_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________
" کانون ایران قلم"
iran_ghalam@yahoo.de
چرا رجوی اسیران لیبرتی را رها نمی کند شهروز تاج بخش
________________________________________________________________________ مجاهدین و چشم انداز پیش رو شهروز تاج بخش 10.04.2014
پس از سرنگونی صدام
حسین دیکتاتور سابق عراق ، تعدادي از فرقه های تروريستي كه فعالیت های
منطقه ای و جهاني داشتند ، حامي و پدر خوانده خود را از دست دادند ، یکی از
این فرقه ها سازمان مجاهدين خلق بود .رویکرد فرقه گرایانه مجاهدین در داخل
تشکیلات خود واندیشه ی متحجرانه این جریان ، سرکوب اعضای ناراضی و تلاش
برای حذف منتقدین ، نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر و فعالیت های تروریستی
در داخل ایران و انبوهی دلایل دیگر باعث شده است که در میان گروههای سیاسی
بدیل جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین خلق دارای کمترین محبوبیت در داخل
کشورباشد . _______________________________________________________ جایگاه زنان در اندیشه مجاهدین شهروز تاج بخش
نزدیک شدن به ۸
مارس ، روز جهانی زن بهانه ای شد که هرچند کوتاه به نقش زنان در فرقه رجوی
و نوع نگاه وبرخورد این جریان به مسئله '' زن '' بپردازم.آنچه اکنون و
بیشتر از هر زمان مورد تاکید و تصریح زنان جدا شده از سازمان است حمل تضاد
حاصل از نمایشات بیرونی سازمان از زن، در مقابل آن حقیقت ایدئولوژیکی است
که از درون زنان سازمان را هزار بار بدتر و مشمئزکننده تر از مناسبات
استثماری و سرمایه داری و قرون وسطایی به بردگی و استثمار و استحمار و
استبداد کشیده است. در حالی که در جوامع یادشده زن ها تنها اسباب و ابزار
استثمار جنسی و فیزیکی هستند، در مناسبات مجاهدین از تمامی ظرفیت ها و
قابلیت های بالقوه و بالفعل زنان سوء استفاده می شود. حقیقت این است که نمی
توان تصویر و چشم اندازی فراتر از آن چیزی که سازمان برای آزادی مردان قائل
است برای زن های آن نیز متصور شد و این نه به معنای اعطا یا احقاق حقوق
فردی و آزادی انسان که درست در نقطه مقابل آن و در سرشت آن مفهومی تنیده
است که رجوی به عنوان فلسفه رهایی در دستگاه ایدئولوژیکی اش تبیین می کند.
از نظر رجوی آزادی و رهایی به طور عام برای هر مجاهد خلق و به صورت خاص
برای هر زن مجاهد خلق جز با پذیرش انقیاد و بندگی و بردگی تمام و کمال به
عنصر بیرون از خودش اساسا نمی تواند مفهوم مادی و عینی به خود بگیرد. آن
عنصر بیرون از خود نیز در دستگاه رجوی کسی جز رهبری عقیدتی نیست. _______________________________________________________________________________ گفتگوی شهروز تاج بخش با تلویزیون مردم درباره سرنوشت سازمان مجاهدین در اروپا بعد از فروپاشی قلعه اشرف ( قسمت دوم ) این جریان علیرغم ویترین تبلیغاتی فریبنده اش و علیرغم اینکه دم از دمکراسی میزنه در درون خودش بغایت غیر دمکراتیک و غیر انسانی عمل میکنه
http://www.youtube.com/watch?v=b9evReZHrKw شهروز تاجبخش 20.02.2014 تاج بخش : تمام اینها رو که کنار هم میذاریم این نتیجه رو به ما میده که اورسوراواز امروزه میره که یک جایگزینی برای اشرف باشه ، با تمام تعاریف و با تمام شکل و محتوایی که اشرف داشت . یعنی نیروهایی که تحت مغزشویی قرار میگیرند و یک تشکلات فرقه ای و با اهداف تروریستی . خب این مسئله وقتی در عراق وجود داشت ، تبعاتش و پس لرزه هاش خیلی گسترده نمیشد به طور خاص بعد از سقوط دولت صدام هرچند دخالت میکردند در امور داخلی عراق و سعی میکردند که اوضاع رو به هرج ومرج بکشونند اما دامنه اش محدود بود . اما وقتی که در دل اروپا بخواد شکل بگیره چه فاجعه هایی که به بار میاره .و این مسئله ای هست که شهروندان اروپایی هم اون رو بر نمیتابند و همین چند وقت پیش بود که تظاهراتی در اور صورت گرفت با حضور شهروندان فرانسوی با حضور دانشجوها و جوانان فرانسوی که مخالفت کرده بودند با حضور این تشکیلات در اورسوراواز. وا .قعیت این هست که تا روزی که مجاهدین میتونند در اینجا حضور داشته باشند وبا صرف هزینه های زیاد کسانی که در پیرامون قلعه اور هستند رو بخرند و سیستم رو توسعه بدهند ، این تهدید وجود داره و این تهدید بزرگی هست . تمام مسئله این هست که مشخص بشه که این جریان علیرغم ویترین تبلیغاتی فریبنده اش و علیرغم اینکه دم از دمکراسی میزنه در درون خودش بغایت غیر دمکراتیک و غیر انسانی عمل میکنه .و من تاکید دارم که این جریان یک فرقه با تمام تعاریفش هست ، وقتی که این موضوع رو ما بتونیم جا بندازیم که چه غده سرطانی داره اونجا رشد میکنه و به طور خاص مردم فرانسه بهتر بشناسند این فرقه رو میتونند جلوش رو بگیرند . چرا که این جریان دست بر نمیداره از خشونت . همین چند روز پیش بود که اینها در قالب قطعنامه پایانی یک اجلاسی تهدید کردند به ترور و حض'ف فیزیکی مخالفین و منتقدینشون و امروزه روز این مسئله غیر قابل قبوله و کسی نمیتونه به سادگی این کارو بکنه .اما خب مجاهدین روشهای خودشون رو دارند و سعی میکنند با خشونت به اهدافشون برسند و فکر میکنند که این موضوع جواب میده . این که اورسوراواز داره با حضور خانم رجوی به جایگزینی برای اشرف تبدیل میشه خطرناک هست و باید این قلعه برچیده بشه .من ، ما مخالف فعالیت هیچ گروهی نیستیم . از نظر من مجاهدین هم میتونند فعالیت های مسالمت آمیز خودشون رو داشته باشند ولی این که یک قلعه ای و یک تشکیلاتی داشته باشند که بخواهند اون رو به مرکز فرماندهی ترور و خشونت تبدیل بکنند این پذیرفته نیست .و واقعیت هم اینه که اگر مجاهدین بخواهند به زبان دمکراسی حرف بزنند و دست از این رویه خشونت طلبانه بردارند ، جایی در بین نیروهای سیاسی خارج کشور نخواهند داشت . چرا که همیشه تکیه مجاهدین بر سلاح بوده بر مبارزه قهر آمیز بوده و اگه بخواهند از این کوتاه بیان باید از خیلی مسائل دیگه هم کوتاه بیان . چون که مجاهدین تمام این سالیان به دنبال استفاده از روشهای خشونت آمیز بودند و در واقع تمرینی برای دمکراسی نداشته اند ، اگر از این موضوع کوتاه بیان حرفی برای گفتن نخواهند داشت و جایی در جوامع سیاسی ایرانیان خارج کشور نخواهند داشت و باید بروند و ته صف بایستند ومجاهدین هم هیچ جایی نمیروند مگر اینکه هژمونی با اونها باشه . پس مسئله این هست که اهمیت اورسوراواز مشخص بشه چرا که ممکنه در ظاهر ممکنه یک جایی باشه که فقط در اون یک سری جلسات برگزار میشه و محل اسکان تعدادی هست چراکه مجاهدین همیشه ویترین بیرونی شون رو خوب رنگ و لعاب میدن و همه پسند میکنند اما در پس پرده این ظاهر سازی ها داره یک مرکز فرماندهی مخوفی شکل میگیره که قبل از هر چیز تهدیدی هست برای شهروندان اروپایی ادمه دارد
_____________________________________________________________________________________ گفتگوی شهروز تاج بخش با تلویزیون مردم درباره سرنوشت سازمان مجاهدین در اروپا بعد از فروپاشی قلعه اشرف ( قسمت اول ) مجاهدین از ابتدا یعنی از روزی که رجوی وارد فرانسه شد و قلعه اور سور اواز رو بنیان گذاری کردند ، اونجا رو تبدیل کردند به پایگاهی برای فرماندهی عملیات ترور و مرکزی که کنترل میکرد خط خشونت رو در اروپا http://www.youtube.com/watch?v=b9evReZHrKw شهروز تاجبخش 18.02.2014 سربی : آقای تاج بخش بهتون خوش آمد میگم ،سلام می کنم واین شما و این هم بینندگان و شنوندگان تلویزیون مردم ، بفرمایید که چه فکر می کنید شما در مورد سرنوشت سازمان مجاهدین دراروپا پس از فروپاشی کمپ اشرف ؟ تاج بخش : بله من هم سلام میکنم خدمت شما آقای سربی و بینندگان عزیز و محترمتون .در واقع این مسئله ای هست که خیلی بهش پرداخته شده ولی در عین حال همیشه جای بررسی بیشتری داره .بهتره قبل از اینکه به این موضوع بپردازیم به صورت مختصر نگاهی اجمالی به وضعیتی که الان سازمان در اون قرار داره بندازیم .بعد از فروپاشی کمپ اشرف به نوعی دست مجاهدین خالی شد د ر حالی که با بهانه های مختلف سعی می کردند اشرف رو حفظ بکنند به دلایل مختلفی که قبلا بحث شده از جمله اینکه نگه داشتن این نیروها تحت یک سیستم بسته تشکیلاتی میتونی کمک کنه اکه این نیروها همچنان تحت مغزشویی باقی بمونند و از طرف دیگه این نیروها یک خیل عظیمی از منتقدین بالقوه سازمان هستند که اگه پاشون به دنیای آزاد برسه می تونند بساط رجوی و مسائلی که در درون تشکیلات هست رو افشا بکنند و همه این دلایل رو که کنار هم بگذاریم به علاوه این که سالها است که مجاهدین با تکیه بر اشرف و با تکیه بر این شیچه تروریستی و خشونت طلبانه ، هر صدایی که خواستار تغییر دموکراتیک در ایران بوده رو سرکوب کردند ، اپوزیسیون غیر خشونت طلب رو سرکوب کردند و تمام اینها با پشتوانه اشرف و نیروهایی که به زعم مجاهدین می تونند تغییر دهنده باشند در اون فضای بسته صورت گرفته است به همین دلایل مجاهدین تمام تلاش خودشون رو کردند که قلعه اشرف برچیده نشه و هزینه بسیار سنگینی هم از جیب نیروها پرداخت کردند .ولی با تمام این اوصاف همیشه اینجور بوده که وقتی سنبه پر زوره مجاهدین کوتاه میان و این بار هم کوتاه اومدند و اشرف رو تخلیه کردند و به کمپ لیبرتی رفتند . من نمیخوام خیلی به این موضوع اشاره بکنم چون موضوع بحث من چیز دیگه ای هست اما حالا میبینیم که بعد از منتقل شدن فرقه رجوی به کمپ لیبرتی ، بخشی از نیروها به اروپا منتقل شدند . حدود ۲۰۰ نفر ۲۱۰ نفر به آلبانی منتقل شدند ، حدود ۸۰ نفر آمدند آلمان و یک سری نیروهای دیگه هم رفتند ایران و هر کدوم به نوعی از این تشکیلات جدا شدند . پس واقعیت اینه که ظرف لیبرتی توان ماندگاری نداره . خب سازمان که میخواد نیروها رو در عراق نگه داره به تمام دلایلی که گفتیم و از طرفی شرایط بین المللی و شرایط عراق به نوعی هست که امکان این وجود نداره .جدای این که سازمان تمام تلاشش رو خواهد کرد که این نیروها رو به هر قیمت در اونجا نگه داره و باز هم بهای بیشتری از اونها بگیره و لی اخیرا هم بحث این بود که دولت آمریکا فشار بذاره که رومانی همه اونها رو یکجا قبول کنه که این موضوع رو به جای خودش بحث خواهم کرد . اما مسئله ای که وجود داره این هست که تشکیلات سازمان در عراق میشه گفت که تموم شده است .یعنی صرفا مثل یک جسد بیجانی می مونه که رجوی داره اون رو دنبال خودش می کشونه و اون رو همه جا نمایش میده و سعی می کنه که باز هم خطش رو با اون پیش ببره و باز هم با پشتوانه این جسد مرده دهان مخالفینش و منتقدینش رو ببنده . اما مسئله این هست که در شرایطی که وجود داره چه سیستمی داره جایگزین اشرف میشه ؟ شما میبینید که مجاهدین این همه سال از جیب نیروهای اسیر برای حفظ کردن اشرف هزینه کردند و الان اونها باید یک جایگزینی براش پیدا بکنند .ما باید نگاهی بندازیم به وضعیتی که مجاهدین در اروپا دارند . من نمیخوام خیلی به سالهای گذشته برگردم ، مجاهدین از ابتدا یعنی از روزی که رجوی وارد فرانسه شد و قلعه اور سور اواز رو بنیان گذاری کردند ، اونجا رو تبدیل کردند به پایگاهی برای فرماندهی عملیات ترور و مرکزی که کنترل میکرد خط خشونت رو در اروپا .خب این روند ادامه پیدا کرد و در یک مقطعی اونها اومدند به عراق و بعد از جنگ اخیر آمریکا و عراق و سرنگونی صدام ، خانم رجوی با حدود ۲۰۰ ، ۳۰۰ نفر از نفرات اصلی تشکیلاتشون دوباره اومدند به اروپا وفرانسه و در واقع یک پروسه جدیدی از فعالیت قلعه اور سور اواز شروع شد .من ترجیح میدم که بحثم رو متمرکز کنم بر قلعه اور سور و مناسباتی که اونجا وجود داره و تاثیری که میتونه بر شرایط بیرون بذاره . بعد از اون عملیات بزرگ ۱۷ ژوئن انجام گرفت که به دستگیری مریم رجوی وتعداد زیادی از کسانی که در اور سور اواز بودند انجامید و دادگاهی که هنوز در جریان هست و اخیرا قاضی پرونده اعلام کرد که قرار هست که به زودی نتیجه دادگاه رو پس از ۱۱ سال اعلام بکنند و این جای امید داره که به محکومیت کشیده بشه .با این نگاهی که به گذشته داشتیم میبینیم که در اورسوراواز که محل اقامت مریم رجوی هست اتفاقاتی در حال رخ دادن است و به نوعی اورسوراواز تبدیل شده به جایگزینی برای اشرف یا میره که تبدیل بشه به جایگزینی برای اشرف .خبرهایی که از درون قلعه اورسوراواز میرسه حاکی از این هست که مناسباتی که در درون تشکیلات اشرف بود در اونجا هم داره اعمال میشه و حتی شدیدتر . یعنی نشستهای غسل هفتگی که وجود داره ، نشستهای عملیات جاری که وجود داره ، کسانی که اونجا هستند نمیتونند تردد آزادانه داشته باشند در عین حالی که اینها در مرکز دنیای آزاد هستند و در یک نگاه ساده خب تصور میشه که میتونند اگه بخواهند بیان بیرون ولی واقعیت اینه که چفت و بست تشکیلاتی که مجاهدین حتی در قلعه اورسور اواز در نزدیکی پاریس بوجود آوردند این امکان رو نمیده و مناسبات داخلی این قلعه همون مناسبات داخلی مجاهدین هست و شدیدتر . خب این مسئله ای هست که ما اگه بخواهیم اون رو مورد بررسی بیشتر قرار بدیم و فاکت هایی که به بیرون درز میکنه رو کنار هم قرار بدیم میبینیم که به لحاظ ساختاری و تشکیلاتی و مناسباتی ، این قلعه تبدیل شده به بدیلی برای اشرف . و از طرف دیگه هم خب بحث کردیم که وضعیت مجاهدین در عراق ، وضعیت ماندگاری نیست و با هر بهایی بالاخره باید اونجا رو ترک کنند . سؤالی که پیش میاد اینه که در این شرایط ، مجاهدین کجا رو به عنوان مرکز فرماندهی بعد از اشرف قرار میدن و چرا ؟ در این مورد که اورسوراواز داره مجاهدین رو به دلیل خاص حضور مریم رجوی مدیریت و کنترل میکنه که حرفی نیست ولی مسئله اینه که آیا این موضوع مشکلی پیش میاره و آیا در جایی که به مهد دمکراسی شهرت داره اونها میتونند فعالیت خشونت طلبانه ای رو سازماندهی کنند یا نه ؟ خب قضایای ۱۷ ژوئن و خودسوزیهایی که به دستور خانم رجوی انجام شد یک نمونه بارزی هست که مجاهدین دست از اندیشه خشونت طلبانه خودشون بر نمیدارند .و در حالی تمام سعیشون رو میکنند که با لابیهایی که علیرغم هزینه های هنگفت همشون هم سوخته اند و تاثیری ندارند ، خودشون رو یک نیروی دمکراتیک و تاتیر گذار در آینده ایران نشون بدهند ولی در محتوا هنوز مجاهدین به خشونت معتقدند .یعنی جا به جا که نگاه میکنید ، فاکتهایی میبینید که این سازمان دست از این اندیشه برنداشته و سازمان و جریانی که تا بن استخونش به خشونت معتقد هست ، چطور میتونه داعیه دار تغییر دمکراتیک در ایران باشه و چطور میتونه داعیه دار اپوزیسیون بودن باشه در حالی که در درون خودش مینیمم های دمکراسی رعایت نمیشه و وجود نداره . خب تمام تلاش مجاهدین این بوده که در سالیان گذشته قلعه اورسوراواز رو گسترش بدهند ، چه به لحاظ فیزیکی و چه به لحاظ تشکیلاتی و بنیان هاش رو قوی بکنند که برای روز مبادا بشه یک پایگاهی برای فعالیتهای تروریستی این فرقه در اروپا .خب به عنوان نمونه شما توجه بکنید چند وقت پیش خانم رجوی نشست هایی رو برگذار میکردند در اورسوراواز با ویدئو کنفرانس هایی با فرماندهان گروه های شبه نطامی که در سوریه میجنگند و با اعلام حمایت و اعلام همبستگی .خب شما ببینید اینها نمیتونند از این اندیشه دست بردارند و در واقع بنیان و شالوده این جریان بر خشونت نهاده شده .و باز همین چند وقت پیش بود که در جلسه ای که با حضور خانم رجوی برگذارشد ، خانم رجوی در بیانیه پایانی این "کنوانسیون " ! ، اعضای جداشده و منتقدین رو رسما تهدید کردند و رسما خط کار مشخص کردند برای سرکوب و حذف مخالفین و منتقدینشون .خب مگر مخالفین و منتقدین این سازمان چه سلاحی در دست دارند غیر از حرفشون ،غیر از قلمشون ، غیر از افشای واقعیت هایی که دیدند و مسائلی که سعی میکنند اون رو همونجوری که بوده و خیلی مواقع حتی کمتر به بیرون نشون دادن و ینکه همه بدونند که مجاهدین گروهی نیستند که بشه به اون دل بست و در واقع یک فرقه تروریستی ـ مافیایی هستند که حتی در اروپا به دنبال خشونت و به دنبال حذف منتقدین خودشون هستند . ادمه دارد ...
http://www.youtube.com/watch?v=b9evReZHrKw
______________________________________________________ معیار سنجش ، داشتن مناسبات دمکراتیک در درون
04.02.2014
در روزگاری که ما زندگی می کنیم مقولاتی هستند که بسیار مورد توجه افکار عمومی هستند. اصطلاحاتی مثل آزادی، دموکراسی، حقوق زنان و غیره. حرفها و کلماتی که بسیار زیبا و مردم پسندند و معیار سنجش گروهها و تشکلها و سازمانهای سیاسی هم همینهاست. معیارهایی که طی سالیان سال در اثر فعالیتها و تلاشهای انسانهای زیادی به دست آمده است و هر کسی در این میانه بخواهد خودی نشان دهد، می بایست خود را منطبق با این معیارها کرده و درصد وفاداری خود را به آزادی، دموکراسی و حقوق بشر نشان دهد. سازمان مجاهدین خلق سازمانی است که افکار و دیدگاههایش مربوط به دهه چهل و اوایل پنجاه می باشد. همان افکار و دیدگاههایی که پایه گذاران این سازمان ترسیم کرده بودند. برداشتی که از اقتصاد، جامعه، دین و مذهب و تفکرات ایدئولوژیک و اجتماعی که از دنیای پیرامون خودشان داشتند و این افکار و دیدگاههای مربوط به آن سالیان که البته درستی آنها حتی در آن زمانه نیز تردید هست تا به امروز، در تمام تار و پود این سازمان جریان داشته و انحرافات رهبر خائن نیز به آن اضافه گردیده است. این عقب ماندگی و قطع بودن از جامعه و محصور شدن در یک فضای بسته، در شرایطی که جهان رو به پیشرفت است، خود به فساد بیشتر این سازمان که اکنون به یک فرقه مافیایی ـ تروریستی مذهبی مبدل شده، افزوده است. در گوشه ای از عراق در منطقه ای که روزگاری شش کیلومتر در شش کیلومتر بود و محصور در سیم های خاردار، افرادی کنترل نزدیک به سه هزار نفر را به دست گرفته اند که افکار و دیدگاههایشان مربوط به سی سال پیش است و جامعه ایران و دنیا را مثل سی سال پیش در ذهن خود تصور می کنند چون از سی سال پیش تا کنون، دنیای آزاد را لمس نکرده اند تا تصوری غیر از این داشته باشند و این همان زندانی است که فرقه رجوی برای اعضای خود درست کرده است و اما آنچه در این میان جالب است، ژست های مضحک سازمان است برای آنکه خود را مطابق شرایط روز جلوه دهد. خوش رقصی هایی که صرفاً برای کشورهای غربی و به طور مشخص آمریکاست، تا خود را دموکرات و آزادیخواه و مدافع حقوق بشر جلوه دهد. برای کسانی که در مناسبات مجاهدین هستند خیلی خنده آور است که مریم رجوی هم از دموکراسی و آزادی و حقوق زنان حرف می زند. چرا که خود سازمان در مناسبات درونی اش حداقل های حقوق بشر و آزادی را در رابطه با نفرات تشکیلات خود رعایت نمی کند. مگر نه این است که خانم رجوی داعیه ریاست جمهوری آینده ایران را دارد، آیا تشکیلات سازمانی که تحت کنترل او می باشد نمونه کوچکی از نحوه رهبری او نیست که می خواهد بر جامعه ایران اجرا کند؟ این را تمام کسانی که با این فرقه به هر نوع رابطه داشته اند، می دانند که سازمان مجاهدین در محتوا به هیچ کدام از این شعارها یعنی آزادی، حقوق بشر، حقوق زنان، دموکراسی، انتخابات آزاد و غیره نه معتقد بوده و نه اساساً به آن پایبند می باشد. سازمان مجاهدین که روزی با عملیات ترور آمریکایی ها در ایران مبارزه خود را شروع کرد و پرونده افتخاراتش قتل سرهنگ ها و مستشاران آمریکایی ذکر شده است و با افتخار سرودهای "نبرد با آمریکا" و "سر کوچه کمینه" را در رسای قتل سرهنگ هاوکینز مستشار نظامی آمریکا می سراید و افتخارش مبارزه با آمریکا بود و یا در جریان اشغال سفارت آمریکا در تهران سعی می کرد به خاطر اینکه از قافله عقب نماند، خود را در کنار دانشجویان حاضر در سفارت جلوه دهد و یا سخنرانی های مسعود رجوی در تهران که فریادهای ضد امپیریالیستی اش گوش فلک را کر می کرد که، وای بر شما امپریالیستها و مرتجعان جهان اگر بدانید که چه خورشیدهایی در شرف طلوع هستند و هزاران نمونه دیگر. الآن حاضر است تن به هر کاری بدهد برای این که آمریکا گوشه چشمی به آن نشان دهد. واقعیت این است که می توان آنچه در عمل در مناسبات مجاهدین می گذرد را محتوای واقعی سازمان دانست و آنچه در بیرون اعلام می شود، ظاهری که محتوای درونی را بپوشاند. از طرفی به عنوان مثال خانم رجوی خود را مدافع حقوق زنان می داند و در واقع خیلی علاقه به گرفتن این ژست مد روز دارد. ولی متاسفانه بیش از هزار زن در زندان اشرف که گرفتار مناسبات کثیف فرقه گرایانه سازمان شده اند، به فجیع ترین وضعیت ممکن زندگی می کنند. خانم رجوی در حالی شعار آزادی می دهد و برای اربابان غربی ژست های دموکراتیک می گیرد که چند هزار نفر از اعضای اسیر فرقه در اشرف آرزوی آزادی و زندگی در دنیای آزاد را دارند. واقعاً چه کسی باور می کند که بسیاری افراد مجاهدین بیش از بیست سال است تماس با دنیای خارج نداشته اند. روزنامه ای غیر از نشریه مجاهد نخوانده اند. تلویزیونی غیر از تلویزیون مجاهدین ندیده اند. چه کسی باور می کند در قرن بیست و یکم که هر بچه مدرسه ای یک موبایل در دست دارد، نفراتی هستند که هرگز قیافه موبایل را هم ندیده اند چه رسد که با آن کار کنند و باز خانم رجوی برای خوشرقصی شعار آزادی و دموکراسی می دهد. آیا همین خانم نبود که در نشستهای درونی می گفت، روزی خواهد رسید که همه مردم ایران انقلاب کنند؟ انقلاب البته طبق فرهنگ درونی مجاهدین به معنی جدایی زن و شوهر از یکدیگر است. آیا هم او نبود که خانواده را کانون فساد می دانست که می باید منهدم شود و می گفت مناسبات تشکیلاتی ما نمونه کوچکی از ایران فرداست! پس خانم رجوی کاش حتی کمتر از سر سوزنی جسارت و صداقت در وجودتان بود تا با مطرح کردن دیدگاه واقعی تان، قضاوت را به همان وجدانهای بیدار حمایت کننده تان می سپردید.
شهروز تاج بخش آلمان.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ادامه دخالت های مجاهدین در امور داخلی عراق 07.01.2014 شهروز تاج بخش ایران قلم
چندی پیش ، شورای دست ساز رجوی در اطلاعیه ای با محکوم کردن دستگيری آقای احمد العلوانی نماينده پارلمان عراق و با اشاره به اینکه ایشان ـ از رهبران تظاهرات و تحصن مردم الانبار است ـ خاطرنشان می کند که : " دستگيري دكتر العلوانی و كشتار اعضای خانواده و محافظان او همچنانكه حمله به تحصن رمادی، آن روي سكه حمله موشكی به ليبرتی و قتل عام و اعدام جمعی مجاهدان در اشرف و به گرو گان گرفتن ۷ تن از آنها است. " این که فرقه مجاهدین همچنان حق اظهار نظر در مورد مسائل داخلی عراق را برای خود محفوظ داشته اند ، مصداق عینی دخالت در امورداخلی این کشور است. تلاش برای دامن زدن به بحران های سیاسی عراق توسط مجاهدین سابقه ای طولانی دارد .متاسفانه رهبران سازمان مجاهدین خلق طی ده سال گذشته و پس از سقوط صدام حسین، بجای یافتن راه حل عقلانی برای اعضای خود،با سازماندهی و پشتیبانی مالی و لجستیکی از گروه های بازمانده حزب بعث صدام حسین که با القاعده عراق فعالیت مشترک دارند، دخالت در امور مردم عراق و مردم سوریه را پیش گرفته اند که هیچ سودی برای آنان ندارد. مجاهدین که از هر گونه پایگاه قانونی بی بهره می باشد یکی از مخالفان سرسخت دولت نوری المالکی بشمار می روند.فرماندهان مجاهدین طی سال های گذشته برای مخالفت با اخراج شان از عراق،تظاهرات سنی های طرفدار حزب بعث بر علیه دولت نوری المالکی را سازماندهی و پشتیبانی نموده اند.این مسئله زیر نظر گروه های عراقی قرار داشته و دخالت نامربوط مجاهدین در اوضاع عراق،عملا آنان را در بازی خونین بین شیعه،سنی و القاعده گرفتار نموده است.از طرفی مسعود رجوی رهبر غائب و فراری مجاهدین نیز با سخنرانی های مداخله جویانه و تحریک کننده بیش از هر زمانی اعضای مجاهدین را زیر خطرات مختلف قرار داده است. چندی پیش بود که باز هم کمپ موقت لیبرتی هدف حملات موشکی قرار گرفت . بر خلاف رهبران مجاهدین که از آشوب و کشتار در عراق نفع می برند،ضمن محکوم نمودن عمل موشک اندازی به کمپ لیبرتی باید تاکید کرد که راه حل اعضای محصور سازمان مجاهدین خلق در عراق کشتار نیست.از چند سال پیش همه طرف ها به راه حل سازمان ملل گردن نهاده و مسائل آنان باید از همان طریق دنبال و حل و فصل گردد که البته مجاهدین با سنگ اندازی در روند انتقال اعضا به کشور ثالث به اندازه عاملان حملات تروریستی برعلیه ساکنان لیبرتی ، در این گونه تلفات مقصرند نگاهی به ماهیت عملکرد مجاهدین نشان می دهد که پس از شکست سنگین این گروه در عرصه نظامی گری و خشونت ( که از سی خرداد آغاز و با تروریسم شهری ، بمب گذاری و با نبرد جبهه ای تا سال ۱۳۶۷ ادامه یافت ) آنها یکسره به وادی هرج و مرج طلبی در غلتیده اند. طبیعی نیز هست که منطقی که در پی کودتا و شورش گری و سوار شدن بر امواج بوجود آمده بر خشونت بود ، نمی توانست و نمی تواند در شرایط ثبات و آرامش حرفی برای گفتن داشته باشد و اهدافش را پیش ببرد. پس از پایان جنگ صدام بر علیه ایران ،استراتژی مجاهدین را "آنارشیسم " و منطق حاکم بر تا کتیک های آنان را "ایجاد بحرانهای بین المللی و منطقه ای " حول مسئله ایران تشکیل داده است. در زمینه بین المللی مجاهدین با در پیش گرفتن تاکتیکهای آنارشیستی جهت تاثیر گذاری بر سه محور مورد حسایت جامعه جهانی کوشیدند تا انتقادات به ایران را به سمت نوعی سیاست رادیکال و نامعقول جهت دهی کنند ، این سه محور عبارت بود از: ۱ـ تبلیغات منفی بر علیه فعالیتهای هسته ای ایران و نمایش آن به عنوان یک تهدید جدی بر علیه جهان ۲ـ مخالفت ایران با اسرائیل و معرفی ایران به عنوان اصلی ترین مانع ثبات اسرائیل ۳ـ ایجاد حساسیت بر روی پیوندهای مذهبی مسلمانان و بخصوص شیعیان عراق با ایران. بهترین فرصت برای ایجاد هرج و مرج منطقه ای از نظر رهبری این گروه " صدام " بود که به دلیل پتانسیل بالای ضد ایرانی و ادعاهای جاهلی بر سر رهبری اعراب می توانست تحریکات آنان را تبدیل به آغاز جنگ مجدد بر علیه ایران کند ، تحریکاتی که در کمال ناباوری بسیاری از هم پیمانان صدام ، تبدیل به حمله به کویت و آغاز جنگ آمریکا بر علیه وی شد. این وضعیت باعث گردید که فریاد مردم سرکوب شده عراق در انتفاضه سال ۱۹۹۱ متجلی شده و بر خلاف خواست صدام و مجاهدین ، آتش زیر خاکستر مردم عراق شعله ور شده و دامان آنها را بگیرد. گرچه صدام ۷۵% مردم این کشور را با فاشیستی ترین روشها سرکوب کرد ، اما هیچگاه قادر به خشکاندن ریشه های پایدار و اصیل آنان نگردید. پس از این وقایع برای مجاهدین مسجل گردید که اکراد و شیعیان ، عومل بی ثباتی صدام می باشند و وجود صدام و ماندن وی در راس حاکمیت عراق ، یگانه امید برای بقای تشکیلاتی آنان می باشد. سقوط صدام بمثابه کابوس دهشتناکی برای مجاهدین بود که موجد بحرانهای متعددی برای این گروه شد و رهبری مجاهدین بر آن شدند تا به هر نحو ممکن این خلاء استراتژیک را پر نمایند. نزدیک شدن و پناهندگی خواستن از اشغالگران غریزی ترین رفتاری بود که بلافاصله پس از سقوط صدام به آن تن دادند و با استمالت از ژنرالهای آمریکایی ، سعی نمودند تا چتر حمایتی اشغالگران، ولو در قالب بازداشت شدگان و تحت حفاظت را برای خود داشته باشند. اکنون مردم عراق و اپوزیسیون صدام ، تهدید درجه یک مجاهدین به حساب می آمدند و بحرانی را که تلاش داشتند به وسیله صدام به مرزهای ایران صادر کنند ، گریبان آنها را در اردوگاه اشرف گرفته بود. موضعگیری دولتمردان جدید عراق بر علیه این گروه ، خصومت دیرینه مجاهدین نسبت به عقاید و احساسات شیعیان عراق که بیش از ۶۰% جمعیت این کشور را تشکیل می دهند و همچنین چشم انداز تشکیل یک دولت عراقی ، مجاهدین را بر آن داشت که مصرانه در فکر دخالت در اوضاع داخلی عراق و ایجاد نآمنی و آشوب در این کشور باشند . اما عراق کشور مجاهدین خلق نیست.سرکشی رهبران مجاهدین و دخالت آنان در امور عراق،حضور آنان را پیچیده و بغرنج نموده است. مجاهدین می بایست دست از تهدید های تحریک کننده و دخالت در امور عراق بردارند.از مسیر اعضای محصور در کمپ لیبرتی کنار بروند و اجازه دهند آنها خود سرنوشت شان را به دست گیرند شهروز تاج بخش آلمان.
صلح و جنگ در استراتژی مجاهدین 18.11.2013 شهروز تاج بخش ایران قلم
در حالی که
مذاکرات هستهای ایران با گروه ۱+۵ سوژه ی روز مطبوعات و محافل سیاسی است ،
شورای ملی مقاومت که ویترین تبلیغاتی مجاهدین است از افشای یک سایت جدید
هسته ای خبر داده است .بدون تردید پی آمدهای شکست این مذاکرات بر مردم بر
بخشی از اپوزیسیون برانداز جمهوری اسلامی پوشیده نیست. بخشی از این گروهها
فن آوری هسته ای و استفاده صلح آمیز از این امکان را حق مسلم و قانونی
ایران می دانند. گروهی دیگر علیرغم مخالفت با آن ، اما در برابر واکنش
محافل بین المللی و پی آمدهای اقتصادی و نظامی آن موضع دارند، آنها بر این
معنی اصرار دارند که پیامدهای اتخاذ تصمیماتی که شامل تحریم اقتصادی و
احیانا بمباران پایگاههای هسته ای ایران خواهد بود قبل از هر چیز مردم
ایران را در معرض خسارتها و عواقب آن قرار خواهد داد. آنها پی آمدهای
ناگوار دیگر این اقدام را در تشدید خشونت در منطقه و در نهایت رشد دوباره
تروریسم ارزیابی می کنند. این گروه حتی از منظر منافع امریکا این اقدام را
بحران مضاعفی برای ایالات متحده ارزیابی می کنند .در این میان آنچه حائز
اهمیت به نظر می رسد اصرار بی وقفه سازمان مجاهدین خلق به برهم زدن میز
مذاکرات هستهای است . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نامه سرگشاده به مسعود رجوی رهبری مادام العمرتان رو به زوال ا ست 14.08.2013 شهروز تاج بخش ایران قلم
قبل از هر سخنی باید بدانید که من و دیگر جداشدگان ازسازمانی که شما آن را به یک فرقه مذهبی مافیایی تبدیل کرده اید به روشنی شرایط شما را از منظر آسیب های روانی که با آن دست به گریبانید درک می کنیم .ذهن بیمار و متوهم شما در تعارض آشکار با واقعیت های سرسخت بیرونی قرار گرفته است و برآیند آن که تهاجم پرخاشگونه و با ادبیاتی لمپنی و سخیف به منتقدان و حتی اعضای اسیر در تشکیلات فرقه خودتان است ، نه با هیچ منطق اخلاقی همخوانی دارد و نه با ادعای کسی که خود را رهبرعقیدتی و منزه از آلایش ها میداند . گویا در نشستی که اخیرا برای اعضای کمپ موقت لیبرتی برگزار کرده اید با ابراز نارضایتی از نیروهایی که به آلبانی و آلمان رفته اند و دیگر خط تشکیلات شما را نمی خوانند گفته اید : "هر کس میخواهد برود میتواند گورش را گم کند ". آیا شما التفات دارید که مخاطب شما انقلابیونی هستند که بهترین سالهای عمر خود را به صورت شبانه روزی به امید بهروزی ملت ایران در اختیار شما و فرقه متبوعتان قرار داده اند و از هست و نیست خود گذشته و در مقابل خانواده های خود ایستاده اند و حداکثر فداکاری را انجام داده و هیچ برای خود نخواسته اند ؟ واکنون که به دلیل خیانت ها و خط مشی کاملا غیراصولی شخص شما که تنها تصمیم گیرنده بوده اید فرقه تان در بن بست مرگبار قرار گرفته این افراد نه تنها حق هیچگونه سؤال و بازخواستی ندارند بلکه باید گورشان را گم کنند ؟ آری شما در شرایط بسیار وخیمی گرفتار شده اید و قبل از هر چیز آنچه آزارتان میدهد رو به زوال رفتن رهبری مادام العمرتان است ؛ قدرتی پوشالی که برای حفظ آن و ادامه حیات خفیف خائنانه خود از هیچ چیز فروگذار نکردید ، به هیچ کدام از اصولی که از آن دم میزدید پایبند نبودید و هیچ حریم و حرمتی را پاس نداشتید . این که دیگر نیاز به یاد آوری ندارد که در کشورهای پیشرفته که توانایی اجرای دمکراسی را دارند رهبری هر حزب و جریان سیاسی هر چند سال یکبار به رای گذاشته شده و عوض می شود و هر گاه که اشتباهی صورت گیرد ، این رهبر آن جریان و حزب است که پاسخگواست و عذر خواهی می کند وا در صورت لزوم استعفا می کند . آیا این بدیهیات را نمی دانید ؟!! البته که خوب می دانید در جهان امروز چه خبر است و این همه سانسور اخبار و ایزوله کردن اعضای اسیر در تشکیلات فرقه نیز به همین دلیل است .و اگر تشکیلات شما را فرقه خطاب می کنم دقیقا تعریفی علمی و نتیجه همین نمودهای فرقه گرایانه است . در دنیای امروز رهبری مادام العمر مساوی دیکتاتوری است و نتیجه ای جز اضمحلال نخواهد داشت . این منطق تاریخ است ، منطق علم است و منطق تکامل . گرچه به شخصه شما را در منجلاب غرور و خودبینی غرق تر از آن می بینم که امیدی به نجاتتان باشد اما شرط بلاغی است رو به شما و افکار عمومی که البته همیشه درست قضاوت می کنند . اگر به اشتباهات شما و انتقاداتی که وارد است بپردازم مثنوی هفتاد من کاغذ می شود اما در همین کوتاه مجال اشاره ای مختصر می کنم به نکاتی اخیر و نه خیلی دور،شعارهائی نظیر : مبارزه با امپریالسیت جهانخوار؛ سلاح ناموس مجاهد خلق هست ؛ پیش به سوی جامعه بی طبقه توحیدی؛ اشرف شهر شرف؛ رهایی زن و آزادی و بلاخره این بهانه جوئی های اخیرتان که باعث توقف روند جابجائی و انتقال نیروها به کمپ موقت لیبرتی شده است که با شعار های پوشالی تحت عنوان حمایت از بیماران اشرف و اموال آنها و خواستار شدن امکانات رفاهی برای آنان در کمپ ترانزیت لیبرتی صورت گرفته است . واقعیت این است که اولاً همه این عوام فریبها همگی پوچ و بی اساس بوده و فقط برای بقای خودت و ارضای قدرت طلبی ها و هوس رانی هایت بوده وهست و همین و بس . در زمان سرنگونی صدام حسین پدر خوانده خودتان تعدادی از نیروها را به کشتن دادید تا راحتر بتوانید مریم عضدانلو را فراری دهید و خودتان را از دیده ها پنهان و در سوراخ موش قایم شوید . وبعد از سقوط صدام هم تعدادی را به بهانه حفظ اشرف به کشتن دادید . و مهمتر از همه این مواردی که برشمردیم بهترین سرمایه افراد که عمرشان هست و بهترین دوران عمرشان هم که دوران جوانی شان هست را از آنان گرفتید و اکنون تعدادی پیر و سالخورده شده اند که با راه اندازی خیمه شب بازی انقلاب مریم و راه اندازی نشستهای عملیات جاری و غسل هفتگی حسابی مورد مغز شوئی قرار دادهاید و با راه اندازی طلاق های اجباری آنان را از حق داشتن زن و فرزند محروم کرده اید و حتی آنها را از ملاقات با خانواد ها ی شان محروم کرده و خانواده های ایشان را با بی شرمی و وقاحت خاص خودتان مزدور خطاب می کنید این در حالی است که خودتان تاکنون سه بار ازدواج کرده و بیش از صدها زن را در تشکیلات جهنمی تان به عقد شخصی خود درآورده و بعضا با آنان هم بستر شدهاید اینها تنها گوشهای از هزاران جنایت شما به عنوان خود ساخته رهبر انقلاب !! و تنها آلترناتیو !! است. شما در مورد رابطه جنسی با زنان نگون بخت مردان مجاهدین چه توضیحی دارید؟
اساسا چه توضیحی می توانید داشته باشید؟
يكبار در نشست گفتيد اگر قبول كنيم كه آمدن به عراق اشتباه بوده است پس بايستي جنگ مسلحانه را هم رد كنيم، بايستي سي خرداد را هم رد كنيم و پس فاز سياسي را هم بايستي رد كنيم. اكنون گام به گام به اين اشتباهات مي رسيد. آمدن به عراق اشتباه بود را قبول كرديد. جنگ مسلحانه را هم قبول كرديد كه اشتباه بود. پس به اين نتيجه مي رسيم كه سي خرداد هم اشتباه بوده است. اكنون پس اين سئوال پيش مي آيد كه كاركرد مجاهدين طي سي سال گذشته چه بوده است؟ به كشتن دادن بيش از صدهزار نفر انسان؟ آواره كردن هزاران نفر؟ بي خانمان كردن هزاران نفر؟ متلاشي كردن هزاران خانواده در ايران؟ مسئول اين همه جنايت با كيست؟ خودتان هم شجاعت پذیرش خطا های خود را نداشته وهمواره نه تنها از پذیرش مسئولیت این اعمالی که مرتکب شده اید سر باز زده و طفره رفته اید بلکه با شیادی و رندی و دجالیت خاص الخاص آنها را به گردن نیروهای اسیر و بخت برگشته انداختهاید و همیشه در نشستها می گفتید که بخاطر کم کاری و نکرده های نیروها بوده که چنین! و چنان !شده است راه چارهای ندارید که دست ازخشونت طلبی و حادثه آفرینی برداشته و برای بقای عمر ننگین و ذلیلانه بیش از این تلاش نکنید . تا چند صباحی دیگر دادگاه عادلانه در انتظار شماست و دور نیست که خود را پشت میز محاکمه همان خلق قهرمان یافته و پاسخگوی هزاران جنایت و خیانت خواهید بود .
آلمان شهروز تاج بخش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نگاهی به افشاگری های آقای قصیم 05.08.2013 شهروز تاج بخش ایران قلم
” ما نمی توانیم با این کارها
و رویکردها موافق باشیم. می رویم ، چون دیگر نارضایتی و ندای اعتراضِ شأن و
وجدانمان بر سکوت و صبرمان چیره شده. نمی توانیم در پیشگاه ملت ایران و
افکار عمومی و تاریخ به عبارت دیگر نزد وجدان خویش پاسخگوی سیاستها،
رویکردها، کنش و واکنشهایی باشیم که در بحث، تصمیم و اجرای آنها مشارکتی
نداشته ایم.”
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد |