_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

www.iran-ghalam.de

شورای رهبری ! بلای جان رهبری

میلاد آریایی

03.11.2014

من دفعه قبل روی یک موضوع بسیار ظریف دست گذاشتم که همانا انحلال یواشکی شورای رهبری بود این مساله باعث شد حسابی در نشست عملیات جاری که هر شب حتی در همین اروپا برگزار می‌شود حال مرا بگیرند که چرا یهویی به هواداران شوک وارد میکنم و هیچ توضیحی نمی‌دهم بخصوص که خواهر شورای رهبری ام حسابی گوشی را با گشیدن گوش ام بدست ام داد و برای توضیح بیشتر ذکر موارد زیر به نظرم الزامی است.

موضوع بیشتر حول خواهر نسرین خودمان دور میزند شما خودتان خوب میدانید که بالاتر از خواهر نسیرین (مهوش سپهری) درشورای رهبری نداشتیم و خواهر نسرین انقدر خدمات شایسته ای کرد که حتی از خواهر فهمیه هم بالاتر رفت، پاچه خواری که خواهر شورای رهبری مان از برادر مسعود میکردند ، مهدی ابریشم چی به گرد پایش نمی رسید.

بعد از آن بود که همه اعضای شورای رهبری از صدیقه حسینی گرفته تا مژگان پارسایی در بیا ، همگی میخواستند جا پای خواهر نسرین بگذارند ولی چی شد خواهر نسرین خودش شد طعمه!! – تقصیر هم البته ندارد وقتی میگوییم شورای رهبری من هم باشم فکر میکنم چیزی بارم هست که البته نبوده ونیست.

برادر مسعود خودش اولین کسی بود که این کشف مهم را فهمید و خوب این را میدانست وبخاطر همین خیلی روی آن انگشت میگذاشت ولی کو گوش شنوا . بارها من خودم دور و نزدیک شنیده و هم دیده بودم که برادر تاکیدمیکرد که کسی از شورای رهبری چیزی بارش نیست.

ولی کارایی آن بیشتر برای سر جا نشاندن تمامی برادارن دفتر سیاسی آن زمان از یک طرف و گروههای سیاسی خارج از کشور از طرف دیگر بود و خدایی اسم دهان پر کنی بود ( شورای رهبببببببررررری ی ی ی ی) ! با یک وانت بار هم نمی‌شد این اسم را جابجا کرد و حقیقتاً مشت محکمی بود بر دهان همه یاوه گویان بخصوص در دهان کمونیست‌ها که هی از شورای بلوشویک ها در انقلاب اکتبر حرف میزدند و آنرا میکوبیدند سر ما تا خبرگان رهبری رژیم که یکهو برادر به ناگهان با طرح اسم ترکیبی دو منظوره شورای رهبری!! کوبید مشت محکمی بر دهان ملتی ….

 

خوب این مال آن موقع و آن روزگار 20سال پیش بود سال 1372 حالا چی ؟ باید قبول کنیم و میکنیم که هر چیزی یک تاریخ مصرفی دارد آلان هم با توجه به تحول اوضاع شورای رهبری خودش شده بلای جان رهبری . بخاطر همین بایست سریعاً درب اش را گل گرفت و دکان دو نبش آنرا با یک سوپر مارکت شیک عوض کرد.

نبوغ رهبری که میگند یعنی همین که زودتر از بقیه حوادث سیاسی پیش رو را همچون همانانی که وقوع زلزله را پیش‌بینی میکنند پیش‌بینی کند و قدم به میدان گذارد و کاری کند کارستان!!

واقعیت این است که ما شورای رهبری میخواهیم چکار – خود برادر مسعود به عنوان رهبر هست و خواهر مریم هم رویش، ببخشید کنارش درست نیست که هر کاری رژیم میکند ما هم همان را تقلید کنیم رژیم می‌گفت ولایت فقیه خواهر مریم سریع پرید وسط و برای اینکه از قافله رژیم عقب نماینم گفت - رهبری عقیدتی!- بعدش رژیم خبرگان رهبری را درست کرد بلافاصله ما شورای رهبری درست کردیم … ولی آن‌ها که دغدغه افرادی مثل خواهر نسرین را که ندارند همه‌شان متفق القول یک حرف را میزنند ولی آلان به نظر می‌آید که شورای مرکزی برای سازمان خیلی بیشتر کاربرد دارد ضمن اینکه مشکلات شکلی و محتوایی شورای رهبری را هم ندارد.

خلاصه اینکه ای همه هوداران در اروپا و آمریکا و آفریقا منظورم در مصر است بدانید و آگاه باشید که اوضاع خیلی قاراش میش است و این شورای رهبری واقعاً شده بلای جان رهبری . هر روز یکی‌شان طعمه می‌شود حالا خر بیار باقالی بار کن، هر آدم غیر سیاسی هم میداند که شورای مرکزی از شورای رهبری پایین‌تر است ولی اینطوری ما با یک حرکت انقلابی رژیم را دور میزنیم و نقشه های آنرا برملا و قبل از وقوع حادثه افشا میکنیم.

فقط میماند پاسخ به سؤالات احتمالی که من خودم مستقیم از خواهر شورای رهبری فعلی و شورای مرکزی آینده سؤال کردم جواب خیلی قانع کننده ای دادند که به شرح زیر است.

اگر کسی همین سؤال را کرد که شورای مرکزی که از شورای رهبری پایین‌تر است و بایست هر سال جلوتر برویم و نه عقب تر، بهش بگویید این شورای مرکزی چندین مدار تکاملی بالاتر است اگر قانع نشد وبرای بار دوم سؤال کرد بهش بگویید که بیشتراز کوپن خودش لطفا سؤال نکند و اگر باز هم قانع نشد مسجل است که فرد عضو جدید وزارت اطلاعات است و و برای بار سوم انرا طوری مطرح نموده و افشاگری کنید و سریعاً به آتش نشانی زنگ بزنید تا سوزش بر ملا شده خاموش شود و بهش بگویید عضو وزارت اطلاعات و خودتان را خلاص کنید.

البته پیش خودمان بماند که خواهر شورای رهبری ما انقدر توی ساختمان بوده و بیرون نیامده که حداقل هوایی بخورد نمیداند که این کارها دیگر اثر ندارد و تاکتیک‌های نخ نما شده‌ای است شده مورد داشتیم من خودم به یک نفر نه عضو اطلاعات بلکه گفتم : برو- وزیر اطلاعات - همه دور بری ها بهم خندیدند وهم چنان که دور میشد برایم دست تکان میداد بیچاره فکر میکرد من دیوانه شدم نمیدانست خط رهبری را پیش میبرم .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

رهبران فرقه ها تاریخ و مدت مصرف اعضا را مشخص می کنند

 

15.08.2007

محمد حسین سبحانی

Sobhani_m_h@hotmail.com

با کمی دقت در قوانین نوشته و نانوشته در درون فرقه ها می توان به عمق خطر آنها برای جامعه پی برد. یک گروه یا سازمان سیاسی که با مشی خشونت و استراتژی مبارزه مسلحانه آغاز بکار کرده ، بزودی با توجه با ساختار خود، ویژگی های فرقه گرایانه را تمام و کمال در درون خود جذب و نهادینه خواهد کرد. طبعاً در این دگردیسی، اعضای فرقه نیز مانند اعضای جوامع، خود از نخستین قربانیان می باشند. رهبران فرقه ها برای پیشبرد خطوط ایدئولوژیک و خشونت طلبانه خود به افرادی کاملاً مطیع و رام احتیاج دارند، طبعاً در این مسیر افرادی که می توانند یا می توانستند مانع یا تهدیدی برای اجرای این خطوط یا تعرض به جایگاه رهبری در درون فرقه باشند، باید زودتر از دیگران قربانی یا خاموش شوند. این امر بطور مشخص در درون فرقه مجاهدین بعد از انقلاب ایدئولوژیک در سال 1364 آغاز و در سال 1368 بعد از طلاق های اجباری تکامل پیدا کرد تا رهبری فرقه بدون مانع و تهدیدی از جانب هم قطاران خود یک سازمان سیاسی را به یک فرقه تمام عیار تبدیل کند.

بر همین اساس در شرایط کنونی، روابط و مناسبات در درون فرقه مجاهدین به شکلی درآمده که افراد از عناصری خلاق به عناصری مصرفی تبدیل شده اند. یکی از نمونه های بارز این امر حسین داعی الاسلام در درون فرقه مجاهدین می باشد.

حسین داعی الاسلام با نام مستعار علی قادری از اعضای قدیمی و ارشد سازمان مجاهدین خلق و از زندانیان سیاسی رژیم شاه می باشد که بعد از آزادی از زندان در بخش اجتماعی سازمان تحت مسئولیت محمد ضابطی فعالیت خودش را با سازمان ادامه داده است. وی بعد از شروع مبارزه مسلحانه در 30 خرداد 1360 به همراه مهدی فتح الله نژاد و منصور بازرگان تحت مسئولیت ابراهیم ذاکری سازماندهی شاخه سیاسی، نظامی سازمان رادر منطقه کردستان ایران و سپس عراق را بر عهده داشت. وی در سال 1364 در موضع عضو مرکزیت سازمان و معاونت مهدی ابریشمچی را در بغداد در موضع مسئولیت بخش پشتیبانی سازمان بر عهده داشت. اما وی بعد از سال 1368 و طلاق های اجباری در سازمان تحت برخورد قرار گرفت و از جایگاه خلاق و نظریه پردازی کنار گذاشته شد.

هنگامیکه تاریخ مصرف و استفاده حسین داعی الاسلام تمام شد، از سوی رهبری فرقه خواهرش فاطمه داعی الاسلام را برای جلوگیری از جدایی حسین داعی الاسلام، به عضویت شورای مرکزی ، و بعدها به عضویت شورای رهبری سازمان در آورد.

البته یکی از دلایل رشد تشکیلاتی فاطمه داعی الاسلام نشان دادن ارتقاء دروغین جایگاه زنان در سازمان مجاهدین بعد از طلاق های ایدئولوژیک در درون فرقه بود، اما واقعیت امر چیز دیگری بود که در این مطلب فرصت پرداختن به آن نیست.

البته در شرایط کنونی فرقه این ارتقاء دروغین در مورد گروهی از زنان از جمله فاطمه داعی الاسلام نیز رو به پایان است. زیرا اساساً از نظر رهبری اعضای قدیمی و با سابقه در درون سازمان مجاهدین، چه زن و چه مرد، به دلیل کسب تجربه و یادگیری فن نمی توانند برای همیشه مورد اعتماد باشند و باید به صورت تبعیدی در بخش های تدارکاتی مانند آشپزخانه یا کارهای ساختمانی مورد استفاده قرار گیرند.

اما بعد از حسین داعی الاسلام و فاطمه داعی الاسلام، هم اکنون نوبت به حسن داعی الاسلام برادر دیگر از این خانواده رسیده است.

حسن داعی الاسلام نیز که از اعضای فرقه محسوب می شود، مدتها به دلیل اینکه اقامت در کشور آمریکا را رها نکرده و به عراق برای اقامت دائم در فرقه نرفته بود، مورد سرزنش کامل مسعود رجوی قرار داشت. اما هم اکنون به دلیل سیاست های جدید سازمان بعد از سرنگونی صدام حسین، و تسلط وی به زبان انگلیسی مورد توجه و استفاده فرقه در آمریکا قرار گرفته است.

البته این روش در مورد سایر افراد فرقه در خارج از کشور بعد از کنار گذاشتن افراد قدیمی گسترش پیدا کرده است و آنهایی که روزی در چارت تشکیلاتی سازمان مجاهدین "خارج از کشوری" محسوب می شدند و "سرکوفت" می خوردند الان "اعضای" واقعی فرقه محسوب می شوند و برای پیشبرد خطوط فرقه در خارج از عراق مورد استفاده قرار می گیرند. این امر بعد  بعد از سرنگونی صدام حسین دیکتاتور سابق عراق و فعالیت فرقه مجاهدین در خارج از عراق گسترش پیدا کرده است.

البته دراین تردیدی نیست که حسن داعی الاسلام نیز مانند، قبلی ها، از جمله برادر و خواهرش یعنی حسین داعی الاسلام و فاطمه داعی الاسلام، بعد از مصرف توسط رهبری فرقه به دور انداحته خواهند شد. لازم به یادآوری است که در همین کشور آمریکا و محل مصرف حسن داعی الاسلام کم نبوده اند افرادی که با مدرک دکترا، قهرمان ورزش، پرفسور، سابقه دار زمان شاه و ... بصورتی مصرف شده اند که الان دیگر رمقی از هیچ کدامشان باقی نمانده است.

مطمئناً وضعیت حسن داعی الاسلام و امثال وی نیز به این صورت خواهد بود و در حالیکه تاریخ مصرف افرادی مثل علیرضا جعفرزاده و علی صفوی رو به اتمام است، حسن داعی الاسلام فعلا بعنوان "ملی مذهبی" جا زده می شود و در محافل آمریکا مورد استفاده فرقه قرار می گیرد، بدون اینکه از سابقه خانوادگی وی در دیرون فرقه سخنی به میان آورده شود. البته در آینده نزدیک به دلیل مصرف زیاد رهبری فرقه از حسن داعی الاسلام در آمریکا، رابطه مخفی وی با سازمان مجاهدین بر ملا خواهد شد و باز او نیز به مانند بقیه از جمله برادر و خواهرش به دور انداخته خواهد شد.

 ترجمه انگلیسی متن:

 

Cult leaders decide the sell-by date and extent of misuse of their members

 

Mohammad Sobhani, August 15, 2007
Sobhani_m_h@hotmail.com

 

A brief look at the literature produced together with the internal reports from a cult can clearly show the extent of danger that society is faced by vis-à-vis cults. A group or a political organisation which adopts armed struggle as a strategy will soon end up with cult characteristics rooted in its basic and fundamental relations. In this respect, the members of these organisations are themselves among the vast number of victims of such groups.

 

Cult leaders need obedient followers as the tools they use to push forward their violent ideological agenda. And in this way those who do or even could pose a threat to the execution of such orders, and especially who pose any threat to the position of the leader should be, and usually are, the first victims to be got rid of  and silenced. This is particularly evident at every point of history of the Mojahedin Khalq Organisation following the Internal Ideological Revolution which began in 1985 and evolved to its peak with forced divorces in 1989. The leader made sure that no one would or could prevent him from changing a political organisation into a pure cult.

 

Now the internal relations inside Mojahedin Khalq Organisation has deteriorated to the point that people (members) have changed their use from creative elements to consumable elements. One such example could be Hussein Daioleslam.

 

Hussein Daioleslam (aka Ali Ghaderi) is a long serving executive member of the Mojahedin Khalq who had served prison sentences during the reign of the late Shah of Iran. He was released after the fall of the Shah and began his responsibilities in the Mojahedin's newly created Social Department under Mohammed Zabeti.

After the failed coup by the Mojahedin Khalq in June 1981 and Massoud Rajavi's escape from Iran, Daioleslam, together with Mehdi Fatolah Nejad (captured  by US forces in Iraq during the fall of Saddam in 2003) and Mansour Bazargan (killed in an insurgence by the Mojahedin Khalq into Iran by order of Saddam Hussein) under the supervision of Ebrahim Zakeri (later the head of Mojahedin intelligence services who died of brain tumour), started the military wing of Mojahedin Khalq in Iranian Kurdistan and later went to Iraq. In 1985 he became the head of Mojahedin Khalq logistics under the command of Mehdi Abrishamchi (the first husband of Maryam Rajavi before she left him for the leader, Massoud Rajavi), who was the main contact between the Iraqi regime and the Mojahedin Khalq. The main office then was in Baghdad.

 

After the forced divorces in 1989 Daioleslam was placed under severe pressure by the leaders and was rapidly excluded from any serious position and/or creative role.

 

His shelf-life ended there and then. Hussein Daioleslam was demoted and his sister Fatemeh Daioleslam became a member of the Mojahedin’s Central Council, later to be promoted to the all-women Central Leadership Council. Hussein was demoted because he did not, or could not, convince his wife to love Rajavi more than her husband. (She refused to give in to the divorce orders in that time.) And Fatemeh was appointed to the Central Council as proof of Rajavi's claims for his Ideological Revolution. She was a good example to show the ‘liberation of women’ was a result of the forced divorce order, but the real reason was something that I may explain in a separate article.

 

Now after all these years, the claim for and the use of the concept 'liberation of women' has also lost its sell-by date and is no longer useful for the cult leader. Even the recently selected members, men or women, have been involved long enough and know enough not to be trusted any more. They usually end up in the kitchen or are used in construction and building work or similar positions.

 

After Hussein Daioleslam and Fatemeh Daioleslam now has come the turn for the consumption of their brother Hassan Daioleslam.

 

Hassan Daioleslam, who is also considered as a member of the Mojahedin Khalq Organisation (Rajavi Cult) had been under harsh criticism for a long time by the cult leader Massoud Rajavi because he would not leave the USA and join the cult under the rule of Saddam Hussein in Iraq. But now, in the new circumstances in which the remnants of the Rajavi cult after the fall of Saddam Hussein find themselves in western countries, Hassan’s social position and his ability to speak English has grabbed the attention of Rajavi. He seems to be next in line to be consumed. This time in the United State of America where both the Mojahedin Khalq Organisation and its alias the National Council of Resistance have been maintained on the list of dangerous terrorist entities for more than a decade.

 

This trend of using one-time sympathizers of the Mojahedin in western countries in the place of long serving executive members of the organisation who now have no skills which match the needs for consumption in western countries, is now evident in every European and North American country. Those who were under pressure and were demonised regularly under the pejorative label ‘Supporters’, are now the real executive members of the Mojahedin Khalq Organisation and are treated by Maryam Rajavi as such. This change of place, this change of use and this change of Rajavi's relationship with both ex-executive members who now serve in the kitchen and ex-supporters in western countries who now run the cult's offices in London, Washington and Paris, has one specific reason. That is, the fall of Rajavi's benefactor Saddam Hussein and his new pursuit to find a new benefactor; this time in the west. The situation has changed so the consumable tools need to be changed accordingly.

 

No doubt the remains of Hassan Daioleslam, like his brother and sister and many before them, will be rejected after consumption by the cult leader. In the United States of America itself there are many examples of rejected consumed members and ex-members of the cult who at one time carried exciting titles like Doctors, Sport champions, Artists, Political Activists with Decades of History, and even National Heroes. People who now have nothing left for themselves and no energy even to be heard.

 

Certainly the future for Hassan Daioleslam and similar cult members is not bright. While the shelf-life of cult representatives in the USA, Alireza Jafarzadeh and Ali Safavi is reaching its end, Hassan Daioleslam is being presented as a "Religious, Nationalist Personality" in limited circles in the USA to be consumed under this label for a short time before these circles are forced to accept the revelations about him and his family and their membership of the blacklisted Mojahedin Khalq Cult. He will be used so much in the near future that his shelf-life will certainly not be more than a fraction of the shelf-life of his brother or his sister in the terrorist cult's propaganda machine.

 

مطالبی دیگر از محمد حسین سبحانی:

 ــ نامه سرگشاده محمد حسین سبحانی به مسعود رجوی

ــ سازمان مجاهدين خلق و تغيير رهبری آن!!؟

ــ آیا مسعود رجوی ِ عراق، مقتدی صدر است؟

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد