هستند ولی این که اوردنشون بیرون خب آمریکا همیشه از ته مانده اینها استفاده کرده و اما در تحولات عراق هم دیدیم که کمترین تحرکی کردند تمام تانکهاشون رو و تدارکات رو زدند و ژنرال آمریکایی آنها را تهدید کردند و به مهدی ابریشمچی گفتند که ما میخواستیم شما را نابود کنیم حالا سلاحها رو تحویل بدید که سلاحها رو روی اسفالت قرارگاه اشرف گذاشتند و تانکهای آمریکایی از روشون رد شد و لوله های تانکشونو هم قیچی کردند و آمریکایی ها در واقع دم اونها رو چیدند و دست و پاشون رو قفل کردند و در واقع یک معامله ای بود که گفتند اگه کانون استراتژیک نبردشون رو هم بگیریم اونها رو میسوزونیم در واقع از لیست اوردند بیرون تا از اشرف بیآرن بیرون.
خودتون میگفتید که مجاهدین میگفتند اگه دنیا بجنبه و کوهها بجنبه ، اشرف نمیجنبه خب اشرف رو از دستشون گرفتند و آمریکایی ها متوجه شدند که اشرف براشون مهمه پس اشرف رو گرفتند و ضربه دیگری به اونها زدند و آوردند لیبرتی که زیر نظر عراقی ها هستند که خودشون میگن زندان . البته عراقی ها میگن هر وقت خواستید برید ولی تا اینجا هستید با محدودیت مواجه هستید چون کشور ماست و شما بیگانه هستید و حکونت قبلی سرنگون شد شما هم بیاید برید .شما رجوی رو ببینید که همش با خشونت و حماسی حرف میزنه مجاهدین اگر از عراق بیان بیرون حرفی برای گفتن ندارند ودر دنیای امروز رجوی باید از این فرهنگ خجالت بکشد .


ادامه دارد ...
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

میزگرد بررسی مواضع اخیرمریم رجوی و فرقه مجاهدین (قسمت اول)

 

 

ایران قلم
29.03.2013

 

لینک مشاهده میزگرد در یوتوب

Benachrichtigungssymbol

 

مقدمه:
در هفته گذشته میزگردی با شرکت آقایان علی قشقاوی ، محمد حسین سبحانی ، میلاد آریایی ، و شهروز تاج بخش در دفتر انجمن ایران قلم در آلمان برگزار شد .
هدف از این میزگرد بررسی مواضع مریم رجوی در نمایش تبلیغاتی اخیرش در ژنو ، نگاهی به شرایط کنونی فرقه رجوی و چشم اندازهای پیش رو بود .اولین قسمت متن پیاده شده این جلسه + فیلم ویدئویی آن را در زیر ملاحظه می کنید.

 


آقای محمد حسین سبحانی :
سلام میکنم خدمت بینندگان و شنوندگان عزیز ، خیلی خوشحالیم که دوباره در خدمتتون هستیم تلاش می کنیم که در این میز گرد که سعی می کنیم پر بار باشه هرچند فرصت کمی وجود داره سعی میکنیم که روشنگری کنیم در مورد فرقه های تروریستی از جمله سازمان مجاهدین خلق .
همانطور که اطلاع دارید سازمان مجاهدین طی چند ماه گذشته تحت فشار افکارعمومی ، نیروهای بین المللی و نقد و انتقادهای اعضای جدا شده از سازمان مجاهدین و همچنین فشار و تحصن های مختلفی که خانواده های این قربانیان در مقابل درب اشرف داشتند مجبور شدند که اشرف رو که مسعود رجوی معتقد بود کانون نبرد استراتژیکی این سازمان و در واقع کانون نبرد مسلحانه است رو خالی کنه و به لیبرتی بره .
ما هم میخواهیم به کمک دوستان نقدی داشته باشیم بر مواضع چند هفته اخیر خانم مریم رجوی و فرقه مجاهدین در این وادی .
از جناب آقای میلاد آریایی و جناب آقای علی قشقاوی وهمینطور جناب آقای شهروز تاج بخش بسیار سپاسگذار هستم که فرصت رو در اختیار ما قرار دادند که باهم گفتگویی داشته باشیم .
اگر اجازه بدهید میخوام اولین سؤال رو اینطور مطرح بکنم که مریم رجوی اخیرا رفته بود ژنو ، حالا چند و چون سفرهای ایشون که توسط چه کسانی و چه لابی هایی برنامه ریزی میشه و چگونه و چه ساختاری که بر مبنای پول و زد و بند بین المللی شکل گرفته این سفرها ، اگر از این بگذریم در هر صورت مریم رجوی در این سفری که به ژنو داشت به چند تا نکته اشاره کرد .
نکته کلیدی که وجود داشت اینکه مریم رجوی خطاب به سازمان ملل گفت که ما رو از کمپ لیبرتی به کمپ اشرف برگردانید، استدلالش هم این بود که کمپ لیبرتی مورد حمله تروریستی قرار گرفته و ما رو برگردونید به اشرف تا نجات پیدا کنیم ، شعار محوری درست کرده که از زندان لیبرتی ما رو نجات بدهید و... و... و...،
خب هر کارشناس سیاسی و هر کسی که اوضاع سیاسی عراق رو مطلع باشه میدونه که لیبرتی منطقه حفاظت شده نظامی نیروهای آمریکایی بود، نزدیک فرودگاه بغداد هست و از یک حداقل های امنیتی برخوردار بوده و با این وصف مورد حمله تروریستی قرار گرفته است. حالا اشرف که به منطقه درگیری ها و بی ثباتی های سیاسی نظامی توی بغداد نزدیکتر میشه ، طبیعیه که این تهدید بیشتر هست .
خانم رجوی استدلال کرده که چون اشرف بزرگتر هست ما بریم اونجا ضربه پذیری مون کمتر هست، ولی به این سؤال پاسخ نمیده که چرا شما مطرح نمیکنید که بیایم این بچه ها رو نجات بدیم و بفرستیم کشورهای اروپایی ؟
شما چرا از یک منطقه خطر خیز به یک منطقه خطر خیزتر میخواهید بروید؟ شما اگر مدعی هستید که با جمهوری اسلامی در تضاد هستید و جمهوری اسلامی هم دشمن شماست که به نظر نمی رسه این دو پدیده دشمن همدیگه باشند، به هر صورت اگر شما سازمان مجاهدین چنین ادعایی دارید چرا به منطقه خطر خیز و منطقه مرزی نزدیکتر میشید و بنا بر این چه اصراری دارید ؟
در صحبتهایی که خانم رجوی در ژنو داشت در واقع میگفت که ما رو برگردونید اشرف . در یک پارادوکس دیگه گفته اگه ما رو اشرف نگه نمیدارید پس ما رو همگی تو یک پکیج به قول معروف تو یک چمدون بفرستید آمریکا ، خب واقعا طنز هم میتونه باشه ولی طنز تلخ و رنج آوری هست برای ما به ویژه که اونجا بودیم و میفهمیم شرایط اون سه هزار نفری رو که تو کمپ لیبرتی اسیرند .
حالا من میخواستم خواهش کنم از همین طرف شروع بکنیم آقای میلاد آریایی شما نظرتون در رابطه با بحث هایی که خانم مریم رجوی مطرح میکنه و کلا فضایی که سازمان مجاهدین در این چند وقته اخیر داره و این به قول معروف بالا و پایین پریدن ها ناشی از چیست ؟


آقای میلاد آریایی :
با سلام به شما و بینندگان عزیز ، خیلی خوشحالم که چنین بحثی رو سازمان دادید تا بتونیم در رابطه با اون صحبت کنیم .
من حقیقتا فکر میکنم که خانم رجوی یک طنز طراحی شده رامطرح کرده است در واقع دو پیشنهاد غیر ممکن رو همزمان مطرح میکنه یکی اینکه تمامی افراد سازمان از صدر تا ذیلش یکجا بروند آمریکا که خارج از دو دو تا چهار تای سیاسی هست که به امکان پذیر بودن این طرح اصلا فکر نمیکند معمولا حرفی رو میزند که نشد است در حالی که در چپ ترین موضع میگه مارو برگردونید به اشرف که این هم غیر عملیه .
اگه به خاطر داشته باشید من میخوام بگم که شرایط رو درست زمانی داریم بررسی میکنیم که سازمان مجاهدین از لیست تروریستی آمریکا اومده بیرون بعد از سال ۱۹۹۷ تا اواخر ۲۰۱۲ چیزی حدود ۱۵ سال تلاش میکرد که از لیست تروریستی آمریکا بیاد بیرون و این رو راهبند پیروزی این سازمان در ایران تلقی میکرد و الان مدت حدود چهار پنج ماهه که این راهبند از نظر ایشون برداشته شده ، بر اساس اونچه که من دریافت میکنم خروج سازمان مجاهدین بطور یکجا و در دسته های ۴۰۰ نفره از اشرف یه بحث طراحی شده بود که آمریکا در برابر این سازمان قرار داد که به هر ترتیب سازمان رو از پایگاه استراتژیکش که بیش از ربع قرن در اونجا حضور داشت خارج کنه . این یک طرح طراحی شده بود ، سازمان جاهدین علیرغم اینکه نمیخواست به این تن بده ولی شرایط روز وادارش کرد بویژه بویژه از دوسال قبل که پای کمیساریای پناهندگی باز شد به این سازمان که همون موقع منتقدین این سازمان تحلیل میکردند که باز شدن پای مجامع حقوقی بویژه سازمان ملل کمیسر حقوق بشر و دیگر ارگانهای حقوقی در واقع یک خطای استراتژیک برای سازمان هست . سازمان قادر نیست با مواضع حقوقی کشور ها در بیفته و این دقیقا برمیگرده به دو پیشنهادی که خانم رجوی میده دو پیشنهادی که غیر ممکنه . آمریکا و بطور مشخص وزیر امور خارجه اش با طرح یک ساله توانستند این سازمان رو مرحله به مرحله از اشرف خارج کنند ، حالا به یک دلیلی که شاید از دید خارجی محکمه پسند باشه که اونم نیست میگه مارو برگردونید به اشرف چیزی که امکان پذیر نیست یا ما رو بفرستید آمریکا . چرا این کار رو میکنه سازمان ؟ به اعتقاد من سازمان مطلقا در طراحی های خودش در جمع بندی های خودش مطلقا فکر خروج از عراق رو در سر نداره سازمان مجاهدین به تمام لطایف الحیل در عراق باقی خواهد موند و از اون نقطه ای که گفتم وقتی با مجامع حقوقی درگیر شد این یک خطای استراتژیک برای سازمان هست ، عملا رو در رو با مجامع حقوقی قرار میگیرد رو در رو با نماینده سازمان ملل آقای مارتین کوبلر قرار میگیرد رو در رو با وزیر امور خارجه با سخنگوی وزیر امور خارجه قرار میگیرد و این برای سازمان فشارهای سیاسی ایجاد میکنه ولی هدف سازمان مشخصه ما که منتقدین این سازمان هستیم و در عین حال تجربه بسیاری از مناسبات این سازمان داریم این سازمان تنها فرصت داره میخره برای خودش که در خاک عراق باقی بمونه ، مطلقا نمی خواهد که به خاک اروپا یا آمریکا برود و در زد و بند سیاسی از طرفی دولت عراق رو عامل اصلی ترورها و یا حمله به لیبرتی قلمداد میکنه یعنی فشار رو میخواد بیاره روی عراق ولی از طرفی هم اگه کمی عمیق بخواهیم به این موضوع نگاه کنیم حمله به لیبرتی به نفع هیچکس نبود الا مجاهدین چون مجاهدین الان میتونند مانور بدهند که مارو برگردونید به اشرف . سازمان مجاهدین نمیتونه قبول کنه که زمان به عقب بر نمی گرده . سازمان مجاهدین از اشرف خارج شده اینو هم مریم رجوی باید بفهمه هم لابی های سازمان مجاهدین . زمان به عقب بر نمی گرده ولی من فکر میکنم مریم رجوی میخواد با این بازیهای سیاسی افکار عمومی رو متشنج کنه . من الان ادعا میکنم که سازمان مجاهدین مطلقا نمیخواد از خاک عراق خارج بشه و خارج هم نخواهد شد .


آقای محمدحسین سبحانی :
مرسی از شما آقای آریایی دست شما درد نکنه مطالب خیلی خوبی رو گفتید . ضمن تشکر از آقای قشقاوی که لطف کردند اومدند ، شما نگاهتون چیه آقای قشقاوی به این موضوع واقعا استدلالی که اقای آریایی مینکه اینه که سازمان مجاهدین این فرضیه ها رو مطرح میکنه در واقع فرضیه های نشدنی رو مطرح میکنه که ادامه استمرارش در عراق توجیه داشته باشه . شما نظرتون در رابطه با حرفهای مریم رجوی در ژنو و مواضع اخیر سازمان مجاهدین چیه ؟


آقای علی قشقاوی :
من ابتدا سلام میکنم به همه بینندگان محترم برنامه و تشکر از شما که این فرصت رو در اختیار ما گذاشتید تا با بینندگان صحبتی داشته باشیم . حقیقتش اینه که سازمان مجاهدین بعد از اخراجش از اشرف تا یک مدتی در سکوت به سر میبردند و در واقع کسی حالشون رو نمی پرسید و این سکوت و اینکه کسی به اونها محلی نذاره بدترین چیزه برای سازمان ، مجاهدین همیشه تلاش میکردند وقتی با چنین شرایطی مواجه میشوند با یک بمبی تروری یک کاری سرو صدایی ایجاد کنند که بتونند در این فدا خودشون رو مطرح بکنند که ما هستیم چون وا قعیت فضای سیاسی اینجوریه که شما حساب کنید اینها میگند که ما داریم مبارزه میکنیم بر علیه رژیم جمهوری اسلامی خوب اگه شما دارید مبارزه میکنید حکومت ایران هم به لحاظ شرایط سیاسی در شرایط مناسبی نیست ، تحریم و فشار همه جانبه هست خوب وقتی در چنین شرایطی وقتی کسی سراغ اینها نمیره به عنوان اپوزیسیون و اینها رو مطرح نمیکنه و به قول معروف حالی از اینها نمیپرسه این خودش نشون دهنده اینه که چه جایگاهی در بین فضای سیاسی ایرانیها و داخل کشور دارند . خوب در چنین شرایطی مجاهدین نیاز دارند من نمیتونم با دلیل و مستند بگم ولی این حمله تروریستی که در کمپ لیبرتی اتفاق افتاد و ما هم به لحاظ انسانی محکوم میکنیم و ما نمیخواهیم افرادی که اونجا هستند و افراد بیگناهی هستند و از دوستان ما هستند ما نمیخواهیم هیچ اتفاقی برای اینها بیفته . خب سازمان سابقا چنین مواردی داشت که در چنین شرایطی از گروه های افراطی استفاده میکنه و بعید نیست که خودش این موضوع رو ترتیب داده باشه تا سرو صدایی ایجاد کنه و بگه ما هستیم شما اگه توجه کنید سابقا هم اینجوری بود اگر پادگان اشرف مورد حمله قرار میگرفت رجوی اطلاعیه میداد و میگفت این بهار استراتژیک ماست مثلا یا ما خیلی مهم هستیم که همچین تروری میشه بعد می آمد یه خواسته ای مطرح میکرد مثلا اون موقع از دنیا میخواست که رئیس جمهور رو به رسمیت بشناسند رئیس جمهور منتخب خودشون رو که مریم رجوی رو به عنوان رئیس جمهور انتخاب کرده بودند . الان هم سر این داستان همینجوری بود بلافاصله بعد از اینکه خمپاره زده بودند به لیبرتی اینها یه اطلاعیه داده بودند که ما رو یا برگردونید اشرف یا یه امتیازی به ما بدهید در عرصه سیاسی ، چون ما هستیم که مهم هستیم و در تحولات داخل ایران معترضین ، جنبشها ، اعتراضات ، خارج کشور ، ما هستیم که نقش اول رو داریم بازی میکنیم پس ما رو بفرستید آمریکا که منظورشون اینه که مارو اونجا آموزش بدهید و مسلح کنید و مورد استفاده قرار بدهید خب واقعیت اینه که آمریکا هیچوقت اینکار رو نمیکنه که اونها رو ببره اونجا اگه میخواست آمریکا و اگه استراتژی اینها رو قبول میداشت اصلا تو همون اشرف نگه میداشت . در واقع اینکه مجاهدین رو از لیست در آورد میخواست اونها رو به لحاظ استراتژیک بسوزونه چون درسته که در بازار سیاست از مجاهدین استفاده میکنند ولی در دراز مدت اینها رو یک فرقه میدونند . خودشون هم بارها میگن درسته که از لیست در اومدند ولی اینها از نظر آمریکایی ها تروریست شناخته میشوند . چون شاید آمریکا از گروه های خشونت طلب خوشش بیاد در رابطه با ایران ولی نه از مجاهدین ، از مجاهدین نهایت استفاده رو میکنه اما اینکه اینها رو مسلح بکنه یا به عنوان یک گروه نظامی و سیاسی به رسمیت بشناسه در مقابل ایران نه این اتفاق نمی افته . مجاهدین از نظر استراتژیک در عراق کاملا سوخته شدند چون اومدند به لیبرتی و همونطوری که دوستمون اشاره کرد دیگه شانس اینکه به اشرف برگردند برای مجاهدین به هیچ عنوان وجود نداره. بنابر این تمام آه و ناله مجاهدین اینه که ما سوختیم ولی هیچ کسی به داد ما نمیرسه ، بنابر این با توجه به این که سه دهه در عراق بودند میتونند گروه های افراطی رو تحریک کنند چون مجاهدین همیشه میگفتند و همیشه هم میگن که ما برای خون دادن دست بستگی نداریم و موقعی مجاهدین به قول خودشون رو میان که چهار نفر ازشون کشته بشوند .
خب چرا مجاهدین اینهمه جوش میزنند که این افراد رو تو لیبرتی نگه دارند چون همه ما اونجا بودیم و میدونیم این افراد اگه فردا بیان توی جامعه و حتی فرض کنیم اگه یه پیروزی هایی هم بدست بیارند و مجاهدین اینها رو بیارن تو جامعه دیگه این افراد برای مجاهدین به درد نمیخورن ، آدمی که یک تلویزیون روشن کردن بلد نیست و در یک سیستم مدار بسته ای که پشت سیم خاردار بوده سه دهه ، این به درد مجاهدین در فضای آزاد نمی خوره و تنها کارایی که برای اونها داره اینه که مجاهدین آنها را در لیبرتی یا همچین فضاهایی نگه داشته باشند تا به عنوان سپر ازشون استفاده کنند . هر از گاهی چندتا از اینها رو به کشتن بدهند تا اینجوری استفاده سیاسی ازشون ببرند . به نظر من مجاهدین با این تاکتیک ها هم راه به جایی نخواهند برد و هیچ کاری نمیتونند پیش ببرند. تنها کارایی که برای مجاهدین دارد این هست که مجاهدین اینها را در چنین فضاهایی داشته باشند تا بعدا بتونند از اینها بعنوان سپر استفاده نمایند و بتوانند هر از گاهی چند تایی از اینها را به کشتن بدهند تا اینجوری از اینها استفاده سیاسی خودشان را بکنند وگرنه به نظر من مجاهدین با این تاکتیکها هم راه به جایی نخواهند برد و هیچ کاری نمی توانند پیش ببرند چون ما هنوز می بینیم که افرادی معترض هستند و می خواهند بیایند بیرون و مجاهدین مانع می شوند و نمی گذارند بیایند بیرون و به خانواده های شان مثلا بپیوندند و یا به خانواده ها اجازه نمی دهند مثلا با بچه های شان دیدار داشته باشند و این نشاندهنده این هست که مجاهدین همان شیوه گذشته را دارند و همان استراتژی مسلحانه را به اصطلاح دارد تبلیغ می کند چون نمی تواند بدون این استراتژی نفس بکشد اگر این استراتژی را حتی در شعار بردارد دیگر مجاهدین می شوند یک چیز بیخود چون چیز دیگری ندارند و مجاهدین از اساس با این استراتژی زنده هستند


آقای محمدحسین سبحانی :
خیلی ممنون آقای قشقاوی از صحبتهای تان خیلی استفاده کردیم خوب صحبتهایی که آقای آریایی و آقای قشقاوی کردند درواقع هر دو بر این نظر بودند که سازمان مجاهدین کماکان می خواهد در عراق بماند و تمام علامتهایی هم که از خودش بروز می دهد حاکی از این موضوع است خوب آقای تاجبخش ضمن خوش آمد به شما با توجه به اینکه شما اخیرا و در این دوسال اخیر جدا شدید و در پروسه بعد از سرنگونی صدام توی سازمان بودید و تجربیاتی دارید که برای ما که یک مقداری قدیمی تر بودیم تجربیات شما جدیدتر هستش .
اساسا برای من خودم سئوال هست حالا سازمان مجاهدین که یک گروه ایرانی هست در داخل عراق چه اصراری دارد که داخل عراق بماند ؟
یا من خودم که اخبار این گروه را مطالعه می کردم اساسا اخبار این گروه متمرکز شده روی مسایل داخلی عراق و مسایل مربوط به سوریه.
خوب یک گروهی که یک موقعی دست نشانده صدام بوده گروهی که دست در دست نیروهای صدام علیه دولت فعلی و نیروهای فعلی چه در حاکمیت چه در دولت مرکزی و که آنموقع در کردستان علیه صدام می جنگید و اپوزسیون صدام بود در واقع خوب حالا طبیعی هست که آن نیروها که تو روی انها سلاح می کشیدی حالا آمده سر کار اصرارش بر ماندن در عراق چیه و دلیلش چیست؟ و اساسا چه دلیلی دارد و چه توجیهی می تواند وجود داشته باشد که در ساختار سیاسی عراق دخالت می کند و یا می گوید نوری مالکی اینرا گفت و آن اینرا گفت و شما اگر روی اخبار سازمان مجاهدین نگاه کنید متمرکز شده روی این موضوع و تلاش می کند که در هر صورت آن بقایایی که صدام از خودش بجا گذاشته تقویت بکند شما تجربیات خودتان در مورد کارهایی که سازمان می کرده آیا در مورد تجربیاتی دارید ؟ چطوری بوده خیلی خوشحال میشم تجربیات تان را بشنوم.

آقای شهروز تاجبخش:
خواهش می کنم منم اول سلام عرض می کنم به بیننده های این برنامه و همچنین از دوستانی که اینجا حضور دارند و همچنین از شما تشکر می کنم که چنین برنامه ای ترتیب دادید تا این بحث را برسی بکنیم من داشتم به صحبتهای دوستان مان آقای آریایی و آقای قشقاوی گوش می دادم هر چه صحبتهایی که من میخواستم در مورد سخنرانی های مریم رجوی بیان بکنم را خیلی بخوبی بیان کردند و گفتند .
ببینید واقیت این هست من اگر اجازه بدهید اول من یک اشاره ای بکنم به رفتن رجوی در ژنو و بعد بر می گردم به سئوال شما درواقع شما گفتید که بعد از حمله تروریستی که به کمپ لیبرتی شد که درواقع تمام انجمنهایی که از دوستان جدا شده تشکیل شده بودند از جمله انجمن ایران قلم که این حمله تروریستی را محکوم کرد خوب اینرا یک مسئله انسانی می بینیم قبل از هر چیز منتهی خوب واقعیت اینست که برخورد سازمان با این قضیه چطور است و چه استفاده هایی از آن می کند خانم رجوی بلافاصله دست به یک سلسله سخنرانی هایی زد در پاریس و اینبار در مقر اروپایی سازمان ملل در ژنو همانطوری که در صحبت تان اشاره کردید در واقع با استفاده از پولهای کلانی که در اختیار دارد و لابی هایی که در واقع میشه و شما ببینید مریم رجوی در این سخنرانی مسئله را به چه سمتی هدایت می کند خوب ابتداء با یک حاشیه سازی خیلی فراوانی و اتفاقهایی که در سوریه می افتد و مسئله هسته ای ایران صحبتش را شروع می کند و در نهایت برای اینکه این مسئولیت را از دوش خودش به کنار بزند همین بحث را پیش می کشد که ما یا باید به اشرف برگردیم یا اینکه همه دستجمعی منتقل بشیم به آمریکا که همانطوری که دوستان گفتند مسئله ای هست که اصلا امکان پذیر نیست اما خوب سئوال اینه که همانطور که خودتان اشاره کردید چرا سازمان مجاهدین و سخنگو هایش این همه اصرار دارند در عراق بمانند برای جواب دادن به این سئوال به نظرم باید یک کمی برگردیم به عقب به سال 66 که آقای رجوی آمدند به عراق و ارتش به اصطلاح آزادیبخش را تشکیل دادند با در واقع استراتژی جنگ آزادیبخش نوین خوب همانطوری که همه ما در جریان هستیم و و بطور خاص در جریان این بحث قرار گرفتیم این استراتژی بر پایه سالها جنگ ایران و عراق شکل گرفت و در واقع می خواست در این شکاف مرزهای که بخاطر جنگ ایران و عراق باز بود و از دولت ارباب سابق خود یعنی صدام استفاده بکند و روی این جنگ سوار بشه و خوب اینکه بر پایه تضاد بین دولت ایران با یک دولت خارجی متجاوز شکل گرفته بود اینرا پیش آورد بعد از اینکه در سال 67 جنگ تمام شد خوب این استراتژی مرد و بعد از آن این جنازه استراتژی روی زمین مانده بود تا زمانی که این ارتش به اصطلاح آزادی بخش بعد از حمله اخیر آمریکا به عراق خلع سلاح شد در آن مقطع به نظرم اینها این جنازه را دفن کردند ولی رجوی سالها هست که بر سر این قبر نشسته و دارد گریه می کند و خواستار زنده شدنش هست اما واقعیت این هست که خوب این استراژی شکست خورده و جنگ ایران و عراق تمام شده و ارتشی که اینها ادعا می کنند هنوز آماده هست و آماده در یک پرانتز و در یک گیومه برای مزدوری برای بطور خاص نیروهای آمریکایی و یا حالا هر دولتی که بخواهد و یک نیروهایی هستند که میانگین سن بالای چهل سال هست و سالهاست که آموزش نظامی ندیده اند اما برای اینکه ذهن ما منحرف نشود روی این بحث واقعیت این هست که سازمان در بیرون در آن ویترین تبلیغاتی خودش دارد دم از این می زند که ما دنبال خشونت نیستیم اما در عمل می بینیم که دارد این استراتژی مرده را همچنان دنبال می کند یکی از دلایلی که به نظر من اینها اینقدر اصرار دارند که در عراق بمانند اینه که خوب با خارج شدن از عراق موضوعیتی نمی ماند و در واقع یک اعتراف تلویحی هست که این استراتژی شکست خورده البته بعد از این همه سالی که گذشته همه ما می دانیم که این استراتژی شکست خورده منتهی آقای رجوی از آنجاییکه توی این سالیان نمی خواهد یک انتقاد به خودش در مورد این استراتژی شکست خورده بکند و از آن کوتاه بیاد و میشه گفت اصرار به ماندن به عراق بنوعی برگشت به اشرف را هم اینجوری قلمداد کرد خوب طبعا اگر محقق بشود که یک امر محال هست حتما بعنوان یک پیروزی استراتژیک از آن اسم می برند و اینکه مجاهدین و اشرف پیروز شد و صاحبش شدیم و دلیل دیگری که دارد اینه که همانطوری که آقای قشقاوی هم اشاره کردند نیروهایی که داخل سازمان هستند در یک محیط ایزوله و در یک محیط بسته و بدور از جهان خارج دارند زندگی می کنند و تحت تاثیر همین اخبار و القا عاتی که الان شما اشاره کردید که سیمای مجاهدین را که نگاه می کنی متمرکز هست بر روی اخبار عراق و خبرهای گزینشی و کنترل شده ای که سعی می کنند میزان محبوبیت و بین المللی وسیاسی نیروهای عراقی و جهانی را از خودشان نشان بدهند خوب چنین فردی که در این تشکیلات هست وقتی پا به دنیای آزاد بگذارد طبعا با یک واقعیتهایی مواجه میشه که تا حالا ازش پنهان نگه داشته شده است و به قدر یقین میشه گفت که این فرد از تشکیلات جدا میشه و اینها خیلی بهتر از همه می دانند که خارج شدن از عراق تشکیلات سازمان مجاهدین را از هم می پاشد و خوب از طرفی هم اگر واقعا نیروهایی که سازمان ادعا می کند نیروهایی عراقی اینها را تک به تک بفرستند می توانند دوباره اینها را جمع کنند و این تشکیلات را شکل بدهند ولی واقعیت اینه که خود سازمان بهتر از هر کس دیگری می داند که این نیروها را در چه وضعیتی نگه داشته است به همین دلیل همانطوری که اشاره کردم یکی بخاطر اینکه می داند تشکیلاتش از هم خواهد پاشید و از طرف دیگر می دانیم که خارج شدن از عراق مساوی است با اینکه اعتراف بکند که این استراتژی شکست خورده و هر دلیلی که توی دنیای کنوی دیگر دنیای خشونت نیست سازمان مجاهدین باید برود ته صف بایستد سازمانی که همیشه دنبال این هست که به همه گروههای سیاسی خودش را بعنوان اپوزیسون قلمداد کند و نشان بدهد دیگر نمی تواند و به نظر من این دو دلیل هست و دلایل دیگری هم که سازمان نمی خواد از عراق خارج شود

آقای میلاد آریایی :
من یک نکته ای در رابطه با صحبتهای آقای تاجبخش در رابطه با سئوال شما که چرا سازمان مجاهدین از عراق خارج نمی شه که یک سئوال مشخص و واضح و همه فهم هست من به نظرم یکی به این دلیل خارج نمی شه که نمی تواند پاسخگوی مردم ایران باشد بسیاری از جوانان شان کشته شدند و سازمان واقعیت اینه که یک قمار بزرگی کرده اگر سازمان مجاهدین را آدم بیاد مثلا خارج بحث بیاد برسی کند سازمانی که تو این بخش از جهان و در خاورمیانه متولد شده سازمان مجاهدین گروهی هست که در خاک عراق بعنوان یک قمار باز بزرگ تمام سرمایه اش را گذاشته رو میز و تمام این سرمایه باخته شده الان سازمان مجاهدین را بعنوان یک بازنده بزرگ تو تاریخ ایران نگاه کرد.


ادامه دارد ...
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

میزگرد بررسی مواضع اخیرمریم رجوی و فرقه مجاهدین

 

 

ایران قلم
12.03.2013

 

 

روز دوشنبه 11 مارس ۲۰۱۳ میزگردی با شرکت آقایان علی قشقاوی ، محمد حسین سبحانی ، میلاد آریایی ، و شهروز تاج بخش در دفتر انجمن ایران قلم در آلمان برگزار شد .

هدف از این میزگرد بررسی مواضع مریم رجوی در نمایش تبلیغاتی اخیرش در ژنو ، نگاهی به شرایط کنونی فرقه رجوی و چشم اندازهای پیش رو بود .

همانطور که می دانید به دنبال حمله تروریستی به کمپ لیبرتی مسئولین سازمان مجاهدین با سوء استفاده از این موضوع و متوقف کردن روند رسیدگی به پروسه پناهندگی توسط کمیساریای عالی سازمان ملل ، درخواست بازگشت به اشرف و یا انتقال جمعی به امریکا نمودند ؛ درخواستی غیر منطقی که به جای کمک به نجات اعضای اسیر در تشکیلات رجوی و تأمین امنیت آنها ، تنها به منظور پای فشردن بر سیاست های خشونت طلبانه فرقه و در راستای کارشکنی در روند پناهندگی افراد صورت گرفت .

شرکت کنندگان در این میزگرد که از اعضای سابق سازمان مجاهدین بودند ، با نقد و بررسی رویدادهای اخیراین فرقه و نیز مواضع مریم رجوی در ژنو ، به بحث و تبادل نظر پرداختند .

در ابتدا آقای محمد حسین سبحانی با تشریح وضعیت جدید مجاهدین و بحران هایی که پس از خارج شدن از اردوگاه اشرف گریبانگیر سران فرقه مجاهدین است به واکاوی عکس العمل های مجاهدین در مقابل شرایط جدید پرداخت و با ذکر سابقه حضور فرقه در عراق ، این سؤال را مطرح کرد که چرا با تمام تنش هایی که حضور مجاهدین در عراق ایجاد می کند و با اینکه دیگر حکومت صدام حسین که حامی و ارباب فرقه بود، سرنگون شده است و این جریان در عراق هیچ جایگاه و پایگاهی ندارد ، همچنان سران مجاهدین اصرار به ماندن در عراق و حتی بازگشت به اشرف دارند ؟

سپس در پاسخ به این سؤال که آغاز کننده بحث بود ، شرکت کنندگان هرکدام از زاویه ای آن را مورد بررسی قرار دادند .

آقای آریایی با اشاره به سرفصل هایی که فرقه رجوی در سال های پس از آمدن به عراق از سر گذرانده به این سؤال از زاویه استراتژی فرقه برای آمدن به عراق پاسخ دادند و توضیحاتی در این  باره ارائه کردند که موضوع را به روشنی در قضاوت مخاطبان قرار داد .

پس از ایشان آقای قشقاوی با ذکر خاطراتی از حضور خود در زندانهای رجوی و صدام حسین ، به رابطه سازمان رجوی و حکومت سابق عراق پرداخته و از زاویه ای دیگر به دلایل اصرار فرقه برای ماندن در عراق اشاره کردند .

در ادامه آقای تاج بخش نیز از منظر اجتماعی ، سیاسی به این سؤال پرداخته و مواضع رجوی در راستای پافشاری بر مشی خشونت طلبانه پیشین و ناتوانی اش در تعامل با سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری را به نقد کشیدند .

در این میز گرد همچنین این بحث مورد بررسی قرار گرفت که آیا آمریکا خواسته سازمان مجاهدین مبنی بر انتقال جمعی آنها از عراق به آمریکا را می پذیرد؟

چرا فرقه مجاهدین برای خود نقشی به مانند ارتش آزادیبخش سوریه متصور است و آیا این توهم را جامعه بین المملی می پذیرد؟

همچنین شرکت کنندگان در این میز گرد، دیگر اظهارات مریم رجوی در ژنو را مورد بررسی قرار دادند و با به چالش کشیدن مسئولیت ناپذیری سران سازمان مجاهدین ، ادامه اسارت قربانیان در کمپ لیبرتی و هر گونه اتفاق ناشی از آن را متوجه رهبری سازمان مجاهدین دانستند.

در این میز گرد که به همت کانون ایران قلم و مشارکت انجمن ایران سبز تشکیل شده بود نگاه مبسوطی به موقعیت حساس فرقه رجوی درهمه ابعاد انداخته شد و با تحلیل شرایط کنونی ، آینده فرقه و فعالیت هایی که به آزادی اسیران این تشکیلات کمک می کند مورد بررسی قرار گرفت .

 

مشروح این میزگرد و فایل ویدیویی آن به زودی در دسترس علاقمندان قرار خواهد گرفت .

تحریریه کانون ایران قلم

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد