_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran_ghalam@yahoo.de

www.iran-ghalam.de

بر طبل تروریسیم کوبیدن به بهانه بزرگداشت سی خرداد

 

 

28.07.2014

احسان روشن ضمیر ، اسپانیا


 


 

اگر مصاحبه تلویزیونی مهدی ابریشمچی با تلویزیون ماهواره ای سازمان مجاهدین را در آستانه برگزاری بزرگداشت سی خرداد سال 2014 را دیده و یا شنیده باشید، دچار تعجب خواهید شد كه چگونه رهبری سازمان مجاهدين اينگونه سر در برف دجال گري و فريب فرو برده اند و چگونه شعور و درك مردم شريف و بزرگ ايران را به سخره گرفته اند كه اقدام به فريب فرزندان اسير در ليبرتي و ساير ايرانيان خارج نشين مینمایند.

گردهمآيي كه از طريق ارائه امكانات تقريبا مجاني شامل رفت و آمد، گشت و گذار، هتل و غذا به پاريس براي بعضي ايرانيان ولي عمدتا پناهندگان كمپهاي پناهندگي كشورهاي اروپايي از همه مليتها فراهم ميشود

تور مسافرتي كه اجبارا همه بايد بعد از دو روز گردش در پاریس چند ساعت قبل از حركت اتوبوس ها در محل ترك اتوبوس ها حاضر باشند كه همان محل همايش است، و فرد مجبور ميشود كه جهت بازگشت در آن شركت كند.
حكايت سخنرانان كه نحوه و هزينه آوردنشان با سرويسهاي فرست كلاس و البته علت آمدن هركدام دراين نوشته كوتاه نمي گنجد.

مجري اينگونه شروع ميكند: آقای ابریشمچی میخواستم بحثم را با این سوال شروع کنم که: تفاوت این گردهمايي در آستانه سی خرداد با 31 گردهمآیی قبلی در چیست؟
اين مصاحبه مملو از دروغ و نیرنگ توسط مهدی ابریشمچي سعي بيهوده اي بود در توجيح خيانت انجام شده توسط سران سازمان مجاهدين بطور خاص آقاي رجوي و خانم مريم رجوي درحق اعضا و هوادران و بخصوص زنان و مردانيكه در قتل گاه ليبرتي اسيرند و به عنوان ابزارتبليغاتي سازمان ناآگانه و ناخواسته قرباني ميشوند.

یک انقلابی بلشويك گفته است "شرم احساسی است انقلابی" اما دهه هاست که هیچ اثری از آن در رهبری سازمان مجاهدین دیده نمیشود.

رهبری مجاهدین چند دهه بر طبل مبارزه مسلحانه (تروریسم) کوییده است. اما زمانيكه حمله آمريكا به عراق محتمل بود قبل از همه اقدام به پاكسازي تمامي آثار مبارزه مسلحانه (تروريسم) و به زعم خود مبارزه ضد امپرياليستي در عراق نمود. جيب و كمد و نوشته هاي تمامي ساكنين اشرف و كليه پايگاههاي هنوز پا بر جا در عراق در جستجوي يك سطر نوشته و ... مورد تفتيش قرار گرفت. بعد از اشغال عراق نيز سازمان ضمن تحويل سلاحها به همه دستور داد که کتبا تعهد بدهند که مبارزه مسلحانه را نفی میکنند
تک تک مجاهدین با خواری در گلو پس از آنهمه جان فشانی، درد، شعار و آنهمه فشار، خونریزی و شکنجه و زندان بدستور سازمان عمل نمودند.

بگذریم از اینکه سازمان مجاهدین در ادامه همین سیاست دروغ و فریب سالیان است که در خارج کشور و در محافل سیاسی بین اللملی تظاهر به دمکرات معابی و لیبرال منشی میکند
لازم بذکر است که مبارزه مسلحانه استراتژی سازمان است. یعنی بود و نبود سازمان چیزیکه بخاطر آن مجاهدین هزاران هزار کشته، اعدام، شکنجه و زندان شده اند، چه توسط دشمن، چه توسط خود سازمان مجاهدین در درون تشکیلات. بسیاری از مجاهدین به دم تیغ فرستاده شده اند، بسیاری گروههای سیاسی را لجن مال کرده اند، بسیاری شخصیتهای سیاسی را همینطور.

سوال این است که چرا سازمان مجاهدین براحتی از استراتژی خود کوتاه آمد. هزاران بار که شکست این سیاست و استراتژی از طرف مجاهدین و اعضاء شورای ملی مقاومت مورد سوال بوده است آقای رجوی گفته است " سلاح است که میزان است. سلاح را که گذاشتی زمین فساد تا بن و استخوان نفوذ میکند، سلاح مرز سرخ است، سلاح مرز خونین بین انقلابیگری و استثمارگری است، مبارزه مسلحانه مرز بین سرمایه داری و جامه بی طبقه توحیدی است، سلاح را که زمین گذاشتی میشوی از جنس سرمایه داری و وقتی از آن جنس هستی نمیتوانی سرمایه داری را ریشه کن کنی". زبان و قلم بنده در ستایش آقای رجوی از مبارزه مسلحانه (تروریسم و خشونت) قاصر است. این امر از همه اعضاء شورایی که بنام شورای ملی مقاومت ایران بزک شده بعلاوه همه کسانیکه در جریان بوده اند قابل تحقیق میباشد. در اینجا فقط به یک نمونه درون تشکیلاتی اشاره میشود.

بعد از اعزام مریم رجوی به اروپا در سال 1372 بعنوان بازوی سیاسی وقتی که بعد از نزدیک به 5 سال این سیاست با شکست مواجه شد و مریم رجوی به عراق بازگردانده شد. در یک اقدام شگفت انگیز و بی سابقه در تشکیلات سازمان طی نشستی با جمع محدودی از مسئولین سازمان که بهمراه مریم رجوی در خارج حضور داشتند در پایگاه بدیع زادگان مقر علنی مسعود رجوی و مریم رجوی برگزار شد. آقای رجوی، خانم مریم رجوی را به باد انتقاد گرفت که شما در این 5 سال که در غرب فعال بودید فقط سیاست استحاله و مماشات را پیش برده اید. شما در این پنج سال در بورژوازی غرق شده اید. شاخص آنهم این است که طی این پنج سال حتی یک نفر هم برای ارتش آزادیبخش عضوگیری و به عراق اعزام  نشده است. اگر در سیاست خارجی و تبلیغات، مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی (بخوانید تروریسم) تقویت نشود آن سیاست و آن تبلیغات این امر را القا میکند که مبارزه مسلحانه دیگر کارایی ندارد و مبارزه ما فقط همان کار سیاسی و تبلیغی خارج کشور است. و این ارتشی که ما در عراق ساخته ایم بدرد نمیخورد. پس بنابراین این استراتژی بیفایده است. و مریم رجوی را که حتما در نشست خصوصی تر مجبور به انتقاد از خود و بیان همه عناصر بورژوازی درونش طبق سنت فشارهای روانی مجاهدین در نشستهای انتقادی کرده بود ولی هنوز راضی نشده بود، در این نشست هم در حضور مسئولین دوباره مجبور به انتقاد از خود نمود.

این نمونه وقتی بهتر قابل درک است که بدانیم در درون تشکیلات و حتی در بعضی مدارهای هواداری سازمان، ویا اگر ویدئوهای مسعود رجوی را دیده باشید، مریم رجوی در حد مریم عزا بالا برده میشود. بسیاری از مجاهدین بدلیل دروغهایی ازقبیل علم غیب داشتن مریم رجوی که با اشاره مسعود رجوی به مریم رجوی نسبت داده میشد معترض میشدند مورد برخوردهای شدید تشکیلاتی قرار گرفته و خلع مسئولیت میشدند. برخی زنان مجاهد نزدیک به او در پیشبرد همین امر مجبور میشدند که ته مانده چای مریم رجوی را بعنوان تبرک بنوشند (دجالگری در اوج خودش) و آنرا در میان مجاهدین جهت قدیس نمایی مریم رجوی تبلیغ میکردند. و همه اینها به اشاره مسعود رجوی انجام میشد.  میتوان تا حدودی فهمید که وقتی مریم عزای مسعود رجوی، مریم پاک رهایی، که همواره او را بهمراه آیاتی از قرآن با اشاره به مریم عزا عیسی مسیح یاد میکرده و میکند در حضور مسئولین به بیان مسعود رجوی به لجن بورژاوزی مالیده میشود و مارک مبلغ استحاله و مماشات و لیبرال منش میخورد مسئله تا حد جدی و حیاتی است.

 خوب سوال از آقای رجوی این است که:  پس چه شد؟ یک شبه غلط کردم گفتن از مبارزه مسلحانه آنهم مکتوب. چرا؟

در مقابل اما یک سیاست فرعی یا ابزاری برای اجرا و پیاده کردن استراتژی که قبلا از آن اعلام ندامت کرده ایم، بنام اشرف (یک مقر نظامی) ایستادن وپا فشاری تا این حد!؟ به قربانگاه فرستادن مجاهدین چرا؟ چرا همین ایستادگی را در مقابل اصل استراتژی انجام ندادی؟  چرا شعارهای دجالگرانه و دورغین "هزاران اشرف را میسازیم"  با این شدت و حدت داده میشود وقتی که در اصل استراژی غلط کردم را مکتوب کرده ایم.

آقای مهدی ابریشم چی، با چه رویی دوباره از پیروزی درخشان سیاست در عراق حرف میزنید؟ دروغ و دجالگری تا کی؟ هزیانهایی از این قبیل که "سیاست ما در عراق درست بود و هنوز هم هست و درست است که بر ماندن در عراق اصرار کنیم" تا کی؟ مطرح کردن دوباره واژگان توخالی و دروغین  "سیاست تاریخساز رهبری...؟ به چه معناست؟

علت را باید در این جستجو کرد که وقتی اصل مسئله "مبارزه مسلحانه (تروریسم)"  را نفی نکنی و بعنوان استراتژیت حفظ کنی، قیمت اتخاذ این سیاست را خودتان (آقای رجوی و خانم رجوی) در خارج باید پرداخت میکردید و بعنوان سرکرده تروریسم پاسخگو میبودید. بنابراین در اینجا در یک چشم بهم زدن نفی استراتژی را مکتوب میکنید. همه مرزهای سرخ فرو میریزد.و هیچ اثری از آن انقلابی دو آتشه که مطلقا سر سازگاری با بورژوازی و سرمایه داری و... ندارد نیست. چون جهان چندین دهه است که با تروریسم سر سازگاری ندارد. مردم ایران نیز در فرصتی که در سال 1388 پیش آمد پیشتازی خود را در نفرت از تروریسم و هر نوع خشونت آشکارا و درعمل بیان کرد.

 ولی وقتی نوبت به ترک مقر که فقط ظرف استراتژی نفی شده شماست میرسد چون قیمت را هزاران مجاهد باید پرداخت کنند فرصت طلبانه دوباره آن انقلابی دو آتشه ظاهر میشود و باید به هر قیمت (قیمت جان مجاهدین) این مقر حفظ شود.  این اولین بار نیست که شما فرار را بر قرار ترجیح دادید سال 1359 هم وقتی رژیم تهدید به دستگیری شما کرد سر از آلمان در آوردید. همان زمان میلیشیاها هزار هزار دستگیر و زندان و شکنجه میشدند. یادتان که نرفته با یک سامسونیت دلار در فرودگاههای اروپا پرسه میزدید.

شاید میخواهید همه لعن و نفرینهایی که لیبرتی ای ها در حال نثار کردن به رهبری هستند را ماست مالی کنید؟ کاری که با هزینه های میلیون دلاری و آوردن مزد بگیرهای کنگره، سنا، دفاع و خارجه انجام نشده و نمیشود را شاید با این دورغها موجه جلوه دهید. مزد بگیرها ظاهرا نتوانسته اند انگشت اتهام را در مورد مسئولیت قتل عام مجاهدین از رهبری آقای رجوی و خانم مریم رجوی به دولت آمریکا منحرف کنند. رجوی شما را فرستاده که ترفند جدیدی را بکاربگیرید؟! و به آنها و افکار عمومی و خانواده های آنها در ایران و خارج از کشور بگویید خیر چون در گل گیر کرده ایم پس بهتر است باور کنید که ماندن در آنجا خوب است، درست است، ناشی از سیاست تاریخساز مسعود رجوی است.

حتی یک کودک هم میداند که وقتی که مبارزه مسلحانه ای نیست ارتشی هم نیاز نیست، طبعا مقر و پادگانی هم نیاز نیست. و آتل و باطل نگهداشتن افراد با این بهانه ضمن اینکه حدر دادن زندگی آنهاست، مرگ تدریجی و خیانتی به همه پیشینه آنها. البته قبل از همه یک جنایت است و جنایت جنگی. چرا که، فرمانده ای که پل پشت سر را وقتی که در مقابل دشمن دستها را به تسلیم بلند کرده است و فرمان تحویل همه سلاحها را داده و نیروهایش را بدون سلاح و بیدفاع گذاشته و البته خودش و همسرش ازآن پل رد شده و فرار کرده اند، خراب میکند، یک جنایتکار جنگی است.

راستی با چه رویی شما سی خرداد را بعنوان سرآغاز مبارزه مسلحانه جشن میگیرید؟ باید دم خروس غلط کردم مکتوب را باور کنیم یا قسم ملا را؟
همان صدام حسینی که قرار بود بعد از صلح روزی به اهمیت رهبری مجاهدین پی برده و ایمان بیاورد و سپس با اشاره رهبری دوباره به ایران حمله کرده و جنگ را شروع کند تا در نتیجه آن سازمان مجاهدین به حکومت برسد دیدید چه شد؟ مگر بیست سال در عراق همین دروغ را تحویل مجاهدین ندادید؟ بعد هم که عراق اشغال شد و صدام سرنگون باز هم در مقابل همه اعتراضات مجاهدین با سرهم بندی همین پوشالهاییکه در بیان شما بود به مجاهدین در عراق میگفتید که  آمریکاییها قرار است به اهمیت سازمان مجاهدین پی برده و در نتیجه به ایران حمله کند و این وسط سازمان مجاهدین به حکومت برسد. دیدید نتیجه "سیاست تاریخساز رهبری"؟!  چه شد؟ شرم احساسی است انقلابی ولی هیهات که ذره ای در شمایان یافت نمیشود.

ینبار هم داعش انشاالله به اهمیت سازمان پی برده و به ایران حمله خواهد کرد و آقای مسعود رجوی به حکومت میرسد؟!

مگر در تحلیلهایمان صدبار نگفتیم که حمله به کویت تجاوز است. چطور شده که وقتی حرف از تجاوز به کویت است آنرا در مصاحبه تان یک سیاست اشتباه مینامید؟ آقای ابریشمچی با داعش و صدامیان متجاوز(خودتان گفتید متجاوز) کدام پل را با کدام توجیه نگهمیدارید. بی مرزیتان بهتر بگویم وحدتتان را با متجاوزین وتروریسم داعش را خوب میبینید؟
مطمئن باشید که مردم ایران آگاه هستند. به گواه حوادث سال 1388 دیگر دوران دجالگری سپری شده است. مردم آگاه ایران اجازه نمیدهند توسط آقای مسعود رجوی یک کامبوج دیگر در کشورشان بوجود بیاورید و از کشته‏ها پشته ساخته شود


 

 

 

_______________________________________________________________

سرنوشت اتودینامیک

از امام زمان شيعه تا همكاري و همسويي با داعش ضد شيعه

 

02.07.2014

احسان روشن ضمیر ، اسپانیا

 

این روزها تروریسیم بطور گسترده ای وسیله ای شده است بمنظور بقدرت رسیدن نیروهای بغایت عقب افتاده همانند القاعده و داعش که در شقاوت و بیرحمی حد و مرزی نمیشناسند. تلاشهاي نيروهاي تروريستي با کمک دلارهای نفتی بعضی از کشورهای منطقه ای و فرا منطقه ای جهت پيشبرد منافعشان سامان داده میشود. از جمله اين تلاش ها حوادثی مانند 11 سپتامبر، بمگذاری بوستون، بالی، و شهرهای کشورهای همسایه ایران...است که روزانه صدها قربانی از مردم بیگناه را به کام خود میکشد.

اما در این میان تاسف آورتر این است که شاهدیم سازمانی که روزگاری دعوي ترقی خواهی، رادیکالیزم، ، مبارزه ضد استثماری و ضد امپریالیستي داشته است با چنین نیروهای اهریمنی همسو و متحد شده است بطوريكه تعجب و شگفتی همگان را برمیانگیزد. اگر به نحوه انعكاس اخبار و موضعگيري سازمان مجاهدين خلق در رابطه با اين جريانات توجه شود آنچنان است كه گويي كه نيرو هاي خود سازمان است كه در حال انجام عمليات نظامي هستند. اما چرا؟!

 

در سه ده اخیر شاهد تغییرات و بروز ماهیت بسیاری از افراد و سازمانهای ایرانی بوده ایم. از جمله آنها و شاید مهمترین شان سازمان مجاهدین خلق ایران است. دراین نوشته کوتاه که مجال بررسي جزييات تاريخچه سازمان نيست ولي ميتوان به  بطور نمونه به چند مورد اشاره نمود. بدين منظور رابطه سازمان با داعش یا آی سیس یا همان دولت اسلامی عراق و شام بسيار قابل توجه است..

سازمان مجاهدین بیش از سه دهه است که تئوری مبارزه مسلحانه را بعنوان استراتژی خود بکار میبرد. دستگاه رهبری سازمان مجاهدین و بطور خاص رهبری آن آقای مسعود رجوی بخوبی از نتیجه کارکردها و نتایج پیاده کردن و اجرای واقعی و عملی استراتژی مبارزه مسلحانه در ایران باخبر بوده است. بعد از مجموع ضربات نظامی سال شصد و بطور خاص سلسله ضربات منجر به ضربه موسی خیابانی بخوبی و بدون هیچ تردیدی به بطلان استراتژی مبارزه مسلحانه در ایران چه در تئوری و چه در عمل پی برده اند.

شاید لازم به توضیح نباشد که یک تشکل بدون استراتژی سیاسی نمیتواند جریان سیاسی باشد ویا باقی بماند. بلکه چنین تشکلی یک محفل بوده ویا  بسمت محفل میل میکند. اينكه در حال حاضر سازمان  با چه محتوايي جريان دارد موضوع اين نوشته نيست.  رهبری سازمان و بطور خاص آقای مسعود رجوی علیرغم شکست  استراتژی مبارزه مسلحانه بجای اینکه صادقانه و با خلوص نیت به این امر حیاتی برای سازمان و مبارزه پاسخ واقعی بدهند نعل را وارونه زده و هرچه بیشتر در تبلیغات و موضعگيريهايش بر طبل مبارزه مسلحانه مي کوبند.

البته این تشکیلات بدون دلیل و فقط از روی عدم صداقت نیست که اقدام به تصحیح این سیاست صدها و بلکه هزاران بار شکست خورده خود نمی نماید.

 

چون  اگر نمیشود مبارزه مسلحانه اعلام شده در داخل کشور را پیش برد، ولی می شد با تکیه بر تبلیغات آن نیروهای سیاسی دیگر را با ادعاهای دروغین مبارزه مسلحانه در داخل منکوب و از دور خارج کرد. اگر نمي شد عملیاتی را سازمان داد میشد همه نیروهای درون شورا را وادار به سکوت و از هر انتقاد و ایرادی و یا از پاسخگویی به هر ایراد و اشکال و نقض قوائد و ضوابط شورایی طفره رفت و دورغهای کوبلزی را بجای آن تحویل آنها داد. اگر نمیشد مبارزه مسلحانه را پیشبرد میشد باتکیه بر آن، نیروهای عاصی درون تشکیلات را با دورغهای روزانه و ماهانه و سالانه پیروزی و سرنگونی سرکوب و وادار به سکوت و به قول آقای رجوی بدهکار سازمان نمود. اگر هم دم به اعتراض می گشودند با تکیه به اینکه دستمان زیر تیغ است و شما در این کارزار مبارزه مسلحانه (بخوانید کارتون و انیمیشن )نبايد با سازمان مخالفت كنيد، دستگیر،  زندانی، شکنجه و کشت.

اگر نمیشد مبارزه مسلحانه را  پیشبرد حداقل میشد با اعلان بیلان ساختگی و یا اعمالی که هیچ ربطی به مبارزه مسلحانه نداشت و چیزی بیش از اعمال تروریستی زدن خمپاره به این شهر و آن شهر نبود، از صدام حسین پول، کمک مالی و تسلیحاتی و لجستیکی برای سرگرم کردن نیروهای عاطل و باطل در عراق گرفت و با دادن غذای مجانی به گرسنگان عراقی تولید شده بعد از جنگ عراق وانمود به داشتن حمایت مردمی در عراق کرد؟!

سازمان مجاهدین در دوره ای که به تعریف خودش در فاز سیاسی قرار داشت، توانسته بود به میزان قابل توجهی از جذب نیرو دست پیدا کند. که البته این امر نیز که این جذابیت تا چه حدی محتوایی بوده و عوامل موثر در آن چه بودند بسیار جای تحقیق و مطالعه دارد. که باعث شد امر را بر رهبری سازمان اینگونه مشتبه سازد، که این تمایل نیروهای جدید آزاد شده در اثر انقلاب سال 1357 بسمت سازمان ملک طلق آنهاست ویا تا آنجا که به آقای رجوی برمیگشت ملک طلق اوست! و در حقیقت از آنجائیکه صلاحیت و لیاقت و ظرفیت این میزان از حمایت را نداشتند خود را نه آنچه که بودند بلکه آنچه که در آینه توهم و خود بزرگ بینی ناشی از حمایتی که از فضای باز سیاسی بعد از انقلاب ناشی شده بود بسیار بزرگتر و قدرتمند تر میدیدند و تحليل كردند. در نتیجه دست به سیاستها و تاکتیکهایی زدند که بطلان آن را بزودی در فردای 30 خرداد سال 60 همگی مشاهده کردیم. که هیچ نیروی اجتماعي مگر همان نیروهای تشکیلاتی وصل به شبکه نیرویی سازمان به ندای این سازمان سراسری پاسخی نداد و به خیابان نیامد.

بعد از آنهم سازمان با وجود شکست مفتضحانه تظاهرات 30 خرداد که قرار بود حمایت همه شهرستانها و البته تهران را بدنبال داشته باشد تلاش کرد که علت شکست را ترس مردم از به خیابان آمدن و نه به استراتژی غلط مصادره کند به همین دلیل تلاش نمود که تظاهراتی را با هدایت و حمایت نیروهای مسلحی که به خیال خودش مسلحانه از مردم تظاهر کننده حمایت میکنند مشکل ترس را برای تظاهر کنندگان ميليوني حل کند تا به ميدان بيايند. که باز همه تلاشها در تهران و شهرستانها با شکست مفتضانه ای مواجه شد. که قیمت همه آنها را بخوبی همه میدانیم و نیازی به بیان این نوشته ندارد. لیست بالا بلند سازمان مجاهدین حداقل این موارد را پوشش داده است. وقتی که همه تلاشها برای به میدان آوردن عنصر اجتماعی با شکست مواجه شد سازمان مجبور به  دست یازیدن به عملیات تروریستی یعنی زدن سرکردگان رژیم نمود. یعنی از پایین که نتوانسته بود ضربه ای به رژیم بزند حالا با توجه به عناصری که در جریان انقلاب در دستگاههای دولتی داشت دست به ترور کور زد. این تلاشها را خوب است در تصویر تاریخ به امروز آورده و همان صحنه ها را شاهد باشیم و به آنها نمره بدهیم. و ببینیم که سازمان را همسو و هم تراز  با کدام نیروهای موجود امروزی قرار میدهد. سازمان با زدن تعدادی از سران رژیم از طریق بمبگذاری و عملیات انتحاری به هدف خود که سرنگونی بود دست نیافت و این امر نیز با شکست مطلق مواجه شد. اما سازمان باز هم بجای تصحيح راه و مشی اشتباه، در منجلاب شکست باز هم بیشتری فرو رفت و با تاکتیک جدیدی تحت نام زدن سرانگشتان رژیم دست به ترور های کور در کوچه و خیابان زد. که بازهم جهت اطلاع از نتایج و فجایع ناشی از این تاکتیک نیز منابع سازمان  مجاهدین قابل اتکاء است. که چه افرادی را در کوچه و خیابان ترور کرده اند. و به چه دلیل. باز هم شاید نیاز باشد همه صحنه های ترور را با وقایعی که امروزه در جهان شاهد هستیم مقایسه کرده و به آنها نمره بدهیم.  یادمان باشد که عملیات انتحاری را بعد از فلسطینیان آنهم نه بر روی تانک و نفربر دشمن بلکه بر روی مردم یا در میان مردم در دوره جدید بعد از انقلاب را سازمان مجاهدین براه انداخته است.   به آن اضافه کنید ربایش، شکنجه و سوزاندن نیروهای دشمن را در تهران. اینرا نیز مقایسه کنید. با امروز و وقایع جاری مربوط به القاعده و داعش.

هیچکدام از این شکستها و خونریزیها نه تنها سازمان و رهبری آنرا بیدار نکرده بلکه آنها را باز هم در ورطه اشتباهات و عدم صداقت و دروغکويي هاي  بیشتری غلتاند. که بخش بسیار کوچکی از علل آنرا در فوق شمردیم.

اين تاكتيك دروغ هاي كوبلزي با گمراه کردن نیروهای همسو، همراه، متحد و حتی نیروهای تشکیلاتی خود ادامه یافته تا جائیکه کمر به نابودی هر فرد و جریانی که  که میخواست آنها را با توجه دادن به همه شکستهای ناشی از استراتژی غلط مبارزه مسلحانه کمکی نیز به آنها بکند ادامه داشته است. تا جائیکه سازمان را به  همکاری با صدام، و دستگاههای اطلاعاتی او و دیگر دستگاههای اطلاعاتی کشانده است. 

اگر فردی دست در کار سازمانی و تشکیلاتی و سیاسی داشته باشد خوب میداند که در نبود استراتژی درست هیج جریانی را از انحراف و غلطیدن به ورطه منجلاب های سیاسی گریزی نیست. و اینرا سازمان مجاهدین و آقای مسعود رجوی بخوبی میداند. و سالها تدریس کرده است. هیهات از اینکه خودش ذره ای از آن درس گرفته باشد.

همسویی امروزه سازمان مجاهدین با نیرویی مانند داعش از کجاست. چرا سازمان مجاهدین روز و شب از تلویزیون ماهواره ای خود در طبل حمایت از داعش میکوبد. آقای رجوی سالها تلاش کرد خوشحالی و جشن و پایکوبی خودش را در جریان عملیات تروریستی قرن، در 11 سپتامبر را لاپوشانی کند. ولی باز هم که قافیه برای آقای رجوی در عراق تنگ آمده است با  نیرویی که برای پیشبرد اهداف و خواسته های سیاسی خودش به وحشیانه ترین اعمال برای حذف هر آنکس که حس میکند با دستگاه فکری آن همخوان نیست دست میزند همسو شده و آنها را نیروهای انقلابی و مردمی و عشایر و ... میخواند.

آقای رجوی فصل مشترک اعمال وحشیانه و حیوانی تاعش که هر کس شیعه (بدون اینکه بخواهیم از شیعه یا سنی دفاع کرده باشیم) است را باید کشت با ترورهای سالهای 60 تا 63 یا همان زدن سر انگشتان رژیم را خوب مشاهده میکنید. آخر شما که خود را مترقیترین، چپ ترین، دمکرات ترین نیرو میدانید با داعش چه کار؟ بیخود نیست که این میزان از حمایت محتوایی از جانب شما نسبت به داعش بروز میکند. شما از سرنوشت محتوم و اتودینامیک خودتان گریزی ندارید. تروریسم تنها شیوه ای است که شما میشناسید. چون منطق دیگری ندارید. تاعش و القاعده هم ندارند. چون تعلق به نیروهای میرا دارند. با هزاران دروغ و عملیاتهای ساختگی در داخل و تشکیل گردانها و واحدهای پوشالی روی کاغذ شاید بتوان برای شواراییها ویا نیروهای خارجه کشوری آشی پخت که به سکوت در مقابل همه انحرافات و دروغهای شما وادار شوند. ولی با تبلیغات و آهنگ و ترانه و کت و شلوار و کراوات که به ما میپوشاندید و روسریهای رنگارنگ و دلارهای آنچنانی نمیتوان ماهیت تروریستی را پوشاند. اگر یادتان باشد بعد از عملیات تروریستی 11 سپتامبر نگرانی شما این بود که القاعده از شما چپ تر ارزیابی نشود. و در جلسه خصوصی خطاب به القاعده ولی رو به ما گفتید "اگر راست میگویید بیایید و انقلاب ایدئولژیک بکنید" (بخوانید سرگرم و سرکوب کردن نیروهایئکه بیست سال است کاری جز بیگاری و گرماهای 50-60 درجه را تحمل کردن کاری در استراتژی به آنها نمیرسد). اشاره به این داشتید که این مبارزه به اصطلاح ایدئولوژیک ما سخت تر از کاری است که القاعده  میکند. و خواستید که در مقابل القاعده کم نیاورید. خیر آقای رجوی کارهای آسان عملیات نظامی یا همان تروریسم را وقتی میتوانستید انجام دهید که منافع صدام ایجاب میکرد و اجازه میداد. یا زمانیکه مطلقا شرایط و امکان آنرا نداشتیم فشار میآورد که باید عمليات بکنید.اسم اين است آلت دست و نه مبارزه مسلحانه . البته ببخشيد كه جسارت كرده يادآوري ميكنم.

 

آقای رجوی بیخود نبود که در جلسه عمومی باقرزاده با عصبانیت تمام و کف بر دهان فریاد میزدید "شماها(مجاهدین) که برای کمک به من (مسعودرجوی) به سازمان پیوسته بودید همگی علیه من شده ايد". اولا اوج توهم را میبینید. همه بخاطر مسعود رجوی آمده اند به سازمان؟!!! کاملا درست میگفتید، چون ماها علیرغم همه مسائل و مشکلات با خلوص نیت آمده بودیم و 24ساعت در روز و 7 شبانه روز هفته و 12ماه سال و 30سال را در سازمان بودیم اولا برای شما نیامده بودیم، ولی شما را در راس رهبری یک دجال و دورغگو و بعد ها این اواخر به جرات میتوانم بگویم که یک روانی یافتیم. البته شما نیز جواب دادید. "من به عراق آمده ام که هرکاری خواستم بکنم و با صدام توافق کرده ایم که ما با او هر کاری در عراق کرد کاری نداشته باشیم (این قسمت برای مصرف داخل تشکیلات بود چون سازمان از این شکرها نمیتوانست در عراق بخورد) او هم با ما وهرکاری که در سازمان کردیم کاری نداشته باشد (توافق با صدام برای سرکوب مطلق در درون تشکیلات). از این به بعد جواب شماها (مجاهدین) را با مشت آهنین خواهم داد." بله وقتی در صحنه سیاسی و استراتژیک 30 سال و اندی در بن بست باشید باید در درون تشکیلات به مشت آهنین و سركوب، طلاق اجباري حتی تجاوز به زنان مجاهد برای سرکوب اعتراضات و مخالفت و جلوگیری از فرارها دست زد.

همسویی شما با وحشیترین، مرتجعترین نیروهای تروریستی منطقه امثال القاعده و داعش سرنوشت محتوم و اتودینامیک شماست. نیرویی که بعد از "به زغم خودش" هزاران کشته و بعد از بیش از سی سال یک گام در امر سیاست و استراتژی بجلو که نرفته هیچ روزانه صدها فرسنگ رو به عقب میرود. اما با لاپوشانی و ظاهرسازي، هزینه میلیونها دلار پول که منشاء همگی آنها اسناد جرم محسوب میشوند، تلاش میکند دنیای متمدن را باز هم به زعم خودش بفریبد و خود را دمکرات جلوه دهد راهی جز همسویی با داعش در سیاست منطقه ای و همراهی باز به قول خودتان با "بیرحمترین لایه های سرمایه داری" در سطح بین المللی  و زندان وشکنجه و تجاوز و قتل در درون تشکیلات ندارد. بله آقای رجوی استراتژی درست یک تشکل را زنده میکند ولی استراتژی غلط و تخیلات ایده آلیستی تشکل را به منجلاب میکشاند. بیخود نیست که امام زمان شدنتان نیز جواب نداد كه هیچ، به قول خودتان "همه علیه شما شدند" و نه مقلد شما. امام زمان، مگر شما نبودید که در امجدید از اینکه امام علی از اینکه شنیده بود گوشواره را از گوش دختر یهودی خارج کرده اند مرگ را برمسلمان روا میداشت، فریاد وا اسلاما سر داده بودید؟ آن حرفها کجا، با داعش و القاعده که گوشواره و گوش که هیچ بلکه سر را کاملا از تن جدا میکنند و از کشته پشته میسازند و فیلم مستند از آن میسازند همسویی و سنگشان را روز و شب به سینه زدن و آنرا بهار عرب نامیدن کجا؟

بیست سال و اندای سر مجاهدین شیره مالیدید که انشاالله صدام به اهمیت ما پی میبرد و سلاح و مهمات و لجستیک و پشتیبانی لازم را برای تسخیر ایران به ما میدهد. بعد که صدام سقط شد و به زغم خودتان صاحب خانه و رئیس میهن دوم شما سرانجام پی به اهمیت شما نبرد، اینبار نوبت آمریکا بود که شب و روز به مجاهدین این پوشال را میخورانديد که انشاالله به اهمیت ما پی میبرند و از همین رو از آنها هنگام ملاقات با ژنران آمریکایی جهت خلع سلاح مجاهدين از آنها سلاح و مهمات و هلی کوپتر و پشتیبانی هموایی میخواستید. آنهم که نشد. آنچه که شما دستور فرموده بودید را اجرا نکرده بلکه سرمجاهدین را در اشرف و ليبرتي به باد دادند. البته بين خودمان باشد كه ندانسته اين جنايتكاران در ليبرتي و اشرف با كشتار مجاهدين و به قول شما نرينه هاي وحشي به شما خدمت كردند. البته شما كما كان برايشان اشك تمساح بريزيد و سود سياسي و تبليغي و... آنرا ببريد.  حتما حالا نوبت داعش است که انشاالله اولا در عراق پیروز میشوند و مالكي را سرنکون ميكنند، ثانیا با شما متحد میشوند ثالثا انشاالله به امامت شما (امام دوازدهم بودن شما) ایمان میآورند و درخدمت شما در میآیند که ایران و سپس جهان را تسخیر کنید. آقای رجوی بیدارشو داعش ضد شیعه است، اعلام کرده میخواهد برود و در مشهد مقبره جدت را هم خراب کند، شما که جای خود دارید. و یا عجبا عجبا.

 

به امید بیداری همه ایرانیان

احسان روشن ضمیر

 

 

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد