_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

Kanoon-ghalam@hotmail.de

www.iran-ghalam.de

روزهای تاریک بغداد (39)

امنیت داخلی

 

محمد حسین سبحانی

sobhani_m_h@hotmail.com

امنیت داخلی

بعد ازچند لـحظه رباب صادقپور رسید. ابراهیم ذاکری از وی پرسید که از "دفتر" ( دفتر مسعود و مریم رجوی ) به من زنگ نزدند؟

او پاسخ مثبت داد و گفت:

"کاک صالح! خواهر فهیمه گفت ساعت ۱۰ به دفتر بروی."

ابراهیم ذاکری به ساعت مچی اش نگاهی انداخت. هنوز خیلی به ساعت ۱۰ شب باقی مانده بود. او ساعتش را از مچ دستش باز کرد و روی میز قرارداد که وقت را فراموش نکند. سپس شروع به توضیح دادن مسئولیت من در "ستاد امنیت" کرد.

« ابراهیم ذاکری در کارهای اجرایی، سیستم سازی، و کار تشکیلاتی با اعضای سازمان، فرد بسیار توانمندی بود. وی تقریباً در تمام مسئولیت هایی که قرار گرفته بود، از نظر مسعود رجوی وظیفه اش را به بهترین شکل انجام داده بود. وی در اداره نشست های باصطلاح "انقلاب ایدئولوژیک" و نشست های انتقادی و باصطلاح " عملیات جاری" بسیار مسلط بود. یادم است یک بار مهوش سپهری در صحبت با تعـدادی از اعضای شـورای مرکـزی سازمـان، در مورد ابراهیم ذاکری می گفت:

" نشست های کاک صالح خیلی کیفیه!. هیچکس در میان برادرها ( آقایان) مثل کاک صالح نمی تواند نشست های انقلاب بچه ها را برگزار بکند."

ابراهیم ذاکری در صحبت هایش به بخش "امنیت داخلی" در" ستاد امنیت" اشاره و آن را به سه قسمت شامل:

ــ امنیت تشکیلات.

ــ امنیت اطلاعات.

ــ امنیت فیزیکی، تقسیم کرد و در ادامه گفت:

مسئولیت قسمت " امنیت تشکیلات " با فاضل است. مسئولیت " امنیت اطلاعات" هم با حسین فرزانه سا (1)  است. می خواهیم که مسئولیت قسمت "امنیت فیزیکی" را به تو بسپاریم.

سپس ابراهیم ذاکری در مورد بخش های دیگر "ستاد امنیت" که مستقیم و غیر مستقیم به کار من ربط داشت، توضیحات کلی داد و در پایان به مهمترین وظیفه "ستاد امنیت "اشاره کرد و گفت:

"تفاوت ستاد امنیت فعلی با گذشته این است که سمت و سوی کلیه فعالیت های ستاد باید با شاخص مسعود و مریم باشد. ستاد امنیت باید بازوی اطلاعاتی و امنیتی برای ستاد حفاظت رهبری باشد تا پیشاپیش بتواند ضربات امنیتی و نظامی را پیش بینی کند."

سپس ابراهیم ذاکری گفت:

اگر در مورد موضوع کار و فعالیت خود توجیه هستی و سؤالی نداری من باید پیش خواهر فهیمه بروم.

من هم گفتم نه، سؤالی ندارم و خداحافظی کردم و از اتاق خارج شدم.

« امنیت فیزیکی پایگاه های شهری سازمان در شهر بغداد و قرارگاه بدیع زادگان به عهده این قسمت بود و باید با گشت های موتوری و پیاده در محدوده بیرونی قرارگاه بدیع زادگان و همچنین سرکشی های نوبه ای به پایگاه های سازمان در شهر بغداد و چک امنیتی و حفاظتی آنها، راه های نفوذ و سوراخ های امنیتی که ممکن بود رژیم جمهوری اسلامی از آن طریق ضربه امنیتی و نظامی بزند، استخراج و راه حل های خنثی کردن آن را به سازمان ارائه می داد.»

من به اتاقی که رباب صادقپور مشخص کرده بود، رفتم. فاضل داخل اتاق نشسته بود. سلام و علیک کردیم، او و من از قبل با هم شوخی داشتیم، فاضل گفت:

"داداش! چطوری؟"

آخه قیافه های ما خیلی به هم شبیه بود. بـرای هـمین به شـوخی به یـکدیگر داداش می گفتیم. بچه هایی هم که اسامی اصلی ما را نمی دانستند، واقعاً فکر می کردند که ما با هم برادر هستیم. ما هم بخاطر شوخی و اذیت کردن بقیه وانمود می کردیم که برادر هستیم.

اسم اصلی فاضل، میرحسین موسوی سیگاری نیا بود. او نیز مانند حسین فرزانه سا از دانشجویان دانشگاه تهران بود که بعد از۲۲ بهمن ۷۵۱۳ جذب سازمان شده بود و به عضویت هیئت اجرایی سازمان که بالاترین سطح تشکیلاتی در سازمان محسوب می شد، دست پیدا کرد. این رشد سریع در بین آقایان بعد از "انقلاب ایدئولوژیک" ندرتاً وجود داشت. وی بسیار باهوش و خلاق بود و شمّ امنیتی بسیار قوی ای داشت. او مورد اعتماد ویژه و شخصی مسعود رجوی قرار داشت و دلیل رشد تشکیلاتی سریع وی نیز همین مسئله بود.

وی در زمانی که من به " ستاد امنیت " منتقل شدم، مسئول "امنیت تشکیلات" سازمان بود که از نظر سازمان مسئولیت وی بسیار مهم تلقی می شد، زیرا مسئولیت پیگیری و برخورد با اعضای منتقد و ناراضی سازمان را برعهده داشت.

 

زیرنویس:

(1)حسین فرزانه سا از دانشجویان دانشگاه تهران بود که بعد از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ جذب سازمان مجـاهدین شد. خـواهر وی مهشید فرزانه سا نیز از اعضای سازمـان بود. مهشید فرزانه سا هـمسر محمد مـقـدم فــرمانده حفاظت پایگاه موسی خیابانی و اشـرف ربیعــی بود که هـر دو نفر به اضافه تعدادی از کادرهای سازمان و موسی خیابانی و اشرف ربیعی در ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ در یک پایگاه تیمـی در منطــقه زعــفرانیه تهـران در درگیری با نیروهـای امنیتــی رژیم جمهوری اسلامی کشته شدند. مالک پایگاه تیمی موسـی خیابانی و اشرف ربیعی خانـواده فرزانه سا بود که دراین مورد در ادامه کتاب بیشتر توضیح خواهم داد. نام حسین فرزانه سا در لیست شورای مرکزی در سال ۱۳۷۰ به عنوان معاون هیئت اجرایی قید شده است. همسر وی شهره عین الیقین نیز از اعضای شورای رهبری سازمان می باشد که بعد ازشروع بحث " طلاق های اجباری" از یکدیگر جدا شدند. وی در سال ۱۳۷۲ از طرف مسعود رجوی به عضـویت شورای ملی مقاومت منصوب شد.

 

لینک به بعضی از قسمت های قبلی کتاب روزهای تاریک بغداد

 قسمت 39 ـ

 قسمت 40 ـ انواع بریده!!

 قسمت 41 ـ ویژه بودن میرحسن موسوی سیگاری نیا

 قسمت 42 ـ شعار نویسی علیه مسعود و مریم رجوی

 قسمت 43 ـ ترور سرد و ترور گرم

 قسمت 44 ـ نوروز 1367

 قسمت 45 ـ تغییر موضع!! علی زرکش

 قسمت 46 ـ نقل قول مهدی افتخاری در مورد علی زرکش

 قسمت 47 ـ سرباز صفر

 قسمت 48 ـ وصیت نامه نویسی

 قسمت 49 ـ شعار نویسی علیه مسعود و مریم رجوی

 قسمت 50 ـ نامه های محبت

 قسمت 51 ـ نوری در تاریکی

 قسمت 52 ـ دولت ! ؟

 قسمت 53 ـ تخصص و مکتب

 قسمت 54 ـ شکنجه خانواده ها

 قسمت 55 ـ تلفن برای سرنخ یابی

 قسمت 56 ـ جاسوسی

 قسمت 57 ـ بخش اخباری

 قسمت 58 ـ رابطه سازمان با وزارت اطلاعات رژیم

 قسمت 59 ـ لو دادن معترضین به وزارت اطلاعات رژیم

 قسمت 60 ـ درد کلیه! یا درد جدایی؟

 قسمت 61 ـ خانه زعفرانیه

 قسمت 62 ـ بخش " ضاد "

 قسمت 63 ـ شریعتی زدایی

 قسمت 64 ـ تو چرا زنده ای؟

 قسمت 65 ـ داستان حماد شیبانی

 قسمت 66 ـ نشست شورای مرکزی در بدیع زادگان

 قسمت 67 ـ ستاد حفاظت مسعود رجوی

 قسمت 68 ـ طرح انتقادات استراتژیک

 قسمت 69 ـ تاکتیک تشکیلاتی برای خواندن ذهن اعضا

 قسمت 70 ـ مشاهده عدم صداقت

 قسمت 71 ـ بخش دوم ـ افشای ابوغریب و بازتاب فرهنگ فرقه ها  ـ 1

 قسمت 72 ــ بخش دوم ـ افشای ابوغریب و بازتاب فرهنگ فرقه ها  ـ 2

 قسمت 73 ـ  آیین نامه ارتش آزادیبخش

 قسمت 74 ـ عصای موسی!؟

 قسمت 75 ـ از لوله سلاح مهربانی در نمی آید

 قسمت 76 ـ مزدور مدعی دمکراسی!

 قسمت 77 ـ اعزام جاسوس تروریست به شهر محل پناهندگی ام در شرق آلمان

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد