13.12.2010
مهدی خوشحال
اخیراً سازمان مجاهدین شعاری
فرافکنانه و قدیمی را که در عصر خود شعاری انحرافی بود
را در راستای رقابت با حاکمیت ایران، سر می دهد. شعار
جنگ صد برابر، اگرچه در عصر خود یعنی هنگام انقلاب
ایدئولوژیک اول مجاهدین، ازدواج نامشروع مسعود رجوی با
مریم عضدانلو، موضوعیت داشت اما به دلیل انحرافی بودن
و مشغول نگهداشتن اعضاء تا این که رهبران کار خود را
بکنند، عملاً کارکرد نداشت. این در حالی بود که در
بحبوحه سال های جنگ ایران و عراق، مجاهدین خلق در نزد
صدام حسین و اربابان دیگر، صدها بار بیش تر از امروز
مقبولیت و امکانات مادی برای جنگ و محقق ساختن شعارشان
را داشتند.
شعار جنگ صد برابر، عزم حداکثر، در
اصل می خواهد از شعار روز حکومت ایران که همت مضاعف،
کار مضاعف است، کپی برداری و رقابت کند.
وقتی سازمانی در زمین مقدس!!
خود، از چند بلندگو می هراسد و عملاً خود را در محاصره
دشمنانش می بیند، به جای تسلیم یا فرار، آمده است و
شعار انحرافی 25 سال قبل را بازسازی و دوباره به خورد
اعضایش می دهد. اما این شعار تعبیر دیگری هم دارد. ضمن
فرافکنی از موقعیت به غایت رو به افولش، می خواهد
اعضایش را هم چنان در کمپ اشرف و موقعیت جنگی باقی
بدارد و هم زمان، به نیروهای جنگی خارجی اعلام نماید
که اگر شما آماده جنگ هستید، ما نیز در آمادگی صد در
صد به سر می بریم!
اعضای باقی مانده و گروگان گرفته شده
در کمپ اشرف، اولاً، سپر انسانی و محافظین خود مسعود
رجوی هستند. دوماً، برای پیش گیری از ریزش نیرو آنان
را در عراق و ایزوله نگهداشته اند. سوماً، جهت کمک به
نیروهای جنگ و جنگ روانی علیه حکومت ایران کارایی
دارند و نه بیش تر.
جنگ بعدی مجاهدین خلق، در حالی شعارش
را سر می دهند که خود در محاصره چند طبل و بلندگو، به
سختی محاصره شده و به داد و فغان افتاده اند.
تجربه جنگ های آمریکا علیه کشورهای
افغانستان و عراق، چنین است که آنان اجازه نمی دهند
اپوزسیون کشوری که تحت جنگ است در امر قدرت به بازی
گرفته شود، تا در روز پیروزی از آمریکا باجگیری کند.
آمریکا از مجاهدین خلق تنها در راستای جنگ روانی و
جاسوسی استفاده می کند و نه در بازی های سیاسی و
نظامی.
مجاهدین خلق، در حالی شعار فروغ
جاویدان دوم را سر می دهند که همگان از فروغ جاویدان
اول طی 22 سال قبل آگاهیم. جنگی با حمایت تمام عیار
دولت صدام حسین و با صدها برابر ابزار و امکانات مالی
و نیرویی امروز. جنگی که شبیه به یک کارناوال مضحک
بود. جنگی که فرماندهی اش به گونه ای بود که پس از
بیرون آمدن از شکست واقعی، سربازی که در آن جنگ اسیر
شده بود، بعداً در یکی از جلسات جمع بندی با کم طاقتی
بلند شد و گفت، اگر شما فرماندهی جنگی ندارید، حداقل
مرا به فرماندهی خود بگمارید، تا نتیجه جنگ بهتر از آن
باشد که شما انجام دادید.
این ها در حالی است که در جنگ فروغ
جاویدان اول، فرماندهان شکست خورده جنگ یعنی مسعود
رجوی و مریم عضدانلو، هر دو خود را پیروز جنگ و اعضایش
را مسئول و مقصر جنگ معرفی کرده اند. با این وصف، در
جنگ فروغ جاویدان دوم که به زعم خودشان اگر اتفاق
افتد، هر دو فرمانده و رهبری که نام برده شد و هنوز
فرماندهی و رهبری مجاهدین را به عهده دارند، یکی از
ترس مخفی و دیگری فراری است.
کسی که در هراس از هجوم چند بلندگو و
داد و بی داد به حق خانواده های اعضای خودش، رفته و یک
کتاب سراسر تهدید و دروغ نوشته است، در جنگ بعدی که
حالا شعارش را می دهد و احتمالاً از ترس تاریکی نیامده
شعارش را سر می دهد و لابد آن را فروغ جاویدان دوم نام
گذاشته است، اگر اتفاق افتد، بی شک و تردید، مانند جنگ
فروغ جاویدان اول، رهبری جنگ باز هم گل را به خودی
خواهد زد. چرا که او همواره دشمن اول را خودی می
پندارد و درنتیجه از شکست جنگ هایی مانند فروغ
جاویدان، اگر سود فراوان نبرد، زیان نخواهد برد.
"پایان"