_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

امید واهی رجوی به سمت دهی انتخابات

 

 

شهروز تاجبخش، ایران قلم، سیزدهم می 2013، آلمان
 

رجوی طی پیامی به رهبران ایران، از کاندیداتوری رفسنجانی اعلام حمایت نمود.این پیام که از تلویزیون“سیمای آزادی” پخش گردید تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۲ را بر خود دارد.رجوی گفته است؛” رفسنجانی باید پیرانه سر، ترس را کمی کنار بگذارد و بلادرنگ برای انتخابات ریاست جمهوری رژیم ثبت نام کند. “ !!!


مجاهدین و دستگاه تبلیغاتیشان، در انتخابات دوره گذشته در سال ۱۳۸۸ از ماهها قبل به صحنه تحلیل اوضاع انتخاباتی آمده و با پیش‌گویی نتیجه انتخابات، تلاش داشتند از رقبایشان در خارج از کشور پیشی بگیرند، شگردی که به ضد خودش تبدیل شد و با وارونه در آمدن تمامی آنچه رهبری مجاهدین گفته بود، یک باردیگر اثبات شد که آنان به کلی از اوضاع داخلی پرت هستند و از قضا تغییر روندکلی اوضاع در آن مقطع باعث شد تا آنان نیز از غفلت بیرون آمده و به فکر بهره برداری از شرایط به وجود آمده بیفتند.در واقع رویکرد رجوی به تاثیرگذاری و انتفاع از شرایط سیاسی سال ۸۸ علیرغم آن همه تلاش ها در عمل اما به انزوای سیاسی و آبروریزی بیشتر منجر شد. دلیل این امر را پیش از موضع گیری رهبران جنبش سبز باید در عقبه ای که مجاهدین در حافظه اجتماعی بجا گذاشته بودند ارزیابی کرد. به این ترتیب رجوی پس از گذشت سه دهه کماکان با چالش سه دهه پیش یعنی همزمان فقدان مشروعیت سیاسی و بدتر از آن مشکل رودرویی عنصر اجتماعی و تشدید آن با خود مواجه است. این در حالی است که علی القاعده شکاف های موجود و ادعای رجوی مبنی بر بریدگی عنصر اجتماعی از حاکمیت باید که به نزدیکی مردم به مجاهدین و یا به شکل حداقلی تغییر نگاه و موضع عنصر اجتماعی ولو به شکل ابزاری ختم شود.


رهبری مجاهدین می‌کوشد با تعابیر و دیدگاه خاص خود به تحلیل انتخابات ریاست جمهوری بپردازد و آن را رویدادی در مسیر تعمیق شکاف درون نظام ارزیابی می‌کند و از آن برای تحکیم هرچه بیشترتحلیل کلی ترش از اوضاع داخلی یعنی رفتن حاکمیت به سمت سرنگونی استفاده نماید و از این منظر تأکید مجددی است بر این که روند سیاسی موجود را قبول نداشته و به این شیوه دلیلی برای بی تحرکی خود ارائه کند، لیکن بیش از آن، انفعال آنان در مقابل این رویداد متبلور می شود.رجوی سالها است به توهم استفاده از شکاف میان جناح های سیاسی و بعضا استفاده ابزاری از برخی جریان ها دچار است که به تصور او قابلیت رودررو قرار گرفتن تمام قد در مقابل جمهوری اسلامی را دارند. رجوی در جریان چالش های سیاسی متاثر از انتخابات سال ۸۸ برای تعمیق این شکاف ها و بهره برداری مادی از این شرایط حتی اقدام به حمایت سیاسی و صریح از معترضین به انتخابات کرد. صدور بیانیه ها و پیام های مختلف رجوی در حمایت از موسوی و کروبی و به قصد القای نزدیکی و یا حداقل تعدیل مواضع گذشته که می توانست به تایید تلویحی مواضع رجوی با کروبی و موسوی تعبیر شود، کمترین انتفاعی بود که رجوی را به وسوسه حمایت از آنها مجاب کرد. اما واکنش تند و سخت موسوی و در رابطه با مجاهدین باعث شد رجوی اندکی بعد و در پیام های موسوم به آموزش های سیاسی – ایدئولوژیکی برای داخل ایران، روی دیگر خود را نشان داده و موضع و ماهیت واقعی خود را در قبال معترضین برملا کند. رجوی در این پیام ها بر خلاف حمایت های اولیه النهایه موسوی را در رده متهمان اولیه و تلویحا دشمنان اصلی خود قرار داد؛ پس از این نیز رجوی تمام هم و غم خود را روی جذب بدنه حامیان موسوی و کروبی گذاشت. این فرایند قرار بود به اتکا همان آموزش های سیاسی – ایدئولوژیکی حاصل شود! اما در عمل و علیرغم اینکه حتی در درون جریان موسوم به جنبش سبز اختلاف نظرهای عمیق درباره کم و کیف مواضع شان در برابر حاکمیت علنی و منجر به انشقاق گردید، اما حتی رادیکال ترین بخش این جریان نیز کماکان مرزبندی با مجاهدین را به عنوان مشخصه و فاکتور اصلی مورد تاکید قرار دادند.نقشی که مجاهدین از سه دهه گذشته و به عنوان یک هدف عمده برای خود قائل بوده اند، راه بستن بر دمکراتیزه شدن ایران از طریق مبارزات مدنی و رقابت های سیاسی است. به این دلیل که می دانند در عرصه رقابت های سیاسی و مدنی هیچ شانسی برای به رسمیت شناخته شدن ندارند. عنصر اجتماعی کماکان راه حل های خود را بدون مجاهدین و بلکه در مرزبندی اصولی با آنها جستجو می کند .


شهروز تاج بخش
آلمان

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چرا رجوی و حامیانش اینچنین نا امیدانه سعی درپوشاندن واقعیات دارند

 

 

شهروز تاجبخش
25.04.2013
 

وحشت روزافزون مجاهدین از فعاليت و حضور منتقدين سازمان در اروپا ،به كابوسی دردناك برای رجوی مبدل گشته است. به طوريكه با تمام توان و با استفاده از كثيف ترین ابزارها تلاش می کنند تا صدای افراد جداشده را خاموش نمايند .
تازه ترین واکنش اما " مقاله ای " است در سایت ایران افشاگر با هدف ترور شخصیت دوست عزیزمان آقای کریم غلامی .
واقعیت این است که فحش نامه های نوشته شده به قلم مزد بگیران مجاهدین و با آن ادبیات سخیف حتی ارزش خواندن ندارد چه برسد به جدی گرفتن و جواب دادن . اين عادت ديرينه رجوی در برخورد با مخالفين مي باشد كه هرازچند گاهی در حمله به منتقدين و چنگ و دندان نشان دادن ،در صدد ايجاد رعب و وحشت و خاموش كردن فعاليت هاي افشاگرانه آنان است براي پيشبرد اين كار، هم به طراحي توطئه مي پردازد و هم ميز نارضايتی تشكيلات مخوف خود را بهم مي زند تا خدای ناكرده صدای افشاگری ها به گوش هواداران و اعضای فریب خورده تشکیلاتش نرسد .


گويي تحمل مجاهدين با سررسيدن زمان اخراج آنان از عراق نه تنها سرريز كرده بلكه به جنون و افسارگسيختگی زائد الوصفی مبدل گشته است كه هيچ راه علاجی برای آن قابل تصور نيست. از طرفی جداشدگان و منتقدان نيز يكی دو تا نيستند تا رجوی بتواند حريف شان شود.از شرق و غرب عالم تا اورسوراواز عده زيادی از زخم خوردگان فرقه رجوی به افشاگری مشغولند تا ماهيت واقعي اين گروه تروريستی كه چهره خود را در شكاف های دموكراسی غربی پنهان نموده است آشكار گردد


افراد جدا شده‌ای که دقیقترین و عمیق‌ترین شناخت را از این تشکیلات داشته و سالیان سال از عمرشان را با این فرقه سپری نموده، پس از ایراد کوچکترین انتقادی به تشکیلات رجوی مورد امواج بی امان ناسزاگویی ،تهمت و ترور شخصیت قرار گرفته و فرقه با براه انداختی موجی از تبلیغات مسموم تمام تلاش خویش را جهت وادار کردن فرد مورد نظر به سکوت مینماید اما با این وجود مهار و كنترل فعاليت های جداشدگان برای رهبر فراری مجاهدين بسيار سنگين و هزينه بردار مي باشد.اين مسئله تقريبا به موضوعی غير قابل انكار، دردی بی درمان و زخمی التيام ناپذير مبدل گشته است.
اما چرا رجوی و حامیانش اینچنین نا امیدانه سعی درپوشاندن واقعیات دارند؟

با گذشت زمان و پیشروی پروسه تعیین تکلیف نفرات کمپ لیبرتی توسط کمیساریای پناهندگی سازمان ملل متحد و پذیرش آنها بعنوان پناهنده و انتقال آنها، خطر افشاگری های هر چه بیشتر توسط نجات یافتگان بعنوان معضلی جدی سران فرقه رجوی را به وحشت انداخته است. هر روز تعداد بیشتری از اعضای خسته و سردرگم و گیج مجاهدین خلق به کشورهای اروپایی می رسند. و پس از آزادی از قید و بندهای فرقه ای رجوی و دار و دسته اش، چه می کنند و چه خواهند کرد؟


طبعا طیف گسترده ای از آنان دست به افشاگری خواهند زد و این موضوعی است که خواب رجوی را آشفته میکند.
ین مسله با اینکه زبونی رجوی در مقابل اراده اعضای جداشده را نشان می دهد،حکایت از یک توطئه بزرگ بر علیه آنان را نیز دارد.توطئه ای که اگر بتواند اعضای جداشده را بعنوان اعضای وزارت اطلاعات ایران جا بزند،حقوق قانونی و زندگی آنان را در سراسر جهان به مخاطره انداخته و ابزاری برای حذف فیزیکی آنان را فراهم نموده است و باید نسبت به آن هشیار بود و با تمام توان در برابر آن ایستاد.


شهروز تاجبخش
آلمان

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه سرگشاده شهروز تاجبخش به وزیر خارجه آمریکا

 

 

شهروز تاجبخش
23.04.2013

آقای جان کری وزیر خارجه محترم آمریکا
با سلام


اینجانب شهروز تاج بخش از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق و ساکن آلمان هستم. .
در خبرها خواندم که سازمان مجاهدین خلق بعد از ده سال دفتر شاخه سیاسی این سازمان با نام پوششی شورای ملی مقاومت را در آمریکا بازگشایی کرده است . بنا به شناختی که حاصل تجربه حضور چندین ساله در مناسبات فرقه ای این سازمان است لازم میدانم نکاتی را جهت توجه و آگاهی بیشتر به اطلاعتان برسانم :


۱_ تحولات دهه گذشته تشکیلات مجاهدین را دچار بحرانهای عدیده ای ساخته که شدت فشار این بحرانها رهبری این تشکیلات را صرفا به تلاش برای ادامه حیات خفیف خائنانه خود و فرقه اش واداشته است ، بحرانهایی که رهبری این گروه بدون اتکا به حامی قدرتمند خارجی قادر به مهار آن نیست وطبیعی است که اکنون رهبری مجاهدین در پی از دست دادن حمایت دولت سابق عراق به دنبال یک نقطه اتکای خارجی باشند واین نیاز حیاتی را به لایه ای از ادعاهای سیاسی در باره ایران مخفی نگه می دارند تا شاید بهتر به حمایت دولت شما دست بیابند.


۲ _هرچند دولت آمریکا ذهنیت و گرایش متفاوتی با مجاهدین در خصوص مسائل ایران دارد و به هیچ وجه مقبولیتی برای فرقه رجوی قائل نیست اما صدور اجازه تاسیس دفتر در نزدیکی کاخ سفید دست مایه تبلیغات این فرقه شده و این ابهام را ایجاد می کند که دولت آمریکا در دیدگاه خود به مقوله تروریسم تجدید نظر کرده است .


۳_این سازمان در پیشینه خود سابقه صدها عملیات انتحاری و تروریستی ، چندین فقره هواپیما ربائی ، صدها مورد آدم ربایی ، کشتار مستشاران آمریکایی در سالهای قبل از انقلاب ۱۹۷۹، همکاری با دیکتاتور سابق عراق صدام حسین، حمایت از عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ که منجر به مرگ صدها انسان بیگناه گردید را دارد .


۴_ این سازمان هیچگاه به دست برداشتن از مشی تروریستی اذعان نکرده و اصولا نمی خواهد از این تفکر دست بردارد . از سوی دیگر هزاران عضو اسیر در تشکیلات مجاهدین در عراق از کمترین آزادیهای فردی و انسانی برخوردار نیستند و بسیاری از آنان به اجبار در آن مناسبات نگه داشته شده اند .


۵_ مجاهدین در ایران هیچ پایگاهی ندارند و نمی توانند به عنوان اپوزیسون جمهوری اسلامی قلمداد شوند . ایدئولوژی مجاهدین مبتنی بر بنیادگرایانه ترین برداشت ها از اسلام بنا شده و جمگ شدن این تفکر خطرناک با قدرت طلبی رهبری خودشیفته اش خطری بالقوه برای جامعه جهانی محسوب میشود .


اکنون سؤال این است که دولت متبوع شما بر چه مبنایی و با چه توجیهی این چنین مار در آستین می پروراند ؟ ما اعضای جداشده از مجاهدین می توانیم به روشنی ماهیت این فرقه تروریستی خطرناک را برای شما افشا کنیم و با محکوم کردن تاسیس دفتر این فرقه در آمریکا خطرات پیش رو را به شما و دولت متبوعتان گوشزد می کنیم .


شهروز تاج بخش -آلمان


رو نوشت :
آقای بان کیمون دبیر کل سازمان ملل متحد

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه سرگشاده آقای تاجبخش به آقای پاگانی شهردار ژنو

 

 

شهروز تاجبخش
06.04.2013

 

آقای رمی پاگانی، ، شهردار محترم ژنو=
در خبرها مطلع شدم که شما متاسفانه و از روی عدم شناخت و اطلاع کافی با خانم مریم رجوی در تالار شهرداری ژنو دیداری داشته اید ، از آنجا که شما به تنهایی نمی توانید به عمق سوء استفاده ای که دستگاه تبلیغاتی مجاهدین از این دیدار می کند پی ببرید و نیز نمی دانید که این چنین پذیرای مریم رجوی شدن چه تبعاتی برای اعضای اسیر در تشکیلات مجاهدین در عراق دارد ؛ اینجانب به عنوان یک فعال حقوق بشر در اروپا و یک عضو جداشده و منتقد این سازمان ، لازم می دانم نکاتی را جهت روشنگری به اطلاع شما برسانم :


۱ـ این سازمان از بدو تولد مشی مبارزه مسلحانه را به عتوان اصلی‌ترین ابزار، برای کسب قدرت سیاسی انتخاب کرده است و از زمان شاه به این سو بر آن اصرار دارد و اولین سازمانی است که به تأیید خودشان عملیات انتحاری را در خاور میانه سازمان داده و در ایران به اجرا درآورده‌اند ، عملیاتی که از آن پس الگویی برای «گروه القاعده در افعانستان» و دیگر سازمان های خشونت طلب در خاور میانه شده است.


۲ـ سازمان مجاهدین خلق برای ایران سیستمی را در نظر دارد که خواست مریم رجویست و نه خواست مردم . سازمان مجاهدین خلق دربین مردم ایران اصولا هیچ پشتیبانی ندارد. ایرانیها به سازمان مجاهدین به چشم "خائن به وطن" و "مزدور" دشمن، صدام حسین نگاه می کنند. این سازمان در چشم انداز سیاسی ایران هیچ نقشی را بازی نمی کند و اکثریت ایرانیان معتقدند که یک حکومت تحت رهبری سازمان مجاهدین بسیار بدتر از وضعیت فعلی می باشد .


۳ـ مجاهدین برای اینکه خودشان را بعنوان اپوزیسیون تبعیدی دارای شانسی برای سرنگونی رژیم ایران نشان بدهند، سعی میکنند خروج از عراق را به تاخیر بیاندازند ، سازمان مجاهدین سازمانی با ساختار فرقه ای و کیش شخصیت حول رهبر، مریم رجوی است. ساکنان اشرف (حدود ۳۴۰۰ نفر) در دهه های گذشته در پشت دیوارهای بلند و سیم های خاردار تحت کنترل سازمان و مغزشویی بوده ودر دنیای خیالی خود زندگی می کرده اند و سازمان مجاهدین می ترسد که افراد از طریق تماس با "دنیای واقعی" واقعیت خود را مورد شک قرارداده و از سازمان جداشوند.


۴ـ این سازمان یک فرقه مذهبی مافیایی با تمام تعاریف علمی یک فرقه است . اعضای فرقه مجاهدین حق انتخاب آزادانه مذهب و دین مورد دلخواه خویش را ندارند.تمامی اعضای این فرقه باید شیعه دوازده امامی مسلمان باشند. هیچ دین و مذهب دیگری در فرقه رجوی به رسمیت شناخته نمیشود. لازم به یادآوری میباشد که رهبری مجاهدین دارای تعریف خاص خویش از مذهب شیعه دوازده امامی مسلمان را داشته و تنها این برداشت مورد قبول فرقه میباشد.
اعضای فرقه مجاهدین هیچ حق انتخاب و فعالیت آزادانه سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی را ندارند. تا کنون در درون فرقه مجاهدین هیچ انتخابات درون حزبی آزادانه برگزار نگردیده است و فرقه دارای رهبری مادام العمری میباشد که تمام امور فرقه تحت هدایت و کنترل شخصی شدید وی میباشند .


۵ـ مریم رجوی در یک وارونه گویی و فرافکنی آشکار در حالی سازمان ملل را در سخنرانی اخیرش در ژنو به عدم انجام وظایف خود جهت حل و فصل ریل پناهندگی نیروها متهم می کند که به آقای مارتین کوبلر نماینده ویژه شما تهمت همکاری با حکومت ایران می زند و در یک تناقض آشکار در همین سخنرانی خواستار برکناری ایشان می گردد در صورتی که همگان در این مدت شاهد تلاشهای شبانه روزی ایشان برای حل و فصل امور پناهندگی نیروها بوده اند و از نظر ما جدا شدگان بسیار قابل تقدیر هست . و لذا اتفاقا این تنها سازمان و خود مریم رجوی هست که با کارشکنی ها و عدم همکاری با نیروهای کمیساریای عالی پناهندگان و دولت عراق جلوی پیشرفت این روند را سد کرده است.


آقای پاگانی عزیز ،
در این شرایط با وجود اینکه این فرقه همه منتقدان خود را ترورشخصیت و برای آنها پرونده سازی می کند چرا که آنها افشاگران چهره واقعی این سازمان هستند ، اما ما همواره به افشاگری و آگاه کردن انسان های نوعدوستی که فریب تبلیغات دروعین فرقه را می خورند پرداخته ایم . واقعیت این است که پیوسته اعضای این فرقه به محض پیدا کردن فرصت مناسب و یا اندکی مجال ذهنی به خود می آیند و روزانه از آن جدا می شوند ، در چنین شرایطی انتظار ما از شما این است که جداشدگان این سازمان را به ملاقات بپذیرید تا واقعیت های نگفته این فرقه را برایتان بازگو کنند آنگاه خود می توانید راه درست را انتخاب کنید .


شهروز تاج بخش
آلمان
 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه سرگشاده آقا تاجبخش به آقای کوپلر نماینده دبیر کل سازمان ملل متحد در بغداد

تحت تأثیر فشارها ، تهمت و برچسب زنی های ماشین تبلیغاتی مجاهدین قرار نگیرید

 

 

شهروز تاجبخش
05.03.2013


آقای کوبلرعزیز
با درود به شما ، من شهروز تاج بخش عضو جدا شده مجاهدین خلق و فعال حقوق بشر ساکن اروپا هستم .
در شرایطی که موج حملات سازمان و دستگاه تبلیغاتی اش شما را بیش از پیش هدف گرفته است و با اعتماد به نیات انسان دوستانه شما در حل معضل مجاهدین در عراق ، لازم میدانم نکاتی را به عرض شما برسانم :


۱. من و دیگر دوستانم در انجمن ایران قلم حمله تروریستی اخیر به کمپ لیبرتی را شدیداً محکوم کردیم و از کشته شدن دوباره اعضا ی بی گناه عمیقا متأسفیم اما درعین حال معتقدیم راه حل برون رفت از این بحران تنها خروج ساکنان لیبرتی از عراق و اسکان آنها در کشورهای ثالث است.
آقای کوبلر ، ما حمله تروریستی به کمپ لیبرتی را محکوم کردیم ، آن حمله تروریستی هم بر اساس اطلاعاتی که وجود دارد ، توسط گروهی تندرو به نام جیش المختار صورت گرفته و براساس آنچه دولت عراق مدعی ست آقای مالکی هم دستور بازداشت سرکرده ی این گروه را داده است. اما علاوه بر این باید دید که سازمان چرا اصرار دارد در عراق بماند؟ آن هم گروهی که دست در دست صدام حسین دیکتاتور بزرگ عراق داشته ، بنابراین در این شرایط مسئولیت این حمله به همان اندازه که بر عهده سرکرده گروه جیش المختار است با آقای مسعود رجوی و خانم مریم رجوی هم هست ، به این خاطر که چرا این نیروها را رهبری مجاهدین در عراق در کمپ لیبرتی حبس می کنند؟ اساسا و درهمه جای دنیا کمیساریای عالی پناهنده به افراد تک به تک پناهندگی می دهد ، اما آقای رجوی می خواد که همه ی این افراد با هم پناهنده و به یک مکان واحد منتقل شوند و این خواسته ی فرقه یی آقای رجوی اصلا عملی نیست ، یکی از دلایل مخالفت آقای رجوی با جنابعالی به عنوان نماینده سازمان ملل در عراق همین است.


۲.اصرار سران سازمان برای بازگشت به اشرف نه خواست نیروهای اسیر در لیبرتی بلکه وقیحانه ترین صورت پایفشاری رجوی ها بر مشی تروریستی گذشته و در عین حال بها قائل نشدن برای جان انسانها و محکوم است وپروسه مصاحبه ها و انتقال افراد به کشورهای ثالث می بایست به صورت انفرادی و به دور از کنترل تشکیلاتی سازمان انجام شود .


۳.تجربه نشان داده است که اگر مجاهدین با شما دشمنی می کنند و شما را متهم به همکاری با دولت ایران میکنند می بایست بدانید که در مسیر کاملا درستی حرکت میکنید و پروسه پناهندگی افراد ساکن در لیبرتی به نفع آنها است. من به عنوان عضو جدا شده از مجاهدین و یک فعال حقوق بشر از فعالیت های پیگیر شما قدردانی وحمایت می کنم و از شما می خواهم همچنان به روند پناهندگی ساکنین لیبرتی ادامه داده و به آن سرعت بیشتری ببخشید و تحت تأثیر فشارها و تهمت و برچسب زنی و تبلیغات مجاهدین قرار نگیرید .


شهروز تاج بخش
آلمان

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خواهر به دنبال نجات برادر

 

 

شهروز تاجبخش
26.02.2013
 

 

بامداد روز شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۱ ( ۹ فوریه ۲۰۱۳ ) ،کمپ لیبرتی در بغداد مورد اصابت چندین موشک قرار گرفت و تعدادی ازاعضای سازمان مجاهدین خلق کشته و زخمی شدند ، کانون ایران قلم نیز از همان ابتدا این حمله تروریستی را محکوم کرد.
به دنبال این حمله مسئولین سازمان مجاهدین با چشم پوشیدن از واقعیت های عینی موجود در خصوص نا امنی اشرف سابق و نیز با شانه خالی کردن از ادعاهای مبنی بر خواست خروج از عراق و پناهندگی جمعی و ازاین قبیل شعارهایی که صرفا برای ویترین رو به مجامع بین المللی و سازمان ملل بود و نیز با نادیده گرفتن خونهای ریخته شده قربانیان بیگناه و اسیر در چنبره تشکیلات ، وقیحانه درخواست برگشت به اشرف را در بوق و کرناهای تبلیغاتی خود کردند و در حمایت از این فراخوان غیر انسانی مسعود رجوی، بازیچه های تبلیغاتی این گروه از طیف سیاستمداران بازنشسته و ورشکسته و بدنام آمریکایی ، نظامیان اسبق و جنگ طلب، کارمند اخراجی سازمان ملل و چندین چهره ی بدنام و تکراری دیگر را علم کردند تا بتوانند خطوط دستگاه تبلیغاتی خویش را به پیش ببرند.
در مقابل خواهران اقبال (عاطفه و عفت) با هدفی کاملا غیر سیاسی کمپینی را آغاز نمودند که هدف از آن تلاش برای خروج اعضای سازمان مجاهدین ساکن کمپ لیبرتی از عراق بود .
از ابتدای شروع به کار این کمپین ، هواداران و چماق به دستان فرقه رجوی تهاجم غیر انسانی و غیر دمکراتیک خود را با فرمان رجوی ها آغاز کردند و در این راستا مانند همیشه و به اقتضای فرهنگ حذف ِ نهادینه شده در فرقه رجوی و لمپنیزم به ارث رسیده از رهبر فراری ، از هیچ رذالتی فروگزار نکردند و به عنوان برگ آخر از زبان آقای محمد اقبال که کماکان در کمپ لیبرتی اسیر و بیمار است نامه ای را خطاب به خواهرانش منتشر کردند و با استفاده از اتهامات ساختگی وکلماتی که قلم از بیانشان شرم میکند سعی در ترور شخصیت و تخریب تلاشهای خواهران اقبال کردند.
همین دو ماه قبل نیز بعد از سخنان افشاگرانه خانم زهرا سادات میرباقری و انتشار لیست نزدیک به 100 نفر از اسامی زنانی که به اجبار از پروسه خارج کردن رحم و بی آینده شدن توسط فرقه رجوی ، به فرمان سرگشتاپوی فرقه مجاهدین به نام یکی از خواهران خانم زهراسادات میرباقری مطلبی مسمئز کننده را منتشر کرد تا باصطلاح جنگ خانواده علیه خانواده راه بیندازد. خانم میرباقری نیز به دنبال نجات برادرش علیرضا میرباقری می باشد که به همراه دو خواهرش در این فرقه اسیر هستند و در هر فرصتی برای رهایی آنها از فرقه دعا می کند.
واقعیت این است که رجوی ها تاب این حرکت های انسانی در فضای مجازی را هم نمی آورند . از دید آنها خون هر اسیر مجاهد خلق متعلق به مسعود و نفسش متعلق به مریم است . با چنین نگرشی است که جان انسانها برای رجوی ها ارزشی ندارد و به ناچیز ترین بها آن را دست مایه ی معاملات کثیف خود قرار می دهند . از طرفی مساله ماندن درعراق درواقع مساله بقا ی "تشکیلات " رجوی است و درواقع این "حفظ تشکیلات " در عراق را در سیاستهای ده ساله گذشته مجاهدین از زمان اشغال عراق با هزینه های سنگین مالی ، سیاسی ، تبلیغاتی و تلفات جانی شاهد بوده ایم ،پس این خط استراتژیک خروج از اشرف را رهبری مجاهدین به خاطر حفظ ظاهر و پیش برد خطوط خود در سطح بین المللی و همچنین خروج از "لیست تروریستی آمریکا" بیان می کند ولی در باطن استراتژی همان است که طی دهساله گذشته بوده است به همین دلیل رجوی خط بازگشت به اشرف را دارد و از نظر رجوی هیچ مؤلفه ای از ایدئولوژی و استراتژی تغییر نکرده است .به همین دلایل هر صدایی که غیر از این تفکر منحط رجوی بلند شود و هر اعتراض و انتقادی به این سیاست که منجر به تباهی روز افزون زندگی اعضای اسیر و رنج بیشتر خانواده های آنان است بشود ، با تهاجم هماهنگ چماقداران فرقه رجوی روبه رو خواهد شد .و این اولین نمونه نیست وآخرین نیز نخواهد بود . رجوی پیش ازاین نیزدر مورد خانواده ی محمدی ، خانواده ی آقای قربانعلی حسین نژاد و خانم زهرا سادات میرباقری به همین بازی کثیف دست زده بود. مثلا سمیه دختر آقای محمدی و همچنین دختر آقای حسین نژاد و خواهر خانم میرباقری را وادار نموده بود به والدین و خانواده خود فحاشی و بی احترامی کنند. صد البته که همه می دانند نوشتار ها و مصاحبه های تلویزیونی از این دست ارزشی ندارد. گروگان یا وادار شده است و یا روحش هم از این سیرک مضحک رجوی اطلاعی ندارد.
رجوی پیش تر نیز به افراد بیشمارِ دیگری که از بدنه ی سازمان در سطوح مختلف جدا شده اند، از همین دست تهمت مزدوری و ... زده است.
خوشبختانه جداشدگان از مجاهدین همیشه با تیزبینی و هشیاری ، ترفند های رجوی را نقش بر آب کرده اند این بار نیز خانم اقبال بسیار به جا در جوابیه خودشان موضع گیری کردند که :"بزودی به این نامه نویسان پشت پرده جواب خواهم داد. ولی به برادرم محمد هرگز. که او ذره ای از احترامش در نظر من کم نشده و اساسا این نامه را به او ربط نمیدهم."
ضمن محکوم کردن شانتاژ فالانژهای رجوی در ترور شخصیت این جداشدگان محترم ، از تمام کسانی که به نوعی در انجمن ها ، گردهمایی ها و حول و حوش مجاهدین حضور داشته ودارند درخواست می کنم با تقویت این کمپین انسانی به نجات اسیران فرقه رجوی و یافتن امکانی برای خروج آنها از عراق کمک کنند و صدای آنها باشند .


شهروز تاج بخش ـ آلمان

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

توطئه جدید رجوی برعلیه جداشدگان

 

 

شهروز تاجبخش
30.01.2013
 

از سال ها پیش که جداشدگان به دشمنان اصلی رهبری مجاهدین مبدل شده و خواب خوش او را در غرب ربوده اند،توطئه های بسیار زیادی از طرف سازمان مجاهدین طراحی شده است.یکی از این شگردها،تبلیغات فرافکنانه،نامه نگاری،مقاله نویسی و انتشارکتاب های جعلی از زبان اروپایی ها بر علیه جداشدگان بود.پس از انتشار گزارش سیاه پنتاگون بر علیه جداشدگان در آمریکا که با عنوان «گزارش پنتاگون در باره وزارت اطلاعات ایران» مزین گردیده،تعدادی از اعضای شورایی باند رجوی این گزارش را نتیجه تلاشها و" مبارزه "سازمان در راستای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی خوانده اند !


و البته گزارش طبعا گزارشی است در راستای جلوگیری از درز واقعیات و تمام سعی آن و تمرکز آن هم بر جلوگیری از شنیده شدن صدای کسانی است که واقعیات را می گویند از آنجایی که رجوی ضربات استراتژیک و کوبنده ای از جداشدگان طی چندسال اخیر (و بویژه در یکسال گذشته) دریافت نموده به نحوی که از آن همه ایرانیان به اصطلاح «حامی مقاومت» جز تعدادی که از قدیم جیره خوار وی بوده اند برایش باقی نمانده استو تلاشهای چندساله رجوی برای ترور و تخریب سیاسی جداشدگان نیز با فرار روزافزون اعضای فرقه به گِل نشسته و جز به تمسخر هرچه بیشتر هموطنان نیفزوده است . در این راستا اقدام به تبلیغات مسموم فرقه ای و جا دادن مجموعه ای از مطالب فسیل شده در سایتهایش به درون گزارشی با عنوان و اسم پنتاگون کرد. اینکار البته توسط لابیهای فرقه انجام شد، گزارشی که هیچگونه جنبه قانونی و اجرایی ندارد و به گفته ی یکی از مقامات آمریکایی صرفاً لینکی به سایتهای مجاهدین بوده است که بعید است حتا سال دیگر هم انتشار یابد.


حمله و هجوم بی سابقه ی رسانه های مختلف مجاهدین علیه جداشدگان به طرز هیستریک و دیوانه واری آغاز گردید. حملاتی که از فیسبوک تا سایتهای رسمی و تلویزیون ماهواره ای مجاهدین را در بر می گرفت و امروز بعد از چند هفته کاملاً روشن شده که رجوی روی این مسئله سرمایه گذاری های کلان کرده بوده است.
اما چرا رجوی و حامیانش اینچنین نا امیدانه سعی درپوشاندن واقعیات دارند؟
با گذشت زمان و پیشروی پروسه تعیین تکلیف نفرات کمپ لیبرتی توسط کمیساریای پناهندگی سازمان ملل متحد و پذیرش آنها بعنوان پناهنده و انتقال آنها، خطر افشاگری های هر چه بیشتر توسط نجات یافتگان بعنوان معضلی جدی سران فرقه رجوی را به وحشت انداخته است. هر روز تعداد بیشتری از اعضای خسته و سردرگم و گیج مجاهدین خلق به کشورهای اروپایی می رسند. و پس از آزادی از قید و بندهای فرقه ای رجوی و دار و دسته اش، چه می کنند و چه خواهند کرد؟


طبعا طیف گسترده ای از آنان دست به افشاگری خواهند زد و این موضوعی است که خواب رجوی را آشفته میکند.
اما از طرفی به صحنه آمدن رجوی وعیان کردن فرهنگ چاله میدانی مجاهدین نشان می دهد که فعالیت های این طیف از جداشدگان دقیقا به هدف خورده و ناله رجوی را با جیغ و داد از پنتاگون به گوش کنگره آمریکا رسانده است .تلفیق فعالیت های افشاگرانه جداشدگان با اهداف وزارت اطلاعات ایران در” گزارش پنتاگون ” و سازمانیافته جلوه دادن آن، هدفی جز مخدوش نمودن فعالیت های افشاگرانه قربانیان سازمان مجاهدین نداشته و آنها با چنین بزرگ نمایی قصد به مسلخ کشیدن قانونی جداشدگان در مجامع بین اللملی تحت عنوان اعضای وزارت اطلاعات ایران را دارند.این مسله با اینکه زبونی رجوی در مقابل اراده اعضای جداشده را نشان می دهد،حکایت از یک توطئه بزرگ بر علیه آنان را نیز دارد.توطئه ای که اگر بتواند اعضای جداشده را بعنوان اعضای وزارت اطلاعات ایران جا بزند،حقوق قانونی و زندگی آنان را در سراسر جهان به مخاطره انداخته و ابزاری برای حذف فیزیکی آنان را فراهم نموده است و باید نسبت به آن هشیار بود و با تمام توان در برابر آن ایستاد.


شهروز تاج بخش
آلمان

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خبرنگار روزنامه آل پایس اسپانیا مریم رجوی را در بن بست گذاشت

 

 

شهروز تاجبخش
05.01.2013
 

در روزهای گذشته دستگاه تبلیغاتی مجاهدین درحال انعکاس دادن به سفر مریم رجوی به اسپانیا و کنفرانس کذایی در پارلمان آن کشور است . مهمترین عنصر برای اجرای این سفر آلخو ویدال کوادراس نایب رئیس پارلمان اروپا بود که سالهای طولانی است مواجب بگیر مریم رجوی است و در این سفر ریاست برگزاری کنفرانسهای اسپانیا را بر عهده داشته است . اما جالب است که خبرنگار روزنامه آل پایس اسپانیا با سوالاتی که طرح کرد حواب از چشم ویدال کوادراس و مریم رجوی ربود و رهبری فرقه برافروخته در بن بست قرار گرفت.
اما فارغ از اینکه چه کسانی و چه جریاناتی و با چه انگیزه هایی مقدمات سفرهای خانم رجوی را فراهم میکنند که خود مبحث جداگانه ایست ، مسئله قابل بررسی اهداف این سفرها و کنفرانس ها و نیز مواضع مطرح شده از طرف سخنگوی علنی فرقه رجوی است .
این فرقه که تنها چاره برون رفت از بحران عمیق تشکیلاتیءاستراتژیکی و همچنین ایدئولوژیک خود را در برپایی یک جنگ خونین بین کشورهای استعماری و ایران یافته است، با تمام وجود می کوشد تا در بین جناح های جنگ طلب کشورهای اروپایی و آمریکا جایی برای خود باز کند و
ماه گذشته وی با کمک تعدادی از لابیهای خویش که با دریافت رشوه های کلان راه سفرهای اروپایی او را باز می گشایند به بلژیک رفت و اینک نوبت به اسپانیا رسیده
این سفر ها در حالی انجام میشود که از طرفی سؤالات زیادی در مورد تشکیلات مجاهدین وجود دارد که هیچگاه سران این فرقه و از جمله همین خانم رجوی پاسخگوی آنها نبوده اند خانم مریم عضدانلو بایستی به پرسش های زیادی درباره تضییع حقوق زنان در قرارگاه اشرف و تشکیلات مجاهدین طی بیش از دو دهه، پاسخ دهند. ایشان تاکنون اشاره ای به خارج کردن رحم زنان درقرارگاه اشرف نکرده اند؟ و اینکه چرا درطی دو دهه زنان مستقر دراشرف امکان ازدواج در مناسبات مجاهدین را ندارند. خانم عضدانلو با درنظر گرفتن این واقعیت تلخ و دردناک، پیامدها و تبعات روانی، روحی، عاطفی و جسمی آن را بر زنان مجاهد چگونه ارزیابی می کنند؟ آیا تلاشی خانواده ها و جدایی فرزندان از مادران برای سالهای طولانی درمناسبات مجاهدین با منطق و عقلانیت انسان مدرن سازگاری و همخوانی دارد؟ و این در حالی است که طی سالهای گذشته مجاهدین با هیچ رسانه ایرانی غیر وابسته به مجاهدین مصاحبه ای نداشته اند و به طور کامل از مردم ایران و نیروهای آزادیخواه خواهان تغییر دور بوده اند
از طرف دیگر نیم نگاهی به سخنان مریم رجوی در کنفرانس اسپانیا که در آن قیاس کردن ایران با سوریه و در نتیجه قیاس کردن ارتش آزاد سوریه با ارتش به اصطلاح آزادیبخش رجوی به طرز مشمئز کننده ای عیان بود ،بار دیگر مزدوری نهادینه شده در این فرقه و تلاش برای جنگ افروزی را نشان میداد .اما سخنان مریم رجوی در کنفرانس اسپانیا مصداق روشن نوعی جنگ افروزی و جاده صاف کنی برای جنگ است که در حقیقت دست و پا زدن برای رونق بخشیدن به کسب و کار موروثی این گروه یعنی جنایت و خونریزی می باشد.
علت مهم تلاش و دست و پا زدن بقایای رجوی برای مؤثرنشان دادن نقش خود ، بیش از آن که واقعی باشد جنبه تبلیغاتی دارد وعقده گشایی پیامد ناکامی در عراق و نفرت عمومی در ایران است.
به عبارت صریحتر باند رجوی با اقداماتش یک باردیگر براین واقعیت مهر تأیید زده است که حیات و مماتش به جنگ و نزاع و درگیری وابسته است و هیچ کارآیی در نقش سیاسی ندارد.
این سازمان خود را تنها نماینده «مقاومت» در ایران می شناسد و در حالی از کشورهای اروپایی می خواهد آن را به رسمیت بشناسند که خود هیچ کدام از بخش های دیگر اپوزیسیون ایران را به رسمیت نمی شناسد .بدین ترتیب و باردیگر، فرقه رجوی اعلام می دارند که بقایشان در جنگ و تهاجم نظامی کشورهای غربی به کشورمان تضمین می شود و سیاست اصلی و رسمی آنان، ترغیب این کشورها برای حمله به ایران است.


شهروز تاج بخش
آلمان

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

رجوی جاده صاف کن جنگ
رجوی از چند نماینده پارلمان فرانسه می خواهد نقش مزدوری برای این فرقه قائل شوند

 

شهروز تاجبخش
08.12.2012

مریم رجوی که نیروهایش هم اکنون در اردوگاه لیبرتی عراق در شرایط نامناسب، تحت کنترل نیروهای امنیتی این کشور هستند و هیچ کشوری حاضر به پذیرش آنها نیست، برای خروج از انزوای چند ساله، موضوع سوریه را دستاویز مناسبی دانسته و وقیحانه در برابر پارلمان فرانسه در پاریس، از اتحادیه ی اروپا خواست که شورای ملی مقاومت وابسته به سازمان مجاهدین خلق را نیز مثل اپوزیسیون سوریه، برای انجام تغییرات در ایران، برسمیت بشناسد!
قبل تر نیز شاهد بودیم که سازمان مجاهدین با سالها کوشش و هزینه های گزاف بعد ازاینکه موفق شد که نام خود را از لیست تروریستی امریکا خارج سازد و تصور می رفت که با برطرف شدن این مانع سازمان مجاهدین حداقل بتواند در عرصه سیاسی خارج از کشور مانند مابقی جریانات سیاسی فعالیت معمول را دنبال کند با پیام مسعود رجوی از مخفیگاه و همچنین اظهارات سخنگوی بی نام و نشان این سازمان دورنمای جدیدی را ترسیم نمودند که نشانه شکاف زی بودن این سازمان را دارد و مسعود رجوی مایل است که با "خلق قهرمان سوریه" همگام شده و ارتش بازنشسته و از کار افتاده خود را تحت امر کشورهای عربستان سعودی و قطر و کویت و امارات در آورد . مشکل اصلی اما جای دیگری است و آن اینکه این افراد هرگز امکان مخلوط شدن با ادمهای معمولی اجتماعی و یا حتی کسانی که در حال حاضر درسوریه و تحت عنوان " خلق قهرمان سوریه " مشغول جنگ هستند را ندارند و فقط در یک ظرف بسته و محیطی زندان مانند که هرشب بشود از ناموس تشکیلات که همان " عملیات جاری و غسل و دیگ و غیره " دفاع کرد را دارند که در شهرهای مرزی سوریه امکان ایجاد پادگان و سرود و صبحگاه و اینگونه نمایشات برای فرقه مجاهدین مهیا نخواهد شد .به هر روی مزدوری برای صدام حسین و جاسوسی برای اسرائیل و خوش خدمتی برای عربستان سعودی و نهایت همرزم شدن با "خلق قهرمان سوریه" جزئی جدایی ناپذیر از ساختار این فرقه خیانت بار می باشد و در صورت توافق امریکایی ها حضور و فعالیت این فرقه ضد ایرانی در سوریه به مراتب برای مسعود رجوی ارزشمندتر است از خروج از لیست تروریستی چرا که مسعود رجوی و فرقه او همیشه در لایه ای از تضاد های قدرت های مختلف زندگی کرده و فقط از این راه امکان ادامه حیات را دارند.
ورود رهبری مجاهدین به این عرصه برای نشان دادن و مطرح کردن خود، نشانه سردرگمی و پیروی از همان فرصت طلبی ذاتی رجوی است و گرنه چنین اقدامی نه تنها به سود این گروه نیست بلکه از اساس با اهدافی که در غرب دنبال می کند منافات دارد.
اما درخواست جدید مریم رجوی از اتحادیه اروپا مصداق روشن نوعی جنگ افروزی و جاده صاف کنی برای جنگ است که در حقیقت دست و پا زدن برای رونق بخشیدن به کسب و کار موروثی این گروه یعنی جنایت و خونریزی می باشد.
وجه اصیل و علت مهم تلاش و دست و پا زدن بقایای رجوی برای مؤثرنشان دادن نقش خود ، بیش از آن که واقعی باشد جنبه تبلیغاتی دارد وعقده گشایی پیامد ناکامی در عراق و نفرت عمومی در ایران است.
به عبارت صریحتر باند رجوی با اقداماتش یک باردیگر براین واقعیت مهر تأیید زده است که حیات و مماتش به جنگ و نزاع و درگیری وابسته است و هیچ کارآیی در نقش سیاسی ندارد.
این سازمان خود را تنها نماینده «مقاومت» در ایران می شناسد و در حالی از کشورهای اروپایی می خواهد آن را به رسمیت بشناسند که خود هیچ کدام از بخش های دیگر اپوزیسیون ایران را به رسمیت نمی شناسد .
فرقه رجوی در یادداشتی در سایت "همبستگی ملی" با عنوان "حاضر بجنگ باش اگر صلحت آرزوست"، بار دیگر درخواست رهبری مجاهدین برای جنگ علیه مردم ایران و تهاجم نظامی به کشورمان را مطرح ساخته و چنین نوشتند:

" اگر سیاستگزاران جامعه بین المللی بخصوص کشورهای آمریکا واروپا واقعا خواهان صلح و امنیت در منطقه وجهان می باشند ، لاجرم باید این را بپذیرند که در کنار مردم ایران، سوریه و عراق آماده بجنگ (نه مماشات با رژیم ، نه حمله نظامی) با جبهه فاشیسم آخوندی به سردمداری رژیم باشند. بقیه حرف وحدیث ها داستانسرایی وخود فریبی است."

فرقه رجوی که به اصطلاح برای رفع اتهام جنگ طلبی، تلاش کرده تا وانمود نمایند، منظورشان از جنگ، حمله نظامی نیست، از قضا گامی فراتر در جنگ طلبی برداشته و با استناد به تشنجات سوریه، به کشورهای غربی کد داده است که جنگ از مدتها قبل شروع شده و آنها فقط می بایست به حمایت از اپوزیسیون وارد جنگ شوند و حال نیز که علنا درخواست حمایت به عنوان ارتش آزادیبخش و با الگوی سوریه را دارند .بدین ترتیب و باردیگر، فرقه رجوی اعلام می دارند که بقایشان در جنگ و تهاجم نظامی کشورهای غربی به کشورمان تضمین می شود و سیاست اصلی و رسمی آنان، ترغیب این کشورها برای حمله به ایران است.

شهروز تاج بخش
آلمان
 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

استثمار زنان در فرقه رجوی

 

 

شهروز تاجبخش
05.12.2012

 

روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان و روز جهانی حقوق بشر و نیز تشکیل انجمن زنان توسط زنان آزاده رها شده از فرقه رجوی بهانه ای شد که هرچند کوتاه به نقش زنان در فرقه رجوی و نوع نگاه وبرخورد این جریان به مسئله '' زن '' بپردازم.

آنچه اکنون و بیشتر از هر زمان مورد تاکید و تصریح زنان گریخته از سازمان است حمل تضاد حاصل از نمایشات بیرونی سازمان از زن، در مقابل آن حقیقت ایدئولوژیکی است که از درون زنان سازمان را هزار بار بدتر و مشمئزکننده تر از مناسبات استثماری و سرمایه داری و قرون وسطایی به بردگی و استثمار و استحمار و استبداد کشیده است. در حالی که در جوامع یادشده زن ها تنها اسباب و ابزار استثمار جنسی و فیزیکی هستند، در مناسبات مجاهدین از تمامی ظرفیت ها و قابلیت های بالقوه و بالفعل زنان سوء استفاده می شود. حقیقت این است که نمی توان تصویر و چشم اندازی فراتر از آن چیزی که سازمان برای آزادی مردان قائل است برای زن های آن نیز متصور شد و این نه به معنای اعطا یا احقاق حقوق فردی و آزادی انسان که درست در نقطه مقابل آن و در سرشت آن مفهومی تنیده است که رجوی به عنوان فلسفه رهایی در دستگاه ایدئولوژیکی اش تبیین می کند. از نظر رجوی آزادی و رهایی به طور عام برای هر مجاهد خلق و به صورت خاص برای هر زن مجاهد خلق جز با پذیرش انقیاد و بندگی و بردگی تمام و کمال به عنصر بیرون از خودش اساسا نمی تواند مفهوم مادی و عینی به خود بگیرد. آن عنصر بیرون از خود نیز در دستگاه رجوی کسی جز رهبری عقیدتی نیست.

نقد این نگرش حداقل از دو زاویه حائز اهمیت است. یکی پذیرش جنبه های صرفا ایدئولوژیکی این برداشت است که در عمل فرد را از صورت انسانی آزاد و مخیل به ابزاری کاملا ایدئولوژیک و خشونت طلب تبدیل می کند و در وضعیت دیگر همین ساختار انسان را برده فرد دیگری همچون رجوی می کند. در شق اول آن زن در وجود امثال ندا حسنی تبلور ایدئولوژیکی پیدا می کنند و خود را به آتش می کشند و در شق دیگر می توان به شورای رهبری مجاهدین اشاره نمود. این دو سر ظاهرا متناقض، آبشخور تفکر واحدی هستند که اصل و اساس اش را بی ارادگی و پذیرش طوق بندگی یکسره به رهبری تعریف می کند. اینکه این معجون ترکیب شده از ظالمانه ترین سیستم های قبیله ای و عشیره ای تا پیچیده ترین روش های برده داری مبتنی بر مغزشویی و تغییر هویت فردی، چگونه می تواند خود را در صف مقدم جنبش های حامی زنان در جهان جا بزند، جای سخن دارد. واقعیت این است که آنچه رجوی ها را در این مهم پیش می برد، تمرکز پیوسته بر آن جنبه های پیدا و بیرونی از مظالمی است که در کشورهای پیشرفته و همچنین عقب مانده بر زنان می رود. رجوی ها در واقع نیمی از حقیقت را می گویند و نیمی را در مناسبات پیچیده و همچنین هزارتوی تعابیر و شعارهای تبلیغاتی خود در نقد آنچه اظهر من الشمس است، مدفون می کنند.

به زعم رهبری عقیدتی مجاهدین موجودات بی مقداری هستند که باید با سختی و آموزش نشانه های زنانگی شان را محو کنند تا جایی که نشود جنسیت آنها را تشخیص داد. مسعود رجوی بر خلاف آن جنبش های مدنی در غرب نه تنها در پی احقاق حقوق مدنی زن ها نیست که در نقطه مقابل با بهانه کردن ایدئولوژی و مشتقات آن می خواهد همان تتمه آزادی ها و حقوق زنان را از بیخ و بن نابود و به جای آن زن یله و رها شده از هر نظم و التزام را به عنوان مدل ایدئولوژیک جایگزین کند. این زن ایدئولوژیک ماهیتا جز وابستگی تمام عیار به ایدئولوژی مولود ذهن بیمار رهبری حق دیگری ندارد و حقیقت تلخ تر و شاید ناباورانه تر اینکه به زعم رجوی آنچه تا کنون به عنوان حقوق زن احیا شده، حائل ها و موانعی است که او را از جوهره و قابلیت های ایدئولوژیکی اش کنده و به انسان معمولی تبدیل کرده است. زن آرمانی رجوی در نهایت نه تنها چیزی افزون تر از گذشته ندارد که بر عکس آن دستاوردهای اجتماعی مبارزات چند قرن گذشته را نیز با محاط شدن ایدئولوژیکی از دست می دهد.

در حقیقت واکاوی علل جدایی تعدادی از کادرهای با سابقه زن مجاهدین و تامل در بررسی انتقادی مناسبات درونی ، نوع و ماهیت نگرش رهبر عقیدتی به زن و جایگاه او در مناسبات درون تشکیلاتی ، نشانه ای از ضرورت اخلاقی مقاومت در برابر زور و تجاوزگری رهبر عقیدتی مجاهدین وبیان صریح و شفاف درونمایه ی قصه ی شورای رهبری زنان در میان دار و دسته ی رجوی است .

پر واضح است رهبری مجاهدین در ساختـار ذهن خویش و تفکر فرقـه ای که ترویج دهنده ی آن در دنیای معاصر است تاکنون به معنای راستین آزادی و رهایی زن پی نبرده است . انسان در هر شرایطی می‌تواند آزادی خود را محقق سازد ، منتها این " اختیار" بهایی دارد که انسان آگاه و امروزی باید برای پرداختن آن آماده باشد. اما آیا رهبر عقیدتی مجاهدین در حالی که به باور و اعتقاد کادرهای تشکیلاتی زن مجاهدین ، خود درگیر و گرفتار " بن بست های روحی و معضلات اخلاقی " است ، می تواند تصویری عمیق ، تامل انگیز و ژرف بینانه از رهایی و آزادی زن ارائه دهد؟

این پرسشی ست که کادرهای زن و جدا شده ی مجاهدین با تکیه بر مشاهدات ، شرح خاطرات و تجربه های درازمدت خویش بدان پاسخ منفی می دهند.

بیجهت نیست که رهبری سازمان غیبتی ۱۰ساله میکند وعلیرغم خروج از لیست کذایی که شب وروز آنرا بهانه میکرد نمیتواند دردی از دردهای بی درمان سازمان را دوا کند وبیجهت نیست که سازمان اصرار دارد که هرنوع جابجایی را بصورت جمعی انجام دهد زیرا از همین نکته وحشت دارد که مبادا در این جابجایی ها ظرف کنترل نیرویی بشکند ومهار کنترل زنان از دستش خارج شود وصدای سرکوب شده زنان به گوش همگان برسد.

به امید آزادی همه زنان از قید و بند اسارت و دست یافتن آنان به حقوق حقه خود خصوصا کسانی که در کمپ اشرف در اسارت فیزیکی و ذهنی قرار دارند.

 

شهروز تاج بخش

آلمان

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نگاهی به شورای دست ساز رجوی

 

 

شهروز تاجبخش
10.11.2012

 

از دیرباز همواره واقعیت آشکار بوده است که رهبری مجاهدین به دلیل عدم اعتماد به چند نفری که با عنوان شورای ملی مقاومت گردآورده، کادرهای مورد اعتماد و حرفه ای خود را به عنوان اعضای این شورا منصوب کرده است، با این وصف و در حالی که مجاهدین مدعی اند مریم رجوی ( یعنی همان پرزیدنت شورا) مدیریت یک کارزار جهانی را برعهده دارد، سئوال این است که آیا آنچه مجاهدین به عنوان شورای ملی مقاومت ساخته اند نمی تواند در صحنه بین المللی حضور داشته باشد؟
گروه تروریستی مجاهدین با پرداخت مخارج همان چندنفری که رهبری رجوی را پذیرفته اند، آنان را برای مقاله نویسی، ایراد سخنرانی به نفع مجاهدین و شرکت در برنامه های تبلیغی مجاهدین می خواهد و اجازه نقش آفرینی به آنها در روابط سیاسی را نمی دهد.

آنها عروسکهایی هستند که فقط باید حرفهای قشنگ در مورد منافع مجاهدین بزنند، هیچکس هیچ تعامل مستقلی را از آنها سراغ ندارد، گاهی اگر با رسانه ها مصاحبه می کنند در قالب سخنگویان مجاهدین به دفاع از مواضع آنان و طرح اولویتهای سیاسی و تشکیلاتی این گروه می پردازند.

تلاش برای پایین آوردن وزن سیاسی هر یک از این افراد و این که در مقابل و یا به موازات مجاهدین احساس استقلال و هویت نکنند، از جمله اهداف رهبری مجاهدین بوده و هست.

علاوه بر این، در حاشیه ی توطئه های ضدایرانی کراراً بحث خلاء آلترناتیو در میان اپوزیسیون مطرح می شود، این بحث بیشتر ناظر بر بی اعتباری تشکیلاتی به نام شورای ملی مقاومت از نظر سیاسی و نیز یکی بودن شورا با مجاهدین و اجتناب سایر گروهها و شخصیتهای مخالف از هم پیمانی با باندرجوی است.

واقعیت این است که سی سال تبلیغ در باره این که شورای ملی مقاومت یک ائتلاف فراگیر است که گروههای مختلف را نمایندگی می کند و می تواند به عنوان آلترناتیو شناخته شود، هیچ دولتی را فریب نداده است.
از سویی پنهان شدن مجاهدین زیر عنوان شورای ملی مقاومت نه تنها به مقبولیت در بین سایر گروهها و تمایل برای همبستگی به آنان راه نبرد، بلکه اکنون یکی از مهمترین اتهامات مجاهدین ، دغلکاری در همین زمینه است.

از این رو تجربه ی سی سال فریبکاری مجاهدین در برپایی یک تشکیلات پوشالی به نام شورای ملی مقاومت را از تمام وجوه باید شکست خورده دید
اینکه غیبت ۱۰ ساله مسعود رجوی ، که عدم حضور ش دلیل اشکاری بر عدم آزادی عمل توسط دولت آمریکا هست ، همچنان فریبکارانه از وی به عنوان مسول شورای ملی مقاومت یاد می شود در حالی که اطلاعیه های رجوی ، سالهاست که بدون هیچ عنوانی منتشر می شود ..
رجوی چند سال بعد در سالگرد تاسیس شورا در سوم مرداد ۱۳۶۸ ، صدها نفر از بهترین کادرهای با تجربه مجاهد را در طرحی کودکانه ، به قتلگاه فرستاد . شورا ، هیچگاه سوالی و یا ، کمیته ای حقیقت یاب برای بررسی شکست فروغ ، مطرح و یا تشکیل نداد وهرساله ، تحلیل ها را با تعویض تاریخ آن ، تکرار می کند. و این در حالی است که اعضای شورا بخوبی آگاه بودند که رجوی از علت شکست نظامی و سیاسی در فروغ را رجوی عدم اتصال به رهبری وی و مریم ، خواند و زندگان و مجروحان را به این دلیل سرزنش می کرد .در حالیکه کسی که الفبای نظامی را می دانست و در تنگه چارزبر ، شدت اتش توپخانه رژیم را می دید ، می دانست که اشتباه نظامی رجوی مسبب شکست هست .

اساسا این رجوی و شورای وابسته به وی هستند که باید در عمل ثابت کنند که آیا در کنار مردم ایران هستند یا با دشمنان آزادی و استقلال مردم ایران . سابقه حضور رجوی در عراق از ۱۳۶۵ و عملکرد آنها تا امروز نشان داده است که رجوی اپوزیسیونی است از جنس حاکمیت که برای رسیدن به قدرت ،بقول فرماندهان آن دوره ارتش رجوی ، از معامله با شیطان هم ابایی نخواهند داشت.

برای رسیدن به دمکراسی ، اپوزیسیون خود باید الگوی دمکراسی باشد و حقوق بشر را در تشکیلات خود رعایت و نهادینه کرده باشداولاً که این نام یک عنوان پوششی برای فرقه است چنان که در هنگام قرار گرفتن نام فرقه در لیست تروریستی به این مسئله اشاره شده، نام شورا به عنوان شاخه ای از فرقه در لیست قرار می گیرد و در بیانیه ی وزارت خارجه ی آمریکا به تفصیل در مورد آن توضیح داده شده. اما بشنویم از زبان احزابی که فرقه ادعا می کند عضو شورا هستند و می خواهند این گونه وانمود کنند که شورا شامل تمام گروه های مخالف دولت ایران است و مریم رجوی منتخب همه ی نیروهای اپوزسیون خارج کشور است. در ابتدای تشکیل در سال ۶۰ چریک های فدایی به رهبری مهدی سامع ، متین دفتری و بنی صدرء رئیس جمهور خلع شده ء و حزب دمکرات ، خان بابا تهرانی ،محمد برقعه ای ، علی اصغر حاج سید جوادی و .. به عضویت شورا درآمدند اما دیری نپایید که همگی خروج از شورا را آغاز و از دلایل مهم آ ن خود کامگی رهبری شورا یعنی مسعود رجوی را اعلام نمودند.
دکتر حاج سید جوادی می گوید بعضی از این گروه ها از ابتدا هم ساختگی بودند و نه تشکیلاتی وجود داشت و نه اعضایی که عضو آن گروه خاص محسوب شوند !
بنی صدر که در ابتدا به عنوان رئیس جمهور برگزیده ی معرفی شده بود هنوز مدت زیادی از عمر شورا نگذشته که از آن خارج شد و بدین ترتیب از سال ۶۳ یعنی دو سال و اندی از تشکیل شورا نمی گذرد که اعضای غیر فرقه ای آن بیرون رفته و نابودی شورا شروع می شود.
دلیلش هم آشکار است ؛ اعضای جدا شده گرچه وجود یک آلترناتیو و تشکل را برا ی مقابله با ایران ضروری می دانستند و به همین دلیل ابتدا با شورای رجوی همراه می شوند و لیکن خیلی زود متوجه می گردند که به چند دلیل زیر نمی توان برای این شورا مشروعیتی قائل شد:
۱. رفتن به عراق و هم پیمان شدن با صدام در حالی که به خاک ایران تجاوز کرده و بنی صدر در اعتراض به این موضوع از شورا بیرون رفت.
۲. دوشادوشی ارتش رجوی با ارتش صدام
۳. نبودن وضع مستقل در قبال انقلابات ایدئولوژیکی
۴. تنها آلترناتیو خواندن خود و برنتابیدن دیگر گروه های سیاسی دگر اندیش
۵. مقابله با انتقادات به صورت فحاشی و ترور شخصیت. در این رابطه بنی صدر می گوید قرار شد هر کس و هر سازمان با هر دید گاهی که مبارزه کند ، شورا با او همراه باشد ولی خیلی زود رجوی راه مبارزه را خود انتخاب کرد و هر کس را که تن به هژمونی مطلق سازمان نداد اخراج کرد، آزادی را فراموش کرده و با نقض اصل استقلال به عراق رفت و در خدمت جنایت کارترین رژیم در آمد. و در نتیجه سازمان منفورترین گروه در نزد مردم ایران و اپوزیسیون های خارج کشور شد.
۶. وسیله ی دست بیگانه شدن برای گرفتن امتیاز بر علیه دولت ایران.
۷. بله قربان گو کردن اعضا و نداشتن موضع مستقل.
۸. تأیید عملیات تروریستی توسط شورا (در همین اطلاعیه ای که در اواخر تیر ماه ۸۶ هم آمده رجوی مشی مسلحانه را به عنوان تنها راه حل از سوی شورا اعلام می نماید .)
۹. حاکمیت اصول فرقه بر شورا؛ اجلاسیه هایی که آن را مرجع تصمیم گیری می دانند باحضور اعضای فرقه صورت می گیرد و پر واضح است که چیزی جز اهداف رجوی را در پی ندارد.)
۱۰. تشکیل جلسات تروریستی در بغداد که تنها برای برنامه های تروریستی بود.
۱۱. و بالاخره ارتش به اصطلاح آزادیبخش و شورا نام مستعار سازمان می شود. چرا که شورا فعالیتش محدود شد به تأیید عملیات های تروریستی داخل کشور و صحه گذاشتن بر خط مشی مسلحانه ای که بنا بر ماهیت فرقه تعیین شده بود و نه نظر دیگر اعضا.
خان بابا تهرانی درمورد استراتژی شورا می گوید : اصولاً شورا به شورا تعلق نداشت بلکه استراتژی مبارزه ی مسلحانه بود که چگونگی آن را مجاهدین تعیین می کردند.
بنابراین شورا عملاً در سال ۶۳ از بین رفت و آن ها که رفتند شأن خود را حفظ نموده و آن ها که ماندند به افرادی بله قربان گو تبدیل شدند و همه نظاره گر خود تباه سازی شخصیتی و سیاسی بودند و هر که نپذیرفت مورد شکنجه و آزار قرار گرفت. چنان که رجوی در خرداد سال ۷۰ در سالن عمومی گفت: من از این به بعد عضو لم یرتابو می خواهم . به این ترتیب مسئول شورا یعنی مسعود رجوی رکوردار مزدوری ، وطن فروشی و خیانت به مردم ایران شد.این ها و صدها نمونه ی دیگر مثل به کشتن دادن افراد زیر ۱۸ سال در عملیات موسوم به فروغ جاویدان و تیرخلاص زدن به این افراد به دستور مهنازشهنازی ثمره ی تأسیس شورایی است که امروز فرقه دربیست و پنجمین سالگرد تأسیس آن از تلاشش برای دمکراسی ، تشکیل دولت موقت ، انتخاب یک سویه ی مریم رجوی به عنوان رئیس جمهور ، دادن طرح صلح در جنگ نابرابر علیه ملت ایران، اطلاعیه می دهد و آن را بازوی مقاومت می داند در حالی که شورا چیزی نیست جز یک پوشش بیرونی برای مشروع جلوه دادن فرقه.


شهروز تاج بخش
آلمان

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فرقه رجوی و چشم اندازها

 

 

شهروز تاجبخش
13.10.2012


سازمان مجاهدین خلق که در حین جنگ هشت ساله ایران و عراق در سالهای هشتاد با قرار گرفتن تحت امر دستگاه صدام حسین تتمه حمایت مردمی خود را هم از دست داد، پس از سقوط صدام حسین سعی نمود تا خود را به زیر چتر حمایتی نئو محافظه کاران امریکا بکشاند،و با چشمانی نگران ناظر احتمال مصرف شدن خود بعنوان یک کارت بازی در عراق بود.
گرچه فرقه رجوی سالها ازطریق صرف هزینه های سرسام آور از دولت امریکا تقاضای حذف خود از لیست سیاه تروریستی را می نمود ولیکن طی دوسال اخیر این تلاش ها توام با پرداخت رشوه های کلان به دادگاه ها و وکلا و خریدن گروهی از نمایندگان کنگره و سیاستمداران از رده خارج و لابی های اسرائیلی تکمیل گردید.بعد از تخلیه‌ی پادگان اشرف، که مهم‌ترین مرحله در اخراج مجاهدین از خاک عراق محسوب می‌شود، وزارت امور خارجه‌ی آمریکا نام این گروه را از فهرست سازمان‌های تروریستی ایالات متحده آمریکا خارج نمود. آمریکایی‌ها برای توجیه این اقدام خود ادعا کردند که سازمان مجاهدین در طول یک دهه‌ی گذشته هیچ اقدام تروریستی انجام نداده و همچنین در خروج از پادگان اشرف همکاری کرده‌اند!در خصوص خروج مجاهدین از پادگان اشرف، واضح بود که این اتفاق به هیچ وجه به اختیار این گروه صورت نگرفت و همان طور که در خبرها و گزارش‌های بین‌المللی مشاهده شد، اجبار دولت عراق و پیگیری ملت این کشور این اتفاق را رقم زد؛ اما برای دلیل دیگر آمریکا مبنی بر ۱۰ سال توقف فعالیت‌های تروریستی مجاهدین، می‌توان پرونده‌ای بسیار قطور از اقدامات این گروه ارائه کرد
واقعیت این است که با خروج نام سازمان رجوی از لیست های سیاه آمریکایی و اروپایی تغییری در ایدئولوژی خشونت بار و ضد انسانی این فرقه پدید نخواهد آمد ، این اندیشه رجوی است که با معیارهای دمکراتیک دنیای امروز هم خوانی ندارد و بالطبع در قدم های بعدی نیز مانند همیشه به تضاد های جدی در اندیشه و عمل خواهند رسید .
این هیاهو و جنجال بر سر بیرون آمدن از لیست تروریستی چند روزی برای سران فرقه کارآیی دارد چرا که بعد از این باید در مورد انجام عملیات مسلحانه و تغییر آرم خود و استراتژی جدید سازمان موضع گیری کنند که آیا هنوز به شیوه گذشته و با شعار توخالی جنگ صد برابر !! به راه خود ادامه میدهند یا خیر ؟
سران فرقه بین بد و بدتر سعی کردند بد را انتخاب کنند چرا که اگر از اشرف خارج نمی شدند سازمان همچنان در لیست تروریستی قرار داشت و امکان دستگیری مسعود هم وجود داشت. طبیعی بود مریم برای نجات مسعود تن به خفت و خواری دهد و عملا سرسپردگی به غرب را نشان داده تا شاید بتواند جان بی ارزش مسعود را نجات دهد چرا که وی معتقد است اگر همه اعضای سازمان کشته شوند و فقط مسعود باقی بماند دوباره سازمان وی احیا می شود .
سران فرقه بعد از سالیان با شعار به اصطلاح مبارزه برای سرنگونی !! و جنگ مسلحانه !! اکنون به زمان قبل از سی خرداد سال ۶۰ رسیده و دست از پا درازتر باید به سوی فعالیت های سیاسی روی بیاورند در حالی که اصلا شرایط کنونی قابل مقایسه با زمان قبل از سال ۶۰ نیست. اکنون فرقه به مرحله فروپاشی رسیده است و کار سیاسی هم مشکلی از آنان حل نخواهد کرداز سوی دیگر شیوه تعامل این گروه با نیروها و جریانهای سیاسی ایرانی نشان داده است که فرقه رجوی زبان گفتگوی آزاد و دمکراتیک را نمی داند و تنها به دنبال هژمونی خواهی است وبرآیند این شیوه تعامل و گذشته پر ننگ این گروه جایگاهی را در بین نیروهای سیاسی ایرانی برایش باقی نگذاشته است
ماهیت فرقه ای بقایای رجوی از پارامتر های مهم دیگری است که تاثیر بیرون آمدن از لیست آمریکا را در آینده بی اثر میکند .فرقه هيچ عقيده اي را جز عقيده خودشان برسميت نميشناسند. فرقه ها با مقوله آزادي و حقوق بشر كاملاً بيگانه هستند. فرقه ها داراي عقايدي منحصر به خودشان بوده و مناسبات انساني را فقط از ديدگاه و نظر خودشان تفسير و تعريف ميكنند. آنان هيچ كدام از عقايد موجود در دنيا را قبول ندارند و مدعي ميباشند كه تنها عقيده درست ، نظر آنان بوده و بر همين مبنا روابط دروني و بيروني خويش را تنظيم ميكنند.

در چارچوب همين طرز تفكر فرقه ها نيز ميباشد كه شاهد هستيم فرقه ها مرتكب جنايات بسياري ميشوند.تهديدي كه از جانب فرقه هامتوجه انسان امروزي ميباشد بسيار بيشتر از تهديدي است كه از جانب دول ياغي و سركش متوجه بشريت ميباشد و اين به دليل پراكنده گي اعضاي فرقه ها در بطن و سطوح و لايه هاي مختلف جوامع ميباشد.

اكثريت اعضاي فرقه ها از فعاليت رسمي خودداري كرده و مخفيانه فعاليتهايشان را انجام ميدهند تا در موقعيكه رهبرانشان تشخيص دهند با توسل به خشونت و ترور اهداف خويش را به پيش ببرند. امروزه خطر يك فرقه تروريستي بسيار بيشتر ازهر نوع ديگري از خشونتي است . اعضاي فرقه ها همگي داراي عقايد ايدئولوژيكي منحصر به گروه خويش ميباشند. فرقه ها به دليل همين ماهيت ساختگي و بي پشتوانه عقيدتيشان است كه توسل به ترور و خشونت جزئي جدائي ناپذير از ساختار عملي شان ميباشد. يك تفكر فرقه گرايانه آن هنگام كه در تنگنا قرار ميگيرد بدون شك به خشونت روي خواهد آورد. اعضاي فرقه ها متخصص در ترور و آدم كشي ميباشند و در انجام چنين عملي كمتر كسي ميتواند با فردي از اعضاي فرقه كه تصميم به آدم كشي گرفته است مقابله كند به دليل كه اين فرد از لحاظ فكري از جانب مربيان ايدئولوژيكي و رهبري فرقه كاملاً شستشوي مغزي داده شده و از لحاظ تكنيك هاي خشونت نيز از آموزش كافي برخوردار هست.

اما بد روز گار آنجاست كه گاهي دولت ها ، احزاب و افرادي كه ژست آزادي خواهي و مردم سالاري نيز ميگرند از اين فرقه ها گاه براي پيشبرد اهداف و منافع سياسي شان استفاده كرده و آنان را تحت حمايت خويش قرار ميدهند.اين امر سبب آن گرديده كه فرقه احساس كند كه از يك چتر حمايتي قدرتمند برخوردارميباشد. امري كه سبب رشد و قدرتمند تر شدن و خطرناك تر شدن فرقه ميگردد. از آنجا كه فرقه ها بي شك توسل به خشونت را در تقدير خويش دارند دول، سازمانها وافراد شناخته شده اي كه از اين فرقه ها حمايت ميكنند بايد جوابگوي عواقب اين عمل خويش باشند.
فرقه رجوی نیزكه صدها عمليات تروريستي، صدها عمليات انتحاري، آدم كشي و آدم ربايي و چندين فقره هواپيما ربايي وانبوهي از جنايات ديگر را در كارنامه خويش دارد. اين روزها كه شاخ و شانه كشيدن غرب با حكومت ايران در برابر همديگر ادامه دارد هر طرف با توجه به ابزارهايي كه در دست دارد سعي در امتياز گرفتن از طرف مقابل را دارد.

با توجه به اينكه اكنون فرقه تروريستي مجاهدين خلق اروپا را عرصه و قلمرو فعاليتهايش قرار داده بعضي از سياستمداران ناآگاه و يا فرصت طلب و منفعت جوي غربي با بازيچه قرار دادن وحمايت ازاين فرقه سعي در امتياز گيري از رژيم جمهوري اسلامي را دارند.
اما اين بازي، بازي بسيار خطرناكي ا ست .
باحمايت از فرقه تروريستي مجاهدين خلق، پيش از آنكه امتيازي از رژيم ايران گرفته شود به تقويت پيش زمينه هاي تروريستي اين فرقه در اروپا و آمریکا كمك ميكند. امري كه بدون شك جان شهروندان اروپائي رابه خطر مي اندازد. اعضاي فرقه اي كه براي رسيدن به اهدف شان بنا به دستور رهبران فرقه اقدام به خود سوزي ميكنند مطمئناً در صورت لزوم و در مواقعي كه رهبران فرقه تشخيص دهند به جان شهروندان اروپائي رحم نخواهند كرد.
يادم مي آيد كه روزي مسعود رجوي، رهبر فرقه تروريستي مجاهدين خلق ميگفت :‌(( اگر منفعتمان ايجاب كند كاري ميكنيم به مراتب دهها برابر گسترده تر از عملات ۱۱سپتامبر، در صورت لزوم تمامي خيابانهاي اروپا و آمريكا را به خاك وخون خواهيم كشيد.)) .
این اندیشه واپسگرا و ارتجاعی که در عمل با خشونت و ترور نمود پیدا میکند نمیتواند در پس پشت شعارهای دهان پر کن تبلیغاتی همیشه پنهان بماند و این تناقض پنهان و رو به رشد نهفته در ژست های سران مجاهدین است .
حال كساني كه از فرقه تروريستي مجاهدين خلق حمايت ميكنند آگاه باشند و بدانند در هر جنايتي كه از جانب اين فرقه صورت پذيرد اين حاميان فرقه نيز سهيم بوده و بايد پاسخگو باشند.
 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آیا رجوی محاکمه خواهد شد ؟

 

 

شهروز تاجبخش
22.09.2012
 

با تبریک به دوستان رها شده ام از فرقه رجوی ، دوستان عزیزم حسن شرقی ، حجت رفیعی و عبدالکریم ابراهیمی و با امید به این که با تکیه بر عزم جزمی که توانایی فرار از زندان رجوی را به آنها داده است بتوانند سالهای پیش رویشان را با موفقیت و سلامت و هر آنگونه که میخواهند سپری کنند .
بیش از چند ماه است که آقای بانکی مون دبیرکل سازمان ملل،نماینده ویژه دبیرکل، نماینده یونامی ، کمسیاریای عالی پناهندگان ، نماینده ویژه وزارت خارجه امریکا و دیگر سازمان های بین المللی هرچه اصرار می کردند که سازمان مجاهدین همکاری کند تا افراد از اردوگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت انتقال داده شوند ، با مخالفت سران سازمان وهیاهوی دستگاه تبلیغاتی اش مواجه میشدند. شخص مسعود رجوی و دیگر سران جنایت کارسازمان می دانستند، اگر به همین منوال بخواهند تخلیه کردن اردوگاه اشرف را ادامه بدهند، دست آخرآن جنایت کاران دستگیر شده وبه قانون سپرده می شوند. بهمین دلیل بیش از سه ماه انتقال دادن افراد از اردوگاه اشرف را کنسل کردند.چند روز قبل از آنکه پاتریک کندی نماینده مجلس امریکا به مقر فرماندهی مجاهدین در قلعه اورسوراواز برود، مریم قجر عضدانلو در اطلاعیه ای که داده بود، سه شرط اصلی را بیان کرده بود خواستار آن بودند. دو روز بعد از ملاقات با پاتریک کندی تحت پوش نشان دادن حسن نیت اعلام آمادگی کردند که ۴۰۰ نفر آماده حرکت هستند و سه شرط را مجدد مطرح کردند . بعد از آنکه ۴۰۰ نفر به کمپ ترانزیت موقت رسیدند، سخنگوی وزارت خارجه امریکا خانم ویکتورا نولند در بیانیه ای که از جانب وزارت خارجه امریکا انتشار داد به نوعی همان سه شرطی که مریم قجر عضدانلو چندین بار مطرح کرده بود را در بیانیه مورد تأئید قرار داد ، خواسته های مجاهدین که مهمترین آن بند سوم بود که در پوش مسله امنیت و عدم دستگیری های سران فرقه را از دولت امریکا گرفت.(حمایت ازسلامت و امنیت ساکنان تا زمان جابجائی آنها به کشورهای ثالث در خارج عراق.با اشراف نسبت به این واقعیت که این نتیجه مطلوب بین المللی،بدون خروج ار لیست ، بطور سریع متصور نیست.) در واقع این همان موضوع اصلی است که سازمان مجاهدین در پوش این بند توانست موقتا مسعود رجوی ، مریم قجر عضدانلو، و دیگر سران، را بطور موقت از دست قانون فراری بدهد از سوی دیگر در بسته شدن پرونده مجاهدین در عراق تردیدی نیست مقامات محلی استان دیالی اعلام کردند که دولت عراق مقدمات اخراج ۶۸۰ تن دیگر از اعضای مجاهدین خلق از کمپ "عراق جدید" (سابقا اشرف) را آماده می کند.
عدی خدران فرماندار شهرستان الخالص گفت که دولت عراق در حال آماده سازی انتقال ۶۸۰ تن دیگر از مجاهدین خلق از کمپ اشرف به کمپ لیبرتی در نزدیکی بغداد می باشد. این هفتمین گروهی است که منتقل می گردند و حال سؤال اینجاست که با پرونده های قضایی جنایات رجوی و سران سازمان چگونه برخورد خواهد شد.
طبیعتا ما اعضای جدا شده از این فرقه خواهان محاکمه عادلانه و علنی آنها و به طور خاص شخص رجوی هستیم اما آیا سازمان تضمینی برای حفاظت از رجوی از اربابان آمریکایی شان گرفته اند ؟ و آیا میتوان در آن صورت باز مسعود رجوی را به پای میز محاکمه کشاند ؟پاسخ این سؤال هرچه که باشد ، آنچه به فعالین حقوق بشری در حوزه مبارزه با فرقه ها بر میگردد این است که می بایست پیگیرانه و از کانال های قانونی این خواسته بر حق را دنبال کرد.رجوی مسؤول تمام خونها و رنج و شکنج اسیران ذهنی و جسمی این فرقه است. خودشیفته بیماری که در راستای منافع قدرت طلبانه خود ، خائنانه با سرنوشت هزاران نفر بازی کرد و هنوز هم نمیخواهد آنها را به حال خود بگذارد و تا آخرین لحظه آنها را سپر بلای خود میخواهد .
به محاکمه کشاندن رجوی تنها به خاطر جنایتش به عنوان رهبر یک فرقه مافیایی نیست ، بلکه تضمینی برای آینده ایران و تمام کشورهایی است که به نوعی با خطر فرقه ها دست به گریبانند .هرچند پیشاپیش در پیشگاه مردم ایران و حتی مردم عراق محکوم است و به عنوان رسواترین وطن فروش نام پر ننگش در تاریخ ثبت شده است .

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قاطعیت تنها راه تمکین فرقه مجاهدین است

 

 

شهروز تاجبخش
22.08.2012

پذیرش خروج گروه ۴۰۰ نفره دیگری از اشرف به کمپ موقت ترانزیت لیبرتی با ژست مریم عضدانلو همراه بوده است. مرمی رجوی مدعی شده است که ما حسن نیت !!خودمان را نشان دادیم، اما در واقع قدم ناگزیر دیگری از عقب نشینی سرکرده فرقه مجاهدین در بن بست عراق است .
قدمی که پس ازگردنکشی های باج خواهانه رجوی در برابر جامعه بین المللی قبل از هر چیز نشان از شکست تمام ترفند های فرقه از خرید سیاستمداران از دور خارج شده جهت لابی گری گرفته تا عرضه کردن خود در بازار جنگ طلبان و تمام سنگ اندازی ها در نقشه راه سازمان ملل است .
رجوی اکنون بهتر از هر کسی میفهمد که آغاز پایانش شروع شده و با شتابی افزاینده رو به فرو پاشی به پیش میرود . در حالی که شورای دست ساز رجوی با هیاهویی کر کننده شرط و شروط چند گانه میگذاشت وتلویحا تهدید به ایجاد فاجعه انسانی میکرد کوتاه نیامدن جامعه بین المللی و دولت عراق از حقوق قانونی شان فرقه را با خفت به تسلیم شدن در برابر قانون کشانده است .این تجربه میتواند الگوی رفتاری مناسبی برای طرف های درگیر با فرقه مجاهدین باشد که اگر رجوی با قاطعیت مواجه شود مجبور به تمکین از قانون شده و مسیر را تا پایان " نقشه راه " میپیماید .هرچند آنچه که دلخواه رجوی است به خون کشاندن پروسه جابجایی است اما شناخت اصولی از این فرقه و برخورد قاطع قانونی دست رجوی را در رسیدن به هدفش خواهد بست و پیروزی بزرگی را با برچیده شدن اشرف بد نام برای خانواده ها و اسیران سابق فرقه به ارمغان خواهد آورد .
نتیجه اینکه وقت کشی ها بهانه گیری ها ویاغیگریهای سرکرده فرقه درمقابل تصمیم دولت عراق وسازمان ملل هیچ نتیجه ای برای این فرقه مجاهدین دربرنخواهد داشت وسرکرده این گروه مجبوراست درمقابل خواست دولت عراق زانو زده و به تصمیمات آن دولت گردن نهد شمارش معکوس تخلیه وتحویل اسارتگاه فرقه رجوی آغاز شده و طی هفته های پیش رو این اردوگاه تروریستی تخلیه کامل خواهد شد اقدامات انحرافی سرکرده این فرقه در توقف مقطعی این روند آخرین دست وپازدن های غریقی قبل از خفه شدن ومرگ است و خانواده های اسیران فرقه رجوی درآینده نزدیک فرزندان اسیرخود را خواهند دید وپرونده بیش از سی سال خیانت وجنایت ومزدوری این گروه منفور برای همیشه بسته خواهد گردید.
 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سرنوشت کنونی فرقه رجوی ناشی از چیست؟‏

 

 

علی جهانی
10.08.2012
 

از زمانی که رجوی با شیادی خاص خودش رهبری سازمان را بدست گرفت و آنرا تبدیل به سازمان مسعود و مریم کرد و با ویژگی های خاص خودش یعنی قدرت طلبی و هوس رانی همواره دچار توهمات ابلهانه بوده و هست . بله رجوی بر اثر این توهمات ابلهانه اش و تنگ نظری هایش که ناشی از افکار پوسیده فرقه گرایانه اش هست همواره برخلاف جریان آب شنا کرده است و بر خلاف نظر همه دنیا بر نظرات ابلهانه خودش اصرار ورزیده و آنرا درست ترین نظر دانسته است وهمین امر هم باعث سقوط این فرقه به ورطه نابودی ودچار شدن سازمان به سرنوشت تیره وتار کنونی گشته است
اکنون برای روشن تر شدن موضوع نگاهی گذرا می اندازیم به مقاطه ای از پروسه حیات این فرقه در زمان صدارت رجوی و تصمیمات و توهمات ابلهانه و تنگ نظری هایش و از اینکه چطور خود را محور عالم دانسته و بر این افکار پوسیده اصرار ورزیده است و با عث فروپاشی و نابودی این فرقه گشته است.

یکم) در حالی که در دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق در زمان صدام همه دنیا صدام را شروع کننده جنگ می دانستند و همچنین در حالی که همه دنیا صدام را
بر اثر جنایاتی که در جنگ نظیر بمباران شهرها و مناطق غیر نظامی و استفاده از بمب شیمیایی و جنایاتی که بر علیه مردم عراق مرتکب شده بود دیکتاتور می دانستند و مورد نفرت وتنفر شدید مردم دنیا وبطور خاص مردم ایران و عراق بود رجوی با صدام پیمان صلح امضاء کرد و بعد هم از فرانسه به عراق آمد و او را تنها دوست سازمان که اسم مستعار خودش هست دانست و همچنین از او به عنوان صاحب خانه که در واقع اسم مستعار ارباب هست یاد می کرد و بعد هم در کنار او بعنوان غلام حلقه به گوش در سرکوب شیعیان جنوب عراق و کرد کشی و سرباز کشی در جبهه های جنگ شرکت کرد.

دوم) در حالی که بر اثر باد جهانی دیگر دوران مبارزه مسلحانه بسر رسیده و تمامی بلوک شرق و خود شوروی سابق هم بر اثر این باد جهانی فروپاشید و دیگر همه گروههای مسلح نظیر گروه تامیل در سری لانکا و ارتش ایرلند و جدایی خواهان باسک و سازمان فتح در فلسطین مبارزه مسلحانه را کنار گذاشته وبه راه حل سیاسی روی آوردند .ولی این رجوی همچنان بر مبارزه مسلحانه اصرار می ورزد و بر خلاف نظر همه دنیا طرفدار راه حل نظامی و خشونت هست و اکنون علی رغم اینکه بعد از سقوط صدام مجبور به ترک سلاح شده است نه تنها این شیوه مبارزه مسلحانه را رسما رد نکرده است بلکه هنوز همگان شاهد هستند که همه ساله سالروز ترور وخشونت را گرامی می دارد و امیدوار هست که روزی بتواند دوباره به سلاح دسترسی پیدا کند و به اعمال تروریستی خودش ادامه دهد و یکی از گلایه های رجوی از ارباب جدیدش آمریکا اینست که چرا آنها را خلع سلاح کرده است و نگذاشته به خشونت گرائی اش ادامه دهد.

سوم) در حالی که همه دنیا و همه ادیان الهی و حتی آنانی که به خدا اعتقاد ندارند نظیر کمونیستها بر کانون گرم خانواده اصرار می ورزند و خواهان گرم تر شدن و استمرار ومستحکم تر شدن این کانون هستند و برای بقای آن تلاش می کنند و به ادامه آن پای می فشارند تنها این رجوی هست که بر اثر افکار پوسیده فرقه گرایانه اش کانون خانواده را کانون فساد می داند و خواهان منفجر کردن این کانون می گردد و باز با همین افکار پلیدش طلاق اجباری را در سازمان تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیک راه می اندازد و بچه های خردسال را از والدین شان جدا کرده و آواره خارجه کشور می کند و تماس باخانواده را در مناسبات اکیدا ممنوع می سازد و خانواده ها را دشمن سازمان خطاب می کند و نیروها را از ملاقات با خانواده محروم می کند و بدینوسیله همگان شاهد هستند که تنها نقطه ای که در جهان در آن ازدواج ممنوع هست قلعه اشرف هست که توسط رجوی دایر شده است.

چهارم) در حالی که همه دنیا در تلاش بودند که بین ایران عراق آتش بس برقرار شود و این جنگ ویرانگر هشت ساله پایان بپذیرد تنها این رجوی بود که مخالف پایان جنگ و برقراری آتش بس بود چون استراتژی بقای خودش را به جنگ استوار کرده و به آن گره زده بود. لذا نه تنها با پایان یافتن و خاتمه جنگ مخالفت می ورزید بلکه با راه اندازی فروغ جاویدان که در واقع دروغ جاویدان بود تعداد زیادی را به کشتن داد تا بلکه بتواند جلوی اجرای قرار داد آتش بس و خاتمه جنگ را بگیرد که موفق نشد .ولی باز همگان شاهد بودند که در دوران آتش بس همواره امیدوار بود که روزی این جنگ ویرانگر و خانمان سوز دوباره شروع گردد و رجوی همواره در نشستها به تابلوی جنگ امیدواری می داد و می گفت این آتش بس نا پایدار و شکننده هست و دوام نمی آورد و در همین راستا با راه اندازی تیم های داخله و عملیات تروریستی در داخل کشور که این کار نقض آشکار قرار داد آتش بس بود سعی داشت این آتش بس را از بین ببرد و شعله های جنگ را فروزان کند.

پنجم) در حالی که در سال 1376 بعد انتخاب خاتمی به عنوان رئیس جمهور در ایران همه دنیا از آن استقبال کردند و آنرا دوران گشایش و دوران اصلاحات در ایران می دانستند و در این راستا حتی اعضای شورای دست ساز رجوی مانند آقای متین دفتری و همسرشان و همچنین اکثریت نیروها در داخل تشکیلات سازمان دوران خاتمی را دوران خوبی می دانستند و خواهان تجدید نظر سازمان در خط و مشی مبارزه مسلحانه بودند این تنها رجوی بود که نه تنها آنرا دوران گشایش نمی دانست بلکه با راه اندازی عملیات داخله و خمپاره اندازی به مناطق مسکونی و کشتن شهروندان غیر نظامی در ایران و راه اندازی عملیات تروریستی سعی کرد این دوران را به شکست بکشاند و در داخل مناسبات هم با راه اندازی نشستهایی تحت عنوان نشست طعمه که مستقیما توسط خودش اداره می شد و به مدت چهار ماه و نیم ادامه داشت همه افکار را رد کرد و برای اثبات نظر خودش همه را سرکوب کرد و دستور مغزشوئی گسترده در مناسبات را تحت عنوان عملیات جاری و غسل هفتگی صادر کرد.

ششم) در حالی که همه دنیا از جمله فعالین حقوق بشری و سازمان ملل و دولت عراق و دولت آمریکا خواهان بر چیده شدن قلعه اشرف و انتقال نیروها به کمپ موقت لیبرتی هستند و از راه حل مسالمت آمیز برای حل این مشکل حمایت می کنند . تنها این رجوی هست که با کار شکنی هایش و با بهانه تراشی هایش مانع از ادامه این روند جابجائی شده است و در این راستا با فرافکنی و وارونه گوئی دولت عراق را مسئول این توقف می داند و علی رغم هشدار آمریکا و دولت عراق و توصیه سازمان ملل و راه حل و نقش راه آقای کوپلر نماینده ویژه سازمان ملل در عراق نه تنها این نقشه راه را رد کرده و جلوی دنیا به گردن کشی و پا فشاری خود به راه حل خشونت آفرینی ادامه می دهد بلکه با کمال پر روئی و وقاحت خاص خودش نماینده ویژه سازمان ملل در عراق جناب آقای کوپلر را متهم به همکاری با حکو مت ایران می کند و خواهان تعویض آن می گردد و اکنون هم چند روز پیش جناب آقای بان کی مون دبیر کل سازمان ملل از این فرقه خواست در جهت تخلیه اشرف همکاری کند .احتمالا رجوی با متهم کردن دبیر کل سازمان ملل به همکاری با ایران خواهان تعویض او خواهد شد
هفتم) در حالی که همه دنیا می دانند که کمپ لیبرتی کمپ موقت و ترازیتی هست اما رجوی با خواستار شدن راه اندازی درختکاری و ساختمان سازی و سبزی کاری و غیره می خواهد آنرا جایگزین قلعه اشرف کند و به ادامه حیات در آن بپردازد و اصلا به دنبال رهائی و خروج نیروها از عراق نیست و همچنان در صدد اینست که آنها را با از دست دادن اشرف در این کمپ موقت برای بقای عمر ننگینش در اسارت خودش نگه دارد
هشتم ) و بلاخره باز در حالی که همه دنیا به بسر آمدن دوران عمر این سازمان و پایان رسیدن تاریخ مصرفش اذعان دارند .ولی این رجوی هست که همچنان خود را نه تنها آلتر ناتیو بلکه تنها آلتر ناتیو می پندارد و هموار ه دم از او ج ترقی و بالای قله بودن سازمان و پیروزی های واهی و پوشالی این دستاورد های خیالی و پوشالی را نتیجه رهبری و افکار پوشالی و فرقه گرایانه خودش می داند
اما با همه این وارونه گوئی های رجوی و بر خلاف جهت آب شنا کردن هایش در این پروسه ای که بطور مختصر به گوشه ای از آن اشاره تیتر وار کردیم همواره خلاف نظرات ابلهانه و فرقه گرایانه اش به اثبات رسیده است و در آینده هم چنین خواهد شد و رجوی با این گردن کشی و قلدری خودش نمی تواند در مقابل افکار عمومی دنیا ایستادگی کند و بر افکار پوسیده فرقه گرایانه اش اصرار بورزد . و در اینجا می توان نتیجه گرفت که در یک کلام علت اصلی سرنوشت فلاکت باری که هم اینک سازمان دچار آن گشته است رجوی ها هستند و با دستگیری و محاکمه این زوج می توان به پایان این مشکلات امیدوار بود و مطمئنا این امر محقق خواهد گشت و بزودی همگان شاهد خواهند بود که همانطور یکه رجوی مجبور به ترک سلاح و ترک خاک شده است . بر اثر فشار بین المللی مجبور خواهد شد سوراخ موش را هم ترک کند و پشت میز محاکمه و پاسخگویی در قبال این همه فجایعی که مرتکب شده قرار خواهد گرفت و آنروز دیر نیست و رجوی را هم از آنروز گریزی نیست


به امید آنروز
و به امید و آرزوی رهایی همه اسیران در قلعه اشرف
 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چرا شهروندان فرانسوی از حضور فرقه مجاهدین در کشورشان وحشت دارند ؟‏
 

 

علی جهانی
01.08.2012

اخیرا گروهی از جوانان شجاع فرانسوی به نمایندگی از مردم شریف فرانسه در استان والدواز تحت عنوان MAST گروهی را تشکیل داده اند که اساس فعالیت شان ضد فرقه گرائی و ضد فرقه تروریستی مجاهدین می باشد . وجای بسی خوشحالی دارد که مردم فرانسه هم همانند مردم ایران و مردم عراق خواهان برچیده شدن بساط فرقه گرائی فرقه رجوی هستند . و اما اینکه چرا مردم فرانسه از حضور این فرقه در کشورشان نگرانند و وحشت دارند بر می گردد به سوابق عملکرد های فرقه گرایانه و تروریستی که این فرقه در کشور فرانسه که به مام آزادی معروف هست داشته است . و این ترس و وحشت و نگرانی شهروندان فرانسوی از زمانی که مسعود رجوی از ایران فرار کرد و در منطقه اورسورواز پاریس مستقر شد و از آنجا بعنوان مقر فرماندهی و هدایت تیم های عملیات تروریستی در ایران استفاده نمود شروع شده و اکنون به اوج خودش رسیده که منجر به این شده که گروهی از جوانان به این فکر بیفتند که گروهی را برای مبارزه با عملکرد فرقه گرایانه این فرقه در کشورشان تشکیل دهند و خواهان ترک این گروه از اور سورواز و برچیده شدن بساط فرقه گرائی شان در فرانسه گردند . در این رابطه دلایلی که به نظر می رسد از بدو حضور رجوی تا به امروز تنفر و انزجار مردم فرانسه را به اوج رسانده است که منجر به تشکیل چنین گروهی شده است به قرار زیر می باشد.
یکم)هدایت عملیات تروریستی از کشور فرانسه و پشتیبانی از تیم های عملیاتی در ایران که منجر به تنش مداوم در روابط دیپلماتیک بین کشور فرانسه و ایران شده است .

دوم) اقدامات پول شوئی و اخاذی از شهروندان فرانسوی تحت عنوان دروغین جمع آوری کمک مالی برای بچه هایی که والدین شان توسط دولت ایران کشته شده اند که واقعیت بیرونی نداشت و این کار غیر قانونی و کلاهبرداری بود و این پولهای اخاذی شده از مردم برای مصارف عملیات تروریستی استفاده می شد .

سوم) عملکرد فرقه گرایانه این سازمان و سکت بودن آن بخصوص که بعد از دستگیری مریم رجوی به اوج خود رسید و سران فرقه و بطور خاص سرکرده آن مریم رجوی برای آزادی خودش از زندان دستور داد که تعدادی دست به عمل خودسوزی در خیابانهای پاریس بزنند که این عمل فرقه که نفرات راوادار به آتش زدن خود کردند تاثیر بسیار منفی روی شهروندان فرانسوی گذاشت و باعث وحشت شدید آنان از این فرقه تروریستی گردید و نفرت شان از این فرقه را چند برابر نمود.
چهارم ) اقدامات تروریستی و چماقدارانه این فرقه که در کشور فرانسه علیه مخالفین خودش انجام می دهد که با عث تاثیر منفی روی شهر وندان و ترس و وحشت شان از این گروه تروریستی می گردد که در این رابطه می توان به یورش وحشیانه چماقداران و چاقو کشان و ارازل و اوباش اعزامی از اور سورواز که به دستور سرکرده این فرقه به آکسیون اعتراضی و تظاهرات آرام و روشنگرانه مخالفان فرقه گرائی در شهر پاریس صورت گرفت اشاره کرد که خشم انزجار شهروندان فرانسوی حاضر در صحنه را دوچندان کرد و باعث محبوبیت بیشتر مخالفان عملکرد فرقه گرایانه این فرقه در بین مردم عادی گردید
پنجم) واما مهمترین دلیل ترس و وحشت مردم فرانسه از حضور این فرقه تروریستی در کشورشان این است که فرقه رجوی بعد از اینکه قلعه اشرف این مقر اصلی فرقه گرائی اش را از دست بدهد بخواهد مقر اور سورواز را جایگزین قلعه اشرف کند و برای ترویج اندیشه فرقه گرایانه اش استفاده نماید و کشور فرانسه را به جولانگاه اقدامات تروریستی و هدایت آنها و عملکرد فرقه گرایانه اش نماید . کما اینکه هم اکنون شواهد نشان می دهد که سران فرقه بویژه سرکرده آن در پاریس در صدد هستند که با فروپاشی اشرف اور را جایگزین آن نمایند و از اینجا کنترل و هدایت اقدامات تروریستی را انجام دهند و این مهمترین و ترس و وحشت مردم فرانسه از این فرقه تروریستی هست .لذا به همین دلیل جوانان آگاه استان والدواز تصمیم گرفته اند چنین گروهی را برای مبارزه با اقدامات روبه گسترش فرقه گرایانه این گروه در کشورشان تشکیل بدهند تا بتوانند بدینوسیله به ترس و وحشت ونگرانی های هموطنان شان پاسخ بدهند . که بسیار کار شایسته و قابل تقدیر هست و اقدام بجایی بوده که این جوانان آگاه انجام داده اند وحتما پیروز خواهند شد .زیرا همانطور که مردم ایران این فرقه را از کشور بیرون کردند و همانگونه که مردم و جوانان کشور عراق در حال بیرون کردن و برچیدن بساط فرقه گری این گروه تروریستی از کشورشان هستند شما نیز موفق خواهید شد با پافشاری روی خواسته برحق خود مبنی بر اینکه خواستار ترک این گروه از اور سورواز و برچیده شدن بساط فرقه گری در کشورتان توسط این فرقه آنها را مجبور به کنار گذاشتن اقدامات فرقه گرایانه نمائید و هیچ شکی درش وجود ندارد که شما جوانان دلیر پیروز خواهید شد و اجازه نخواهید داد که کشور تان جولانگاه این فرقه گردد


با آرزوی پیروزی برای شما
به امید آنروز که کشور فرانسه هم از لوث وجود این فرقه پاک گردد
 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چرا رجوی مخفی شده است؟

 

 

علی جهانی
31.07.2012

ابتدا برای یافتن پاسخی برای این سئوال مهم واساسی و پرداختن به آن باید کمی به عقب برگردیم و مروری بیندازیم به کار نامه سیاه عملکردهای فرقه گرایانه رجوی در این سالیانی که زمام امور سازمان را بدست گرفته است.
رجوی بواسطه دو ویژگی بارز و برجسته ای که دارد یعنی قدرت طلبی و هوسرانی که جزو ذات جدائی ناپذیرش هست ، بسیار ترسو وبزدل می باشد و لذا برای حفظ جان خویش دست به هر عمل خیانت بار و جنایت کارانه ای دست زده و می زند تا به هر قیمتی که شده خودش را از خطرات جانی نجات دهد . وباز در همین رابطه به شدت از پذیرش مسئولیت اعمالی که مرتکب شده فراری هست و حاضر نیست پاسخگوی این اعمال خودش باشد چون بهتر از هر کس دیگری می داند که جواب قانع کننده ای ندارد و محکوم به شکست می گردد . برای روشن تر شدن و اثبات این توضیحات در زیر مروری می اندازیم به پروسه رجوی از بدو ورودش به سازمان تا به امروز که در سوراخ موش گیر کرده است .

یکم) در مورد ویژگی هوسرانی هایش می توان به ازدواجهای مکرر ورسمی و غیر رسمی اش اشاره کرد. که در این راستا می بینیم وقتی که عاشق مریم می گردد دیگر به نزدیکترین یار خودش مهدی ابریشم چی رحم نمی کند و او را وادار به طلاق اجباری می کند. و یا به راه اندازی حرمسرا تحت عنوان زنان شورای رهبری برای ارضای هوس بازی هایش می توان اشاره کرد.

دوم) در مورد قدرت طلبی هایش می توان از ابتدا به خیانت و لو دادن بنیانگذاران سازمان در زندانهای شاه اشاره کرد که بخاطر حفظ جان خویش و رسیدن به کرسی رهبری سازمان آنان را فروخت و خودش را رهانید و بعد هم رهبری سازمان را غصب کرد .

سوم ) بعد از آزادی از زندان شاه باز همگان شاهد بودند که چطور با بی دفاع گذاشتن نیروها در سال 60 و جا گذاشتن زن و بچه اش برای حفظ جانش فرار را بر قرار ترجیح داد و به فرانسه گریخت .
چهارم) در فرانسه در حالی که وعده و وعیدهای دروغینش در مورد سرنگونی شش ماهه رو شده بود طوری که افراد اصلی شورای دست سازش مثل بنی صدر و قاسملو ازش جدا شده و فاصله گرفتند . ودر حالی که تیم های عملیاتی که برای عملیات تروریستی به ایران اعزام کرده بود شکست خوردند . برای اینکه باز زیر بار پاسخگویی نرود و برای محکم کردن جایگاه رهبری خودش که سست شده بود دفتر سیاسی سازمان را منحل کرد و خودش را رهبر عقیدتی نامید . وبعدش هم که دیدیم چون دیگر در فرانسه اوضاع را بر وفق مراد خودش ندید و برای تثبیت کردن رهبری خودش و کنترل شدید نیروها توسط خودش دست به فرار تاریخی تحت عنوان پرواز تاریخ ساز از فرانسه به عراق زد تا در آنجا بعنوان غلام حلقه بگوش صدام در جنگ ایران عراق بنفع صدام شرکت کند و همچنین بتواند افکار فرقه گرایانه اش را براحتی ترویج دهد .

پنجم) باز در سال 67 بعد از آتش بس احساس خطر کرد ودید کشتی استراتژیش که روی جنگ ایران وعراق سوار بود به گل نشسته و می رود تا نابودی خودش را به همراه داشته باشد و نیروهای زیادی ناراضی شده بودند . رجوی برای خلاص شدن از دست این نیروها و نجات جان خویش همه را به تنور جنگ ریخت و آن دروغ جاویدان را تحت عنوان فروغ جاویدان را ه انداخت که منجر به کشته و مفقود شدن هزاران تن گردید . و بعد هم که نیروها باقی مانده او را مسبب این شکست .
می دانستند زیر بار نرفت و با وقاحت خاص خودش آنرا به گردن نیروها انداخت که شما چون وابسته به زن و بچه بودید نتوانستیم پیروز شویم . و در اینجا بود که با راه اندازی خیمه شب بازی انقلاب ایدئولوژیک همه را به طلاق اجباری وادار کرد و با تبدیل سازمان به سازمان مسعود ومریم رسما و با شتاب بیشتری به رواج اندیشه فرقه گرایانه خودش در مناسبات پرداخت و به مغز شوئی نیروها مشغول گشت و در اینجا بود که دیگر همه چیز و همه کس و همه موضعگیریها و تحلیل های سازمان بطور مطلق از منافع و حفظ جان خودش در مناسبات چیده شد.

ششم) در زمان جنگ خلیج هم که دید اربابش صدام دارد سقوط می کند و اگر او سقوط کند سازمان که اسم مستعار خودش هست هم نابود خواهد شد به یاری صدام شتافت و در کرد کشی و سرکوب شیعیان جنوب عراق شرکت کرد .
هفتم) و باز همگان شاهد بودند که در زمان جنگ عراق و آمریکا و سقوط صدام نیروها را در مقابل مهیب ترین بمبارانها تنها گذاشت و برای نجات جان خویش به سوراخ موش خزید.
حال با این مقدمه می پردازیم به سئوال اصلی این بحث که چرا رجوی مخفی شده است ؟
اولا : برای اینکه رجوی مسئول شماره یک همه جنایاتی هست که تا کنون در سازمان تحت رهبریش صورت گرفته است . بله جنایاتی از قبیل :کرد کشی،سرکوب شیعیان جنوب عراق ،پول شوئی در کشورهای اروپائی ،مغز شوئی در داخل مناسبات ،قتل و شکنجه و زندانی کردن اعضای ناراضی در داخل مناسبات مخوف و استالینی خودش،سرباز کشی در جبهه های جنگ ایران و عراق، رهبری و فرماندهی مستقیم عملیات تروریستی سازمان در ایران و هزاران جنایت دیگر که رجوی مستقیما مسئول انجام آنها می باشد و به دستور مستقیم خودش مورد اجرا قرار گرفته است .

ثانیا: رجوی همواره علی رغم اینکه مسئول شماره یک همه جنایات بوده ولی همواره نه تنها از پاسخگوئی فرار کرده و از پذیرش مسئولیت این اعمال سرباز زده است بلکه با کمال بی شرمی و وقاحت آنرا به گردن نیروها و دیگرا ن انداخته است و خودش را با دجالیت خاص خودش پاک و معصوم دانسته و از پاسخگوئی طفره رفته است.

ثالثا: باز در مرور کارنامه سیاه رجوی در بالا گفتیم که رجوی هر جا که هوا پس بوده و احساس خطر کرده به هر قیمتی شده خودش را از مهلکه بدر برده و فرار کرده است و به همین دلیل بین مردم به مسعود ددری معروف شده است.

رابعا : اینبار اما چون رجوی نتوانست فرار کند و سقوط غیر مترقبه صدام فرصت فرار را بهش نداد مجبور شده است که موقتا مخفی شود تا در فرصت مناسب فرار کند و خودش را از مهلکه نجات دهد .بله به همین دلیل به سوراخ موش خزیده و گفت که من شیر خفته هستم که بسیار مضحک و خنده دار بود آخر ما تا آنجا که شنیده ایم شیر هیچگاه زیاد نمی خوابد و تنها خرس و خرگوش هستند که به خواب زمستانی می روند وآنهم به مدت شش ماه نه اینکه مثل ایشان بیش از ده سال خوابیده باشند . البته این گفته آنقدر مضحک و مسخره بود که در مناسبات آنرا با شعار شیر همیشه بیدار تصحیح کردند .
لذا به همین دلیل هست که برای اینکه بتواند آن فرصت مناسب را ایجاد کند و خودش را فراری دهد در این سالیان بعد سقوط صدام با راه اندازی خشونت و حادثه آفرینی تعدادی را در اشرف به کشتن داده تحت عنوان حفظ اشرف که در واقع امر اسم مستعار حفظ جان خویش بوده است . و باز درست به همین دلیل هست که جلوی سازمان ملل و هشدارهای آمریکا و دولت عراق گرد ن کشی می کند و جلوی ادامه روند جابجائی و انتقال نیروها به کمپ ترانزیت را گرفته است تا اینکه مسئله فرار خودش از سوراخ موش و فرار از پاسخگویی در قبال جنایاتی که طی این سالیان مرتکب شده است حل و فصل گردد . ودر همین راستا بر اساس مطامع شیطانی خودش بدنبال خونریزی بیشتر در اشرف هست تا بتواند بدینوسیله چند صباحی به حیات خفیف و خار و ذلیل لانه خودش بیفزاید .

بنابراین در یک کلام رجوی برای فرار از پاسخگوئی مخفی شده است . اما به گواهی تاریخ هیچگاه جنایت کاران را از سزای اعمالی که مرتکب شده اند گریزی نیست . لذا همانطور که صدام را از سوراخ موش بیرون کشیدند و به سزای اعمالش رسید رجوی را هم بزودی از سوراخ موش بیرون کشیده ومورد محاکمه قرار خواهند داد و او همانطور که مجبور به ترک سلاح و ترک خاک شده است روزی هم مجبور به ترک سوراخ موش و قرار گرفتن پشت میز محاکمه خواهد شد و مجبور می شود پاسخگوی همه جنایاتی باشد که تا کنون فقط برای حفظ خودش مرتکب شده است
به امید آنروز

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد