_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran_ghalam@yahoo.de

www.iran-ghalam.de

ادامه دخالت های مجاهدین در امور داخلی عراق

07.01.2014

شهروز تاج بخش

ایران قلم

 

چندی پیش ، شورای دست ساز رجوی در اطلاعیه ای با محکوم کردن دستگيری آقای احمد العلوانی نماينده پارلمان عراق و با اشاره به اینکه ایشان ـ  از رهبران تظاهرات و تحصن مردم الانبار است ـ خاطرنشان می کند که : " دستگيري دكتر العلوانی و كشتار اعضای خانواده و محافظان او همچنانكه حمله به تحصن رمادی، آن روي سكه حمله موشكی به ليبرتی و قتل عام و اعدام جمعی مجاهدان در اشرف و  به گرو گان گرفتن ۷ تن از آنها است. "

این که فرقه مجاهدین همچنان حق اظهار نظر در مورد مسائل داخلی عراق را برای خود محفوظ داشته اند ، مصداق عینی دخالت در امورداخلی این کشور است.

تلاش برای دامن زدن به بحران های سیاسی عراق توسط مجاهدین سابقه ای طولانی دارد .متاسفانه رهبران سازمان مجاهدین خلق طی ده سال گذشته و پس از سقوط صدام حسین، بجای یافتن راه حل عقلانی برای اعضای خود،با سازماندهی و پشتیبانی مالی و لجستیکی از گروه های بازمانده حزب بعث صدام حسین که با القاعده عراق فعالیت مشترک دارند، دخالت در امور مردم عراق و مردم سوریه را پیش گرفته اند که هیچ سودی برای آنان ندارد.

مجاهدین که از هر گونه پایگاه قانونی بی بهره می باشد یکی از مخالفان سرسخت دولت نوری المالکی بشمار می روند.فرماندهان مجاهدین طی سال های گذشته برای مخالفت با اخراج شان از عراق،تظاهرات سنی های طرفدار حزب بعث بر علیه دولت نوری المالکی را سازماندهی و پشتیبانی نموده اند.این مسئله زیر نظر گروه های عراقی قرار داشته و دخالت نامربوط مجاهدین در اوضاع عراق،عملا آنان را در بازی خونین بین شیعه،سنی و القاعده گرفتار نموده است.از طرفی مسعود رجوی رهبر غائب و فراری مجاهدین نیز با سخنرانی های مداخله جویانه و تحریک کننده بیش از هر زمانی اعضای مجاهدین را زیر خطرات مختلف قرار داده است.

 چندی پیش بود که باز هم کمپ موقت لیبرتی هدف حملات موشکی قرار گرفت . بر خلاف رهبران مجاهدین که از آشوب و کشتار در عراق نفع می برند،ضمن محکوم نمودن عمل موشک اندازی به کمپ لیبرتی باید تاکید کرد که راه حل اعضای محصور سازمان مجاهدین خلق در عراق کشتار نیست.از چند سال پیش همه طرف ها به راه حل سازمان ملل گردن نهاده و مسائل آنان باید از همان طریق دنبال و حل و فصل گردد که البته مجاهدین با سنگ اندازی در روند انتقال اعضا به کشور ثالث به اندازه عاملان حملات تروریستی برعلیه ساکنان لیبرتی ، در این گونه تلفات مقصرند

نگاهی به ماهیت عملکرد مجاهدین نشان می دهد که پس از شکست سنگین این گروه در عرصه نظامی گری و خشونت ( که از سی خرداد آغاز و با تروریسم شهری ، بمب گذاری و با نبرد جبهه ای تا سال ۱۳۶۷ ادامه یافت ) آنها یکسره به وادی هرج و مرج طلبی در غلتیده اند. طبیعی نیز هست که منطقی که در پی کودتا و شورش گری و سوار شدن بر امواج بوجود آمده بر خشونت بود ، نمی توانست و نمی تواند در شرایط ثبات و آرامش حرفی برای گفتن داشته باشد و اهدافش را پیش ببرد.

 پس از پایان جنگ صدام بر علیه ایران ،استراتژی مجاهدین را "آنارشیسم " و منطق حاکم بر تا کتیک های آنان را "ایجاد بحرانهای بین المللی و منطقه ای " حول مسئله ایران تشکیل داده است. در زمینه بین المللی مجاهدین با در پیش گرفتن تاکتیکهای آنارشیستی جهت تاثیر گذاری بر سه محور مورد حسایت جامعه جهانی کوشیدند تا انتقادات به ایران را به سمت نوعی سیاست رادیکال و نامعقول جهت دهی کنند ، این سه محور عبارت بود از:

 ۱ـ تبلیغات منفی بر علیه فعالیتهای هسته ای ایران و نمایش آن به عنوان یک تهدید جدی بر علیه جهان

 ۲ـ مخالفت ایران با اسرائیل و معرفی ایران به عنوان اصلی ترین مانع ثبات اسرائیل

 ۳ـ ایجاد حساسیت بر روی پیوندهای مذهبی مسلمانان و بخصوص شیعیان عراق با ایران. بهترین فرصت برای ایجاد هرج و مرج منطقه ای

 از نظر رهبری این گروه " صدام " بود که به دلیل پتانسیل بالای ضد ایرانی و ادعاهای جاهلی بر سر رهبری اعراب می توانست تحریکات آنان را تبدیل به آغاز جنگ مجدد بر علیه ایران کند ، تحریکاتی که در کمال ناباوری بسیاری از هم پیمانان صدام ، تبدیل به حمله به کویت و آغاز جنگ آمریکا بر علیه وی شد. این وضعیت باعث گردید که فریاد مردم سرکوب شده عراق در انتفاضه سال ۱۹۹۱ متجلی شده و بر خلاف خواست صدام و مجاهدین ، آتش زیر خاکستر مردم عراق شعله ور شده و دامان آنها را بگیرد. گرچه صدام ۷۵% مردم این کشور را با فاشیستی ترین روشها سرکوب کرد ، اما هیچگاه قادر به خشکاندن ریشه های پایدار و اصیل آنان نگردید. پس از این وقایع برای مجاهدین مسجل گردید که اکراد و شیعیان ، عومل بی ثباتی صدام می باشند و وجود صدام و ماندن وی در راس حاکمیت عراق ، یگانه امید برای بقای تشکیلاتی آنان می باشد.

سقوط صدام بمثابه کابوس دهشتناکی برای مجاهدین بود که موجد بحرانهای متعددی برای این گروه شد و رهبری مجاهدین بر آن شدند تا به هر نحو ممکن این خلاء استراتژیک را پر نمایند. نزدیک شدن و پناهندگی خواستن از اشغالگران غریزی ترین رفتاری بود که بلافاصله پس از سقوط صدام به آن تن دادند و با استمالت از ژنرالهای آمریکایی ، سعی نمودند تا چتر حمایتی اشغالگران، ولو در قالب بازداشت شدگان و تحت حفاظت را برای خود داشته باشند. اکنون مردم عراق و اپوزیسیون صدام ، تهدید درجه یک مجاهدین به حساب می آمدند و بحرانی را که تلاش داشتند به وسیله صدام به مرزهای ایران صادر کنند ، گریبان آنها را در اردوگاه اشرف گرفته بود. موضعگیری دولتمردان جدید عراق بر علیه این گروه ، خصومت دیرینه مجاهدین نسبت به عقاید و احساسات شیعیان عراق که بیش از ۶۰% جمعیت این کشور را تشکیل می دهند و همچنین چشم انداز تشکیل یک دولت عراقی ، مجاهدین را بر آن داشت که مصرانه در فکر دخالت در اوضاع داخلی عراق و ایجاد نآمنی و آشوب در این کشور باشند .

اما عراق کشور مجاهدین خلق نیست.سرکشی رهبران مجاهدین و دخالت آنان در امور عراق،حضور آنان را پیچیده و بغرنج نموده است.

مجاهدین می بایست دست از تهدید های تحریک کننده و دخالت در امور عراق بردارند.از مسیر اعضای محصور در کمپ لیبرتی کنار بروند و اجازه دهند آنها خود سرنوشت شان را به دست گیرند

شهروز تاج بخش

آلمان.

 

 

 

 

صلح و جنگ در استراتژی مجاهدین

18.11.2013

شهروز تاج بخش

ایران قلم

در حالی که مذاکرات هسته‌ای ایران با گروه ۱+۵ سوژه ی روز مطبوعات و محافل سیاسی است ، شورای ملی مقاومت که ویترین تبلیغاتی مجاهدین است از افشای یک سایت جدید هسته ای خبر داده است .بدون تردید پی آمدهای شکست این مذاکرات بر مردم بر بخشی از اپوزیسیون برانداز جمهوری اسلامی پوشیده نیست. بخشی از این گروهها فن آوری هسته ای و استفاده صلح آمیز از این امکان را حق مسلم و قانونی ایران می دانند. گروهی دیگر علیرغم مخالفت با آن ، اما در برابر واکنش محافل بین المللی و پی آمدهای اقتصادی و نظامی آن موضع دارند، آنها بر این معنی اصرار دارند که پیامدهای اتخاذ تصمیماتی که شامل تحریم اقتصادی و احیانا بمباران پایگاههای هسته ای ایران خواهد بود قبل از هر چیز مردم ایران را در معرض خسارتها و عواقب آن قرار خواهد داد. آنها پی آمدهای ناگوار دیگر این اقدام را در تشدید خشونت در منطقه و در نهایت رشد دوباره تروریسم ارزیابی می کنند. این گروه حتی از منظر منافع امریکا این اقدام را بحران مضاعفی برای ایالات متحده ارزیابی می کنند .در این میان آنچه حائز اهمیت به نظر می رسد اصرار بی وقفه سازمان مجاهدین خلق به برهم زدن میز مذاکرات هسته‌ای است .
به راستی سازمان مجاهدین خلق در راستای ایجاد این بحران منطقه ای و شاید هم بین المللی چه دستاوردهایی را دنبال می کند. و اساسا این رویکرد چه سنخیتی با راه حل فرضی تغییر دمکراتیک مورد ادعای مجاهدین دارد.
برای آلترناتیوی که معتقد است مشروعیت خود را از حمایت هفتاد میلیون ایرانی کسب می کند، دنبال کردن این استراتژی که ایران و غرب را به یک چالش نظامی دراز مدت و غیر قابل پیش بینی می کشاند چه منافعی در بر خواهد داشت.
مجاهدین به صراحت اذعان می دارند که هزینه های واقعی ادامه تحریم ها و در نهایت جنگ یا حمله خارجی از جیب مردم ایران پرداخت خواهد شد. با این احتساب اصرار سازمان در مواجه کردن ایران با این شرایط چه توجیهی به همراه دارد. پارادوکس خویشتن داری غرب درتلاش برای رسیدن به توافق با ایران با پافشاری سازمان مجاهدین و تلاش بی وقفه آنها برای مسدود کردن راه حلهای عقلانی و اصرار بر بی فایده بودن چانه زنی با ایران چه دستاوردهایی برای مجاهدین به همراه دارد .
ساده انگاری خواهد بود اگر بپذیریم سازمان مجاهدین با توسل به این استراتژی نخ نما و پوش صلح طلبی تنها می خواهند به این دستاورد اکتفا کنند که جمهوری اسلامی را دچار انفعال و انزوا نمایند. مجاهدین ادعا می کنند با این استراتژی جمهوری اسلامی را به گوشه رینگ می کشانند و او ناگزیر می شود به اجماع بین المللی در خصوص متوقف کردن فعالیتهای هسته ای گردن بگذارد. در صورت عملی شدن چنین فرضی چه دستاوردهایی برای مجاهدین حاصل خواهد شد. واقعیت این است که مجاهدین اهداف عمده خود را در ادامه فعالیتهای هسته ای ایران دنبال می کنند.اصرار صوری مجاهدین برای توقف فعالیتهای هسته ای ایران مشابه فعالیتهای این سازمان در خصوص متوقف کردن جنگ ایران و عراق است. در شرایطی که شریانهای حیاتی سازمان به ادامه جنگ ایران و عراق بستگی داشت مجاهدین به دروغ ادعا می کردند که خواهان توقف جنگ هستند. پی آمدهای توقف جنگ ایران و عراق برای مجاهدین نشان داد تا چه میزان در ادعای خود صادق بوده اند. استراتژی مجاهدین در رابطه با موضوع اتمی ایران و ادعای متوقف کردن آن چیزی شبیه مواضع پنهانی سازمان در رابطه با جنگ ایران و عراق است .برای مجاهدین تردیدی نیست که غرب و مشخصا امریکا تحت هیچ شرایطی تن به مشروعیت مجاهدین نمی دهد. آنها در واقع با دنبال کردن موضوع هسته ای ایران و ایجاد توهم در غرب تلاش می کنند بحران فزاینده دیگری را در منطقه ایجاد کنند. برای مجاهدین همواره بحران و جنگ در هر شکل و شمایل یک نیاز حیاتی بوده است. مجاهدین همواره حصول به این ماجراجویی ذاتی و ریشه ای را در پوش شعار صلح طلبی دنبال کرده اند.در جریان جنگ ایران و عراق با این حربه ضمن تشدید جنگ و کشاندن آن به داخل شهرها به زعم خود تلاش داشتند که با رودرو قرار دادن مردم و نظام سرنگونی را محقق سازند. در واقع شهروندان در طول جنگ شهرها، قربانیان استراتژی جنگ طلبی مجاهدین شدند. مجاهدین در واقع اولین بازندگان پایان جنگ ایران و عراق بودند. اقدام ماجراجویانه و کور سازمان در حمله به شهرهای مرزی ایران در عملیات موسوم به فروغ جاویدان نشان داد مجاهدین قبل از هر ارزیابی نظامی و فرضی، برای پیروزی در این عملیات دامن زدن به یک بحران نظامی دیگر را مد نظر داشته اند. کما اینکه بعدها رجوی در توجیه عملیات فروغ جاویدان اعتراف کرده بود که انگیزه این عملیات صرفا آغاز جنگ دوباره ای در منطقه بوده است.

آنچه اکنون مجاهدین در جریان پرونده هسته ای ایران دنبال می کنند چیزی جز دامن زدن به یک جنگ منطقه ای نیست. مجاهدین تلاش می کنند با ترغیب سیاستهای ضد ایرانی و برجسته کردن راه حل تحریم و خشونت، بار دیگر منطقه را با چالشی از نوع عراق روبرو کنند. در فرضیات آنها اگر مداخله امریکا در عراق منجر به سوختن مجاهدین در منطقه گردید، مداخله فرضی امریکا در ایران می تواند همه زیانهای حاصله از سرنگونی صدام را جبران کند.این رندانه ترین موضعی است که مجاهدین با اتخاذ آن هم می توانند خود را به عنوان یک اپوزسیون صلح طلب در مناسبات و لابی های اروپا جا بزنند و هم در عین حال امکان بروز یک بحران نظامی از نوع عراق را در منطقه دنبال کنند.
در این مسیر و علی القاعده مجاهدین برای دستیافت به این اهداف مثل همیشه نیاز به چرخش و پوست اندازی تازه دارند. چیزی شبیه سناریو چرخش مجاهدین به سمت آمریکا که مستلزم تدوین تاریخچه تازه ای در فلسفه موجودیت و موضوعیت سازمان داشت. چنانچه دیدیم مجاهدین در این راستا تا جایی پیش رفتند که از تمامی داعیه های ضدامپریالیستی خود تبری جسته و مسئولیت ترور مستشاران آمریکایی را که زمانی به آن افتخار می کردند، به گردن شاخه مارکسیستی خودانداخته و النهایه به کاخ سفید و کنگره آمریکا و ... دخیل بستند.
غرب و مشخصا امریکا نباید این فرض را نادیده بگیرند که مجاهدین با تشدید روانی مناسبات ایران و غرب بر سر مسئله هسته ای پیش از آنکه نگران امنیت و صلح در جهان باشند بطور استراتژیک خواهان بروز و تنشهای نظامی در منطقه هستند.این رویکرد و گفتمان در ماهیت خود تا چه میزان پیشبرنده خط ادعایی مریم رجوی و مجاهدین با عنوان راه حل دمکراتیک است.
مجاهدین تا آینده ای نا معلوم نمی توانند خود را از جرایم تروریستی تبرئه کنند. با این احوال نباید از نظر دور داشت که اتخاذ هر گونه راه حل غیر عقلانی در خصوص پرونده هسته ای ایران ناخواسته به منزله آب ریختن به آسیاب مجاهدین و در نهایت رشد تروریسم است.برای غرب و امریکا احراز این حقیقت که مجاهدین قادر به هیچ گونه استحاله و تغییر ماهوی در نگره های خود نیستند امری بدیهی است ، مجاهدین تا آینده ای نا معلوم نمی توانند خود را از جرایم تروریستی تبرئه کنند. با این احوال نباید از نظر دور داشت که اتخاذ هر گونه راه حل غیر عقلانی در خصوص پرونده هسته ای ایران ناخواسته به منزله آب ریختن به آسیاب مجاهدین و در نهایت رشد تروریسم است.
برای غرب و مشخصا امریکا این چالش پارادوکسیکال باید مطرح باشد که چگونه سازمانی که مدعی به خطر افتادن صلح و آرامش و امنیت جهانی و دمکراسی و آزادی است به سهولت خط تحمیل جنگ و تحریم اقتصادی و بحران های ناشی آز آن را بر مردم روا دارد.تلاش اروپا و امریکا برای جلوگیری از بحرانی نظیر عراق حاکی از این معنی است که تجدید چنین شرایطی به هیچ وجه سودآور نخواهد بود. این شرایط تنها می تواند به سود کسانی باشد که همواره حیات خود را در بقای خشونت و تروریسم دنبال می کنند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه سرگشاده به مسعود رجوی

رهبری مادام العمرتان رو به زوال ا ست

14.08.2013

شهروز تاج بخش

ایران قلم

 

قبل از هر سخنی باید بدانید که من و دیگر جداشدگان ازسازمانی که شما آن را به یک فرقه مذهبی مافیایی تبدیل کرده اید به روشنی شرایط شما را از منظر آسیب های روانی که با آن دست به گریبانید درک می کنیم .ذهن بیمار و متوهم شما در تعارض آشکار با واقعیت های سرسخت بیرونی قرار گرفته است و برآیند آن که تهاجم پرخاشگونه و با ادبیاتی لمپنی و سخیف به منتقدان و حتی اعضای اسیر در تشکیلات فرقه خودتان است ، نه با هیچ منطق اخلاقی همخوانی دارد و نه با ادعای کسی که خود را رهبرعقیدتی و منزه از آلایش ها میداند .

گویا در نشستی که اخیرا برای اعضای کمپ موقت لیبرتی برگزار کرده اید با ابراز نارضایتی از نیروهایی که به آلبانی و آلمان رفته اند و دیگر خط تشکیلات شما را نمی خوانند گفته اید :

 "هر کس میخواهد برود میتواند گورش را گم کند ".

آیا شما التفات دارید که مخاطب شما انقلابیونی هستند که بهترین سالهای عمر خود را به صورت شبانه روزی به امید بهروزی ملت ایران در اختیار شما و فرقه متبوعتان قرار داده اند و از هست و نیست خود گذشته و در مقابل خانواده های خود ایستاده اند و حداکثر فداکاری را انجام داده و هیچ برای خود نخواسته اند ؟

واکنون که به دلیل خیانت ها و خط مشی کاملا غیراصولی شخص شما که تنها تصمیم گیرنده بوده اید فرقه تان در بن بست مرگبار قرار گرفته این افراد نه تنها حق هیچگونه سؤال و بازخواستی ندارند بلکه باید گورشان را گم کنند ؟

آری شما در شرایط بسیار وخیمی گرفتار شده اید و قبل از هر چیز آنچه آزارتان میدهد رو به زوال رفتن رهبری مادام العمرتان است ؛ قدرتی پوشالی که برای حفظ آن و ادامه حیات خفیف خائنانه خود از هیچ چیز فروگذار نکردید ، به هیچ کدام از اصولی که از آن دم میزدید پایبند نبودید و هیچ حریم و حرمتی را پاس نداشتید .

این که دیگر نیاز به یاد آوری ندارد که در کشورهای پیشرفته که  توانایی اجرای دمکراسی را دارند رهبری هر حزب و جریان سیاسی هر چند سال یکبار به رای گذاشته شده و عوض می شود و هر گاه که اشتباهی صورت گیرد ، این رهبر آن جریان و حزب است که پاسخگواست و عذر خواهی می کند وا در صورت لزوم استعفا می کند . آیا این بدیهیات را نمی دانید ؟!!

البته که خوب می دانید در جهان امروز چه خبر است و این همه سانسور اخبار و ایزوله کردن اعضای اسیر در تشکیلات فرقه نیز به همین دلیل است .و اگر تشکیلات شما را فرقه خطاب می کنم دقیقا تعریفی علمی و نتیجه همین نمودهای فرقه گرایانه است . در دنیای امروز رهبری مادام العمر مساوی دیکتاتوری است و نتیجه ای جز اضمحلال نخواهد داشت . این منطق تاریخ است ، منطق علم است و منطق تکامل .

گرچه به شخصه شما را در منجلاب غرور و خودبینی غرق تر از آن می بینم که امیدی به نجاتتان باشد  اما شرط بلاغی است رو به شما و افکار عمومی که البته همیشه درست قضاوت می کنند .

اگر به اشتباهات شما و انتقاداتی که وارد است بپردازم مثنوی هفتاد من کاغذ می شود اما در همین کوتاه مجال اشاره ای مختصر می کنم به نکاتی اخیر و نه خیلی دور،شعارهائی نظیر : مبارزه با امپریالسیت جهانخوار؛ سلاح ناموس مجاهد خلق هست ؛ پیش به سوی جامعه بی طبقه توحیدی؛ اشرف شهر شرف؛ رهایی زن و آزادی و بلاخره این بهانه جوئی های اخیرتان که باعث توقف روند جابجائی و انتقال نیروها به کمپ موقت لیبرتی شده است که با شعار های پوشالی تحت عنوان حمایت از بیماران اشرف و اموال آنها و خواستار شدن امکانات رفاهی برای آنان در کمپ ترانزیت لیبرتی صورت گرفته است .

واقعیت این است که اولاً همه این عوام فریب‌ها همگی پوچ و بی اساس بوده و فقط برای بقای خودت و ارضای قدرت طلبی ها و هوس رانی هایت بوده وهست و همین و بس .

در زمان سرنگونی صدام حسین پدر خوانده خودتان تعدادی از نیروها را به کشتن دادید تا راحتر بتوانید مریم عضدانلو را فراری دهید و خودتان را از دیده ها پنهان و در سوراخ موش قایم شوید . وبعد از سقوط صدام هم تعدادی را به بهانه حفظ اشرف به کشتن دادید . و مهمتر از همه این مواردی که برشمردیم بهترین سرمایه افراد که عمرشان هست و بهترین دوران عمرشان هم که دوران جوانی شان هست را از آنان گرفتید و اکنون تعدادی پیر و سالخورده شده اند که با راه اندازی خیمه شب بازی انقلاب مریم و راه اندازی نشستهای عملیات جاری و غسل هفتگی حسابی مورد مغز شوئی قرار داده‌اید و با راه اندازی طلاق های اجباری آنان را از حق داشتن زن و فرزند محروم کرده اید و حتی آنها را از ملاقات با خانواد ها ی شان محروم کرده و خانواده های ایشان را با بی شرمی و وقاحت خاص خودتان مزدور خطاب می کنید

این در حالی است که خودتان تاکنون سه بار ازدواج کرده و بیش از صدها زن را در تشکیلات جهنمی تان به عقد شخصی خود درآورده و بعضا با آنان هم بستر شده‌اید این‌ها تنها گوشه‌ای از هزاران جنایت شما به عنوان خود ساخته رهبر انقلاب !! و تنها آلترناتیو !! است. شما در مورد رابطه جنسی با زنان نگون بخت مردان مجاهدین چه توضیحی دارید؟

 

اساسا چه توضیحی می توانید داشته باشید؟

 

يكبار در نشست گفتيد اگر قبول كنيم كه آمدن به عراق اشتباه بوده است پس بايستي جنگ مسلحانه را هم رد كنيم، بايستي سي خرداد را هم رد كنيم و پس فاز سياسي را هم بايستي رد كنيم. اكنون گام به گام به اين اشتباهات مي رسيد. آمدن به عراق اشتباه بود را قبول كرديد. جنگ مسلحانه را هم قبول كرديد كه اشتباه بود. پس به اين نتيجه مي رسيم كه سي خرداد هم اشتباه بوده است. اكنون پس اين سئوال پيش مي آيد كه كاركرد مجاهدين طي سي سال گذشته چه بوده است؟ به كشتن دادن بيش از صدهزار نفر انسان؟ آواره كردن هزاران نفر؟ بي خانمان كردن هزاران نفر؟ متلاشي كردن هزاران خانواده در ايران؟ مسئول اين همه جنايت با كيست؟

خودتان هم شجاعت پذیرش خطا های خود را نداشته وهمواره نه تنها از پذیرش مسئولیت این اعمالی که مرتکب شده اید سر باز زده و طفره رفته اید بلکه با شیادی و رندی و دجالیت خاص الخاص آنها را به گردن نیروهای اسیر و بخت برگشته انداخته‌اید و همیشه در نشستها می گفتید که بخاطر کم کاری و نکرده های نیروها بوده که چنین! و چنان !شده است

راه چاره‌ای ندارید که دست ازخشونت طلبی و حادثه آفرینی برداشته و برای بقای عمر ننگین و ذلیلانه بیش از این تلاش نکنید . تا چند صباحی دیگر دادگاه عادلانه در انتظار شماست و دور نیست که خود را پشت میز محاکمه همان خلق قهرمان یافته و پاسخگوی هزاران جنایت و خیانت خواهید بود .

 

آلمان

شهروز تاج بخش

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نگاهی به افشاگری های آقای قصیم

05.08.2013

شهروز تاج بخش

ایران قلم

” ما نمی توانیم با این کارها و رویکردها موافق باشیم. می رویم ، چون دیگر نارضایتی و ندای اعتراضِ شأن و وجدانمان بر سکوت و صبرمان چیره شده. نمی توانیم در پیشگاه ملت ایران و افکار عمومی و تاریخ به عبارت دیگر نزد وجدان خویش پاسخگوی سیاستها، رویکردها، کنش و واکنشهایی باشیم که در بحث، تصمیم و اجرای آنها مشارکتی نداشته ایم.”
« قسمتی ازمتن استعفای آقایان قصیم و روحانی »


به دنبال انتشار بیانیه استعفای آقایان محمدرضا روحانی و کریم قصیم شورای ملی مقاومت از برگزاری اجلاس فوق العاده خبر داد و بلافاصله بیانیه جدایی این دو عضو شورا را به افشاگری های اخیر ایرج مصداقی، علی ناظر، و اسماعیل وفا یغمایی گره زده و آن را در امتداد یک توطئه از پیش طراحی شده ارزیابی کرد! که مثل همیشه پای جمهوری اسلامی و همچنین رابطه نامبردگان با ایران به میان کشیده و به این ترتیب به جای پاسخگویی به پرسش های روحانی و قصیم صورت مسئله مورد تعرض قرار گرفته و لوث شود.
در این که جدایی آقایان روحانی و قصیم بی ارتباط با سایر ریزش ها و چالش ها نبوده و نیست شکی نیست؛ اما این ارتباط بر خلاف برخوردهای کلیشه ای مجاهدین به این معنی نیست که این افراد دست به یکی کرده اند تا به ادعای شورا ، رژیم را از سقوط نجات دهند و یا مقاومت ساکنان کمپ موقت لیبرتی را بی اثر کنند و به مقاومت ضربه بزنند. بلکه این اتفاقات نتیجه متراکم شدن تضادها است که به هر حال در نقطه ای باید بیرون بزنند؛ و بدیهی است این اتفاق هر زمان دیگری هم رخ می داد جز این واکنشی همراه نداشت.
در این میان راهی که جناب آقای قصیم در افشاگری مناسبات درونی شورای رجوی درپیش گرفتند جای قدردانی و تأمل دارد .
ای
ـ ایشان با اشاره به سانسور در سازمان مجاهدین و شورا ، بی محتوا بودن شعارهای رجوی مبنی بر آزادی خواهی وعدالت جویی و انتقاد پذیر بودن را مورد تاکید قرار داده اند از جمله این که در مناسبات سازمان سانسور شدید حاکم کرده است و نیروها از حق گوش کردن به یک را دیوی دیگر و یا داشتن اینترنت محروم هستند ؛ تا مبادا در معرض اخبار واقعی قرار بگیرند و لذا نیروها بدستور رجوی مجبور هستند تنها به اخبار سانسور شده و دست چین شده گردانندگان این تنها رسانه سازمان گوش کنند.
ـ درقسمت دیگری از مصاحبه خود به حمایت و همراهی سازمان با گروههای اپوزیسیون دولت سوریه اشاره کردند که این گروهها بعضا مذهبی های افراطی هستند و این با شعار جدایی دین از سیاست سازمان منافات دارد این همراهی سازمان با گروههای مذهبی و افراطی و تروریستی سوریه بخاطر اعتقاد نداشتن سازمان به این شعار هست و از طرف دیگر پایبندی این سازمان را به خشونت گرایی نشان می دهد.
ـ اقای قصیم به بسته بودن درب سازمان بر روی ایرانیان ازاده و شخصیتهای مبارز ایرانی و اغوش باز این سازمان بر روی شخصیتهای خارجی وبطور خاص سیاست مداران امریکایی اشاره کرده و گفته که به گفته خود سران سازمان در این مراسم سی خرداد بیش از ششصد شخصیت خارجی را با خرج های کلان اورده بودند ولی حتی یک شخصیت ایرانی حضور نداشت
ـایشان به وضعیت حقوق بشر اشاره ای کوتاه کرده اند که چطور سازمان در مسایل فردی و خصوصی افراد دخالت کرده و انها را افشاء می کند و نیز زن ستیزی رجوی و در این رابطه گفتند که وقتی اقای فیلابی به عنوان رئیس کمیسون ورزش شورا پیشنهاد کرد که ورزش زنان هم همانند ورزش مردان در تلویزیون سازمان پخش شود سران سازمان قبول نکردند
ـ همچنین اقای قصیم در این مصاحبه اشاره کردند به عدم حمایت سازمان از جنبشهای اجتماعی مثل جنبش کارگری و معلمان و زنان و دانشجویان و ... انتظار حمایت از جنبشهای اجتماعی و حرکتهای مردمی ایران از این سازمان فرقه گرا و وابسته گرا انتظاری غیر واقعی و واهی هست ؛ چرا که رجوی اصلا اعتقادی به مردم ندارد
در جایی دیگر به عدم شورایی بودن ارگان دست ساز رجوی اشاره میکند که خود نکته قابل اشاره ایست .در سیستمی که نام شورای ملی مقاومت را یدک می کشد هیچ مناسبات شوایی حکمفرما نیست و دبیر خانه شورا هم بعنوان دفتر رجوی بوده و نظرات اورا تحت عنوان اطلاعیه های شورا منعکس می کند و این دست ساخته رجوی نه نشانی از شورا دارد ، نه از ملی و نه از مقاومت . تنها " شیر بی یال و دم و اشکمی " است که رجوی میخواهد با باد کردن آن مقدمات مزدوری خود را در محضر اربابان جنگ طلبش فراهم کند .
اینها گوشه هایی از افشاگری های آقای قصیم بود که البته سالیان است اعضای جداشده از فرقه رجوی به زبان های مختلف آن را فریاد کرده اند .باید شجاعت آقای قصیم را ستود که بی ترس از رژیم مال شدن از سوی مجاهدین به بیان انتقادات صریح و به حق خود پرداخته و امید که الگویی باشند برای دیگر همقطارانشان در شورای رجوی که تا دیر نشده راه خود را از راه دشمنان مردم ایران جدا کنند و به فعالیت مستقل بپردازند .
اما آنچه که به مجاهدین و مسیری که در پیش گرفته اند بر میگردد تا زمانی که مسعود رجوی در راس امور سازمان قرار دارد ، بوی بهبود از اوضاع مجاهدین شنیده نخواهد شد .
شهروز تاج بخش
آلمان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد